فرهنگ و منش پارسی

Description
☘ نهان گشت کردار فرزانگان

پراگنده شد کام دیوانگان ☘
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 2 weeks ago

7 months, 3 weeks ago
فردوسی بیشترین حق را به گردن …

فردوسی بیشترین حق را به گردن ایرانیان دارد - ۲

?اسلامی ندوشن همچنین در کتاب «ایران را از یاد نبریم» و «ایران و تنهاییش» درباره شاهنامه می‌نویسد: برخلاف آنچه گاهی زمزمه شده است، خواننده شاهنامه مردم کوچه و بازار و ایلی‌ها و دهقان‌ها و همه ناآرام‌ها بوده‌اند، نظیر کسانی که همین اواخر در جنوب با انگلیسی‌ها جنگیدند. در برابر تحقیر و توهین تازه‌به‌دوران‌رسیده‌های مروانی و عباسی و نخوت غلامان ترک، فردوسی به هموطنان ستم‌کشیده خود گفت: «شما آزادگان و سرفرازان بوده‌اید.» آنها را تسلی داد و گرم کرد. درخت اندیشه ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همه آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. ایران که تا آن زمان بید لرزانی بود، با آمدن این کتاب تبدیل به سرو برومند همیشه سبزی گشت. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانه خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند»، تا او بتواند در درون آن بگوید «من، من هستم». اگر زبان فارسی و شاهنامه نبودند، به حدس قوی، ما کشوری می‌شدیم نظیر مالزی یا پاکستان. ممکن است گفته شود، چه عیبی دارد و آنها برای خود زندگی می‌کنند؟ البتّه دنیا به هم نمی‌خورد، هر کشوری زندگی می‌کند. حرف بر سر داشتن یا نداشتن افق است. حرف بر سر آن است که جهان در برابر چشم چقدر گسترده باشد. در یک اتاق بی‌پنجره هم می‌شود زندگی کرد، می‌شود به آن عادت کرد، ولی در هر حال، منکر افق دلگشا و چشم‌انداز معنوی نمی‌توان شد. زمانی قدر آن دانسته می‌شود که دیگر نباشد.

?او در «دیروز، امروز، فردا» می‌گوید: آنچه بیش از هرچیز در شاهنامه بر آن تکیه شده، «انسانیت انسان» است. به این معنا که او به هر قیمتی زندگی را نخواهد، بلکه برای آن ارزش قائل شود. روح شاهنامه، این است. در شاهنامه نه روحیه پهلوانی مورد ستایش است و نه برتری نژادی، به کسی باید حق داد که انسان‌تر است.

?اسلامی ندوشن در «یگانگی در چندگانگی» هم درباره شاهنامه بیان می‌کند: به آسانی می‌توان تصور کرد که اگر شاهنامه پدید نیامده بود، ایران به گونه‌ای که هست نبود: مستهلک‌شده در عرب و ترک، گم‌شده در گرداب تاریخ جهان. هرگاه ایرانی می‌رفت تا بلرزد، یک دست نامرئی زیر بالش را می‌گرفت و آن دست شاهنامه بود: در دوره مغول، دوره صفویه با تهاجم عثمانی‌ها و بعد فشار استعمار غرب.

?این نویسنده درباره زنان شاهنامه در «نامه‌ نامور» می‌نویسد: همه صفاتی که موجب آراستگی انسان و زن است در زنان بزرگ شاهنامه دیده می‌شود. ایثار و استحکام شخصیت و پاکی و وفاداری چنان به صورت طبیعی در آن‌هاست که گویی این خصوصیات با سرشت زن عجین‌اند. حتی زنان تُرک، دختران افراسیاب، فرنگیس و منیژه یا جریره.

?او همچنین در این کتاب نوشته است: اگر به عمق شاهنامه فرو رویم، می‌بینیم که این کتاب نه حماسه شاهان است و نه جانبداری از قوم و ملت خاصی دارد؛ کتاب زندگی است که داد و خرد جانمایه آنند. داد در زندگی عملی و اجتماعی، و خرد به عنوان راهبر فرد و رهگشای اجتماع. آنچه در آن به آدمی توصیه می‌شود، نجابت و ادب و بلندنظری است و نیز آگاهی، دانایی، اعتدال، شادمانی و خلاصه همه آنچه زندگی را دلپذیر و ارزنده می‌کند.

?اسلامی ندوشن در کتاب «ایران را از یاد نبریم» درباره شاهنامه آورده است: کتاب فردوسی [شاهنامه] اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین کتابی است که تا کنون در زبان فارسی نوشته شده است، آن هم به زبانی که به قول نظامی عروضی «سخن را به آسمان علّیین برد». گذشته از این، خود او در زندگی‌ای که داشته است، پارساترین سخن‌سرای ایران است، و از مجموع این جهات است که اگر از من بپرسند کدام ایرانی است که بیشترین حق را به گردن ایرانیان دارد و بزرگ‌ترین آنهاست، بی‌تردید خواهم گفت: فردوسی.

http://www.iranboom.ir/hakime-tos/hakime-tos/17681-ferdosi-nodushan-hagh-iranian.html

?
? @maneshparsi

7 months, 3 weeks ago
ارگان یا آریاگان یا ارجان چهارمین …

ارگان یا آریاگان یا ارجان چهارمین شهر بزرگ پارس

پژوهشی از دکتر تورج پارسی درباره ارگان

ارگان یا آریاگان چهارمین شهر بزرگ پارس است که شوربختانه کاوش پى گیر باستان شناسی در آن صورت نگرفته است. دکتر تورج پارسی با نگارش این مطلب در نوشتاری با همین عنوان به بررسی ویژگی های فرهنگی ، تاریخی و باستانی شهر ارگان پرداخته اند که اکنون پس از برگزاری همایش "شهر تاریخی- اسلامی ارجان ( بهبهان )" ، از نظرتان خواهد گذشت: این قلم در مقاله ( از غارت تا تخریب ) نوشت : بشر، در راستای زندگی پر فراز و نشیب خود بر روی زمین، آثار و یادمان هایی  بر جای گذاشته است که با بررسی آنها و در نظر گرفتن زمان و مکان ساختن شان می توان نوسان های پیشرفت و پس رفت او را مشخص نمود . با این حساب هر قطعه سنگی، سفالی،  ویرانه ی کاخ و ساختمانی،  و یا تپه خاموش و فراموش شده و دور افتاده ای، برگی از تاریخ زیست انسان است که باید با اعتبار به آن نگریست چرا که در آن محصول رنج و مرارت پیشینیان نهفته است. به گفته ی اکتاویو پاز، جهان «خوشه ای از نشانه هاست.» بخشی از این یادمان ها ی گمشده هم چنان در شکم زمین مادر  سرگردانند تا دستی آشنا و مسئول آنها را به دیگر صفحات تاریخ بیفزاید و مارا به درازا ی کهن کرداری انسان در عرصه ی هستی آشناتر سازد .به گفته ی شاعر، اگر آشنا به راز و رمز کار باشیم بی گمان در دل هر ذره   آفتابی  نهفته خواهیم دید.

آیا نمی توان اندرون زمین را همچون روی زمین  یک بانک اطلاعاتی کهن دانست که در بر گیرنده ی راز شگفت انگیز زندگی انسان از زیست ابتدایی تا بنیان نهادن فرهنگ و تمدن  است ؛ بانک شناخت هویت فرهنگی انسان، چه در عرصه ی ملی و چه فراملی ؟ "

از جمله سررزمینی ها که راز ها و گنج ها در نهان دارد ارگان یا آریاگان چهارمین شهر بزرگ پارس است که شوربختانه  کاوش پى گیر باستان شناسی در آن صورت نگرفته است . به تایید گفته ی بالا در این منطقه ی باستانى هنگام  سد سازى روی رودخانه ى مارون یکی از بولدزرها به سنگ های بدنه و مقبره ای گیر و گنجینه ای کشف می گردد .. بنا به گزارش روزنانه ی کیهان تهران دو شنبه ۱۲مهر ماه ۱۳۶۱ شماره ی ۱۱۶۹۱  این گنجینه شامل یک تابوت با متعلقات نفیس و پربها ی داخل آن و حدود ۱۵ ظرف و اشیا برنزی می شود که مجموعا در یک آرامگاه قرار داشتند ."با اینکه هنوز در زمینه ى دوران تاریخی این اشیا تحقیقی نشده ولی احتمالا آثار به دست آمده به دوران ایلامی متاخر و اوایل هخامنشی تعلق دارد.". بنا به گزارش خبرگزاری میراث فرهنگی :خاکبرداری های مداوم شرکت آبیاری مارون و ساخت یک سد جدید پشت سد مارون و انجام عملیات کشاورزی ، محوطه باستانی ارجان را با تخریب کامل روبرو کرده است. توجه تان را جهت آشنایی بیشتر با چهارمین  شهر بزرگ پارس که رازها و گنج ها در نهان دارد جلب می کنیم :

امپراتوران ماد و هخامنشی نیازی به ساختن شهر های تازه نداشتند چرا که اهمیت شهر ها در اقتصاد جامعه کم بود. در زمان سلوکیان و اشکانیان شهر نشینی و شهر سازی سیاست روز می شود و یک باره رشد شتابان می یابد . دوره ی چهارسد و بیست هشت ساله ی امپراتورى ساسانی ( ۲۲۴-۶۲۵م ) به ویژه دوران پادشاهى  اردشیر بابکان را باید زمان گسترش و نوسازی شهرهای کهن و ساختن شهرها و شاهراه های بازرگانی و آبادی های تازه و بستن سد  ها و پل ها دانست . آمار پایتخت ها ی ایالتی دوره ساسانی بیانی است از موجودیت ۱۰۴ شهر که شست تای آن پدیده ی سیاست شهر سازی ساسانیان بوده. به عقیده ی . ن .پیگولوسکایا تحکیم موقعیت سیاست خارجی فعال در سده سوم میلادی با ساختن شهرها رابطه ی بس نزدیک داشت   و برخی از شهر ها  حاصل بروز پدیده های نو در زندگی داخلی ایران بودند و برخی به عنوان منطقه استراتژیک بنیان و گسترش یافتند ( ۱)

احمد اشرف نیز یک تقسیم بندی سه گانه شهر نشینی در ایران باستان رامطرح می کند :

۱ - دوره ی پیدایش شهرها و رشد آرام شهر نشینی در امپراتوری ماد و هخامنشى.

۲- دوره ى تجربى تاریخی بنیان گذاری شهرهای شهرهاى خودفرمان به سبک یونانى به دست سلوکیان و رشد شتابان آن در دوره ی پارتیان.

۳ - دوره ی در آوردن شهرهای یونانی وار به زیر فرمان دولت مرکزی از اواخر دوره ى اشکانی و تکامل آن در دوره ى ساسانی .

در دوره ی ساسانیان شهر ها از شالوده های اساسی سازواره _ ارگانیسم - اجتماعی و سیاسی بشمار می آمدند . از آغاز اىن دوره و به ویژه در قرن ششم شهرهای بسیار پدید آمدند و هم این که سهرهای قدیمی گسترش و رونق یافتند . در واقع رونق تجارت و صنعت و گسترش شاهراه های وابسته به دستگاه اداری نظام شهپدری از میان رفتن نهادها ى ىونانی وار شهر و افزایش دخالت دستگاه اداری در زندگی شهری و امور اصناف و بازرگانان و فعالیت های اقتصادى آنان از مهمترین ویژگی های دوران ساسانیان است .(۲)

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/gardesh-gari/4087-

؟
?
? @maneshparsi

7 months, 3 weeks ago

?? یعقوب لیث صفاری : یکی از بزرگ مردان #سیستانی برای رهایی #ایران_زمین از چنگال دژخیمان عباسی

#یعقوب پسر لیث که بیشتر به صورت #یعقوب_لیث صفاری شناخته می‌شود ، یکی از پادشاهان #ایران از دودمان #ایرانی صفاری بود و بنیان‌گذار این سلسله بود که در #سیستان حکومت می‌کرد و مرکز آن در زرنج بود. از آنجایی که او یک مس‌گر بود ، به « صفار » معروف شد.

?در سال ۲۶۲ یعقوب از فارس رو به خوزستان نهاد. چون خبر به خلیفه المعتمد رسید ، فرمان حکومت خراسان، گرگان، طبرستان، ری و فارس را در حضور حاجیان به شمول شرطگی بغداد به وی داد. اما یعقوب راضی نشد و به خلیفه پیغام داد که به چیزی راضی نیست جز رسیدن به بغداد. یعقوب لیث جهت تصرف بغداد و جنگ با خلیفه نخست به خوزستان لشکر کشید
.
?در آن جا پیشنهاد یاری صاحب الزنج ، رهبر بردگان بغداد ، را که جهت همکاری و جنگ با خلیفه به وی عرضه گشته بود، نپذیرفت. شاید بدین علت که از شائبه پشتیبانی از نهضت‌هایی غیر ایرانی و استقلال‌طلبانه دور بماند. این رفتار وی نشان دهنده عزم وی جهت استقلال ایران و رهایی از هرگونه قید و بند یا شائبه‌ای است. سپس وی از طریق اهواز عازم بغداد گشت و تا نزدیکی واسط پیش راند. در ناحیه‌ای به نام دیر العاقول با سپاهی به فرماندهی برادر خلیفه، موفق بالله، رو به رو شد و شکست در سپاه خلیفه افتاد. بار دیگر عباسیان به خدعه متوسل گشتند و آب دجله را در لشکرگاه وی انداختند و سپاه وی به ناچار عقب نشست.

?در این میان یعقوب لیث بیمار گشت و در انتظار بهبود و از سرگیری جنگ به گندی‌شاپور در خوزستان بازگشت. عزم وی برای جنگ با خلیفه خدعه‌گر و حکومت ایرانی ستیز عباسیان چنان جدی بود که پیشنهاد صلح خلیفه را حتی در هنگام بیماری نپذیرفت و به قول خویش در مورد عباسیان: "هرگز مباد که کسی بر ایشان اعتماد کند"، همواره پابرجا ماند
.
?یعقوب لیث را نخستین شهریار ایرانیِ احیاگر #زبان #پارسی ، پس از فروپاشی شاهنشاهی #ساسانیان می‌دانند. وقتی شاعری بنا بر رسم زمان قصیده‌ای به عربی در مدح او سرود ، وی او را ملامت کرد که چرا به زبانی که نمی‌فهمد برایش شعر سروده‌ است. با شنیدن این سخن ، محمد بن وصیف که اداره امور دیوان یعقوب را بر عهده داشت ، قصیده‌ای به #فارسی در مدحش سرود. اقدام یعقوب محرّکی در سرودن شعر فارسی شد و آغاز سنتی گردید که سامانیان ، پیشروان راستین رستاخیز ادبی ایران ، آن را برگرفته و گسترش دادند.

?یعقوب در سال ۲۶۵ در گندی‌شاپور درگذشت. یعقوب را مردی باخرد و استوار توصیف کرده‌اند. حسن بن زید علوی که یکی از دشمنانش بود ، او را از جهت استقامت و پایداریش سندان لقب داده بود.
?
? @maneshparsi

7 months, 4 weeks ago

‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۵ دی سالروز درگذشت زرتشت

زَرتُشت یا زَردُشت یا اشوزَرتُشت، پیامبر ایران باستان بود؛ که مزدیسنا را بنیان گذاشت. وی سراینده گاتاها، کهن‌ترین بخش اوستا است. زادگاه و زادروز وی دقیقاً روشن نیست، هرچند زمان زایش او ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد مسیح گمان زده می‌شود و زادگاه وی را به مناطق مختلفی مانند شهر ری، آذربایجان، خوارزم، سیستان، خراسان و آمل نسبت داده‌اند. آموزش‌های زرتشت بعدها با باورهای بومی ایرانیان آمیخته شد و مزدیسنای کنونی را پدید آورد که نزدیک به پنج سده دین رسمی ایران نیز بوده‌ است. نام زرتشت در فهرست یکصد نفره انسان‌های تأثیرگذار تاریخ که توسط مایکل هارت تنظیم شده‌است، قرار دارد. امروزه دین زرتشت پیروانی در ایران، هند و برخی نقاط دیگر جهان دارد.
مادر زرتشت دوغدو دختر «فری‌هیم‌رَوا» و پدر وی پوروشسب نام داشتند. نام خانوادگی زرتشت اسپنتمان بود. حاصل ازدواج پوروشسپ و دوغدو پنج پسر بود که زرتشت سومین آن‌هاست.
زرتشت پسری به نام ایست واستر و سه دختر به نام‌های «فرینی» و «ثریتی» و «پوروچیستا» داشت. زرتشت در گاتاها از ازدواج دختر سوم خود یاد می‌کند و روایات بعدی، شوهر او را جاماسپ می‌نامد. از همسر دوم زرتشت، دو پسر به نام‌های «اورْوْتَتْ‌نَرَه» و «هْوَرْچیثْزَه» زاده شده است.
نخستین کسی که به زرتشت ایمان آورد، میدیوماه بود که فروردین‌یشت از او نام می‌برد. وی در روایات سنتی، پسرعموی زرتشت به‌شمار آمده‌است.
زرتشت به زندگانی دنیوی بی‌اعتنا نیست و درویشی در آن راهی ندارد. زرتشت رسالت خود را فقط مذهبی و معنوی نمی‌داند و در ترقی امور اقتصادی و بهبود زندگانی مادی نیز کوشاست. بخصوص زرتشت به‌آباد کردن زمین و کشاورزی اهمیت زیادی داده‌است. زرتشت در سخنان خویش خطاب به کشاورزان می‌گوید که کشور خداپرست گشتاسپ باید از نیروی آنان برتری به هم رساند و سرمشق دیگران گردد.
درگذشت زرتشت به تاریخ پنجم دی ماه برابر با روز خور از ماه دی است. تاریخ نگاران نوشته‌اند زرتشت پس از هفتاد و هفت سال از عمر خویش که بیشتر آن را برای هدایت و دادن خرد و آگاهی به مردمان صرف کرده بود روزی در آتشکده شهر بلخ مشغول عبادت بوده است. گشتاسب شاه کیانی و پسرش اسفندیار که از حامیان بزرگ وی بودند نیز برای رسیدگی به شهرهای دیگر از بلخ خارج می‌شوند و ارجاسب که دشمن دیرینه زرتشت و ایرانیان بود از این هنگام بهره برد و توربراتور فرمانده سپاه خود را با لشگری بسیار راهی بلخ که بخشی از ایران بود کرد. لشگر تورانی که همان ترکستان امروزی است دروازه‌های شهر بلخ را با تمام دلاوری ها مردم در هم شکستند و هنگامی که زرتشت با لهراسب و گروهی دیگر از یارانش مشغول عبادت به درگاه اهورامزدا بودند توسط سپاه بربر ترکهای تورانی کشته می شوند.
سپنتا نیکنام عضو زرتشتی شورای شهر یزد می‌گوید: چندسال پیش که آموزگار کلاس دینی زرتشتیان بودم دانش آموزی از من پرسید که چرا مسئولان میلاد مسیح را تبریک می‌گویند ولی دو روز بعد برای درگذشت زرتشت پیامی نمی‌دهند؟! و ‏من هنوز پاسخ این پرسش را نمی‌دانم.


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
?
? @maneshparsi
#برگی_از_تقویم_تاریخ


#درگذشت_زرتشت، د

7 months, 4 weeks ago

‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ ۳ دی زادروز محمدابراهیم باستانی‌پاریزی (زاده ۳ دی ‌۱۳۰۴ پاریز سیرجان در استان کرمان -- درگذشته ۵ فروردین ۱۳۹۳ تهران) تاریخدان، پژوهشگر، نویسنده و شاعر او سال ۱۳۲۰ در دانشسرای مقدماتی کرمان تحصیل کرد و سال ۱۳۲۶ در…

7 months, 4 weeks ago

عناصر چهارگانه از دید فردوسی بزرگ

? @didYouKonw

8 months ago
***?*****سکه های دوره ایلامی هست این …

?سکه های دوره ایلامی هست این نقش چغا زنبیل درونش
‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
?
? @maneshparsi

8 months ago

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
همای زرین بال...?**

سرایش و خوانش : بانو #هما_ارژنگی ?
?** @maneshparsi

8 months ago

تاریخچه شهر حریره کیش

?شهر باستانی حریره‌کیش، شهری است که صدها سال پیش در شمال جزیره کیش ساخته شد. قدمت این شهر تاریخی به حدود ۸۰۰ سال پیش و دوران سلطنت ساسانیان می‌رسد. به گفته باستان شناسان، شهر حریره کیش در دوران حکومت قیسی‌ها به این جزیره  ساخته شد. با وجود این که ساخت این شهر به این دوره بازمی‌گردد، اما دوران درخشش و طلایی حریره کیش، مربوط به دوران این شهر در زمان ایلخانیان می‌شود. در زمان ایلخانیان، بسیاری از بخش‌های حریره کیش کاملاً تخریب شده بود و عملاً غیرقابل‌سکونت بودند. اما با ویران شدن بندر سیراف که در گذشته بندری مهم و پر رونق بود، حاکمان توجه خود را به صورت کاملاً به حریره کیش معطوف کردند.

?آن طور که اسناد تاریخی و آثار باستانی بازگو می‌کنند، پس از ویران شدن بندر سیراف، دولت مردان شروع به بازسازی شهر حریره کیش می‌کنند. در این شهر بناهای بسیاری ساخته شد که برخلاف سایر خانه‌های روستایی در ایران،  از گل و خشت ساخته نشده بودند. دیوار خانه‌ها و بناهای این شهر همه از سنگ بودند و روکش گچی داشتند. مواد اولیه ساخت ساختمان‌ها در کل سنگ آهکی، ساروج و گچ بود.

?پس از بازسازی حریره کیش در زمان ایلخانیان، این شهر بسیار مورد استقبال قرار گرفت. مردم زیادی برای زندگی به این شهر کوچ کردند و به دلیل موقعیت مکانی خوبی که داشت، تبدیل به یکی از شهرهای تجاری شد. تاجران بسیاری برای مبادله و معامله به جنوب ایران سفر می‌کردند. بیشتر آن‌ها در دوره ایلخانیان، ترجیح می‌دادند که در حریره کیش اقامت داشته باشند. حتی خانه‌ها و سراهای بزرگی هم در این شهر ساخته شده بود که از میهمانان خارجی و تاجران پذیرایی شود؛ بنابراین می‌توان گفت شهری که امروزه تقریباً ویران شده است، در دوران ایلخانیان یکی از بهترین و طلایی‌ترین شهرهای ایران محسوب می‌شد.

‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
?
? @maneshparsi

8 months, 1 week ago

#آذربایجان_جان_ایران!

#فریدون_جنیدی
در دل و جان همۀ «ایرانیان» جز مهر به «آذربایجان» گرامی نیست و آنان که به گذشته‌های دور زندگی نیاکان خود چشم دوخته‌اند، این سرزمین پرارج را «قبله‌گاه ایرانیان» می‌شناسند؛ از آن هنگام که «کیخسرو کیانی»، آتشکدۀ «آذرگشسپ» را در آن گستره بنیاد نهاد؛ تا یکی دو سده پس از «اسلام»!
هیچ «ایرانی» نیست که آن مرز پرگهر را که بی‌گمان، با کوشش و تلاش مردمان آن به چنین پایگاه بلند رسیده است، به بدی و دشمنی یاد کند. ما «ایرانیان» با مهر «آذربایجان» چنانکه با مهر «بلوچستان» و «خوزستان» و ... زندگی می‌کنیم، همه با هم پیوسته‌ایم و «آذربایجانیان» نژاده و فرهیخته نیز همین اندیشه و مهر را به جای‌جای این کشور کهنسال و مردمان آن دارند و این ستیزه‌ها در این 75 سال از سوی آن کسان روی می‌دهد که مهر را از پدر و مادر و نیاکان گسسته‌اند و به بیگانگان پیوسته‌اند.
سروده‌ای از «خاقانی شروانی»، یکی از بزرگترین سرایندگان سخن «پارسی»:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذراند // عندلیبم به گلستان شدنم نگذراند
و در ستایش «سپاهان» سروده‌ای بلند دارد:
نکهت حور است یا صفای صفاهان // جبهت جوز است یا لقای صفاهان
و در همین سروده هفت گفتار در برتری «سپاهان» بر «بغداد» و چهار گفتار در برتری آن بر «مصر» آورده است!
پیوند «آذربایجان» با «ایران» و «ایرانیان» روشن است. گواهی تاریخ:
1) بخشی از یک دفتر، نوشتۀ «مولانا روحی انارجانی» در آغاز سدۀ یازدهم نشان می‌دهد که زبان مردمان «آذربایجان» یک گونۀ زیبا و شیرین از زبان‌های «ایرانی»، میان «فارسی» امروز و زبان «پهلوی» بوده است.
2) یک هنگام پیشتر از آن گواه بزرگ «صفوۃ الصفا» از «ابن بزاز اردبیلی» را در دست داریم که در آن هرگاه سخنان «شیخ صفی الدین اردبیلی» را آورده همه «فارسی»، یا نزدیک به «پهلوی» است.
3) یک هنگام پیشتر از آن، هنگام درخشش دو موسیقی‌دان بزرگ «ایرانی»، «عبدالقادر مراغی» و «صفی الدین ارموی»، است که کتابهای آنان، همه داستان از «ایرانی» بودن آنان می‌گوید و این دو موسیقی‌دان بزرگ در شمار بزرگ‌ترین موسیقی‌دانان جهان‌اند.
4) یک هنگام پیشتر از آن، درخشش سخن‌سرایان بزرگ «آذربایجان»، «خاقانی شروانی»، «نظامی گنجوی»، و پیشتر از آنان «قطران تبریزی» است که همۀ آنان به «فارسی» روشن و شیرین سخن سروده‌اند و نه به زبانی دیگر.
5) یک هنگام پیشتر از آن، «آذربایجان» هنگام «اشکانی» و «ساسانی» است که نشان‌ها و مهرهای به دست آمده از آتشکدۀ «آذرگشسپ» همگی به خط و زبان «پهلوی» است.
6) یک هنگام پیشتر از آن، زمان پایانی «هخامنشیان»، آغاز کار «اسکندر» و «سلوکیان» است و «آتورپات» (نگهبان آذر) با کاردانی خویش آن بخش از «ایران» را از یورش «یونانیان» برکنار داشت و  نام خویش را بر آن مرز نهاد: «آتورپانکان»: خانۀ «آتورپات»، که همین نام، از آن پس، بر آن استان «ایرانی» ماند و در گذر روزگار دگرگون به «آذربادگان»، «آذربایگان» و «آذربایجان» شد و علمی‌ترین گفتار در این باره در کتاب «تاریخ آتورپاتکان» نوشتۀ آکادمیسین روانشاد پرفسور «اقرار علی‌اف» است که رئیس بخش تاریخ آکادمی علوم «آذربایجانِ باکو» بود. این کتاب به زبان «پارسی» ترجمه شد و در «بنیاد نیشابور» به چاپ رسید.
7) یک هنگام پیش از آن، هنگام «ماد» است که همۀ نویسندگان «یونانی» و «رومی» و «ایرانی» آنان را یکی از سه تیرۀ «ایرانی» در شمار می‌آورند و خوشبختانه تاریخ آنان و فرمانروایی آنان در دست هست و «ماد بزرگ» سرزمین‌های «آذربایجان» تا «همدان» تا شمال «لرستان» و «کردستان» در «عراق» و «ترکیۀ» امروزی و بخش‌هایی از «اَران» و «قفقاز» را در برمی‌گرفت و به‌روشنی پیوند نژادی و ملی «کردان» و «آذربایجانیان» و «قفقازیان» را نشان می‌دهد.
8) یک هنگام پیشتر از آن، به نام‌های «منوا» و «اورارتو» و درخشش فرهنگ «ایرانی» آنان در این سرزمین برمی‌خوریم که امروز چون آفتاب بر همگان روشن است.
9) یک هنگام پیش از آن، هنگام پادشاهی «کیخسرو کیانی» است که همۀ نوشته‌های «اوستایی»، جایگاه و پایتخت وی را در کنار دریاچۀ «چیچست» (اورمیه) یاد می‌کنند که در سنگ‌نبشتۀ «شلمنصر»، پادشاه خونریز «آشور» از وی و ایل و دودمان او با نام «پارسوا» یاد می‌کند! و بدین سان نخستین «پارسیان» جهان که از نام و نشان آنان در 2852 سال پیش (834 سال پیش از میلاد مسیح) یاد می‌شود، نیاکان همین «آذربایجانیان» گرامی هستند.
آذربایجان جان ایران بود!
آذربایجان جان ایران است!
بنیاد نیشابور
۲۱ آذر ۱۳۹۸ خیامی

?
? @maneshparsi

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 9 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 2 weeks ago