دفتر خاطرات چیز عجیبه.

از اینس.تاگ.رام، متنفررررم.???

معرفی می‌کنم. یه کوچولو صبر کنین.?❤️‍?

هرموقع توی چهارباغ راه می‌رم به خاطراتم فکر می‌کنم.به این فکر می‌کنم که چقدر این راه رو بعد از اتمام مدرسه به شوق خرید کتاب می‌رفتم‌سمت آمادگاه.
به خنده‌های از ته دلم همراه دوستام بعد از مدرسه. به تولدی که دوستم برام توی چهارباغ گرفت. به اون روز برفی قشنگ همراه کودکانم، یا اون روزی که با مامان اومدیم چهارباغ و من دستش رو گرفته بودم.
یا حتی اون روزی که باهامون مصاحبه کردن و زمستون سال پیش که با پرستش توی کافه و‌َ نشسته بودیم و از اون بالا به آدم‌ها نگاه می‌کردیم و بهم لبخند می‌زدیم. این خاطرات باعث شدن من آدم قشنگتری بشم.

وای خیلی هیجان دارم برای خوندن کتاب عمارت گالانت. ولی اول باید این دوتا کتابی که شروع کردم رو تموم کنم.?

الان منی که یه عالمه لباس گرم پوشیدم چی-

چرا زمستون اینقدر تابستونه؟?

یه چیز مسخره بگم؟ من خیلی دوست دارم برای یک بار هم که شده یه نخ سیگارو کامل بکشم ولی متاسفانه بعد از یه پک از شدت درد ریه و سرفه کردن یه روز کامل درد می‌کشم.

یکی از شماها اولین ویدئو یوتیوبش رو گذاشته، و من به شدت پیشنهاد می‌کنم که ولاگ قشنگش رو ببین. چون به شدت وایب خوبی داره.