𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
*🔴به نظر شما چرا هر چه علم بیشتر میشود، حزن هم بیشتر میشود؟*
✍️مصطفی ملکیان
به نظر من لااقل چهار وجه دارد:
*1️⃣پوچ بودن جهان*
وجه اول این است که به نظر میآید هر چه شما عقلورزیتان بیشتر میشود، بیشتر به نامعقول بودن جهان پی میبرید. میبینید جهان امر معقولی نیست. این لزوما ارزشداوری منفی نیست، فقط به این معناست که ساختار عقلانی تناسبی با ساختار این جهان ندارد. همین! بیشتر از این را نشان نمیدهد. این همان absurdity جهان است؛ به تعبیری بیمنطق بودن جهان! حیوانات چون این منطق را ندارند بهتر میتوانند قدرت انطباق با هستی را پیدا کنند، ولی گویی ما وصله ناجوریم! برای همین است که کامو میگفت: «آغاز فکر کردن آغاز تحلیل رفتن تدریجی است.»
*2️⃣تلختر شدن حقایق هستی با پیشرفت علم*
وجه دوم این است که عقل به حقایق تلخ پی میبرد. در عالم انسانی وقتی واقعیتهای بزرگ کشف شد، بشر تلخکام شد. مثلا کانت گفت هر چه روانشناسی پیشرفت کند، بشر تلخکامتر می شود، چون بیشتر به تنهایی خودش پی میبرد یا هر چه علم بیشتر پیشرفت میکند نامختار بودن انسان بیشتر مکشوف میشود. خب معلوم است من و شما از این که عروسک خیمهشببازی باشیم احساس خوبی نداریم. یا این واقعیت که روزبهروز بیشتر تقویت میشود که ما بالمآل اگوئیست و خودخواه هستیم.
*3️⃣وجود روان ناخودآگاه*
وجه سوم چیزی است که امثال فروید به آن توجه دارند و آن این که تو در سطح ناخودآگاهات گمان میکنی تصمیم میگیری، در حالی که در واقع تحت تأثیر روان ناخودآگاهات کار میکنی. چه چیزی تلختر از اینکه یک بخشی از وجود شما تحت تسلط خودتان نیست؟!
*4️⃣جدیت در زندگی لزوما نتیجهبخش نیست*
وجه چهارم اینکه در عالم هر چه قدر جدیت بورزید، هیچ تضمینی نیست که به مقصود برسید. یعنی نهایت چیزی که در عالم میشود گفت این است که جدیت شرط لازم رسیدن به هدف است، ولی مطلقا شرط کافی نیست.
غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پیها بریدهاند
نومید هم مباش، که رندان جرعهنوش
ناگه به یک خروش به مقصد رسیدهاند
➖کتاب عقل و اندوه طویل(تلخیص)
✔️ نظامهای اخلاقی ناواقعگرا
✍️ مصطفی ملکیان
🔹نظامهای اخلاقیای كه در توصيههای خود به واقعيتهای انسانی توجه نمیكنند، ناواقعگرا هستند و قابل توصيه نيستند. به تعبير ديگر، درست است كه اخلاق با عمل سروكار دارد، اما اين طور نيست كه عمل تأثيری در شخصيت و منش انسان نداشته باشد. رفتار خاص، شخصيت و منش خاص پديد میآورد. برای شناخت نظامهای اخلاقی ناواقعگرا معمولاً به توصيهها يا به پاسخ به سؤالهايی كه میدهند توجه میشود. اين درست است، اما، مهمتر از آن، سؤالهای ناواقعگرايانهای است كه اين نظامهای اخلاقی پيش مینهند؛ به قول مولوی: «هم جواب از علم خيزد هم سؤال».
در اينجا فقط به يك نمونه میپردازم و آن نظامهای اخلاقیای هستند كه معمولاً انسان را با دوراهی مواجه میسازند.
🔹اين نظامهای اخلاقی ناواقعگرايانهاند، چون انسان در زندگی بيشتر با چندراهی مواجه میشود و بسيار بهندرت با دوراهی روبهرو میگردد. بنابراين، نفس اين طرح دوراهی، فارغ از اينكه انتخاب كدام راه پيشنهاد شود، ناواقعگرايانه است. مثلاً سقراط میگفت اگر كسی سلاحی نزد من به امانت گذاشته باشد و بعد بخواهد به قصد كشتن ناحقِ كسی آن را از من بگيرد و من از قصد او آگاه باشم، آيا بايد رد امانت كنم يا عدم ياری ظالم؟
سقراط اين مثال را میزد تا نشان دهد انسان در زندگی با تعارض وظايف روبهروست. اما فارغ از اينكه رد امانت را ترجيح دهيم يا عدم ياری ظالم را، میپرسيم چرا بايد منحصر در اين دو راه شد؟ آيا راه سومی وجود ندارد؟ مثلاً سلاح را به ظالم تحويل داد و در عين حال نصيحتش كرد كه مظلوم را نكشد، يا سلاح را تحويل داد و در عين حال با سلاح قویتری مانع اقدام او شد، يا مظلوم را باخبر كرد، يا از ديگران برای اقدام عليه ظالم ياری گرفت و... ؟
🔹برای اينكه اين مسأله را نشان دهم، از لارنس كالبرگ، بزرگترين شاگرد و همكار ژان پياژه كه هر دو در زمينه روانشناسی رشد و تربيت اخلاقی فعاليت ميكردند، مثالی میزنم. يكی از نظريات اساسی كالبرگ و پياژه در تعليم و تربيت اخلاقی اين بود كه اگر از همان آغاز به كسی كه تحت تعليم و تربيت است خودانديشی نياموزيم، موفق نخواهيم بود. در واقع، خودانديشی شرط لازم تعليم و تربيت اخلاقی است. خودانديشی يعنی اينكه انسان خود بايد بینديشد و بداند كه در اخلاقی زيستنش كسی نمیتواند به جای او بینديشد. به طور كلی، انسان در زندگی دو دسته عامل تأثيرگذار دارد، يكی آنها كه جانشينپذيرند و بنابراين میتوان آنها را به ديگری واگذار كرد و يكی آنها كه جانشينپذير نيستند و نمیتوان به ديگری واگذار كرد، مثلاً نمیشود به ديگری گفت به جای من غذا بخور.
🔹 حالا سخن در اين است كه برای اخلاقی زيستن، انديشيدن لازم است و كسی جز خود انسان نمیتواند اين كار را كند. كالبرگ و پياژه میگفتند كه در گذشته تصور اين بود كه میتوان انسان را با صرف انتقال قواعد اخلاقی تربيت كرد، اما آزمايشات آنها نشان داد كه انتقال قواعد اخلاقی كافی نيست و خودانديشی لازم است. برای سنجش اين خودانديشی كالبرگ آزمايشی مطرح كرد و به كودكان گفت: زنی به سرطان لاعلاجی مبتلا شده است و بهتازگی كسی دارویی كشف كرده است كه فقط آن دارو میتواند آن زن را نجات دهد. شوهر آن زن به سراغ آن فرد میرود و داروساز، چون میداند كسی جز او اين دارو را ندارد، قيمتی طلب میكند كه اگر آن مرد همه زندگیاش را هم ببخشد فقط نيمی از آن قيمت را میتواند تأمین كند.
كالبرگ به كودكان گفت كه در اينجا دو راه بيشتر وجود ندارد، يا آن شوهر بايد رضا بدهد كه زنش بميرد و يا اينكه آن دارو را بدزدد و او راه دوم را انتخاب كرد.
🔹بعد پرسيد كه آيا كار او درست بوده است يا نه؟ كالبرگ مینويسد كه درصد قابل توجهی از كودكان، بر خلاف ما بزرگترها، چون هنوز كاملاً مطابق فرهنگ بزرگترها آموزش نديده بودند، میگفتند كه راههای سوم و چهارم و ديگری هم هست! و تحقيات نشان داد كه كودكان 37 راه ديگر پيشنهاد كردند، مثل اينكه گفتند آن مرد همه زندگیاش را بفروشد و نصف مبلغ را بدهد و برای نصف ديگر تا آخر عمر برای داروساز كار كند، يا فقط نصف ميزان دارو را بگيرد و شايد همانقدر كارساز باشد، يا به انجمنهای خيريه رجوع كند، يا آگهی دهد، يا میگفتند كسانی كه داروی تازهای را كشف كردهاند محتاج آزمايش روی بيماران واقعیاند و بنابراين حتی از آن فرد میتواند مطالبه پول هم بكند!
اين قدرت تخيل در واقع قدرت واقعبينی است. كالبرگ نتيجه میگرفت كه كودكان، چون هنوز به دوگزينهای بودنی كه بزرگترها به آنها القا میكنند خوگر نشدهاند، به طور غريزی میفهمند كه زندگی به دو راه مختصر نمیشود.
❇️ روانشناسی اخلاق | صفحه 157و 158
❇️ یک وجه تراژیک زندگی: نرسیدن به هدف و مقصود علیرغم جدیت
✍️مصطفی ملکیان
🔹در عالم هر قدر جدیت بورزید، باز هم هیچ ضمانتی برای رسیدن به مقصود نیست! یعنی نهایت چیزی که در عالم میشود گفت این است که جدیت و سعی شرط لازم برای رسیدن هدف هست، ولی مطلقا شرط کافی نیست. این را هر آدم عاقلی در زندگیاش میبیند که هر چه جدیت میکند هیچ ضمانتی بر این نیست.
انسان تمایل دارد در جایی به سر ببرد که اگر با صداقت و جدیت عمل کرد، حتما به هدف برسد. ولی شما میبینید از قبولی در یک کنکور دانشگاه گرفته تا وصول به درجات معنوی و روحانی، جدیت و صداقت نهایتا شرط لازم است، ولی کافی نیست.
غره مشو که مَرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پیها بریدهاند
نومید هم مباش که رندان جرعهنوش
ناگه به یک پیاله به مقصد رسیدهاند
🔹کسانی عمری جدیت میورزند، به هر راهی یا در راه علم یا هر چیز دیگری تلاش میکنند، ولی به نتیجه نمیرسند! در سوی دیگر اما کسانی هم هستند که بدون تلاش به نظر میآید که به مقصود رسیدهاند. مثلا ببینید «انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا» این یعنی چه؟ درست است که ما آن را به عنوان معجزه تلقی می کنیم، اما این یعنی چه که یک آدمی در گهواره «انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا» باشد و یک آدم هم عمری فعالیت کند، اما هیچ! آب از آب تکان نخورد! یا مثلا شیخ روزبهان بقلی که میگوید من از چهارسالگی کشف و شهود داشتم. گرچه از این موارد استقبال میشود، اما اینها نیز به همان اندازه تراژیک است. اگرچه دومی جالب است، ولی دومی هم به مانند اولی تراژیک است و هیچ فرقی نمیکند.
🔹غرضم این است که انگار جدیت و صداقت، اگر باشد، شرط لازم است، اما شرط کافی نیست. حتی این مثالها نشان میدهد گاهی شرط لازم هم نیست! جدیت عیسی کجا بود؟ شرط لازم را هم نداشت، نه عیسی، نه روزبهان، نه مولانا. منتها ما آن وقتی که میبینیم کسی علیرغم همه آن تلاشی که میکند ناکام میماند، آن وقت جنبه تراژیک را بیشتر درک میکنیم، اما این طرفش هم به نظر من به همان مقدار تراژیک است. گویی که حساب و کتابی نیست.
➖ کتاب عقل و اندوه طویل
🔴دلایل نفی ماتریالیسم (مادیگرایی) ✍مصطفی ملکیان 🔹به نظر من یک سلسله پدیدهها هستند که یا باید با یک تبیین اصل وجودشان را منکر شویم یا باید قائل شویم با ماتریالیسم (مادیگرایی) سازگار نیست. این پدیدهها عبارتند از : ۱.مسئله آگاهی ۲. مسئله حیث التفاتی ۳.…
🔴دلایل نفی ماتریالیسم (مادیگرایی)
✍مصطفی ملکیان
🔹به نظر من یک سلسله پدیدهها هستند که یا باید با یک تبیین اصل وجودشان را منکر شویم یا باید قائل شویم با ماتریالیسم (مادیگرایی) سازگار نیست. این پدیدهها عبارتند از :
۱.مسئله آگاهی
۲. مسئله حیث التفاتی
۳. احساس هویت یگانه (اینهمانی مستمر در زمان)
۴. فراتر از زمان و مکان سیر کردن (که از برای مثال در تجربه دینی و عرفانی اتفاق میافتاد).
🔹این چهار امر با مادی بودن عالم سازگار نیست. مثلا شی مادی هیچگاه نمیتواند حیث التفاتی داشته باشد .
و همین طور است فراتر از زمان و مکان سیر کردن، مانند پیشآگاهی؛ زیرا ماده هیچگاه نمیتواند زمان را طی کند (پیشآگاهیای مانند خبر دادن آتشسوزی لندن ).
🔹... و به نظر من هر انسان معنویای نافی ماتریالیسم هم هست.
🌂گفتوگوی شفاهی (آذرماه۹۵)
@mostafamalekian
💠 جزوه مجموعه درسگفتارهای فلسفه دین تایپ شده استاد ملکیان 🌀لیست درسگفتارها موجود در این مجموعه 👇 1. منشأ دین / 71 2. براهین اثبات خدا / 71 3. مسئله شر / 72 4. زبان دین/73 5. تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار/75 6.عقلانیت باور به دعاوی دینی/74 7. ایمان و تعقل…
*?چرا ما مردم ایران حالمان بد است؟
✍️*مصطفی ملکیان
?اگر ما در ایران کنونی الان حالمان اینقدر بد است به خاطر این است که این ۴ تا را (خوشی، آزادی، برابری، عدالت)، هیچکدامشان را نداریم.
?هیچکدامشان را نداریم به لحاظ خوشی که خب اصلا کاریکاتور بدون شرح باید بگوییم دیگر. دیدید یک کاریکاتورهایی میکشند در کتابها بعد زیرش مینویسند بدون شرح، یعنی اینقدر این کاریکاتور واضح است که ما نباید زیرش یک عبارت هم بنویسیم. خب خوشی ما که این است.
عدالت هم که خودتان میبینید آزادی هم ، همه اش را خودتان میبینید دیگر من چه بگویم برابری هم که همینطور، اما مطلب بر سر این است که کدام یک از اینها مهمتر است؟ کدام یک از اینها مهمتر است؟ اینجاست که میخواهم یک نکته ای را بگویم.
?اگر من رهبر یک کشور باشم، رئیس جمهور یک کشور باشم نخست وزیر یک کشور باشم، خلاصه از سردمداران یک کشور باشم، شکی نیست که باید خوشی شهروندان در درجه اول برایم مهم باشد.خوشی چرا ؟ چون خوشی شهروندان نیازهای فیزیولوژیک و بیولوژیک را فراهم میکند که اینها در قاعده هرم نیازها قرار میگیرند. در قاعده مخروط. یعنی یک شهروند انتظارش، توقعش از کسانی که کشور را اداره میکنند این است که اول خوراک، نوشاک، پوشاک، مسکن، سوخت، استراحت، خواب، فراغت و تفرج را که نیازهای بیولوژیک و فیزیولوژیک ما هستند را فراهم بکند. اول اینها، بعد باید برود سراغ خواسته های دیگر، چون آن خواسته ها جنبه فیزیولوژیک شان کمتر است، جنبه بیولوژیک شان کمتر است.
?بنابراین نمیتوانند رجال سیاسی به بهانه اینکه ما داریم یک چیز دیگری فراهم میکنیم این قسمتها را مغفول قرار بدهند و بگویند بله، شما گرسنه هستید، ولی ما داریم یک چیز دیگری فراهم میکنیم. من بارها از این مثال استقاده کردم که در دوران حکومت موسولینی در ایتالیا یک خبرنگار انگلیسی آمد ۸ ماه در ایتالیا میگشت بعد از ۸ ماه یک مصاحبه ای کرد با موسولینی. گفت جناب موسولینی شما گفته اید که ایتالیا دوران شکوفایی را دارد میگذراند، من رفتم در کارخانه ها، در مزارع، رفتم در شهر، در روستا هر جا رفتم دیدم همه مردم پژمرده، افسرده، گرسنه، دستخوش بیماری و اغلب شان بی سوادند. شما گفته اید ایتالیا در حال شکوفایی است. بعد موسولینی همان چیزی را گفت که بعد به بقیه هم یاد داد گفت من گفتم ایتالیا در حال شکوفایی است شما وضع ایتالیایی ها را میگویید. ایتالیا غیر از ایتالیایی هاست، ایتالیا در حال شکوفایی است، ولو تمام ایتالیایی ها هم پژمرده و افسرده و فرسوده و ناخوش اند. یعنی یک چیز موهومی به نام ایتالیا وجود دارد که درسته که مردم ایتالیا خیلی وضعشان خراب است، این همان چیزی است که الان گفتیم که ما در قدرت، شوکت، حکمت در همه چیز ما داریم ترکتازی میکنیم، چهار نعل میرویم، اما مردم مان این هستند که شما میبینید و همه اش همین است.
?هر چه بر وزن «فعلت» است اینها را میآورند قدرت، حشمت، شوکت، حکمت، همه چی داریم، اقتدار داریم و همه چیز داریم اما مردم مان اینجوری اند. بنابراین میخواهم این را عرض بکنم که وقتی سؤال بکنیم که از میان این ۴ تا آرمان میگوییم کدامشان مهمتر است میگوییم اگر این سوال را مخاطب تو رجال سیاسی اند، رجال سیاسی اول باید خوشی فراهم کنند، چون اگر خوشی فراهم نشد آنهایی که متعالی تر از اینها هستند و معنوی تر از اینها هستند هیچ وقت فراهم نمی شود.
?این را ما از قدیم هم میدانستیم، عواممان هم میدانستند در ضرب المثل هایمان هم هست که شکم گرسنه ایمان ندارد. واقعا هم همین است. گرسنگی نکشیدی تا عاشقی یادت برود. چون عشق یک مقدار بالاتر از گرسنگی است، یک مقدار جنبه فیزیولوژیک اش کمتر است، بنابراین وقتی من گرسنگی بکشم،عاشقی هم یادم میرود.
➖سخنرانی مصطفی ملکیان در رونمایی از کتاب چرا نابرابری معضل آفرین است، خانه آشنا
✔️گل نیلوفر در آیین هندو
✍️ مصطفی ملکیان
?در آیین هندو شما وقتی وارد معبد می شوید، بهتر است همراه خود گل نیلوفر داشته باشید. رادا کریشنان در تفسیری که بر اوپانیشادها نوشته است، می گوید این عمل یک نوع صحبت کردن با خداست. به این بیان که نیلوفر گلی است که در آب های متعفّن و بدبو رشد می کند ولی بسیار زیباست. افراد با این عمل می گویند خدایا تو همانی که می تواند از منجلاب طبیعت چنین موجود زیبایی بیافریند، من هم در منجاب جامعه و زندگی گرفتار آمده ام و آمده ام تا مرا هم زیبا کنی و این با تصور خاصی از خدا،نوعی سخن گفتن با اوست.
❇️معنای زندگی | صفحه 55
⭕️رابطه باور و احساس چگونه است و کدام علت دیگری است؟
✍مصطفی ملکیان
?چهار نظر در این مورد داده شده است:
- این دو رابطه علی و معلولی ندارند. دیوید هیوم به این رای قائل بود.
- باور برای احساس علت است ولی نه برعکس یعنی علیت یک طرفه ی باور برای احساس.
- احساس برای باور علت است و آن هم علیت یک طرفه.
این سه تا تقریبا امروز طرفدار ندارند و چهارمین نظر این است که این دو رابطه دیالکتیکی دارند. باور و احساس رابطه علی و معلولی دارند. و هر کدام برای یکدیگر علت می شوند.
? جریان عمده روان شناسی امروز بر نظریه چهارم است، ولی در همین قول یک نزاعی است که هنوز فیصله یافته نیست و آن نزاع این است که بین این دو وزن کدام بیشتر است؟ اینجا سه قول وجود دارد. یعنی همان مقدار که باور علت برای احساس می شود احساس هم همین مقدار علت برای باور است و هم عِدل و هم ترازو هستند. این قول کمتر طرفدار نسبت به دو قول دیگر دارد.
?قول دیگر این است که باورها قوی تر از احساسات هستند و باورها بیشتر علت می شوند برای احساسات. این قول در تاریخ باعث ادبار شده است.
قول آخر هم قول ویلیام جیمز است که من هم به این قائلم که احساسات و عواطف از باورها قوت بیشتری دارند و بیشتر علت می شوند برای باورها.
?این قوی بودن باور یا احساس از این جهت مهم است که مشخص می کند که جوهره شخصیت و منش هر فرد کجاست. هسته ی مرکزی شخصیت هر فرد کجاست. ویلیام جیمز هسته اصلی را احساس و عاطفه می داند و قول ارسطویی باورها هسته اصلی شخصیت را تشکیل می دهند. عرفا طرفدار ویلیام جیمزند. " هر چیز که در جستن آنی، آنی" یا به گفته علی بن ابیطالب " قمیته کل امریء ما یحسنه" ارزش هر کسی به اندازه آن چیزی است که آن را دوست دارد. چه چیزی را دوست دارید تو ارزش آن را دوست داری. اگر ثروت دوست داری به اندازه ثروت ارزش داری اگر معرفت را دوست داری ارزش آن را داری. وزن تو را احساس و عاطفه ات مشخص می کند ببین احساس و عاطفه ات مجذوب و مقهور چه چیز است.
?عرفای ما می گفتند لبَ آدمی، طلب آدمی است. بگو در بازار دنیا طالب چه هستی تا بگویم چقدر قیمت داری. جستجوگری و احساس وعاطفه ی تو مهم است.
کلام ما از صدر ظهور ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت، اسلام) اینکه باورها از احساسات مهمترند از ارسطو پذیرفته شد و وارد کلام و الهیات ما شد. اگر از متکلم مسلمان، مسیحی یا یهودی بپرسید که خط فاصل مومنان از کافران کجاست می گویند عقایدشان است. می گویند عقایدشان باید صادق باشد. اگر بگویید کسی هزار نیکی کرده است می پرسند به وجود خدا و زندگی پس از مرگ معتقد است یا نیست. یعنی عقاید برایشان مهم است. مثلا اولین مساله رساله عملیه در هر رساله ای این است که می گوید در اصول دین نمی توانید تقلید کنید در فروع فقط می توانید تقلید کنید. در اصول هر کسی با نیروی استدلال گر خودش عقایدی داشته باشد.
▫️مصاحبه تعلیم و تربیت،۱۳ اسفند ۹۶
@mostafamalekian
?سخنرانی مصطفی ملکیان در بوکلند شیراز با عنوان «هرکس به تماشایی»| 31 فروردین 1403
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 3 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago