𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 day, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 4 weeks ago
? Sempervirens
به جستوجوی نمیدانم چه در تلگرام، سر از نوآنس گالری درآوردم، که خیلی وقت بود به آن سر نزده بودم، و رسیدم به تابلوِ شگفتانگیزِ ویکتور اُلیوا. تابلو، بهآنی، فصل مشهور سرگیجه را به یادم آورد، آنجا که مادلین، در اتاق هتل امپایر، غرق در نور سبز، دوباره بر اسکاتی ظاهر میشود. عجیبتر آنکه پیشترش موومانِ ۴ از سمفونی ۵ مالر را گذاشته بودم و تصویر نقاشی بر زمینۀ این موسیقی دیدم. چند وقت پیش که هاردِ کامپیوتر نفس آخر را کشید، کل بایگانی موسیقیام هم از بین رفت. این بریده از سمفونی مالر از معدود قطعاتی بود که بعد از آن واقعه دانلود کردهام. شبحِ سبزرنگ و حال سوداییِ تابلو عجیب به جوّ موسیقی مالر میآید. ریموند دورگنات، جایی در نوشتهاش دربارۀ سرگیجه، میگفت: «[در تئاتر نیز] اشباح را از قدیم غرق در نور سبز بر صحنه میآوردهاند، لابد بهخاطر تداعیگربودن رنگ سبز بهعنوان رنگ پریان و بنابراین رنگ ماورایطبیعیِ غیرمسیحی درکل».
شاید برایتان جالب باشد که موومان چهارمِ سمفونیِ پنجمِ مالر، ضمناً، جزئی از موسیقی متن مرگ در ونیز ویسکونتی هم هست که از محبوبترین فیلمهای عمر من است، و البته شباهتهای غریبی دارد، هم با این تابلو و هم با سرگیجۀ هیچکاک.
#هنر #نقاشی #سینما #سرگیجه #هیچکاک #مرگ_در_ونیز #مالر
YouTube
Gustav Mahler - Adagietto | Leonard Bernstein (4K)
Gustav Mahler - Adagietto. Sehr langsam. Symphony No. 5 in C sharp minor, 1901-02. Wiener Philharmoniker, Vienna Philharmonic Orchestra, Leonard Bernstein, 1973. Motion Picture Restored "In the Fourth movement, the famous Adagietto, harp and strings alone…
Vertigo (1958)
by Alfred Hitchcock
@khazraeimanesh
از مرگ شما ناراحت نشدم خانم رولندز عزیز، حتی خوشحال شدم. زندگی از حدی بیشتر و از جایی به بعدش دیگر هیچ زیبایی ندارد و کاش راحتتر میتوانستیم بر ازجاییبهبعدش نقطۀ پایان بگذاریم.
به گمانم در سالهای دورتر، در روزگار وبلاگنویسی، کمی نقش داشتم در اینکه آدمهایی شما را بشناسند و از جادوی فیلمهای همسرتان، جان کاساواتیس، با بازیهای یکتای شما، سیراب شوند. من سالهاست که میخواهم نقدی بنویسم دربارۀ فیلم «گلوریا»، و در ستایش شما؛ نامش را همان وقتها انتخاب کردم: «گلوریا، شهر و هفتتیر و خاطره»، تضمینی به آن دفتر شعر محبوب. برای من همیشه پیدا کردن نام نوشته به معنی نوشتن نیمی از متنش بوده. سالهاست که میخواهم آن متن را بنویسم و هنوز ننوشتهام. از آرزوهای دور و درازم یکی هم نوشتن کتابی دربارۀ کاساوتیس است؛ آنوقت این نام میشود عنوان یکی از فصول آن کتاب.
شما از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما بودید و، مهمتر از آن، از منحصربهفردترینهایشان؛ با کارنامهای غبطهبرانگیز، با همکاران و، مهمتر از آن، دوستانی غبطهبرانگیز؛ از آن معدود بازیگرانی که معیارهای سنجش و ارزیابی کارنامهتان را خودتان تعریف کردید چون مجموعهای تکنفره هستید، همانطور که کاساوتیس، بهرغم آنهمه دنبالهرو، به رغم آنکه شد پدر سینمای مستقل، باز مجموعهای تکنفره باقی ماند.
علیرضا مشایخی، آهنگساز ایرانی، تعبیری داشت برای حلقۀ کوچکی از دوستانش و این حلقه را «آن جمع کوچک خوشحال» مینامید و بعداً همین نام را روی کتابش هم گذاشت. شما هم، با کاساوتیس و گازارا و فالک و دیگران، انگار همین جمع کوچک خوشحال را داشتید. گمانم آخرین بازماندۀ آن جمع هم شما بودید که حالا دیگر نیستید.
از نوشتههایی مثل این که نوشتهام متنفرم. لفاظیهایی که درنهایت هیچ چیزی نمیگویند، چیزی از جهان مورد بحث بر ما آشکار نمیکنند. این سالها کوشیدم از این دست نوشتهها و از آن دست خوانندگانی که به خاطر اینها دنبالت کنند گریزان باشم. بههرحال این نوشته درعمل حاصل ننوشتن آن چیزهایی است که باید مینوشتم و ننوشتم. ولی خب آدم است دیگر، گاهی هم سانتیمانتال میشود.
کتابنما مرجع اصلی من برای خبردارشدن از تازههای نشر در حوزۀ سینماست اما فعالیتش به اخبار نشر محدود نیست و بایگانیاش پر از خواندنیها و دیدنیهایی است که بعضاً بهراحتی هر جایی پیدا نمیشود. نمونهاش همین فایل ترجمۀ قاسم هاشمینژاد که در بالا میبینید.
ترجمۀ هاشمینژاد از پردۀ نخست آنتونی و کلئوپاترا در شمارۀ چهارم گاهنامۀ این شماره با تأخیر و به سال ۱۳۸۶ منتشر شد. من تا همین امروز پیگیر و چشمانتظارم که شاید ترجمۀ کامل او از نمایشنامۀ شکسپیر روزی منتشر شود. اصلاً نمیدانم که هیچوقت کار این ترجمه را به انجام رسانده یا نه، ولی خب، آدمیزاد به امید زنده است!
در همین چهارمین شماره از این شماره با تأخیر هاشمینژاد متن دیگری هم دارد به نام «چهار خاطرۀ بادآورد به روایت شاه پریان» که از زیباترین نوشتههای اوست و حکایت برخورد غریبش با علیاصغر گرمسیری و شنیدن خاطرههایی از برخی شخصیتهای مهم تئاتر ایران از زبان او.
من این شماره با تأخیرِ چهارم را، با تأخیر، سال ۹۰ یا ۹۱ خریدم، در ایام کوتاه اقامت و کارم در تهران. وقتی، که حوصلهای بود، باید خاطرۀ کشف این گاهنامه را بنویسم که خودش برمیگردد به خاطرۀ کشف کتابفروشی ایران در انتهای خیابان سئول، بالای میدان شیخ بهائی و این هم باز مربوط میشود به دوست عزیزم، ساسان م. ک. عاصی، که کاشف آنجا بود و اولینبار با هم تا دم درش رفتیم، و البته به در بسته خوردیم. اما این خودش حکایتی دیگر است.
#ادبیات #مرورکتاب #قاسم_هاشمی_نژاد #تئاتر #شکسپیر
Telegram
کتابنما
اینجا سینما و کتاب به هم میرسند... ارتباط با من: @Smortezaseyedi
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 day, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 month, 4 weeks ago