اصلنم زجه نمی‌زنی من خیلیییییی خوشحالم که تو دائم یه‌چیزی رو می‌خوایی
این یعنی هنوز خواسته‌ای داری و دوست داری زندگی کنی..

تو راه برگشت با دوستم بقیه کراکت‌ها رو پخش کردیم اونم زیر بارونی که شدت گرفته بود. بوی خوش هوای بهاری با صدای خنده‌هامون ترکیب شده بود. لمس کردن لحظات خوب جون دوباره میده برای ادامه دادن به زندگی‌.

با بچه‌های کلینیک رفتیم کراکت پخش کردیم. اولین بارم بود و تو مسیر کلی زیبایی دیدم‌.
خیابون‌های تهران، معماری خونه‌های قشنگ قشنگ، استایل آدمک‌ها همش یه حال و هوای دیگه داشت. هر بار که میام تهران بیشتر متوجه میشم چرا از بچگی شهر مورد علاقم بوده‌.

تو یه جمعی نشسته بودم و با یه آدمکی که اولین دیدارمون بود شروع کردم حرف زدن. از مسائل زندگیش و غیره برام تعریف کرد.
ایشون یکی از افراد نزدیک بهش مبتلا به اختلال روانی بود. از رفتارها و نشانه‌هایی که از اون فرد بهم گفت من تو مغزم یه سری اختلال تشخیص دادم.
حرف زدنمون طولانی شد و پرونده پزشکی فرد رو بهم نشون داد و من با خوندنش فهمیدم درست اختلال‌هارو حدس زده بودم. حقیقتا ذوق کردم هنوز خیلی جا داره تا به اون مرحله بالا برسم ولی همین که با همین اطلاعات درست حدس زده بودم یه جور انگیزه برام میمونه.

همونجور که لحظات بد و سختمو ثبت کردم دلم میخواد لحظات خوبمم ثبت کنم و خوشحالیمو باهاتون شریک شم خانواده‌ی سبز من.

این چه حسیه که خیلی خوشحالی ولی تهش بغض میکنی؟!

ناقص بودن ضعف ما نیست بلکه واقعیت ما انسان‌هاست.
_مجتبی شکوری

الان خوشحال‌ترین آدمک روی زمینم بلاخره کتاب‌هام به دستم رسید. لحظه شماری میکنم برای خوندنشون:))))

نه تو می‌مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم می‌گذرد، آنچنانی که فقط خاطره‌ای خواهد ماند لحظه‌ها عریانند.
_سهراب سپهری