رامین عرب‌نژاد

Description
عاقبت از لب من مرگ جدا خواهد کرد
بوسه ای را که نبخشید به پیشانی تو


? @raminarabnejad
در صورت مزاحمت نوتیفکشن‌ها از شما پوزش می‌طلبم و امیدوارم که با بیصدا کردن کانال این مشکل را حل کنید.



?https://t.me/raminarabnejad
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago

1 year ago

مگر چه می خواهم از وطن؟
جز لقمه ای نان و خیالی آسوده
چه می خواهم؟
جز تکه ای آفتاب و
بارانی که آهسته ببارد.
جز پنجره ای که رو به عشق و آزادی گشوده شود.

مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کردند؟

#شیرکو_بیکس

@asru1

1 year ago

‏يارب امنحني أرجل العنكبوت
لأتعلق أنا وكل أطفال الشرق بسقف الوطن
حتى تمرّ هذه المرحلة...

خدایا، به من پاهای عنکبوت عطا کن
که من و تمام کودکان خاورمیانه
به سقف وطن آویزان شویم
تا این روزگار بگذرد...

#محمد_الماغوط
ترجمه: #سعید_هلیچی
@asru1

1 year, 1 month ago

به چای و قند به دعوای همسر و پسرم
به نیمه‌ی پر لیوان خویش می‌نگرم

اگر چه سنگ زدند و اگرچه صخره شدند
به لطف خنده چنان رودخانه می‌گذرم

همیشه در زدم و دیگران گذر کردند
همیشه کوبه‌ام و تا همیشه پشت درم

مرا دفاع‌نکرده قضاوتم کردند
هنوز غنچه‌نداده زدند با تبرم

به فال نیک گرفتم در آینه گفتم
سلام موی سپیدم خوش آمدی به سرم_

خبر برای من آورده‌ای که پیر شدی
خبر برای تو آورده‌ام که با خبرم

که روزگار همین است‌، پیچ و خم دارد
ولی هنوز امید است توشه‌ی سفرم

#علی_فرزانه_موحد

خط سوم در تلگرام؛
@khatte_seuvome

1 year, 6 months ago

گفتی «أرنی» رفت دلش صاحبِ خانه
رفتی به تماشای خداوند، شبانه
مرگ از تو فراری شد و بی‌واهمه رفتی
یک عمر تو با مرگ خودت شانه به شانه
تو فارغی از قیدِ زمان‌ها و مکان‌ها
دنبال تو یک عمر دویده‌ست زمانه
جَلد تو شدیم‌ ای قفست اوجِ رهایی
جَلد تو شدند آدمیان دانه به دانه
تا نام تو آمد همۀ شعله نژادان
از داغ تو گفتند زبانه به زبانه
شیری تو و از غرش تو طائفۀ ترس
گشتند پیِ گم‌شدنی لانه به لانه
آن قدر پُر از نام تو شد قصۀ تاریخ
تا نَقلِ تو شد نُقلِ همه دانه به دانه

محمدشریف نویسنده

1 year, 7 months ago

غزل

فارسی بود گریه‌ی پدرم
فارسی هست خنده‌ی پسرم

مادرم سال هاست می گوید:
فارسی درد می کند کمرم

دخترم را به فارسی کشتند
فارسی آتشی ست در جگرم

گریه ام، خنده ام، سکوتم نیز
کلماتی که رُسته دور و برم

کوه و دشتم، درخت و مزرعه ام
ساقه و شاخه، برگم و ثمرم

شک ندارم به فارسی بوده
این که من سالهاست در به درم

لحظه‌ی فارسی سخن گفتن
من گمان میکنم پرنده ترم

فارسی راه می روم وقتی...
دوست دارم به آسمان بپرم

فارسی می روم به دکّان ها
تا که دیوان تازه‌ای بخرم

فارسی دوست دارمت بسیار
باخودم، آمدم تورا ببرم

احسان بدخشانی

#زبان
#مادری
#رورجهانی
#زبان فارسی
#شعر
#غزل

1 year, 7 months ago

مقاله امروز من در ضمیمه ادبی روزنامه اطلاعات
با نام :

من عاشق خود توام، ای عشق!

مروری کوتاه بر انواع رویکردهای عاشقانه در شعر

یکم اسفند ۱۴۰۲

پی‌نوشت اینکه این مطلب چند سال پیش در نشریه وزن دنیا منتشر شده بود. در این مقاله، ایده دسته بندی مقدمه آن مقاله با اضافه کردن برخی مثالها، روشنتر بیان شده است.

@siamakbahramparvar
#نقد_تحلیل

1 year, 8 months ago

امروز به یاد یکی از اساتید دوران مکتب افتادم، استاد بشیراحمدخان سلطانی. در روسیه درس خوانده بود و در لیسه جامی به ما بیولوژی درس می‌داد. مهربانی، دلسوزی و تشویق‌های او عجیب انسان را تغییر می‌داد. بی‌گمان اگر او در زندگی‌ام اتفاق نمی‌افتاد اکنون آدم دیگری بودم. استاد سلطانی آدم بسیار بروزی بود. کتاب می‌خواند و دانش فراوانی داشت. آن دوران کارش در آزمایشگاه تقریبا بی‌نظیر بود. ساعت‌ها وقتش را برای آماده کردن نمونه‌های آزمایشگاهی صرف می‌کرد و تا ساعت‌ها بعد از درس‌ در آزمایشگاه می‌ماند و کار می‌کرد. عاشق شغلش بود. یادم هست در امتحانات صنف یازده کنار دست او داشتم برگه امتحان را می‌نوشتم‌. برای خودش چای ریخت، نگاهی به من انداخت و لیوان دیگری را چای ریخت و دست من داد با یک شکلات کوچک که حالا فکر می‌کنم شیرین‌ترین شکلات عمرم بوده است. این نوع مهربانی‌ها در آن دوران تقریبا مانند نداشت آنهم سر جلسه امتحان. تمام صنف او را عاشقانه دوست داشتند و به معنی واقعی از او می‌آموختند. روزی که فهمید دانشجوی پزشکی شده‌ام سه جلد آناتومی روسی از کتابخانه‌اش به من داد. آن دوران آن کتابها نایاب بود و باارزش. گفتم: استاد اینها خیلی با ارزشند!. گفت: آری برای تو، تا وقتی می‌خوانی وگرنه چیزی که افتاده است چه سنگ باشد چه زر!
امیدوارم این معلم نازنین هرجا هست سلامت و سربلند باشد. اگر کسی از شما دوستان با ایشان ارتباطی دارید سلام گرم مرا خدمتشان برسانید.
پیشاپیش ممنونم.

1 year, 8 months ago

بارانی که روزها
بالای شهر ایستاده بود
عاقبت بارید
تو بعد سال ها به خانه ام می آمدی…
تکلیف رنگ موهات
در چشم هام روشن نبود
تکلیف مهربانی ، اندوه ، خشم
و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم
تکلیف شمع های روی میز
روشن نبود
من و تو بارها
زمان را
در کافه ها و خیابان ها فراموش کرده بودیم
و حالا زمان داشت
از ما انتقام می گرفت

در زدی
باز کردم
سلام کردی
اما صدا نداشتی
به آغوشم کشیدی
اما
سایه ات را دیدم
که دست هایش توی جیبش بود
به اتاق آمدیم
شمع ها را روشن کردم
ولی
هیچ چیز روشن نشد
نور
تاریکی را
پنهان کرده بود…

بعد
بر مبل نشستی
در مبل فرو رفتی
در مبل لرزیدی
در مبل عرق کردی
پنهانی، بر گوشه ی تقویم نوشتم:
نهنگی که در ساحل تقلا می کند
برای دیدن هیچ کس نیامده است

گروس عبدالملکیان

1 year, 8 months ago

بر فرو رفتگی های این سنگ
دست بکش
و قرن ها
عبور رودخانه را حس کن!
سنگ ها
سخت عاشق می شوند
اما فراموش نمی کنند

گروس عبدالملکیان

1 year, 8 months ago

ای برتر از خیال محالی که داشتم

بالاتر از توهم بالی که داشتم

طوفان رسید و برگ و برم را به باد داد

پیش از رسیدن دل کالی که داشتم

این کوره رودهای گل آلود از کجاست؟

کوچشمه ی عمیق و زلالی که داشتم؟

حال غزال بود و مجال غزل مرا

آن حال کو؟کجاست مجالی که داشتم؟

کی می شود به روی تو روشن چراغ چشم؟

روشن نشد جواب سوالی که داشتم

باری مگر ز شرق نگاه تو بردمد

آن آفتاب رو به زوالی که داشتم

قیصرامین پور

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 10 months, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 1 year, 1 month ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 9 months, 1 week ago