❌️پخش اول کتاب ها و جزوات کنکوری و نهایی❌️
.
.
.
.
تبلیغات (پیام به جز تبلیغات = بلاک)
@Tomir_H
Last updated 2 months, 2 weeks ago
تو را دل دادم ای دلبر، شبت خوش باد، من رفتم
تو دانی با دل غمخور، شبت خوش باد، من رفتم
اگر وصلت بگشت از من روا دارم روا دارم
گرفتم هجرت اندر بر، شبت خوش باد من رفتم
ببردی نور روز و شب بدان زلف و رخ زیبا
زهی جادو زهی دلبر شبت خوش باد من رفتم
به چهره اصل ایمانی، به زلفین مایهٔ کفری
ز جور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم
میان آتش و آبم ازین معنی مرا بینی
لبان خشک و چشمِ تر شبت خوش باد من رفتم
بدان راضی شدم جانا که از حالم خبر پرسی
ازین آخر بود کمتر شبت خوش باد من رفتم
نظر دریغ مدار از نظارهی دلِ پر خون
که هر حبابی ازین شیشه ، شیشهشیشه شراب است
در اساطیر ایرانی دیو زمستان، یکی از چهار سپهبد اهریمن است که از آبان ماه بر ایرانویج میتازد و در دیماه اوج میگیرد. این دیو سرما و تاریکی را بر جهان حاکم میکند و گرسنگی و مرگ از پی میاورد. جشن یلدا در دلِ این زمستانِ دیوداد است که اهمیت مییابد.
یلدا که واژهای سریانی به معنای زایش است، گرامیداشت تولد ایزد مهر یا میترا، خداوندگار خورشید است. جشنی برای امید بستن به پایان یورش زمستان و بازگشت نور. ایزد مهر همزمان خدای عهد و پیمان و ایزد سلحشوری است. نیاکان ما در اوج تسلط زمستان تولد مهر را جشن میگرفتند و این جشن عهدی بود با خورشید که ما با وجود تسلط ترس به فردا مومن میمانیم و با اهریمن میجنگیم زیرا میدانیم که تو باز خواهی گشت. یلدا پیمانبستن است با ایزد مهر برای همراهی او در نبردش علیه تاریکی؛ یلدا ایمان به تولد خورشید است در دل طولانیترین شب و یلدا امیدوار ماندن است به فردا وقتی که زندگی سخت سرمازده و سهمگین مینماید.
گمان میکنم ما مردمان ایرانشهر در کمتر سالی به اندازه امسال محتاجیم به این تجدید میثاق با مهر و کمر بستن به نبرد با تاریکی.
یلدایتان مبارک
در خاطرات هر کس چیزهایی هست که برای همگان برملا نمیکند مگر شاید برای دوستان. برخی دیگر را حتی برای دوستان هم برملا نمیکند و فقط برای خودش حفظ میکند، آن هم در خفا. در نهایت دستهی دیگری هم هست که حتی برای خودش هم میترسد برملا کند و هر انسان شریفی از این دست خاطرات در چنته دارد. راستش حتی میتوان گفت هر چه شریفتر باشد، تعداد بیشتری از این خاطرات خواهد داشت.
#داستایوفسکی
یادداشتهای زیرزمینی
ترجمهی علی مصفا
گناه ما چه بود؟!
اگر درد را از پستان مادر مکیدیم
و روی پاهای خستهی پدر
خواب یک گهواره ندیدیم
لیلا،
رنج مثل دعاهای اول صبح مادر
تکراری است
مثل دست های سنگین پدر، تازه
بگذار آن ساعت از آن شب را
از قلبت بیرون بکشم
ما مست اندوه نیستیم
و اگر خاکمان کنند
خون در رگهامان تلو تلو میخورد
لیلا،
خواب گهواره بزرگتری دیدهام
ما مردهایم
و دیگر زمین نمیتواند پسمان بزند
«من فکر نمیکنم که اندوه یک آدم به هنگام ترک چیزی ناشی از این باشد که دارد چیزی را که دوست دارد ترک میکند. اندوه آدم ممکن است ناشی از نقطهی مقابلش باشد. آدم احساس میکند که پیوندها چه آسان پاره میشود، و نیز اینکه دیگران چه آسان از آدم جدا میشوند..
آدم با اندوه شبهروابطی را به یاد میآورد که شکل گرفته بودند، و اندوه پیشاپیش شبهروابطی را میبیند که شکل خواهند گرفت. در واقع آدم هم به آزادی نیاز دارد و هم به وابستگی، اما هر کدام بجای خود، و آدم با ناراحتی درمییابد که جاها را با هم قاطی کرده است.»
نامه از فرانتس کافکا به فلیسه باوئر؛
من اطمینان را انتخاب کرده بودم، و نامیرا پنداشتن خودم در حقیقت درست بود، پیشاپیش خود را کشته بودم، چون درگذشتگان یگانه کسانی هستند که از نامیرایی بهرهمند میشوند.
#ژان_پل_سارتر
کتاب #کلمات
ترجمه #ناهید_فروغان
❌️پخش اول کتاب ها و جزوات کنکوری و نهایی❌️
.
.
.
.
تبلیغات (پیام به جز تبلیغات = بلاک)
@Tomir_H
Last updated 2 months, 2 weeks ago