?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago
🔰 قصه ولادت مهدی
حکیمه (خواهر امام دهم) میگوید حسن بن علی، دنبال من فرستاد و من نزد او رفتم، فرمود: عمه جان امشب که نیمه شعبان است در منزل ما افطار کن؛ زیرا خدای تبارک و تعالی امشب حجت خود را آشکار میکند، او حجت وی در زمین باشد. عرض کردم: مادرش کیست؟ فرمود: نرجس. عرض کردم: فدایت شوم، به خدا در او اثری نیست، فرمود: همین است که به تو میگویم، حکیمه میگوید: آمدم و چون سلام کردم و نشستم نرجس آمد کفش مرا درآورد و گفت: ای سیده من و سیده خاندانم شب خوبی داشته باشی.
گفتم: تو سیده من و سیده خاندان منی، گفتار مرا ناستوده شمرد و گفت: این چه فرمایشی است عمه جان به او گفتم: دختر جانم خدای تعالی امشب پسری به تو کرامت کند که در دنیا و آخرت آقا است؛ اما او خجالت کشید و حیا کرد و چون نماز عشا را خواندم افطار کردم و در بستر خوابیدم و خوابم برد چون نیمه شب شد برخاستم نماز خواندم و فارغ شدم و نرجس در خواب راحت بود و پیشامدی نداشت سپس نشستم تعقیب خواندم و دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم و او باز هم خواب بود. سپس برخاست نماز خواند و خوابید. حکیمه میگوید: من در شک افتادم ابومحمد از محل خود فریاد زد عمه جان شتاب مکن این امر نزدیک است.
حکیمه میگوید: نشستم و مشغول قرائت سوره سجده و یس شدم، در این میان بود که نرجس هراسان بیدار شد. بر بالین او جستم و گفتم: چیزی را احساس میکنی؟ گفت آری ای عمه به او گفتم: خود را جمع کن دل آسوده دار امر همان است که به تو گفتم. حکیمه میگوید: من و او را یک لحظه از خود رفتگی عارض شد و به آواز مولای خود به خود آمدم و جامه را از روی نرجس عقب زدم و مولای خود را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش بر زمین است. او را برگرفتم دیدم پاک و نظیف است. ابومحمد فریاد زد پسرم را نزدم بیاور عمه جان! او را نزد وی بردم دستش را زیر دوران و پشتش گذاشت و دو پایش را روی سینه خود جا داد و دو دستش را بر دو چشم و دو گوش و بندهای او کشید. سپس فرمود: ای پسر جانم سخن بگو. نوزاد لب به سخن گشود و فرمود: اشهد ان لا اله الا اللَّه وحده لا شریک له و ان محمدا رسول اللَّه سپس بر امیرمؤمنان و هر یکی از امامان تا پدرش درود فرستاد...
امام فرمود: او را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند و به نزد من آور، پس او را نزد مادرش بردم، به مادرش سلام کرد، سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم. فرمود: ای عمه روز هفتم که شد نزد ما بیا. حکیمه فرمود: بامدادان رفتم که به امام سلام عرض کنم، پرده را بالا زدم تا از آقای خود تفقد کنم او را ندیدم گفتم: فدایت شوم چه شد آقای تازه تولد یافتهی من؟ فرمود: ای عمه او را به آن کس سپردم که مادر حضرت موسی او را به او سپرد.
حکیمه گفت: روز هفتم که شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام کردم و نشستم. امام فرمود: پسرم را به نزد من بیاور، پس من آقایم را در حالیکه در پارچهای بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار کرد، سپس فرمود: سخن بگو: گفت: اشهد ان لا اله الا الله و صلوات بر محمد و امیرالمؤمنین و امامان تا پدرش (صلواتاللهعلیهماجمعین) فرستاد و این آیه را تلاوت کرد: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَروُنَ». موسی بن محمد بن قاسم، راوی حدیث گفت: این سرگذشت را از عقید خادم پرسیدم گفت: حکیمه راست فرموده است.
📚 الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۲۴، ناشر:اسلامیة تهران، الطبعة الثانیة، ۱۳۹۵ه؛ صافی، لطف الله، منتخب الاثر، ج۲، ص۳۹۴- ۳۹۶.
🔰 آیینهای انتظار در تاریخ| دوم
🔹 درباره این آیین در کاشان آمده: «عجب آن است که در ولایت کاشان، جمعى مىباشند از امامیه و من ایشان را دیدهام، در هر صبح، انتظار ظهور امام خود را مىکشند و یراق پوشیده به اسب سوار شده از شهر، بیرون مىروند به انتظار آنکه صاحب و امام ایشان، ظاهر شود و چون آفتاب بلند مىشود، باز به شهر، عود مىکنند و به یکدیگر مىگویند که امروز هم نشد و همیشه در این انتظار مىباشند».
🔸 ابنبطوطه نیز در توصیف شهر حله مینویسد: "در نزدیکی بازار بزرگ شهر [حله] مسجدی قرار دارد که بر در آن پرده حریری آویزان است و آنجا را مشهد صاحبالزمان میخوانند. شبها پس از نماز عصر، صد مرد مسلح با شمشیرهای آخته، پیش امیر شهر میروند و از او اسبی یا استری زینکرده میگیرند و بهسوی مشهد صاحبالزمان، روانه میشوند. پیشاپیش این چهارپا، طبل و شیپور و بوق زده میشود و از آن صد تن، نیمی در جلوی حیوان و نیمی دیگر در دنبال آن راه میافتند و سایر مردم در طرفین این دسته حرکت میکنند و چون به مشهد صاحبالزمان میرسند، در برابر در ایستاده، آواز میدهند که «بسمالله ای صاحبالزمان بسمالله بیرون آی که تباهی روی زمین را فرا گرفته و ستم فراوان گشته، وقت آن است که برآیی تا خدا بهوسیله تو حق را از باطل جدا گرداند».
📚زبده التواریخ، ج۱، ص: ۴۵۱؛ روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ج۲، ص: ۳۸۰ و ج۲ ص: ۲۹؛ معین الدین محمد زمچى اسفزارى، انتشارات دانشگاه تهران؛ نهضت سربداران،پطروشفسکی، ص ۱۱ – ۱۲، ترجمه کریم کشاورز؛ آثار البلاد و اخبار العباد، ص: ۵۰۲ – ۵۰۳؛ رحله ابن بطوطه (ترجمه فارسی)، ج۱، صص: ۲۷۱ – ۲۷۲، مترجم :دکتر محمد علی موحد؛ میرخواند، روضه الصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفا، ج8، ص2524؛ عبدالرزاق سمرقندي، مطلع السعدين و مجمع البحرين، ص427.
🎶 قطعه «للّه دَر الخمینی»
(خدا رحمت کند خمینی را و خیرش دهد)
🎙 شاعر، خواننده و نوازنده: یوسف الحسون (ابوعلاء) | اهل فلسطین
سال ابداع: 1979 (1357) | به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی ایران
📚برگرفته از رسانه بافتار
? قصهی روز دانشجو | به مناسبت ۱۶ آذرماه
? چهار ماه بعد از کودتای 28 مرداد علیه دولت مصدق، ایران و انگلیس دوباره روابط را از سر گرفتند(روابطی که در دولت مصدق قطع شده بود). در همین بحبوحه اعلام کردند ریچارد نیکسون به عنوان معاون رئیس جمهور آمریکا (اصلیترین حامی کودتای 28 مرداد) به ایران خواهد آمد. جو کشور متشنج شد و اعتصابات و تظاهرات مختلفی رخ داد.
? دانشجویان در ۱۶ آذر درحالیکه دانشگاه تعطیل شده بود، به دانشگاه وارد شده و به روشنگری پرداختند. تصمیم دولت و حکومت پهلوی در برابر این وضعیت ملتهب یک چیز بود: سرکوب!
? دکتر شهید مصطفی چمران، که یکی از شاهدان واقعه ۱۶ آذر ۳۲ است میگوید: «روز ۱۴ آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور میرسد که باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیکسون صداها خفه گردد و جنبندهای نجبند».
? سپس سربازان و نیروهای ویژه ارتشی به دانشجویان حمله کردند و نتیجه این توحش، بازداشت و زخمی شدن صدها دانشجو شد. اما وضعیت در دانشکده فنی بغرنجتر بود. نیروهای امنیتی در دانشکده فنی، اقدام به شلیک مستقیم تیر کردند که کشتن سه دانشجو را در پی داشت: احمد قندچی، آذر (مهدی) شریعترضوی و مصطفی بزرگنیا شد.
? "آذر شریعت رضوی" برادر پوران بود؛ همسر دکتر علی شریعتی. شریعتی در وصیتنامهاش میگوید «کاش میتوانستم خود را در برابر دانشگاه آتش بزنم آنجا که ۲۲ سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت! او را در مقابل پای نیکسون قربانی کردند.»
? فردای ۱۶ آذر، نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته حقوق را در دانشگاه تهران که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود، دریافت کرد.
? البته مواجهه خشن و خونبار پهلوی با دانشجو و دانشگاه به همین مورد ختم نمیشود. مورد دیگر مربوط به اعتراضات اول بهمن ۱۳۴۰ میشود. حادثهای که احمد فرهاد رئیس وقت دانشگاه تهران در توضیح فجایع به بار آمده طی نامهای به امینی نخست وزیر وقت مینویسد:
? پیرو مذاکرات امروز صبح ما، در ساعت۱۱ سربازان و چتربازان دانشگاه تهران را اشغال کردند. هیچ دلیلی در بین نبود که نظامات و آئین دانشگاهی نقض شود. پس از حمله به دانشگاه، سربازان و چتربازان بدون فرق و تفاوت، یکسان به دانشجویان پسر و دختر حمله کردند، دانشجویان بسیاری را به قصد کشت مضروب نمودند. من هیچ گاه ندیده و نشنیدهام تا این حد بیرحمی، سادیسم، خشونت و خرابکاری از ناحیه قوای دولتی اعمال شود. بعضی از دختران را سربازان در تالارهای درس دانشگاه ازاله بکارت کردند.
پادکست هفتم/پایانی: حمله به خانهی وحی
?چه شد که اربابان سقیفه به ضرورت بیعت علی رسیدند؟
▪️عناوین طرح شده:
1⃣ بازگشت سپاه اسامه و آغاز اعتراضات علیه خلیفهی خودخوانده!
2⃣ سه روز قهر و سپس تکمیل کودتا!
3⃣ محاصره و حمله به خانهی حضرت زهرا!
4⃣ مردم؛ مهم و اثرگذار!
پادکست ششم: کودتای شبهنظامی
?چه کسی ویژهخوار است و چه کسی عدالتخواه؟
▪️عناوین طرح شده:
1⃣ سواستفاده از قبیلهی بنیاسلم!
2⃣ پولپاشی!
3⃣ غصب فدک!
?بشنوید| اُمحبیبه
? پرونده ازدواجهای تاریخی
? امحبیبه یکی از همسران پیامبر اکرم بود که نحوهی ازدواج او با حضرت قصهی جالبی دارد و ذیل شخصیت وی میتوان به نظارهی تحولات جامعهی اسلامی نشست. به ویژه آنکه بعد از رحلت پیامبر ما شاهد نوعی ارتجاع به جاهلیت هستیم و این موضوع به خوبی در قصهی امحبیبه تبلور دارد.
? ژاله خون شد! دوم
⚫️ موسیقی دربارهی کشتار ۱۷ شهریور و اعتراض به تیرباران مردم در میدان ژاله تهران سال ۵۷ بود. کشتاری که به دستور مستقیم ارتش انجام شد.
? بعد از آن گروه شیدا از شرکت در کنسرت مسکو هم انصراف داد. کنسرتی که قرار بود ۲۱ شهریور همان سال برگزار شود. دیگر حتی تهدیدهای ساواک هم اثری نداشت.
⚫️ شاید دربارهی جنایت ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ همین گزارش خبرنگار روزنامه گاردین کافی باشد:
منظره به میدانِ اعدام شباهت داشت. نظامیان، مردمی را که تظاهرات ضد رژیم میکردند به گلوله بستند. بالگردها کوهی از اجساد متلاشی شده به جا گذاشتند.
آن روز فرمانده نظامی پایتخت، غلامعلی اویسی معروف به قصاب ایران دستور شلیک مستقیم داده بود.
تعدادی از سربازها برای اینکه هموطن خود را تیرباران نکنند، یا فرار کردند و یا خودکشی..
? ژاله خون شد! یکم
✍?فاطمه شفیعی
? نامهی استعفاء را #محمدرضا_شجریان نوشت. چهار سالی میشد که گروه موسیقی شیدا کار خود را در رادیو شروع کرده بودند. گروهی که هرکدوم از نفراتش جزء ستارههای موسیقی ایرانی بودند، از جمله: ابتهاج، لطفی و شجریان!
⚫️ بعد از آن حادثه کارد به استخوان رسید و دیگر این جنایت را نتوانستند نادیده بگیرند. محمدرضا شجریان استعفا را نوشت و گذاشت رو میز رئیس و خداحافظ!
? حادثه آنقدر هولناک بود که حتی استعفا دادن هم آنها را راضی نکرد. تصمیم گرفتند یک کار موسیقی تولید کنند. لطفی(موسیقیدان) زیرزمین خانهی خود را در اختیار گروه گذاشت. شعر را کسرایی سرود و کار را با گروه کُر ضبط کردند و شد اولین قطعهی زیرزمینی گروه شیدا به نام: #ژاله_خون_شد
? قربانی، حسابگری، سیاست کلمه، سیاست مُشت و میراثبَری
3⃣ پرده سوم:
? مدتهاست که حسین با همهی نخبگان و تودهی مردم سخن گفته. نامه نوشته. جلسه گرفته. خطبه خوانده. دعوت کرده. کلمات را خرج جامعه کرده و کوفیان پذیرفته و دعوتش کردهاند. حسین سیاستورزی کرده است با کلمه... نه با مُشت. اما حالا رسیده به کربلا. به مذبح. در دهمین روز. ده روزی که نمادی است از ایام ابتلاء و اتمام.
⚫️ باز بیاد آوریم موسای کلیم را!
موسای آمده به کوه طور، موسای آمده به دامان کلمات و الواح، باید ده روز دیگر هم بماند: وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَة. بنا بود سیروزه برود و برگردد. هارون را خلیفه و جانشین خود کرد. سپس خدا دستور داد ده روز دیگر هم بمان. بمان و تمام کن میقات را.
? حسین هم آمده بر سر قرار. روز میقات است و تحقق وعدهی ذبحی که به ابراهیم داده بودند: و فدیناه بذبح عظیم.
حسین بر دوراهی هزینه دادن و هزینه ندادن است. امام امّت شدن، قربانی میخواهد. یزیدیان در امتداد خط قابیلیان آمدهاند برای ذبح اشرف اولاد آدم. آمدهاند برای پیگیری سیاست حذف. برای کشتن و مصادره کردن قدرت و دست یازیدن به خلافت و امامت.
⚫️ و بذل مهجته فیک، لیستنقذ عبادک عن الجهاله و حیره الضلاله. حسین خون میدهد. قربانی میشود. هزینه میدهد. مقرب میگردد. که چه؟ تا بیشتر از دنیای دون بهره ببرد؟ نه. تا بیشتر از بندگان خدا دستگیری کند. تا در دریای ضلالت و گمگشتگی و جهالت، کشتیبان سفینه هدایت باشد.
?حالا ما هستیم و یک میراث عظیم. برای راه حسین هزینه میدهیم یا راه حسین را هم هزینه میکنیم؟ فراموش نکنیم این عهد را که امامت به شایستگان میرسد. به پیروی کنندگان از سیاست کلمه نه سیاست حذف و مشی مُشت.
✍? سیدمیثم میرتاجالدینی
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year, 1 month ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months, 1 week ago