🌹 بعد از سالها، سحرگاه امروز به سراغ اشعار پدرم رفتم، این شعر را تقریبا یک ماه قبل از وفاتشان سروده بودند:

گل های مصنوعی

در پشت مغازه ای شیشه ای

لبخند فریبنده می زند

"گل های کاغذی"

با رنگ های شیمیایی: زرد، آبی، بنفش

در میان شهر پر از دود و آهن

لبخند فریبنده می زند:

گلهای رز، یاس، اقاقیا

کجاست آن دشتِ سبزِ پر از اقاقیا؟

و آن درخت های پر گلِ مادربزرگ؟

من شب را و صبح را و روز را دیده ام

و در نفسِ بهار، از شیارِ پر از گلِ آن کوهِ بلند، صعود کرده ام

مادر بزرگم را دیده ام

با آن چارقد سفید

و بوی خیسِ حیاطِ آجرفرش را - که مادرم جارو میکرد-

و آن وقت، زیر درخت بزرگ سیب

به انتظار پدربزرگ می نشست

من بوی گل یاس و اقاقی را

با اعماق وجودم حس کرده ام

و می دانم روزی باز آن را حس می کنم

**پس ای گل های مصنوعی

شما را به عشق های مصنوعی تان میسپارم!!!**

اسماعیل خیام

۱۳۷۷/۱۰/۱۰

(تاریخ وفات: ۱۳۷۷/۱۱/۲۹)

این کتاب را در چند روز اخیر خواندم، مبهوت ام کرد. حرف اصلی کتاب این است:

وقتی مادر شما یک توده سلولی در رحم مادرش بود، تخمک ناباروری که بعدها بخشی از ساخت بدن شما شده، در توده سلولی مادر شما وجود داشته و این یعنی:

یک زمانی، سه بدن در یک زمان با هم زندگی میکردند: مادربزرگ شما، مادر شما و شما

به این ترتیب، احساسات، عواطف، مصیبتها، دردها و رنج های مادربزرگ شما در زمان بارداری، در شکل گیری روحیات شما موثر بوده

و بعضی از این عواطف و احساسات نسل به نسل منتقل شده

مثال:

فرض کنید پدربزرگ شما، مادربزرگ تان را کتک میزده و مادربزرگ شما که هیچ راهی برای طلاق نداشته با احساس تنفر از شوهر و اضطراب ناشی از کتک خوردن زندگی می کرده

این احساس عمیق مادربزرگ در ژن ها ثبت و ضبط شده و در یکی از دخترهای نسل به شکل تنفر ذاتی از مردان و ازدواج خود را نشان می دهد

یک دخترخانمی بدون اینکه منشا این احساس را بداند و بدون اینکه از مردها آزاری دیده باشد، احساس می کند از ازدواج متنفر است، اما نمیداند منشا این احساس کجاست؟!

اضطرابهای مادربزرگ موقع کتک خوردن هم از طریق ژن های او، منتقل میشود و ممکن است بچه ها و نوه های او، با اینکه زندگی آرامی دارند دچار اختلال اضطراب شود

بطور کلی احساسات، عواطف، آسیب های روحی و روانی شجره خانوادگی، از طریق ژنها منتقل میشود و ممکن است بار آسیبی که یکی از شاخه شجره ما در چهار نسل قبلتر که اصلا ما نمیشناسیم اش، در ما بروز کند و ما ندانیم منشا این مشکل در ما کجاست....

این کتاب سعی کرده ضمن تشریح علمی این پدیده، راهکارهایی برای آزاد شدن از آسیبهای روحی و روانی که بصورت بین نسلی به ارث میرسند را ارائه بدهد

بسم الله الرحمن الرحیم

به امید یزدان ازین ببعد این کانال متمرکز در "معارف محمدی" خواهد بود....

این که عرض کردم، پیج کاری، کار لزوما به معنای شغل نیست که از آن درآمدی کسب کرد

من معتقدم خدا هر کسی را برای کاری ساخته حتی اگر شغلش چیز دیگری باشد

خدا رحمت کند حاج محسن جوراب فروش را، یک دستفروشی بود در میدان قیام تهران بساط می کرد، ناخن گیر و لیف و خرت و پرت میفروخت، این شغلش بود اما کارش نبود، کارش آدمسازی بود....

اصلا بعضی کارها هستند که اگر به درآمد منتهی شوند از روح خود خالی می شوند و مسخ میشوند

مثلا اگر طلبه بودن و روحانی بودن برای کسی تبدیل بشود به درآمد و وسیله معاش، او دیگر نمی تواند ادامه سلسله انبیا باشد، چون لقمه اش دست مردم است و نمی تواند مانند انبیا در برابر خرافات و مزخرفات و اوهام مردم بایستد، چون شکمش گرسنه می ماند

خدا هم کاری که در این دنیا به من سپرده این است که در دریای معارف آسمانی غواصی کنم و برای مردم گوهر و مروارید استخراج کنم و تقدیم شان کنم.....

گرچه شغلهای دیگری دارم، اما آنها را کار اصلی خودم در حیات زمینی نمیدانم، آنها با معاش گره خورده و این کار با معاد..

انشالله که نقش ام را به خوبی بازی کنم

به امید دستگیریِ "حضرتِ پدر"

? عرض سلام مجدد

از پیامهای مهرآمیز شما، واقعا خشنود شدم، چقدر وجود دوستانی که گرمابخش هستند، زندگی بخش است.......

جهت اینکه ابراز کنم که محبت ما دوسویه است و بنده نیز صمیمانه به شما ارادت دارم، به درخواست شما عزیزان عمل میکنم و مطالب کانال پاک نمی شود و در ادامه همین مطالب انشالله مسیر جدید پیگیری خواهد شد

دلتان گرم و روشن??❤️

1. به لطف ایزد و نظر دوستانش، از ۱۳ رجب این پیج به پیج کاری تبدیل میشود، لذا آخر این هفته، هر چه مطلب تاکنون نوشته ام را پاک می کنم، اگر مطلبی هست که به دلتان نشسته در این چند روز میتوانید برای خود save کنید.......

امیدوارم این مطالبی که نوشته شد، مرهمی کوچک بوده باشد بر قلب هر ان کسی که باید به او می رسید

هو الاول و الآخر

اشتراک گذاری ماه رجب.pdf

1. اشتغال به ذکر، کیمیای عجیبی است که روح و روان و بدن را غرق سرور و سلامت میکند، برنامه زیر برای بهره مندی از ماه رجب تقدیم میشود:

عرض سلام و صبح بخیر

۲ نکته:

وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ
سخن بگو از نعمتی که خدا به تو داده

? ذکر یک نعمتی که خدا به من عطا کرده:

انسان های متفکر، با فکر و کلمه خود، یک جهان خلق می کنند، "جهانِ حافظ"، غیر از "جهان مولانا" است و این دو غیر از "جهان کانت" و "جهان ملاصدرا" است........

نعمتی که اخیرا خداوند نصیبم کرده بعد از سالها مطالعه، بیرون آمدن از "جهانِ اندیشه ها" است....

دیگر اسم هیچ متفکری، مرعوبم نمیکند و با شنیدن اسم کسی، "حس پذیرش" در من ایجاد نمی شود.....

البته برای پذیرفتن هر حرف، ضوابط و استانداردهای خودم را دارم، نه اینکه بیخودی با هر فکری مخالفت کنم.......

بیرون آمدن از "جهان اندیشه ها" حس آزادی خاصی دارد، حس لذتبخشی است......

البته سالها باید به "جهان اندیشه ها" ورود کرد تا بتوان از آن خارج شد..... اما خیلی ها این مسیر را ادامه نمیدهند و در یکی از این جهان ها، ساکن میشوند و تا آخر عمر در جهانِ آن اندیشه زندگی می کنند، غافل از اینکه پله برای بالا رفتن است نه ماندن......

در کشور ما:

خیلی از مذهبی ها تا آخر عمر در "جهانِ اندیشه آیت الله خامنه ای" زندگی می کنند و دنیا و تفسیر از دنیا را از دریچه نگاه ایشان میبینند و میفهمند.‌......

اهل فلسفه اسلامی همین حالت را نسبت به "ملاصدرا" دارند

اهل عرفان اسلامی همین حالت را نسبت به "ابن عربی" و "مولانا" دارند

اهل فلسفه غرب همین حالت را به "نیچه" یا "هایدگر" یا...‌ دارند

عوام الناس هم همین حالت را به سلبریتی ها و شومن های اینستاگرامی دارند.......

خوشا دمی که آدم "سقف اندیشه ها" را بشکافد و در جهانی بالاتر قدم بگذارد و دنیا را از دریچه خاص قلب خودش که خدا برای او گشوده نگاه کند

من منم، من امین خیامم، تو تویی رفیق!

من و تو، آیت الله خامنه ای و ملاصدرا و علامه طباطبایی و مارکس و نیچه و فروید نیستیم.......

خانه من و تو، پنجره هایی به هستی دارد خاص من و تو، که هیچ کس ازین زاویه نمی تواند به جهان نگاه کند....

**اثر انگشت من و تو خاص است،

پنجره قلب و نگاه من و تو هم خاص است.......**

**نگاه خودت را پیدا کن

جهان خودت را خلق کن
از پنجره خاص خودت به خدا و هستی نگاه کن

تا کی دزدکی به خانه دیگران میروی و از پنجره آنها به زندگی نگاه میکنی؟**

پنجره خانه خودت را باز کن

و کتاب خودت را بنویس و بخوان

**اقْرَأْ كِتَابَكَ (سوره اسرا آیه ۱۱)

کتابِ نفسِ خویش را بخوان**