𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺳﺮ ﺯﺩﻡ
ﺑﻪ ﺍﻭﺭﺷﻠﯿﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺑﻪ،
ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺗﺮﮐﯿﻪ، ﺑﻪ ﮐﻠﯿﺴﺎﻫﺎ ...
ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯿﮕﻔﺘﻨﺪ و از خرافات...
ﻋﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﺑﺨﺸﺶ و گرفتن پاداش در دنیای دگر..!
ﺑﯿﺴﺖ ﺷﻬﺮ بزرگ ﻭ ﻫﻔﺖ ﮐﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﮔﺸﺘﻢ...
ﺣﺘﯽ "ﺩﺍﻻﯾﯽ ﻻﻣﺎ" که من را ﺗﺤﺖ ﻣﺪﯾﺘﯿﺸﻦ ﺑﺮﺩ !
ﺁﯾﺎ ﺑﯿﮓ ﺑﻨﮓ ﺑﻮﺩه ؟
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﯿﮓ ﺑﻨﮓ ﭼﻪ ﺑﻮﺩه ؟
ﺁﯾﺎ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺎ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺍﻣﺪه ﺍﯾﻢ؟!!
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ...؟؟؟
اما در ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺭﺳﯿﺪﻡ...
ﺍﻭ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻭﺣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ!
او ادعا معجزه ی نداشت!
او از جهانی بهتر نگفته بود!
او به کسی وعده بهشت نداده بود!
او از خرافات و غیب و اینکه خداوندی در آسمان است، نگفته بود!
او فقط از انسان و انسانیت گفته بود..!
او بهشت را همین زمین واقعی میدانسته، معتقد بوده بهشت را باید ساخت.
ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ واقعیت :
ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻧﯿﮏ ، ﭘﻨﺪﺍﺭ ﻧﯿﮏ ﻭ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﻧﯿﮏ ﺍﺳﺖ....
ﺭﺍه ﻫﻤﺎﻧﺎ ﯾﮑﯿﺴﺖ ﻭ ﺁﻥ، ﺭﺍه ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﺳﺖ....
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم
گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمیدانیم
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
دوستان در هوای صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم
مر خداوند عقل و دانش را
عیب ما گو مکن که نادانیم
هر گلی نو که در جهان آید
ما به عشقش هزاردستانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بستانیم
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثار صنع حیرانیم
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم
سعدیا بی وجود صحبت یار
همه عالم به هیچ نستانیم
ترک جان عزیز بتوان گفت
ترک یار عزیز نتوانیم
#شعر:#سعدی
#آواز:#استاد_شجریان
Telegram
attach 📎
تو آن بودی که بستی دست و پایم
جدایی اومد و کردی رهایم
فغان در قلب سنگت بی اثر بود
طنین گریه آلوده صدایم
بس کن دلا دیگر نکن دیوانه بازی
تنها شدی باید که با غمها بسازی
دل من غنچه ای سر در گریبون
که از باد بهاری وا نمیشه
خداوندا در این دیوونه بازار
ز من دیوونه تر پیدا نمیشه
بس کن دلا دیگر نکن دیوانه بازی
تنها شدی باید که با غمها بسازی
در این دنیای رنگارنگ دریغا
یه قلب مهربون پیدا نمیشه
خدایا فکر دنیای دگر کن
که این دنیا برات دنیا نمیشه
بس کن دلا دیگر نکن دیوانه بازی
تنها شدی باید که با غمها بسازی
#ترانه:#پرویز_وکیلی
#خواننده:#عماد_رام
Telegram
attach 📎
خسته ام از جون من این شب تاریک چی می خواد
ازدو روز عمـــر آدم ایـن صـــلح بـاریک چی می خواد
وقتی آدم بـــا خودش اینهمــه بیگانه می شه
دیگه از من آشنای دور و نزدیک چی می خواد
آسمون تا یادمه قصه غم ها رو می گه
بی سرانجامی و بد عهدی دنیا رو می گه
بی سرانجامی و بد عهدی دنیا رو می گه
آتیش عشق و محبت چرا خاموش نمیشه
چرا این دردها و این غمها فراموش نمیشه
میدونم یک روز شادی نمیبینم همه عمر
آخه شادی با دل خسته هم آغوش نمیشه
آسمون تا یادمه قصه غم ها رو می گه
بی سرانجامی و بد عهدی دنیا رو می گه
بی سرانجامی و بد عهدی دنیا رو می گه
خالیه از همه عشقی پر درده دل من
مثل اون برگای پژمرده و زرده دل من
آخه یک عمر دراز که تو دنیای بزرگ
غیر غمها با کسی آشتی نکرده دل من
آسمون تا یادم قصه غم ها رو می گه
بی سرانجامی و بد عهدی دنیا رو می گه
بی سرانجامی و بد عهدی دنیا رو می گه
آسمون تا یادم قصه غم ها رو می گه
بی سرانجامی و بد عهدی دنیا رو می گه
بی سرانجامی و بد عهدی دنیا رو می گه
#ترانه:#تورج_نگهبان
#خواننده:#عارف
Telegram
attach 📎
سلام
بنام آفریدگار مهربانی
" بخشیدن .... "
نبخشیدن باعث
کوچک شدن افق نگاهت
و پرشدن فضای ذهنت
از چیزهایی میشود که هیچ نیازی به آنها نداری
می بخشی چون
به اندازه کافی قوی هستی
که درک کنی همه آدمها ممکن است خطا کنند…..
بخشیدن
هدیه ای است که تو به خودت میدهی…
به خاطر بسپار که آدمهای ضعیف هرگز نمی توانند ببخشند…..
بخشیدن خصلت آدم های قوی است …
بخشیدن یک اتفاق لحظه ای هم نیست
فقط قدرتمندها می بخشند…
عبارت تاکیدی :
پس قوی بودن را انتخاب کن
" خدایا سپاسگزارم "
@iraniansarafraz
تا دستها کمر نکنی بر میان دوست
بوسی به کام دل ندهی بر دهان دوست
دانی حیات کشته شمشیر عشق چیست
سیبی گزیدن از رخ چون بوستان دوست
بر ماجرای خسرو و شیرین قلم کشید
شوری که در میان من است و میان دوست
خصمی که تیر کافرش اندر غزا نکشت
خونش بریخت ابروی همچون کمان دوست
دل رفت و دیده خون شد و جان ضعیف ماند
وآن هم برای آن که کنم جان فشان دوست
روزی به پای مرکب تازی درافتمش
گر کبر و ناز باز نپیچد عنان دوست
هیهات کام من که برآید در این طلب
این بس که نام من برود بر زبان دوست
چون جان سپردنیست به هر صورتی که هست
در کوی عشق خوشتر و بر آستان دوست
با خویشتن همیبرم این شوق تا به خاک
وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوست
فریاد مردمان همه از دست دشمن است
فریاد سعدی از دل نامهربان دوست
هنگام خزان كه بلبل زار
افسرده و خسته با دلي خون
بوسد چو گل آستان گلزار
تا پاي نهد ز باغ بيرون
يك لحظه بر آن كند نگاهي
وز سـوز درون بر آرد آهي
در راهم و آخرين نگاهم
بر خاطرههاي بيشماري است
در هر طرفي گرفته راهم
نقشي كه ز رفته يادگاري است
در ديدهام اشكي و نگاهي است
در سينهام آتشي و آهي است
اي محفل شادماني من
اي با دل من چو درد مأنوس
منزلگه آسماني من
اي نقش رُخ بهشت چالوس
از پيش تو ميروم دگر بار
تا بار دگر خدا نگهدار
هر جا نگرم به هر كنارت
از روز و شبي مرا نشاني است
هر تپه و دشت و جويبارت
يادآور طرفه داستاني است
اين جنگل و دره و دمنها
گويند به گوش ما سخنها
آن جادهاي كه در شب ماه
ميعادگه فرشتگان است
ما را چه بسا كه ديده در راه
در هر قدمش ز ما نشان است
زانجا بگذشتهايم سرمست
آرام و خموش و دست در دست
آن گوشه كه آبشار زيبا
كف كرده و نقرهفام و پرشور
غوغا و خروش كرده بر پا
دلشاد و گشادهروي و مسرور
بسيار نشستهايم تنها
آرام و ميانمان سخنها
هر وقت غروب محنتافزا
خون در دل ابر پاره ميكرد
او بود كنار من در آنجا
يك دم به افق اشاره ميكرد
آنگاه نگاه خيره ی ما
ميديد چه نكتههاي زيبا
وقتي كه بنفشههاي جنگل
با آنهمه لطف رُسته بودند
بر دامنه سبزه ی چو مخمل
آنجا دو نفر نشسته بودند
جان بود كه در كنار تن بود
من بودم و دلستان من بود
آن روز كه آن درخت پربار
پنهان شده در شكوفهها بود
در سايهاش اندر آن چمنزار
گسترده بساط عيش ما بود
هر لحظه نسيم عنبرين بو
ميريخت شكوفه بر سر او
آن دامنه كز اوان اسفند
پوشيده ز زنبق سفيد است
وان جاده ی كوچكي كه يك چند
در نرگس و لاله ناپديد است
دارند ميان خود ز هر جا
جا مانده نشان پايي از ما
آن گوشه كه رُسته بود هر سو
گلهاي سفيد و صورتيرنگ
يك روز ز شور در سر او
شد با دل من زبان هماهنگ
دل آنچه ز ديگران نهان كرد
آن لحظه زبان براوعيان كرد
"نبسته پیمان گسسته ای تودل غمگینم شکسنه ای تو
ز بی وفایی چه ها بدیدم ز عشق رویت چه ها کشیدم
مهرت به قلب من نشسته چشمم ز راهت گشته خسته
جوانی من گسسته آخر دل غمگینم شکسته آخر
بهار عشقم سامان نداره فغان قلبم پایان نداره
اکنون که رفتی قلبم شکستی روزم سیاهه قلبم پر آهه
درد دل من درمان نداره زی عشق رویت سامان نداره
جوانی من گسسته آخر دل غمینم شکسته آخر
نبسته پیمان گسسته ای تودل غمگینم شکسنه ای تو
ز بی وفایی چه ها بدیدم ز عشق رویت چه ها کشیدم
مهرت به قلب من نشسته چشمم ز راهت گشته خسته
جوانی من گسسته آخر دل غمگینم شکسته آخر
بهار عشقم سامان نداره فغان قلبم پایان نداره
اکنون که رفتی قلبم شکستی روزم سیاهه قلبم پر آهه
درد دل من درمان نداره زی عشق رویت سامان نداره
جوانی من گسسته آخر دل غمینم شکسته آخر"
#ترانه:#علی_گزرسز
#خواننده:#داریوش
Telegram
attach 📎
هر محتشمی پایه عشق تو ندارد
هر پر جگری تاب عتاب تو نیارد
زودا که شود در خم چوگان بلاگوی
آن سر که سرش ناخن سودای تو یارد
در باغ امل عشق تو پاداش اجل شد
هرکس دِرَود هرچه در آنجا که بکارد
بیداد کنی بر من و یک بار نپرسی
زآن کو، چو تو بیداد کنی، بر تو گمارد
یکتا شده ام پشت الف وار و لیکن
پیش تو چه گویم که الف هیچ ندارد
گر زآن که گران بشمری این پایه نگویی
تا عشق تو ما را ز بزرگان بشمارد
او را چه زیان دارد اگر نقش اثیری
از سنگ فرو ریزد و بر آب نگارد
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago