?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago
?از هزاران زن ایزدی ربودهشده توسط داعش همچنان خبری نیست
در ویدئو، آتشزدن برقع اجباری توسط زنانی ایزدی رهاشده از اسارت داعش را مشاهده میکنید. در ماه آگوست سال ۲۰۱۴، داعش به سنجار-سرزمین اجدادی کوردهای ایزدی در شمال عراق- هجوم برد و هزاران نفر را قتل عام کرد. یکی از جنایات گسترده داعش، ربودن هزاران زن ایزدی بود که به اجبار مسلمان و برقعپوش شدند و به عنوان بردههای جنسی میان جهادیهای داعش تقسیم شدند. زنانی که هویتشان توسط داعشیها جایگزین شد و صبیه نام گرفتند. زنانی که به روایت خودشان میان داعشیها دستبهدست میشدند و با تجاوز روزمره، بارداری ناخواسته، خشونت فیزیکی شدید و مواجه بودند.
بهار، یکی از اسرای سابق میگوید با سه فرزندنش در اتاق ردیف شده بودند و گمان میکردند قرار است گردن زده شوند و از در عوض فروخته شدند تا به داعشیها خدمت کنند: «هر موقع میخواستند باید مانند همسرشان رفتار میکردم. اگر میخواستند کتکم میزدند.» کودکان بهار هم که زیر ۱۰ سال داشتند، مورد ضربوشتم قرار میگرفتند. بهار ۴ بار فروخته شد. نفر چهارم او را به عنوان خدمتکار به دو پایگاه دیگر داعشیها اجاره میداد. بهار برای نظافت به این پایگاهها میرفت و مورد خشونت و تجاوز قرار میگرفت.
در ماه ژوئیه سال ۲۰۲۱، با پیدا شدن دو زن در سوریه که سالها قبل توسط داعش ربوده شده بودند، ایزدیها برای یافتن هزاران زنی که هنوز پیدا نشدهاند خواستار کمک بینالمللی شدند. خانوادههای این دو دختر، هفت سال منتظر شنیدن یک خبر از حال آنها بودند و بالاخره در ماه ژوئیه، این بیخبری به پایان رسید
علیرغم تصور عمومی مبنی بر این که بسیاری از ایزدیها در جنگ یا در طول دوره اسارت کشته شدند، اما خبر آزادی این دو زن، به گزارشهایی که ادعا میکردند ۲۷۶۸ ایزدی مفقود شده و هنوز زندهاند، اعتبار بخشید. بنابراین خود مردمان ایزدی گروههایی تشکیل دادند و برای نجات زنان اسیر دستبهکار شدند. اما پس از گذشت یک دهه، همچنان خبری از باقی مفقودشدگان نیست. بسیاری از زنان، از داعشیها باردار شدند و گفته میشود از ترس پذیرفته نشدن فرزندانشان توسط خانواده و جامعه، به ماندن تن دادهاند. زنان رهاشده نیز همچنان با انواع چالشهایی روانی دستبهگریبانند و بسیاری توسط خانواده و اجتماع استیگماتیزه و منزوی شدند.
?«بیا حرف بزنیم؛ شاید زبان تازهای بافتیم»
نویسنده: میم. ر
روی صندلی نشستهام. از بارهای قبلی که روی این صندلی نشسته بودم؛ داناترم، مسلطترم، آشناترم و خلاصه همه اینها باتجربهام. حتی لازم نیست که اینها را با خودم مرور کنم، آنقدر به این تغییر ایمان دارم که برایم درونی شده و همراهام است. ولی «شکستم»؛ طوری شکستم که فقط میتوانستم خبرش را بدهم و پای ذهنم یکذره جلوتر نمیرفت که فکر کنم چطور شکستی؟ از اتاق بازجویی که آمدم به اولین همسلولی که رسیدم خبرش را دادم. آزاد که شدم اولین خبری که میخواستم به امنترین آدمهای زندگیم بدهم همین بود: «من شکستم.». مدتی بعد پیش تراپیست رفتم و همین خبر را به او هم دادم. اما اینکه چطور و چرi شد را نتوانستم بگویم.
شاید همین بازگشت به نقطهای که فکر میکنی دیگه خیلی با آن فاصله داری شوکآور است و میروی زیر آوار «شکستن». آن روزی هم که من در آن اتاق شکستم، همین اتفاق افتاد. تا روزهای قبلش من بیشترین زمان روزهایم را درگیر خیابان بودم و لذتی را در میان دود و گلوله و بازداشت و مرگها چشیدم، که هرگز در زندگیام چنین لذتی وجودم را نگرفته بود و تا زندهام در آرزوی دوباره برانگیختنش هستم؛ همانطور خستگیناپذیر و شیدا. آن زندگی که از بچگی با مادرم و خواهرهایم در غیاب حضور و سایه مردان برای خودمان ساخته بودیم، در خیابانها قدرت گرفته بود و حضور داشت و من حضور داشتم. «چقدر خوشحالم که زندهام». برای اولین بار خیابانها و بحثها و گفتوگوهای خیلی از خانهها و محلهای کار به «من» تعلق داشت، بدون اینکه به زور خودم را در آن جا کنم یا از آن فاصله بگیرم که خطم نیندازد.
من با سری شورمند از امتداد آن لذت در سلولها، روی صندلی بازجویی مینشستم و حواسم نبود قرار است از همین نقطه هم از پا دربیایم. فکری برایش نکرده بودم. با هر دادی که بازجو میزد و «جنده» خطابم میکرد و ازم «نرخ و قیمت»م را میپرسید، فرو میریختم. مگر تمام نشده بود روزهایی که این حرفها برایم فحش بود و خشونت؟ خشونت را نمیدانم ولی برایم آن لحظه فحش نبود که تحقیر شوم. من دربرابر امید ممکنشدهام تحقیر شدم و شکستم. در برابر پوچشدن آن احساس یگانه لذتم فروریختم، و همه آنچه فکر میکردم از آن عبور کردم، با همان فضا، کلام، خشونت، و با تُن صدای «مردانه» بهم هجوم آورد و من دوباره همان دختر هشت-نهسالهای شدم که اولینبار همه اینها بهش اصابت کرد، کنج اتاقی قایم شده بود، اشک میریخت و فقط میلرزید. بازگشتم بههمان نقطه صفر اولین شکستن.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2395/-
⭕️ بیانیه جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاههای کشور: «از انقلاب ۵۷ تا دختر علوموتحقیقات: زنان* به میادین بازمیگردند»
بخشهایی از متن بیانیه:
بسیاری از ما زنانی* که در این روزها و در این مرز و بوم زندگی میکنیم، بارها خودمان را جای او تصور کردهایم. بارها همین نقش را برداشتهایم. با خود گفتهایم: «ای کاش همین حالا و همینجا تمام لباسهایم را درآورم، تا شاید این غائله پایان یابد. شاید از زیر نگاهها، تذکرها و تعرضها رها شوم.» کنش هنجارشکن دختر علوموتحقیقات با وجود اینکه به چشمهای ما ناآشنا بود، لحظهای از خشم، عصیان و کلافگی را پیش چشم همه آورد. لحظهای که برای بسیاری از ما نزدیک و قابل درک بود ، از همین رو فیگورهایی مانند دختر علوموتحقیقات حائز اهمیت هستند؛ نه از این بابت که اسطورهای باشند یا مانند فرشتگان، بالعکس، بدین جهت که بسیار ملموساند.
اما بهراستی چرا کنشهای اعتراضی چنینی تا این حد از سوی حاکمیت سرکوب میشوند؟ این کنشها دارای چه ویژگیهایی هستند که نه تنها حاکمیت، بلکه جامعه مردسالار را به واکنشهای فراوانی وامیدارند؟ آیا این سیاق از کنشگریهای ناگهانی و یکنفره صرفا درخششی مقطعی هستند، یا چهبسا بتوانند به دستان حقخواهان بعدی دست یاری برسانند.
اصرار داریم و تاکید میکنیم که کنش دختر علوموتحقیقات درخششی یکباره نبود و هرگونه تاریخزدایی از شورش او کجفهمیای خام اندیشانه است چرا که دستان آهو را در دستان هما، ویدا و دیگر خواهران عصیانگرمان -که نامی از آنها نمیدانیم- دیدهایم. عصیان او را برآمده از عاطفهای تماما شخصی و لحظهای قلمداد نمیکنیم، و میدانیم که خشم و عاطفهی او برآمده از ساختار و نظمی است که ما نیز با تن خود در آن زیستهایم. اعتراف میکنیم که خشم این زن بند اتصال او و بسیاری از ما با یکدیگر است.
ما، جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاههای کشور در این بیانیه بر آن شدیم که با سرفرازی از کنش شجاعانهی #آهوـدریایی دفاع کنیم؛ هرگونه تشکیل پرونده روانی برای او را محکوم کرده و نوید میدهیم #مقاومت تا رهایی زنان از یوغ سرکوبهای سیستماتیک پدرسالارانه ادامه خواهد داشت.
«زنان*: چتری گسترده از هویتهای جنسیتی است که بهمنظور دوری از خوانش بیولوژیک و دوسوگرایانه از جنسیت، و همچنین اشاره به هویتهای جنسیتی مطرود، یعنی هرآنکه از مرد ممتاز فاصله دارد و طرد میشود، مورد استفاده قرار گرفته میگیرد.»
امضا کنندگان:
جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه تهران
جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه گیلان
جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه تربیتمدرس
جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی
جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه علموصنعنت
جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه بهشتی
جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه نوشیروانی بابل
جمعی از فعالان دانشجویی دانشگاه خواجهنصیر
برای مطالعه متن کامل بیانیه لینک زیر را لمس کنید.
? @anjmotahed | دانشجویان متحد
?اشباح حقیقت و عواطف
نویسنده: نینا وباب
سالها پیش، چیزکی از تجربهٔ آزار در کودکی نوشتم. در فیسبوک بود و جمع دوستانه. چیزی برایم نوشت و کلاماش سراسر فهمِ کلامام به نظر آمد. احساس کردم سراسرْ راستی است، بارها گپ زدیم و بارها دیدار کردیم. رفتهرفته اما ردی از نبودنْ جا گذاشت؛ نقشی مبهم و گیجکننده. امر منفی درونم در تماس با او مشدد شده بود. دیدارها و گپهامان کم و کمتر شد و روزی از پسِ احساساتِ متناقض، برایش کوتاه نوشتم «آنفرند»اش کردهام. پاسخ اما بلندبالا بود، دهها سطر تحقیر، ناسزا، خشونت و آزار. میدانست که چگونه ردی از «حقیقت» را در کلام بگنجاند؛ با کلام آشنا بود و کلاماش با آزار. به یاد میآوردم که چگونه یکبار به دییوینیس مانندم کرده بود: چراغ به دست، «حقیقت» را و آدم «راستین» را جستوجو میکردم. با خود گفته بودم، آزاردیده خاصه از نوعِ کودکاش، جهان را گِردِ همین جستوجو میسازد. به او اما چیزی نگفتم. به یاد میآورم که چگونه از پسِ نامهٔ وهنآمیزش، جهان، دوباره هیولاوش به نظر آمده بود، و من میبایست بار دیگر چراغ به دست، راستی را میجُستم.
با دستهایی لرزان، پاسخی نوشتم سراسر حقارتآمیز. مواجههای چنین سهمگین؛ چراغی در دل شب، رابطهای پرشور، مصرفِ تن و پایان زخمزننده تا ماهها ردی از ترس، اندوه و آسیب بر جانم گذاشت. منْ آزار دیده و چیزی نگفته بودم. آزار دیده و قطع/پایان را انتخاب کرده بودم، کُنِشی که آزاری به مراتب مشددتر رقم زد. سالها از این تلاقی میگذرد و من، بارها به سیر عواطفام در آن چند ماه اندیشیدهام. به رابطهای دوسویه که یک سو، عموماْ ساکت و نادیده میمانْد: نادیده گرفته میشد، میخواست که نادیده بماند و همزمان میلی سرکش، نبودن را تاب نمیآورد. به یاد میآورم که هر تلاقی، اشباح آسیب را احضار میکرد و او «ناتوان/غافل» از مشاهدهٔ آنها بود. چگونه میتوان در مقام احضار بود و از آن خبر نداشت؟ چگونه میتوان احساسات را، درد را، آسیب را از گذشته تهی کرد؟ چگونه میتوان در چنین فضایی، درک متقابل آفرید؟ سادهانگارانه باشد شاید.
از او با چند دوست گفتم، شاید که نوری بتابد. نتابید.
سالها بعد، نامهای نوشت و عذر خواست. کلاماش به جانام نشست. هنوز هم رویارویی با او گیجام میکرد و همچنان راهکارم، قطع/پایان یا بیرون پریدن از آن «ارتباط» بود. کلاماش را ناباورانه میخواندم و همانقدر که میخواستم باور کنم ـ شاید که زخمی کهنه ترمیم شود ـ به همان اندازه به خود نهیب میزدم که دور بریز و تمام کن. پاسخی ندادم و نخواستم که بار دیگر «بازی»اش را باور کنم.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2394/
?«او کسی بود»
روز سهشنبه، هزاران نفر که اکثرا زن بودند در خیابانهای نایروبی تظاهرات کردند و خواهان مداخله دولت برای توقف زنکشی شدند. در شهرهای دیگر کنیا هم تجمعاتی کوچکتر برگزار شد. معترضین شعار میدادند: «کشتار زنان را متوقف کنید.» پلیس با گاز اشکآور به استقبال این اعتراض مسالمتآمیز رفت و دستکم سه تن از کنشگران حقوق زنان بازداشت شدند. سال گذشته نیز هزاران نفر علیه زنکشی در سراسر کنیا به خیابان آمدند. این تجمع بزرگترین اعتراض خیابانی بود که تا آن زمان علیه خشونت جنسی و جنسیتمحور در کنیا صورت گرفته بود. در نایروبی، زنان نام قربانیان زنکشی را روی تیشرتهایشان چاپ کردند. روی پلاکاردهایی که بهدست داشتند شعارهایی چون «ما فقط میخواهیم زندگی کنیم»، «کشتن ما را متوقف کنید»، «زنبودن نباید مجازات مرگ در پی داشته باشد» و ... نوشته شده بود. تصویر تعدادی از زنان کشتهشده نیز در دستان معترضان به چشم میخورد. زیر یکی از این تصاویر نوشته شده: «او کسی بود.»
آمار پلیس میگوید از ماه آگوست تا اکتبر سال جاری، ۹۷ زن به بهانههای مرتبط با جنسیت به قتل رسیدهاند. یک دانشجو به قتل رسید و بدن بیجانش رها شده بود. دونده المپیک، توسط پارتنر سابقش به آتش کشیده شد و جانش را از دست داد. زنی به همراه دختر و خواهرزادهاش شکنجه شد، به قتل رسید و بدنهای مثلهشدهشان در نقاط مختلفی پیدا شد. ست نیاکو دختر ۲۳سالهای بود که در ماه اکتبر مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسید. اما هنوز کسی بابت قتل او بازداشت نشده است. مادرش لوسی موانیکی میگوید: «مردگان نمیتوانند سخن بگویند، پس چه کسی حقیقت را بگوید و از آنها دفاع کند؟ در خیابان به مردان خیره میشوم و از خودم میپرسم آیا او قاتل دخترم است؟ تا ابد باید با این خشم و تروما زندگی کنم.»
فعالان حقوق زنان و خانوادههای قربانیان میگویند پلیس پروندههای زنکشی را باجدیت پیگیری نمیکند. یکی از مظنونان که بابت قتل یک زن و رها کردن جنازهاش در زبالهها بازداشت شده بود، به کمک افسران پلیس از بازداشتگاه فرار کرده است. مادر یکی دیگر از قربانیان میگوید: «زنان بسیاری را از دست دادیم و همچنان زنکشی جدی گرفته نمیشود. گویی هرروز برای ما روز آخر دنیاست.»
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2392/
?معرفی ترجمه جدید سروناز احمدی
#سروناز_احمدی، مترجم، مددکار اجتماعی و کنشگر فمینیست که در زندان محبوس است، ترجمه جدیدیش را به آواز و موی مادرش تقدیم کرده است، دومین کتاب او هم، مانند اثر اول، زمانی منتشر میشود که او در بند است.
زنان و جامعه (قدرت و واژگونی) نوشته سلما جیمز و ماریاروزا دلا کاستا است که هر دو از بنیانگذاران کارزار دستمزد برای کار خانگی هستند. جیمز علاوه بر این، یکی از موسسان مرکز زنان پیوندگاه است که در لندن فضایی جمعی را برای زنان فراهم میکند تا تجربیات خود از خشونت جنسی و نژادی را به اشتراک بگذارند و اقداماتی جمعی را سازماندهی کنند و کنار یکدیگر فعالیتهایی را از آشپزی گرفته تا تماشای فیلم انجام دهند و برای بهبود کیفیت زندگی و رفاه خود قدم بردارند. دالا کاستا همچنین از بنیانگذاران کالکتیو فمینیستی جهانی بوده است که نقش مهمی در بینالمللی ساختن جنبش مزد برای کار خانگی داشت و از دیدگاهی فمینیستی و مارکسیستی به نابرابریهای جنسیتی در زمینه کار خانگی میپرداخت.
کتاب «پایهای مادی برای خواهرانگی» ترسیم میکند که عبارت است از کار خانگی. زنان و واژگونی جامعه به موضوعاتی چون «خانواده» در سرمایهداری، استثمار زنان و لزوم مبارزهی طبقاتی آنان میپردازد و این کتاب برای کسانی که در پی درک نقش نادیدهگرفتهشده زنان در نظام سرمایهداری هستند، یکی از متون مرجع به شمار میرود. ترجمه کتاب توسط نشر افکار منتشر شده و شامل دو مقاله است: زنان و واژگونی جامعه و جایگاه یک زن. مقالهٔ اول را دالا کاستا و جیمز با هم نوشتهاند و دومی را جیمز بهتنهایی.
برشی از متن مقاله اول: «با ظهور شیوه تولید سرمایهداری، زنان، تبعید به انزوا، محبوس در سلول خانواده و از هر نظر به مردان وابسته شدند. استقلال تازۀ برده مزدبگیرِ آزاد (مردان) به او داده نشد و او در همان مرحلۀ وابستگی فردی پیشاسرمایهداری باقی ماند، اما این بار به طرز بیرحمانهتری، زیرا در شرایط جدید، تولید، غالبا در مقیاس وسیع و در شکلی بسیار اجتماعیشده انجام میشود، اما کار خانگی زنان چنین وضعیتی ندارد. ... بر همین اساس هم زنان از تولیدِ مستقیمِ اجتماعیشده حذف و در خانهها منزوی شدند و هرگونه امکان زندگی اجتماعی، خارج از محل سکونتشان از آنها سلب شد و به این ترتیب از دانش اجتماعی و آموزش اجتماعی محروم شدند. وقتی زنان از تجربه سازماندهی و برنامهریزی مبارزات جمعیِ صنعتی یا سایر مبارزات تودهای در سطح گسترده محروم شوند، در اصل از منبع اصلی آموزش یعنی تجربه شورش اجتماعی محروم شدهاند.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2391/
?ضمایر غایب؛ رهایی زنان چگونه با رهایی حیوانات پیوند میخورد؟
برگردان: علی بنیاسد
ضمیر غایب درواقع مفهومی است برای توضیح اینکه چگونه در جریان گوشتخواری و باقی رفتارهای کالاپندارانۀ مشابه، حیوانات از حضور زندۀ یگانهشان محروم میشوند. البته، آدامز معتقد است این مفهوم در روابط بیناانسانی هم وجود دارد، مثل تبعیضهای جنسیتی و نژادی. آدامز مشخصاً دربارۀ جنسیت میگوید در فرهنگهای پدرسالارانه-صنعتی، زنان و حیوانات را باید ضمایر غایب همپوشان به شمار آورد. منظور این است که نظامها و ایدئولوژیهای فرادست نیز گاهی زنان را از یگانگی، تَکبودگی، و سوژگیشان محروم میکند. بنابراین، زنان و حیوانات از اَشکالی مشابه (اما نه یکسان) از خشونت در رنجاند. بدن زنان از طریق ابزارهای ایدئولوژیک (همچون رسانه، پورنوگرافی، بازاریابی، و غیره) تکهتکه و ابژهسازی میشود، چنانکه نگاهِ بیننده بر اجزای بدنِ زن دوخته میشود و نه فردیّت یکپارچۀ او.
بسیاری اوقات این دست فرایندهای ابژهسازی و تکهتکهسازی زنان، عمیقاً متأثر از زبان و تصاویری است که برای توصیف و تحقیرِ حیوانات به کار میرود. بخشهای جنسیشدۀ بدن زنان با واژگانِ حیواننما توصیف میشود و زنان را گاهی پهلوبهپهلوی حیوانات میگذارند. آدامز توضیح میدهد این فرایندها چرخۀ بازگشتی میسازد که باز به حیوانات برمیگردد و به نوبۀ خود به جنسیشدن و زنانهشدنِ حیوانات میانجامد. گاهی در بازاریابیها و تبلیغاتِ تنپارهها و تولیدات ثانویۀ حیوانات [مانند لبنیات و تخممرغ] میبینیم خودِ حیوان مشتاقِ مصرفشدن است یا برای خوردهشدن در حال اغواگری است. آدامز این نکته را اینگونه خلاصه میکند: «در دنیای مردسالارِ حیوانخوار، حیوانْ خاصیتی زنانه و جنسی پیدا میکند و زن نیز خاصیتی حیوانی» (آدامز، ۲۰۱۶:۱۶۵).
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com/news/2384/
ویدئو مربوط به لحظه آزادسازی زنان از زندان صیدنایا است. زندانی که گفته میشود رژیم بشار اسد ۱۳ هزار نفر را در آن اعدام کرده و هزاران نفر دیگر را تحت شدیدترین شکنجهها قرار داده است. زنان زندانی به شکنجه جنسی و تجاوز گسترده در زندانهای بشار اسد شهادت داده بودند. عدهای از این زنان با اتکا به صلاحیت قضایی جهانی در کشورهای اروپایی پی دادخواهی و پاسخگو کردن رژیم اسد رفتند. در ادامه بخشهایی از روایات و شهادتهای زنان زندانی را میخوانید.
هشدار: محتوای آزاردهنده
پرتمان میکردند روی زمین و لگد میزدند، سرتاسر بدنمان را مورد ضربوشتم قرار میدادند. با کابلهای ضخیم برق شلاقمان میزدند. روی دست و پستانهایم سیگار خاموش کردند. یک بار با ضربه محکمی به سرم بیهوش شدم.
بهزور به پشت میخواباندنم و پاهایم را بالا می بردند. بعد به ران و پاهایم با چوب و کابل برق حمله میکردند. بارها این کار را انجام دادند.
جنازهها را با تحقیر روی زمین میکشیدند، زندانیان را آویزان میکردند و شکنجه میدادند. روی دیوارها رد خون بود. سلولهای زندان بوی خون میداد.
ژاکت مشکی برایم صحنههای تجاوز را تداعی میکند. صدای قطرههای آب مرا به سلول انفرادی بازمیگرداند. ابزارهای شکنجه بازجو دایما در کابوسهایم ظاهر میشوند.
در دفتر رئیس گارد جمهوریخواه در حلب، زیر تصویر بشار اسد به من تجاوز کردند. دچار خونریزی شدم.
طی دو هفته در فرودگاه ارتش در المزه، بیش از سه بار مورد تجاوز و تعرض جنسی قرار گرفتم. در بازجوییها لختم کردند و از جلو و پشت مورد تجاوز قرار گرفتم. از تجاوز فیلم گرفت و تهدید کرد که برای آشنایان و اطرافیانم میفرستد.
میتوانستی در صورت همه زنان ببینی که شکنجه شدهاند. دختری ۱۶ ساله توسط شش نفر مورد تجاوز گروهی قرار گرفته بود. از خانوادهای مذهبی بود. بردندش و دیگر از او خبری نرسید.
شکنجه شدم، به من جلوی دیگران تجاوز کردند. در سلول حبسم کرده بودند، اما صدای فریاد زندانیان را میشنیدم. صدایشان تا ابد در گوشم زنگ میزند و فراموش کردن آن ممکن نیست.
«فرمانده سلیمان زیباترین دختران را انتخاب میکرد و به اتاق خود میبرد. در دفترش دو اتاق بود. جلوی آن دفتر بود و پشت آن اتاق تجاوز جنسی. یکی از دخترانی که مورد تجاوز قرار گرفته بود باردار شد. آنها به تجاوز به او در دوره بارداری هم ادامه دادند تا جایی که در ماه ششم بارداری زایمان کرد و جلوی چشمش به بچه شلیک کردند.
?درباره نسبت مردان با قانون حجاب و عفاف؛ «مامورم و معذور»
برایش اساماس توقیف ماشین به خاطر بیحجابی آمده بود و استرس زیادی داشت. گفت حالا جواب شوهرم را چی بدهم. از سرکار میآید و بهم سرکوفت میزند. به شوهرش تلفن کرده و جریان را گفته بود و همانطور که حدس میزد سرزنش و شماتت زیادی شنیده بود. همسرش گفته بود «چرا دنبال دردسر هستی؟ چرا یک چیزی نمیاندازی روی سرت که این بیشرفها گیر ندهند؟» و بیشرفها را طوری گفته بود که یعنی ببین من هم در تیم شما هستم و از اینها به اندازه شما بدم میآید، ولی ماشین؟ تو رو خدا حجابت را رعایت کن که ماشین را توقیف نکنند. اگر توی جاده باشیم و یکدفعه نگهمان دارند چی؟ پولش میرود در جیب جمهوری اسلامی و با این حرفها و فشارها توانسته بود حجاب را به داخل ماشین برگرداند.
دوستم اولش مقاومت زیادی کرده و گفته بود حتی اگر بمیرد هم دیگر روسری سر نمیکند، اما حالا چند ماهی است که او هم مثل خیلیها در ماشین حجاب میگذارد و در کوچه و خیابان روسریاش را برمیدارد چون او هم مثل بسیاری به این نتیجه رسیده که گاهی باید در مقابل دشمن سینه سپر کرد و گاهی سنگر گرفت.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2388/
تمرکز اصلی این مطلب و نقطهعزیمتِ آن، نامۀ «پخشان عزیزی»، با عنوانِ «کتمان حقیقت و آلترناتیوِ آن» است. برای جاگیریِ درستِ مطلب و تدقیق نوشته در ذهن خواننده، گزارههای زیر را که از نامۀ پخشان استخراج شده، رونویسی میکنم: «بارها در بازجویی به دار کشیده شدم ...10 متر به قعرِ زمین فرو بُرده شدم ... سَرخورده و شکستخوردۀ اجتماعی قلمداد شدم ... از همان کودکی مُهر تجزیهطلبی و جنس دوم و شهروندنبودن خوردم ... من تروریست نیستم و ...»
این گزارهها بخشی از نامۀ دقیق و درست پخشان عزیزی است، که میتوان از دلِ آن، رهیافتهایی مسیریاب و هدفساز پیدا کرد؛ بهویژه در زمانهای که محرز شده: «ما جز خودمان کسی را نداریم.»
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 4 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago