زود برمیگردم و دوستتون دارم

مراقبت کنید گل باقالیا

چون عزیزه میذارم بمونه اینجا.

Part 1

Telegraph

Chapter 4, Dolls, Part 1

سونگچول خمیازه‌ای کشید و چشماشو به زور باز نگه داشت. وقتی ماشین متوقف شد، اخم کرد و از پنجره به ویلای لاکچری روبروش توی غرب هالیوود خیره شد. جونگهان وارد ماشین شد، در حالی که درست به اندازه اسکوپس خسته به نظر می‌رسید. یه شلوار گشاد پوشیده بود، با یه هودی…

part 8 <<<

دوستش داشته باشین و نظراتتون رو از من دریغ نکنید.
می‌بوسمتون

با چنان استرس و لرزش دستی سندش کردم که خدا میدونه. :)))

"همراهم میرقصی؟"
جاشوا پرسید و دستش رو سمت پسر دراز کرد. جونگهان لبخندی زد و انگشت‌هاش رو دور انگشت‌های استادش حلقه کرد. یکی از سمفونی های ادوارد الگار پخش میشد و بین حریم آرومشون پا میگذاشت. دست جاشوا دور کمر باریکش حلقه شد و جونگهان روی پنجه پاهاش ایستاد. جاشوا برای نگاه کردن بهش سرش رو بالا آورد و نرم لب‌هاش رو بوسید.