میگفت:
- زندگی در زمان حال خیلی سخته ماریا.
حال برای چند سال، چند ماه، چند هفته، چند روز یا چند دقیقه نیست.
حال مثل آینده رویایی و مثل گذشته تعین شده نیست.
حال در ثانیه است و ثانیه در احساس و عواطف.
+ پس باید چیکار کرد؟
- چی؟
+ اگه حال مثل آینده رویایی و مثل گذشته
تعیین شده نیست، با حال و عواطف گره خورده چیکار باید کرد؟
- حال رو باید لمس کرد، درست مثل برقی که ازت رد شده و اندامت رو گرفته که باعث شوک و مور مور شدن بدنته باید لمسش کرد. درد داره، شوک داره، بدنت مور مور میشه و سرت احتمالا سوت میکشه اما لذت بخشه.
+ چرا؟
- برای اینکه حال درست مثل آینده شیرین و مثل گذشته تلخه.
حال رو اگه بتونی به تله بندازی غنچه روحت گل‌هاش رو نشونت میده.
اگه در این لحظه ببوسیم خوشحالم و اگه در لحظه‌ای بعد سیلی نثارم کنی رنگم آبیه. زیبایی حال در همینه. در دست نیافتنی بودن عواطفش... و نمیشه برای زیبایی دیدن و بوییدن و لمس کردن صبر کرد ماریا. زیبایی بدست آوردنیه و وقتی بدست بیاد دنیا اون قسمتی که ارزش جنگ داره رو نشونمون میده‌‌.

انقدر خودت رو غرق کن تا یادت بره بیرون از این آب چجوری نفس میکشیدی!

میخوام نابود کنم کسیو که نابود کرد دخترکوچولوی منو
ولی هنوز اونقدری قوی نشدم که جلوش بایستم

بزار شادیش رو کنه تو اگه خیلی بزرگی بجای منع کردنش مواظبش باش