پاتیل | باده علوی

Description
حالا چرا پاتیل؟

چون مست و پاتیل
چون هر روز یه پاتیل آش می‌پزم یه وجب روغن روش
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago

11 months, 4 weeks ago

باده نسخه‌ی 35.9

دست و پا می‌زنم که پاتیل‌ها را یکی دو روزی زودتر بار بگذارم تا فرصتی باشد برای مغز پخت شدن و لعاب انداختن.
دیشب اما بعد از آن متن، حال جسمانی‌م به فنا رفت. تا صبح لرز بود و وحشتِ بدتر شدن.
گذشت اما. به خیر گذشت.
صبح فکر کردم دیگر واجب است زندگیم را «آپدیت» کنم. شرایط جدید، مسئولیت‌های حدید، نیازهای کم و زیاد شونده، همه می‌گوید پاشو دخترجان!
جارو بکش، کاهو خُرد کن. ورق‌پاره‌ها را جمع کن. برنامه‌ی امروز را کلاً خط بزن. یک جلسه‌ی تخصصی با خودت بگیر تا ببینیم چه می‌شود.

11 months, 4 weeks ago

رقیق یا رقت‌انگیز، مسئله این است

یکی از دوستانم از زندگی‌‌ش برگشت. آن یکی به زندگی‌‌ش برگشت. یکی از پای مرگ برگشت، آن یکی برنگشت.
چشم‌هام این روزها می‌دود تا ببینم فلانی چه گرهی دارد و چه خدمتی از من می‌آید.
نازک شده‌ام. رقیق.
اینستاگرام را قفل و کلید می‌کنم تا نبینم رنجی را.
می‌گوید روی همه‌چیز برچسب «ژانر فلاکت» می‌زنی، دروغ نمی‌گوید.
یادم نرفته خواندن یک رمان عاشقانه برایم دو سال طول کشیده چون هر صفحه که می‌خواندم کتاب را می‌بستم تا بزنم زیر گریه. که مثلاً چقدر معصوم‌ند در این عشق یا چه سرنوشتی دارند.
نازک شده‌ام. رقیق.

12 months ago

خود درمانی
یا
الکی وابسته نشو

پیش آمده که دوستی از درد و بیماری بگوید و شما شروع کنید به تجویز دوا و درمان؟

- تو سیستم ایمنی‌ت ضعیف شده. ویتامین سی بخور حتماً.
- همه کمبود ویتامین دی داریم. بیا این یک ورق قرص را هر روز بخور. تازه حالت که هیچ، پوستت هم بهتر میشود.
- این آشغال‌ها (قرص‌ها) چیه می‌خوری؟ الکی وابسته نشو.
و ختم کلام:
- دکترت غلط کرده. بیا همین کاری رو بکن که من می‌گم.

هر بار از خودم می‌پرسم یعنی دکتره ده پانزده سال درس خوانده و کشیک رفته و جان کنده تا من بگویم راه علاج چیست؟

با همه‌ی کم و کسری‌ها دکتره باید آموزش‌ها و آزمون‌هایی بگذراند و به سیستمی پاسخگو باشد. یعنی دو فردای دیگر اگر بلایی سرمان بیاید به خاطر خوردن آن آشغال‌ها (قرص و دوا) می‌شود شکایتی کنیم و جوابی بخواهیم.

اما آیا ننه قمر قصه‌ها سر قبر من می‌آید بگوید: «آخ من که نمی‌دونستم این جوری می‌شه. به شمسی همین را گفته بودم چیزیش نشد. چون اصلاً گوش نکرده بود».

1 year ago

آدم نرمال

وقتی می‌گوییم آدم نرمال منظورمان دقیقاً چه کسی‌ست؟

آدمی که شنبه تا چهارشنبه ساعت ۹ صبح تا ۵ عصر کار می‌کند. شغل تخصصی و کار خلاقانه‌ای هم ندارد، همه‌چیز با روال تکرارشونده‌. چهارشنبه عصر بیندازد توی جاده و برود شمال و ویلایی و لب دریایی. جوج باد بزند و عرقی و آروغی و شنبه صبح دوباره برگردد سر کار و همان تکرار.
درباره‌ی هیچ چیزی نظر ندارد. اصلاً خبر ندارد. فرقی نمی‌کند کجا جنگ شده کدام شاه رفته یا انتخابات چه روزی‌ست. حتی فیلم هم نمی‌بیند چه رسد به خواندن کتابی.

یا

آدمی که بُردارهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و هوش مصنوعی و رویدادها و همه‌چیز به شخصیتش شکل می‌دهند. حتی اهمیت می‌دهد که در این انتخابات چه کسی بیاید یا برود. اهمیت می‌دهد که در تعامل با جهان اثری بگذارد و اثری بگیرد. مسئله‌ دارد، مسئولیت و سؤال هم.

مابعدالتحریر:

چند روزی‌ست که «سؤال» شده مسئله‌ام. یک روزی شاید بنویسم درباره‌ی آدم «مسئول» و آدم «مشغول».

1 year ago

یاد گیری و یاد آری

یادگیری خوب، زمانی کار کرده که در یادآری موفق باشیم. و هنگامی می‌توانیم ادعا کنیم چیزی را درست یادگرفته‌ایم که دیگر کار درست را در زمان درست انجام دهیم.
وقتی عمری داشتیم کار غلط را انجام می‌دادیم، تنها چند ساعت آموزش برای تغییر کافی نیست. تکرار و تداوم آموزش اثرگذارند.

نمی‌دانیم کار درست چیست؟
مشکل در آموزش غلط است.

کار درست را می‌دانیم اما انجام نمی‌دهیم؟
مشکل در اقدام و عملگرایی‌ست. همان کلیشه‌ای علم بی‌عمل.

کار درست را به درستی انجام نمی‌دهیم؟
جواب این که دیگر معلوم است.

تداوم کافی نداریم؟
کار درست را می‌دانیم، درست هم انجام می‌دهیم ولی به اندازه‌ی کافی انجام نمی‌دهیم.

این‌ها که نوشتم مشکلاتی‌ست که در یادگیری‌مان تجربه می‌کنیم. برای تغییر و بهبود لازم است وارد چرخه‌ی استمرار شویم. اقدام کنیم، بازخورد بگیریم، اصلاح کنیم و دوباره اقدام.

1 year ago

سوال

جواب خوب و شراب خوب هر دو حیف می‌شوند
بدون سوال و پیاله

1 year ago

پاتیلِ نا پَز
یا اهداف نیم‌سال دوم شما چیست

برای خودم غر می‌زنم که روزانه چقدر نوشتنی دارم. چقدر نوشتنی برای انتشار. چقدر نوشتنی برای مخاطبان خاص و عام. چقدر کلاس. چقدر خواندنی. چقدر یاد گرفتنی. چقدر یاد گرفتی؟

سکه‌های خردم را یک کاسه می‌کنم بلکه اسکناس درشتی در بیاید برای ثبت‌نام در یک دوره‌ی هیولای دیگر.

تازه یازده روز از پاییز گذشته و این همه تلاطم. در زمین و زمان، تاریخ و جغرافیا، ادیان و آسمان. تازه خورشید گرفتگی هم توی راه است. آن خانم آسترولوژیست می‌گفت زحل جشن گرفته. البته خودش هم درست نمی‌دانست چه خبر است.

من؟ افسار زندگی را سفت‌تر بکشم سر دست* زدن را تمرین کنیم. پیش می‌رود دیگر. به تندی به کندی با خوشی نا خوشی. منتظر نمی‌ماند تا یک روزی که حسش بیاید. به تاخت می‌رود. فقط می‌رود. از دست نرود. کاش.

آری چنین که می‌بینید به جلسه‌ی کارشناسی با خودم نیاز دارم ببینم در نیمه‌دوم سال چه‌کاره‌ام. چقدر نویسنده‌ترم. چقدر آرتیستم. چقدر کارآفرین باقی می‌مانم. چه کاری را جمع کنم خلاص شود. خلاص شویم. از اضطراب بی‌تکلیفی.

شما چرتکه کرده‌اید که در نیمه‌ی دوم سال چه‌کاره‌اید؟ مثلاً تا شب یلدا تارگتی بزنید و بروید مرحله‌ی بعد؟

  • سر دست اسم همان حرکت اسب درساژ است که دوپای جلو را از روی زمین بلند می‌کند و روی دو پای عقب می‌ایستد. شکلی شبیه تک‌چرخ‌زدن با دوچرخه یا موتور.
1 year ago

قمارباز، قمارِ چه بازی

شده آرزویتان را پشت سد بنشانید چشم انتظار؟ هی قول بدهید که بعد از دوی با مانع و عبور از سد بالآخره در آغوشش می‌کشید و آرزویتان را زندگی می‌کنید. آرزو یا هدف. این‌‌جا با تعریف تخصصی‌ش کاری نیست.

مثلاً بگوییم اول باید فلان شغل را به‌دست بیاورم، بهمان مدرک، این‌قدر پول، آن‌قدر خانه و استقلال و مهارت و مهاجرت و همه‌چیز. بعد برگردم تا به رؤیایم بپردازم.

اگر فرمی از جلسات مشاوره و روانکاوی یا کوچینگ را تجربه‌کرده‌باشید حتماً می‌دانید که این‌جا می‌پرسند «خب یعنی قبل از اون سد نمیشه؟» نمی‌شود سد را دور بزنی و جور دیگری به رؤیاهه بپردازی؟

بعد هم چانه می‌زنند که خب اگر قرار باشد فقط یک قدم کوچک برداری تا به هدف نزدیک‌تر شوی، چه می‌گویی؟

بی‌شک یک قدم حرکت و پیشرفت، بهتر از توقف و بی‌عملی‌ست. اما راز نرسیدن ما در همان «سد» بود که برای خودمان تعریف کرده‌ایم. ایده‌ای دارید که چرا آرزویتان را پشت سد نشانده‌اید؟

من؟
چون می‌خواهم فرار کنم. چون عظمت آرزویم من را به وحشت می‌اندازد. می‌ترسم. از رسیدن می‌ترسم. حتی همین حالا که می‌نویسم ادا در می‌آورم که از سرماست، از رعب وصال می‌لرزم. انگار بعد از رسیدن به آن رؤیا شوق زندگیم تمام شود. تمام شوم. دیگر چیز بیشتر و بالاتری نباشد که بخواهم. خودم را نمی‌بینم که باز بلندپروازی باشم سر قله‌‌ای. به همین فاصله و نرسیدن زنده‌ام انگار.

مابعدالتحریر:

ننوشتم که دیروز در تجربه‌ی «لحظه‌ای»، مثل هاپو ترسیده‌بودم و می‌خواستم بزنم زیر گریه. اولین بار نبود. پیش‌تر هم در آغاز راهی، چنین حالی غالب شد. راهی که مسیر زندگیم را تغییر داد.

ننوشتم که چرتکه می‌کنم حساب و کتابم جور باشد دو فردای دیگر بدهکار رفیقی نباشم.‌ بدهکار خودم نباشم. دارم سر خودم قمار می‌کنم.

1 year ago

رفتنِ دست و دل، چون رفتن جان از بدن

وسط کوه کاغذک‌ها، یک یادداشت قدیمی -به قدمت یکی دو ماه- پیدا کرده‌ام. ماجرایش این که:
برای کوچ تعریف می‌کنم این هفته اقدام مفید و مؤثری نداشتم چون بیشتر توی سرم زندگی کردم. کار به دست و پاهایم -اقدام و حرکت- نرسید.
گفت می‌دانی بین کَله تا دست‌ و پایت چیز دیگری هم هست. کار دیگری هم هست که داری انجام نمی‌دهی.
چه کاری؟
نوشتن!
یادم رفته‌بود قبلاً چه می‌کردم. پیش‌تر دفتری داشتم که هرشب برگی برای مأموریت فردا می‌نوشتم. هر صبح هم بر اساس برگه‌ی مأموریت،‌ سناریوی روزم را می‌نوشتم و پیش می‌رفتم.

خودم را نصیحت می‌کنم:
وقتی برنامه‌ریزی می‌کنی،‌ بنشین و با خودت جلسه‌ی مکتوب برگزار کن. آنچه در ذهن داری را روی کاغذ بریز تا بعد دست و دلت برود برای اقدام.

موانع مسیر، ترس‌ها و نگرانی‌ها،‌ فکر و خیال‌ها را می‌نویسم. بعد می‌روم سراغ این‌که چه مواردی در کنترل من هست. چه‌چیزهایی را می‌توانم تغییر دهم. در صورت بروز مشکلات احتمالی، چه راه‌حل‌هایی دارم؟ چگونه می‌توانم پیشگیری کنم و از قبل آماده شوم؟
مثلاً بناست فردا ضبط دوره‌ی آموزشی جدید را آغاز کنم. اگر دست و دلم به ضبط نرفت چه خواهم کرد؟

1 year, 3 months ago

یادگیرنده

چه عواملی باعث می‌شود آدم‌ها قید آموزش را بزنند و بروند؟

بیایید به تجربه‌هایمان از کلاس‌ها و کارگاه‌های مختلف فکر کنیم. شده که با هزار شوق مسیری را شروع کردیم، اما به تدریج دست کشیدیم و رها کردیم.
احتمالا نتیجه نمی‌گرفتیم که این‌طور می‌شد. در دوره‌های بلند مدت امیدمان را از دست می‌دهیم و رها می‌کنیم. امیدمان به تأثیر کم می‌شود. امیدمان به تغییر خودمان گُم می‌شود. امیدمان به گرفتن نتیجه‌ی محسوس‌ را می‌بازیم.
چنین مسئله‌ای، آدمِ اهل بهبود گرایی -در مقابل بی‌نقص‌گرایی- را می‌فرستد دنبال یافتی روشی تا راه هموارتر شود. مثلاً یاد گرفتن این که «چگونه یادگیرنده‌ی بهتری شوم؟». از روش‌هایی برای انتخابِ آموزش مناسب تا روش‌های بهره‌مندی از آموزش و استراتژی‌های یادگیری.

پیشنهادی دارم برای دوره‌هایی که ارتباط با مدرس، شکل معنی‌داری می‌یابد:
حال مدرس را خوب کنید!
با توجه و تمرکز روی محتوای ارائه شده و حضور مؤثر، پرسیدن سوال خوب و بازخورد دادن.
یا حداقل حالش را نگیرید!
با اعتماد نکردن و اقدام نکردن و در حاشیه بودن.

اکشن پلن* من؟
مرور می‌کنم تا به یاد بیاورم. معلم پیش‌تر چیزهایی گفته درباره‌ی این‌که «چگونه می‌توانم شاگرد بهتر و مؤثرتری باشم؟»

*Action plan برنامه‌ی اقدام

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months ago