?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 5 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 weeks, 1 day ago
نه لفظ غریبانه دارند هرگز
نه از جملهی این تبارند هرگز
چه خونها که رویاندهاند از درختان!
تصور نکردم بهارند هرگز
ببین ابرها را که بر میگزینند
بعید است بر ما ببارند هرگز
شرافت خسیس است و امکان ندارد
که تخم شرف را بکارند هرگز
جهان: خوب، اما مگر لذّتش را
زمین و زمان میگذارند هرگز؟
به پیری قسم اینکه خطهای صورت
غلطهای چاپی ندارند هرگز
#مریم_جعفری_آذرمانی
۸ اردیبهشت ۱۳۹۱
#کتاب_مذاکرات
چشم را وا نکنی
تا تماشا نکنی
بلکه حاشا نکنی
بکنی یا نکنی،
درد، درد است پسر!
دربه درتر شده بود
بس که مادر شده بود
پیِ خواهر شده بود
کار، دیگر شده بود
پس کجا بود پدر
راه، بنبست که نیست
نه کسی هست که نیست
هیچکس مست که نیست
دست در دست که نیست
نیست جز حکمِ خطر
خانه کوچک شده است
جای هر شک شده است
خنده شکلک شده است
فصلِ دلقک شده است
پس بخند و بِگُذر
درد، پنهانتر از این؟
زخم، سوزانتر از این؟
شر، فراوانتر از این؟
مشکل، آسانتر از این؟
باز، دندان به جگر
خنده، فرسودهی اشک
رود، پیمودهی اشک
ابرها تودهی اشک
پس به فرمودهی اشک
گریه دریاست مگر؟
کینه بر سینه سوار
مرگ، در گشت و گذار
باد، در حال فرار
خاکِ خورشیدْتبار
از شبیخون شده تر
صورتِ سردِ خیال
آرزوهای محال
گفتنِ شعر، ملال
شرحِ این قال و مقال
باز بنویس از سر
چشمها یکسره پوک
آستینهای چروک
سرزمینی متروک
مَرد، مشغولِ سلوک
از حقیقت چه خبر؟
#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۵ بهمن ۱۳۸۶
#کتاب_هفت
من خودم روز قبل از شب یلدا یعنی پایان آذرماه در اوین به بند کشیده کشدم، یک شب را در قرنطینه بند روحانیت «بند ۵۰۰» بودم و فردایش منتقل شدم به بند اصلی«بند ۶۲۵»؛ شبش طلبههای زندانی برای یلدا در یکی از ۵ اطاق بند جمع شدند، در بند ویژه روحانیت تفکیک زندانی وجود ندارد، یعنی زندانیان سیاسی و عقیدتی در کنار زندانیانی با انواع اتهامات چون قتل، ارتشاء، کلاهبرداری، اختلاس، آدم ربایی، مواد مخدر و... هستند و جالب است بدانید که بسیاری از طلبههای واجد اتهامات نامبرد خلع لباس نشدند اما تمام ما سه نفر سیاسی عقیدتی، خلع لباس دائم روحانیت شده بودیم، خلاصه بعد از تفأل به حافظ برای هرکس و کمی پذیرایی قرار شد هرکدام از طلبهها یک آواز بخواند، خلاصه اینکه از هایده و حمیرا و سیاوش قمیشی خوانده شد تا ابی که کار خودم بود :) خصوصا که من آهنگ «قبله» را خواندم که به دلیل داشتن گزارههای دینی بسیار مورد پسند واقع شد و بعد از آن همیشه درخواست خواندن در هواخوری داشتم :) اما رقص، همیشه نام بهنگام بود، تلویزیونهای ما در زندان «رادیو آوا» را میگرفت و به محض اینکه موسیقی طربناکی از آن پخش میشد و اگر چهار پنج نفری در اطاقی جمع بودند رقص شروع میشد و با شنیدن صدای کف و سوت و هلهله، سایر طلاب هم به جمع میپیوستند، حالا نرقص و کی برقص، از محلی شامل کردی و گیلکی گرفته تا باباکرم و قر و غمیش، جالب اینکه ما در بند طلابی داشتیم که به نوعی گزارشگر و خایهمال هم محسوب میشدند، چه اینکه علنا از نظام و خامنهای دفاع میکردند و به اندک بهانهای بحثی را با سیاسیها و عقیدتیها تند میکردند و چه مخفیانه گزارش رد میکردند، اما همانها هم چنان در فشار بودند که گویا رقص یکسره برای همه آزاد بود، من البته احتیاط میکردم چون صابون گزارشها به تنم خورده بود، یکبار من زیرشلواریام را شسته بودم و انداخته بودم روی شوفاژ دم در، یکی از همین کارکترها که از قضا اتهاماتش کلاهبرداری و جعل عنوان و ... بود داشت وارد اطاق میشد و از قضا همان وقت رادیو آوا یک آهنگ کردی پخش کرد، این طلبه هم که داخل اطاق شده بود چیزی پیدا نکرد و دست برد به شرت ما شروع کرد با آن کردی رقصیدن تا آخر آهنگ، بعد از ماجرا گفتم خلاصه تو تنها کسی هستی که شرت ما رو پرچم کردی ؛) ولی این ویدیوی #رقص_نرگس_محمدی باعث شد بخش کوتاهی از ماجراهای رقص و آواز در #بند_ویژه_روحانیت اوین را اینجا بنویسم، این که معلوم نیست توسط کی و به چه بهانهای منتشر شده و مشخص است مخفیانه فیلم گرفته شده اما کورباد آن که چشم ندارد شادی زندانیان سیاسی و روحیه چون کوه آنها را ببینند.
| @vahidheroabadi |
تا سرم در دستهايم هست، از سر مینويسم
روی هر جايی كه باشد - سقف يا در - مینويسم
من درم، قفلم؛ كه ديگر رد شدن از من محال است
میرسم تا سقف، برمیگردم از سر مینويسم
بیقلم، بیبرگ، بیگل هم كه باشم، من درختم
شاخهای دارم كه رويش هی كبوتر مینويسم
شاعرم؛ حتا اگر انديشه را از من بگيری
هر چه را ننوشته باشم، باز از بر مینويسم
گاه شعرم، گاه حرفم، گاه لفظی بیهجايم
از هر آن چيزی كه هستم، باز كمتر مینويسم
صرف كن فعلِ نوشتن را، مرا آخر بياور
مینويسی، مینويسد، جورِ ديگر مینويسم
مریم جعفری آذرمانی
۱۹ فروردین ۱۳۸۵
#کتاب_پیانو
چشمانِ تماشاییِ تو، وسوسهخیز است
تصویرِ تو در حافظه، توصیفگریز است
یک شخص نه، جانِ تو، برایم همهچیز است
ماندهم که تماشا کنمت یا بنویسم
تسلیمِ توام، هر شب و هر جا که دلت خواست
هر شدّت و هر حدّ تمنّا که دلت خواست
از هر جهتی هر روشی را که دلت خواست ـ
مشقم کنی وُ من غزلش را بنویسم
دور از تو وُ تأثیر تو، حسّم ـ هوسم ـ نیست
تصویر دلم تکّه و پارهست، بَسَم نیست
حالا که دو بازوی تو، در دسترسم نیست
مجبورم از این زاویه ـ تنها بنویسم ـ
هستم که تو را دوست بدارم به تصاعد
لذّت ببری از من و راضی شوم از خود
نه؛ لذّت اگر جسمیَتی داشت «تو» میشد
یک ثانیه آرام بمان تا بنویسم
باید بِدَرانم در و دیوارِ زبان را
در ظرفیتش نیست بفهمد جرَیان را
عریان بشوم تا نمی از این هیجان را
از لفظ درآرم که به معنا بنویسم
باز در کسوتِ آدمیزاد، دیو پشتِ تریبون نشسته
نوچهها خانه را قبضه کردند، رستم از گود بیرون نشسته
دیو با زور و بازوست، امّا، سطری از شاهنامه نخوانده
پس محال است هرگز بفهمد: چشمِ تهمینه در خون نشسته
من که تهمینه و رستمِ زال، بودهام توأمان این همه سال،
گریه کردم به تشییعِ سهراب: «شعر» ـ این زار و وارون نشسته ـ
میروم سنگ و دریا بیارم، تا بشویم الفبایتان را
جهلِ دیوِ فضیلت ندیده، بر الف تا یِ و نون نشسته
#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۲ دی ۱۳۹۴
#کتاب_راویه
مریمِ عزیز من! منِ عزیزم! تو اگر خودِ من هم نبودی، عاشقت میشدم، به نظرم بینیِ بزرگت، خال بزرگ کنار چشمت و دندانهای نامرتب و نهچندان سفیدت معیار زیباییاند، خطوط صورتت که سن و سالی ازشان گذشته مثل خطوط تنهی درختها رنجهای تو را ثبت کردهاند و هیچ جراح زیبایی نمیتواند چنین خطوط دقیقی را بکشد، زیرا رنج معیار زیبایی است و فقط خطوطی ماندگارند که رنج - یگانه هنرمند بیادعا - آنها را کشیده است، شعرهایت هم خطوط همین رنج است و هرچه کردی و بودی و هستی - درست یا اشتباه - از نظر من زیباست، چون دوستت دارم. میبینی هنوز هم در همهجا جنگ است؟ اما در قلب تو هیچ جنگی نیست. خیلی از دیگران را دیدهای که در اختلاف مذاهب، قومیتها، ملیتها، نژادها، جنسیتها و هزاران چیز دیگر با هم همیشه در جنگند و وقتی کشته میشوند یا میمیرند نمیدانند برای چه کشته شدهاند یا مردهاند، اما تو میدانی که تا پای مرگ برای خودت زندگی میکنی، برای مریم جعفری آذرمانی.
سربازهای مرده، جوانند همچنان
جانهای بیگناه، روانند همچنان
عقلم به هیچ معجزهای قد نمیدهد
دیوانهها رییسِ جهانند همچنان
هر دختری به شیوهای آخر عروس شد
پس مادران چرا نگرانند همچنان؟
زنها دو پای له شده در ازدحام را
باید به خانهها برسانند همچنان
یک دست در اداره و یک دست خانهدار
در حسرتِ حقوقِ زنانند همچنان
یک عمر بیشتر که ندارند در زمین!
بیچارهها دچارِ زمانند همچنان
حتّا اگر مدارِ زمین را عوض کنی
خطهای سرنوشت همانند همچنان
#مریم_جعفری_آذرمانی
۲ بهمن ۱۳۹۶
#کتاب_تشریح
برای چشمِ غمانگیزت زباله صورت انسان داشت...
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 5 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 weeks, 1 day ago