ای کاش الان تعطیل بودم و میرفتم بیرون

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت
ناگه برود ز تن روان پاکت
بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
زآن پیش که سبزه بر دمد از خاکت.

#خیام

حلالتون نمیکنم گوش ندید

من خیلی فکر کردم، نمیدونم یه برنامه هایی دارم که دیگه کم‌کم باید عملی بشه،زندگی تخمی کارمندی و داشتن همکار تخمی‌تر بسه :)

توی کارهایی مثل کار ما ، اولویت مشتریه.
وقتی تلفنی سمتت وصل میشه باید جواب بدی، چون منبع درآمد تو همون مشتریه!

وقتی زنگ میزنه و جواب نمیدی ،سه سوت مشتری پریده.

حالا اصلا تو کی هستی که جواب مشتری رو ندی؟

واقعا شعور چیز خوبیه که همکارای من ندارن، سه تا دختر بی‌سواد! بی‌سواد نه به معنی نداشتن تحصیلات آکادمیک، به معنی نداشتن شعور و ادب اجتماعی. کسایی که فقط و فقط ذهنشون دور و بر پسر،لوازم آرایش، ژل و تزریق، این چی گفت و اون چی گفت و پشت چشم نازک کردن میچرخه. سواد رابطه حالا چه توی محیط کار و چه حاهای دیگه خیلی مهمه. ببین اینا کین که برای مدیر عامل هم پشت چشم نازک میکنن و قیافه میگیرن! ?
نذارید بی‌شعوریتون بقیه رو اذیت کنه، چارتا کتاب بخونید،چارتا هدف توی زندگی برای خودتون مشخص کنید و اجازه ندید مردم پشت سرتون بگن چقدر بی‌شعوره!

الانم با گرسنگی و سردرد در مسیر خانه هستم.

با مترو رفتم تئاتر شهر، از توی مترو یسری نره خر (حالا که دلشون میخواد ) گذاشته بودن خانم حجابت رعایت کن!
رفتم بالا دم در چهارتا از این جنده هاشون ریختن سرم که لباست مناسب نیست، فردا اینجوری نیایا میبریمت (اصا مردم از تهدیدشون?) ازگل های بی‌همه چیز.
حتی بلد نیستن تهدید کنن. باید لباسای منو ببینین ?با لباسی که سرکار بودم ، حالا اینا هیچی تئاتر چقدر بیخودی بود،خیلی دارک بود. خیلی کش دار و بی مفهوم!

دلتون نخواد یک تئاتر تخمی بود?

شاید من خیلی پیر شدم برای این مدل آشنایی ها?