فکر کنم فقط منم که از شروع شدن دانشگاهم خوشحالم.

مادر??

اصلا رو مود چت و فیلم و سریال نیستم. دلم کتاب خوندن میخواد. کتابی که شبیه فورث‌وینگ شبیه مواد مخدر باشه.

دلم می‌خواد باهات حرف بزنم ولی تو رو خدا اول تو پیام بده‌.

بعد نازنین قرمز کرد عکس داد و انقدر هات شده که دقیقا وایبش برعکسه، شبیه این شیطان سکسی ها که آدمو از راه به در میکنن و وظیفه شون وسوسه کردن انسان‌هاست شده.

امروز بابک هم بهم عکس داد، انقدر نرم و سافت و گوگولی بود که وایب حوری بهشتی میداد، یا از این فرشته کوچیکا که روی شونه ی آدما میشینن.

امروز فهمیدم دانلود کتاب و سریال وقتی عصبی ام آرومم میکنه.

مثلا اگر می‌تونستم الان از خونه برم بیرون و به هیچکس نگم کجام و دو هفته دیگه برگردم؛ همه چیز بهتر می‌شد.
ولی نه امکانش رو دارم، نه امنیت و نه پولش.

نمیدونم این عجیبه یا نه ولی اینطوریه که اگه از یکی خوشم بیاد و ردم کنه با اینکه دردناکه برام میتونم باهاش کنار بیام تا وقتی دوستم بمونه اما اگه به عنوان دوست هم از دستش بدم انقدر گریه میکنم که چشمام در بیاد و یه جایی از قلبم تا سال‌ها بعد میسوزه. شاید هم تا همیشه.