𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 day, 19 hours ago
.
✅ چند سال پیش، آنزمان که سینما هنوز رونق داشت، برای همایشی میزبان کارگردان معروف و صاحب سبکی بودیم. من مامور شدم به استقبال کارگردان بروم و او را به سالن همایش هدایت کنم. در سرما منتظر ایستاده بودم که آقای کارگردان از راه رسید و مطمئنم در چهره من متوجه تغییر احوالم شد که پوزخند زد. خوشآمد گفتم. او را تا سالن سخنرانی همراهی کردم. بهسرعت تاجاییکه میتوانستم دور شدم.
✅ آقای کارگردان بویی میداد حاصل از انباشتگی بوی سیگار روی بوی عطر زنانه و باز سیگار و اینبار عطر مردانه و باز سیگار و باز عطر و...شاید اگر نویسنده خوش ذوقی بودم داستانی مینوشتم درباره «ماجراهای پالتوی شتریرنگ آقای کارگردان با شال قرمز». سرگذشت هرکدام از عطرها و سیگارها را... ولی نه تنها نویسنده خلاقی نبودم، که میگرن هم داشتم و اسم آن کارگردان برایم مساوی با سردرد و تهوع شده (کارهایش هم افت کرده خدایی).
✅ دل به هم خوردگی و ضربان بیوقفه سر، ناشی از مجاورت با آدمهایی که قبل از حضور در مکانی که در مجاورت دیگران است، از معجون عطروسیگار برای پوشاندن بوی عطر و سیگارهای قبلی استفاده کردهاند...این مجاورت باعث سردرد و تهوع ادامهداری در آدمهایی مثل من میشود.
✅ چرا این را نوشتم؟ بابت اینکه دیروز در تاکسی و ترافیکی گیرافتادم که راننده آن در «وضعیت آقای کارگردان» بود. با تهوع به خانه رسیدم، یکراست وارد سرویس بهداشتی شدم... دیشب از فرط سردرد نتوانستم درست بخوابم. درد تا امروز هم ادامه یافته است.
✅به تجربه من تفاوتی وجود ندارد بین نام تجاری سیگار یا عطری که استفاده میکنید. میدانم سیگار درهوای سرد خیلی میچسبد، و اعصاب همهمان خراب است، و در انواع احساس ناکامیها غرق هستیم، و بردن مکرر لباسهای زمستانی به خشکشویی مقرون بهصرفه نیست. ولی از روی لطف و مراعات، بلافاصله پیش از قرار گرفتن در جاهایی که شما را در مجاورت دیگران قرار میدهد؛ در تاکسی، در همایش، در کتابخانه، در کلاس درس، در مطب دکتر، در کافه، در سالن تئاتر/سینما/کنسرت و... سیگار نکشید و رویش عطر نپاشید. سیگار که هیچ، عطر هم ملایم و محدودش کارساز و معقول است.
✍🏼
هرسال دوبار
✅ ما دوتا «روز زن» داریم. یکی روز ملی زن است که مصادف با میلاد حضرت زهراست. دیگری روز جهانی زن که مصادف با هشتم مارس است. برخی فقط اولی را جشن میگیرند و اغلب تنها به زنان متأهل تبریک میگویند و برخی فقط به مادران. برخی هم فقط دومی را و از آن برای صحبت کردن درباره حق و حقوق زنان استفاده میکنند. برخی هم مثل من هر دو را.
✅ در اغلب سخنرانیها برای هر دو روز ضمن تکریم و بزرگداشت روز زن به چیز واحدی انتقاد میشود: گروهی آن را «استفاده ابزاری از زنان» مینامند و گروه دیگر «اُبژهسازی زنان».
✅ زنان ابزار یا ابژه (شیء) نیستند.
یعنی اینکه همانطور که انسان به لحاظ نظری شامل زنان و مردان میشود، در عمل نیز شأن انسانی زنان باید رعایت شود. زنان باید غایت فینفسه باشند؛ نه ابزاری لذت جنسی، یا فروش کالا، یا بهانهای برای جنگ، یا وسیلهای برای بقای نسل ملتها یا پرچمدار اجباری باورهای امتها.
✅ ولی همچنان زنان بهطور گستره ابزار و ابژه هستند و در بسیاری مواقع ازقضا این استفادههای ابزاری زیر نام ممانعت از «استفاده ابزاری» و «ابژهسازی» رخ میدهد. چرا همه جا پول و طرح / فاند و پروژه برای آزاد کردن زنان و رساندن آنها به کمال انسانیشان وجود دارد؟
✅ مفهوم همپیوند با «آزادی» مفهوم «اختیار» است. پس حق داریم تنها در جهتی تلاش کنیم و تلاشهایی را باورکنیم که در راستان تقویت و توسعه تواناییها و اختیارات زنان باشد. حمایت آشکار یا مخفیانه از وضع موجود یا افزودن بر بار تکالیف زنان بدون ایجاد گشایشی در حقوق آنان نمیتواند گام نهادن در مسیر آزادی باشد، همانطور که تحمیل و تشویق جنگ و تحریم و بحران و تحمیل مشقت مضاعف به زنان.
✅مسیر آزادی از آگاهی عبور میکند و از حق برخورداری از «امکانهای متنوع» برای پیموندن راههای مختلف در امنیت و بهروزی نسبی (دستکم به همان اندازه که مردان همان جامعه از آن برخوردارند.)
✅هرسال دوبار روز زن مبارک؛ به همه مردان و زنانی که برای ایجاد حق انتخابهای همراه با امنیت و کرامت برای زنان تلاش میکنند.
📚
داستان شیوهای است برای بیان آرزو و اشتیاق ما به فرار بزرگ: فرار از مرگ
✅ سابقه داستانگویی به یک میلیون سال پیش باز میگردد... روایت ژانرهای بسیاری یافته: اسطوره، حماسه، تاریخ مذهب، افسانه، تبارنامه، قصههای اقلیمی، رمانس، تمثیل، اعتراف، وقایعنامه، هجو، رمان. و هر ژانر چندین و چند زیرمجموعه دارد: شفاهی و مکتوب، مکتوب و منظوم، تاریخی و داستانی. اما همه داستانها صرفنظر از سبک، صدا یا پیرنگ متمایزشان، در یک کارکرد مشترک هستند: کسی درمورد چیزی به کسی چیزی میگوید. و به نظر من همین الگوی به شدت میانذهنی گفتمان است که روایت را اساسا به کنشی ارتباطی بدل میکند. حتی درمورد تکگوییهای پسامدرن...آنجا که بازیگر با خودش حرف میزند و به حرفهای خودش گوش میدهد نیز همواره وجود یک دیگری پنهان که قصه برایش تعریف میشود، بدیهی قلمداد میگردد- این «دیگری» معمولاً «ما» شنوندگان قصه هستیم. به طور خلاصه، آنجا که مولف یا مخاطب به نظر غایب میآیند، درواقع «مستتر» هستند...
✅ داستان هدیه و موهبت رب النوعها به انسان فانی بود تا بتواند جهان را به اندازه خیال خودش معنا کند...
✅ درعالم خیال نگهبانان خوابند، سانسورچیها به تعطیلات رفتهاند و هرگونه موضوع و مضمون سرکوب شده یا مسکوت گذاشته شده میتواند برای اولین بار به زبان راه یابد...
📚ریچارد کرنی،1384، درباب داستان، ترجمه سهیل سمی، انتشارات ققنوس.
📚این کتاب را بخوانیم:
ما ایوب نبودیم؛ چند مواجهه با مراقبت از دیگران، ١۴٠٣، به کوشش فاطمه ستوده، نشر اطراف.
📚
آدمی که زاده زن است
عمری کوتاه دارد، لیک آکنده از عذابهاست
ایوب١۴:١
✅ در بستر سرماخوردگی کتاب ما ایوب نبودیم را دست گرفتم که بخوانم و تا کتاب را بهپایان نرساندم زمین نگذاشتم. زور روایتهای کتاب خیلی بیشتر از تاثیر کلداستاپ بود.
✅ سیزده روایت از دگرپروایی، از تیمارداری دیگری
«..ولی بار اصلی کار روی دوش مامان و علی بود، سربازهای ارشد، بدون پاداش و بدون ترفیع رتبه. خانه ما قبل از بیماری نفیسه هم قانونهایی داشت، ولی بعدش مامان چند قانون جدید اضافه کرد: کسی گریه نکند، بغض نکند، از خاطرات مریضهای دیگر نگوید، مهمانها درباره بیماری سئوال نپرسند، غریبهها روی فلان مبلها بنشینند که نفیسه موقع امدن و رفتن راحت باشد و آشناترها زیاد شوخی کنند و فضا را شاد نگه دارند»
✅ تیمارداری از دیگریِ در آستانه مرگ، از دیگریِ معلول، از دیگریِ آسیب دیده در جنگ، از دیگریِ مانده زیر آوار زلزله، از دیگریِ فرزندخوانده، از دیگریِ درحال سوختن، از دیگری درحال انقراض، از دیگریِ پیر و فرتوت…
✅روایتها با قلمهایی گیرا و اثرگذار از تجربه آدمهایی نوشتهاند که با انتخاب خودشان یا به جبر، زندگی را برمدار مراقبت از دیگری سامان دادهاند. آدمهایی که یک زلزله سهمگین فهمشان از زندگی را زیرورو کرده است:
«همه چیز را برای مادری با خیال آسوده آماده میکردم. فکر میکردم خیال مادرها را فقط ملاقات با استاد راهنما و شنیدن غرولندهایش میتواند ناراحت کند…»
✅ ناگهان بچه کمتوان، ناگهان سرطان، ناگهان فقدان...کودکی که بزرگ نمیشود، بزرگی که دوباره کودک میشود...ناگهان آتش میافتد به خرمن زندگی و همه چیز از مدار معمول خارج میشود و تو باید برمدار تیمارداری بازتنظیماش کنی؛ گاهی برای تمام عمر…
✅ آدمها تعریف میکنند که چطور در فرایند تیمارداری خودشان و دیگری را از نو شناخته و تعریف کردهاند.
✅ در اغلب روایتها پیرامون تأثیر عمیق و سازنده تیمارداری نوشتهاند. شاید فکر کردهاند سختیهایش را که همه میدانند یا شاید چون اغلب وسط ماجرا هستند در نوشتهها هم خواستهاند روحیه خودشان را حفظ کنند، یا شاید واقعا «من»شان در «تو»شان حل شده است… مگر در روایت آخر.
✅ روایت آخر، قصه پدری تنها با کودکی مبتلا به اوتیسم، بیشتر از باقی روایتها آدم را بهیاد ایوب میاندازد، وقتی در اوج استیصال مینالد:
«در قعر دوزخ مسکنم دادهاند…»
📚این کتاب را بخوانیم:
ما ایوب نبودیم؛ چند مواجهه با مراقبت از دیگران، ١۴٠٣، به کوشش فاطمه ستوده، نشر اطراف.
📚
✅ آن پارسی گفت: «به من بنگرید و دریابید که شاه چه خوب میداند کسانی را که سزاوار آناند ارج نهد. باور کنید که اگر در خدمت او بودید با شما نیز چنین میکرد. اگر به خدمت او در میآمدید و او میشناختتان هر یک از شما ارباب یکی از شهرهای یونان میشد»
✅ آن دو اسپارتی گفتند: «در این باب، تو نمیتوانی پندمان دهی، زیرا آنچه را به ما نوید میدهی آزمودهای، ولی بهرهای از آنچه ما داریم نبردهای. تو شاید لطف شاه را به چشم خود دیده باشی، ولی از آزادی، از طعمی که دارد، و اینکه چه اندازه گوارا است چیزی نمیدانی، اما اگر طعم آزادی را چشیده بودی، خودت بیدرنگ به ما پند میدادی که از آن نه تنها با نیزه و سپر، بل با چنگ و دندان هم پاسداری کنیم»
در این گفت وگو کلام شایسته را تنها اسپارتیان توانستند بگویند، ولی بیگمان هر دو طرف چنان سخن گفتند که تربیت به ایشان آموخته بود. نمیشد که آن پارسی غم آزادی را بخورد، زیرا از آن بهرهای نبرده بود و نمیشد که آن دو یونانی بندگی را تاب بیاورند، زیرا طعم آزادگی را چشیده بودند.
✅ در این میان همیشه چند تنی هستند که بهرهای بیشتر از طبیعت گرفتهاند، تنی چند که یوغ را گران مییابند. که از سرکشی بازنمی ایستند و به هیچ زوری رام نمیگردند...کسانی هستند که حق طبیعی خود را میشناسند و همواره به وضع نخستین آدمیان میاندیشند.
✅ این آزادگان ذهنی پویا و فکری روشن دارند و مانند انبوه مردمان به این بسنده نمیکنند که به پیش پای خود خیره شوند، بل گذشته را به یاد میآورند تا حال را با آن بسنجند و بهر آینده رای گزینند. ایشان هوشی درخشان دارند که پیوسته با خواندن و آموختن بر جلای آن می افزایند و چنین است که اگر هم آزادی به تمامی از دست رفته و از جهان رخت بر بسته باشد، باز میتوانند آن را درون خویش حس کنند و حظاش را ببرند و بندگی به هر بزکی هم آراسته شده باشد به ذوق ایشان خوش نمیآید.
✅...هیچچیز چون جباریت با رحم و کرامت بیپایان خداوند ناسازگار نیست.
📜دولابئسی، اتیین، ١۴٠٢، «گفتار دربندگی خودخواسته»، ترجمه لاله قدکپور، نشر کرگدن.
.
هیچ دو کس برای خدای تعالی دوستی نگرفتند که نه دوستترین ایشان نزد خدای تعالی آن بود که آن دیگر را دوستتر داشت ... و گفت خدای تعالی گوید در روز قیامت کجایند آن کسانی که برای من با یکدیگر دوستی گرفتند تا امروز که هیچ سایهای نیست که پناه خلق باشد، ایشان را در سایه خویش بدارم.
کیمیای سعادت، غزالی
🔷 حجاب، خودمختاری و اخلاق
🔶 آیا ارزش انسان به این است که «به زور» از «شریعت» یا «قانون» پیروی کند یا «به اختیار»؟ آیا پیامبران از مردمان خواستهاند «ایمان بیاورند» یا «اطاعت کنند»؟ تفاوت «پیامبر» با «سردار کشورگشا» و «جبار» و «فرعون» و «شاه» چیست؟ آیا «اطاعت در دین بعد از ایمان و از روی ایمان است یا با زور است و از روی زور و پیش از ایمان»؟ «ایمان» چه جایی در دین دارد و برای چیست؟ بهشت و جهنم را خدا برای چه آفریده است؟ چرا خدا آدمیان را همچون دیگر حیوانات مجبور و بیعقل و بیاختیار نیافرید تا هرچه خود خواسته آنها نیز مانند دیگر جانداران و بیجانان انجام دهند؟ آیا مردم میباید از «قوانینی» اطاعت کنند که خودشان بهطور جمعی پذیرفتهاند یا فرد یا گروهی اندک به آنان تحمیل و اجبار میکنند؟ «قوانین» هر جامعه باید مصوب «اکثریت جامعه و مورد قبول اکثریت باشد» و هیچ «فرد» یا «گروهی اندک» نمیتواند قانون وضع کند و دیگران را بدون «رضایت» خودشان به اجرای آن مجبور کند. اجرای «شریعت» یا «قانون» نیز به خودی خود قادر نیست از انسان موجودی اخلاقی بسازد.
نخستین چیزی که از ما آدمیان موجودی «اخلاقی» میسازد «آزادی» یا «اختیار» است. ما کسی را که «مجبور» به کاری شده است نه میتوانیم «نکوهش» کنیم و نه «ستایش» و نه حتی بنا بر قانون «مجازات». بنابراین، بردهای که «به زور» اطاعت میکند چه کار خوب انجام دهد و چه کار بد از هردو سو معذور است و ستایش و نکوهش یا پاداش و مجازات به او تعلق نمیگیرد. در مرتبهٔ بعد، شخص میباید «عاقل» و «بالغ» نیز باشد. ما دیوانگان و کودکان را نمیتوانیم «نکوهش» یا حتی «مجازات» کنیم. بنابراین برای اینکه کسی را بتوان هم از نظر «اخلاقی» و هم از نظر «شرعی» یا «قانونی» نکوهش یا مجازات کرد میباید او را «مختار» و «عاقل» و «بالغ» دانست. به این خصوصیات در زبان فلسفهٔ اخلاق «خودمختاری» (autonomy) گفته میشود. بنابراین، هیچ انسانی انسان اخلاقی یا مسؤول در برابر خدا یا قانون نخواهد بود مگر اینکه «خودمختار» باشد، یعنی، اختیارش به دست خودش باشد و نه دیگران. این اصطلاح اصطلاحی «سیاسی» نیز هست و برای اشاره به استان یا ایالت و ولایتی از یک کشور که دارای اختیاراتی از طرف حکومت مرکزی برای گرداندن امور خودش است نیز به کار میرود. از همین رو، برخی آن را در خصوص استانهای «خودمختار» (autonomous) به «خودگردان» ترجمه میکنند. اما میباید توجه داشت که «خودمختاری» (autonomy) در معنای سیاسی به معنای «استقلال» (independence) و مترادف با آن نیست. بنابراین، هیچ کس نمیتواند بهتنهایی برای دیگران «قانون بگذارد» یا «مستقل از قوانین عمومی جامعه یا کشور» عمل کند، اما حق دارد از خواست خودش مطابق با قوانین عمومی جامعه که آزادیهای فردی او را محدود نمیکند پیروی کند و برای خودش در این چارچوب قانون بگذارد. بنابراین، خودمختاری فرد نیز همواره در چارچوب قوانین معین و مشخص اجتماعی یا جامعه و کشور صورت میگیرد. فرد مختار است دین و مذهب و عقیده و زندگی خصوصی خودش را بنا به خواست و میل خودش داشته باشد، اما در چارچوب قوانین پذیرفتهٔ اجتماعی. اینجا پرسشی پیش میآید و آن این است که آیا هر جامعه یا هر حکومتی هرچیزی را میتواند به «قانون» تبدیل کند و از حقوق فردی شخص بکاهد و دامنهٔ انتخابهای او را محدود کند؟ خیر. افراد حقوقی سلبنشدنی دارند که هیچ قانونی، حتی قانون مصوب اکثریت جامعه یا بنا به ادعا خدا، هم نمیتواند آنها را نقض یا محدود کند. این حقوق سلبنشدنی را وجدان فرد، و امروز اعلامیهٔ حقوق بشر، مشخص و معین کرده است. بنابراین، اگر حکومتی «خودمختاری» و «حقوق سلبنشدنی» فرد را نقض کند و به حقوق او تجاوز کند، طاغوت و جبار و ستمگر است و افراد حق دارند (حق انقلاب) در برابر آن بایستند و بر آن بشورند و آن را براندازند. «جهاد» اینجاست که معنی دارد.
اکنون با فرض اینکه کسی دارای اختیار یا آزادی و عقل و بلوغ است و میخواهد بداند چه چیز «اخلاقی» است و چه چیز «اخلاقی» نیست، و آیا «خدا»ی او یا «دین» او یا «مذهب» او یا «عقیده» او یا جامعهٔ او یا قوانین کشور او «خوب» است یا «بد» است عقل چه کمکی به او میتواند بکند؟ چگونه میتوانیم بفهمیم شریعت یا قانونی عادلانه و عاقلانه و حکیمانه و عالمانه است یا نیست؟ آیا میباید همه چیز را یکی یکی از «کسی» یا «بزرگتری» یا «مرجعی» یا «ولی» یا «آموزگاری» یا «فیلسوفی» یا «خدایی» بپرسیم که چه چیز خوب است یا بد است؟ یا آیا خود توانایی تشخیص داریم؟ خود توانایی تشخیص آنها را داریم، اما باید برای بهکارگیری عقل و اختیار خویش معیاری یا معیارهایی نیز داشته باشیم تا به ما بگوید چگونه چیزی «خوب» یا «بد» یا «درست» و «نادرست» یا «پسندیده» و «ناپسند» است. اما این معیار یا معیارهای عقلی چیست؟
چهارشنبه، ۱۴ آذر، ۱۴۰۳
@fallosafahmshk
🔴ضد قانون؛ قانون چیست؟
🔺 اعتماد ۱۲ آذر ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
▪️اصرار تندروها برای اجرا و ابلاغ این مصوبه و در این شرایط عمومی، بیش از اینکه بازتابی از تعهدات اخلاقی و اسلامی باشد، نشاندهنده ماجرای سیاسی مهمی در پشت آن است
▪️اگر قانون بر مبنای عدالت تنظیم و تصویب نشود، قانون نیست، بلکه ظلمی است که به نام قانون انجام میشود
▪️قانونی که اجرای آن جز با خبرچینی مردم و حتی به کارگیری اتباع خارجی علیه مردم خود ممکن نشود، به معنای واقعی ضد قانون است
▪️شاید قانونگذاران با کوچکترین رفتاری و گفتاری تحریک شهوانی شوند، به مردم چه ربطی دارد؟
▪️مسأله تصویبکنندگان دیگر حجاب شرعی نیست فقط یک شال روی سر است. پس اگر نیست، باید پوشش عرفی را ملاک قرار دهید
▪️تصویبکنندگان با هیچ یک از مبانی قانوننویسی آشنایی ندارند. کار را بجایی رساندهاند که دوربینهای نهادهای امنیتی را هم به خدمت کنترل و مهار پوشش زنان در آوردهاند!!
▪️این مصوبه به گونهای است که میلیونها زن و حتی مرد را مصداق رفتار مجرمانه خواهد دانست و باید روزانه هزاران پرونده جدید در این باره باز کرد.
▪️اشتباه مصوبکنندگان این است که اصلاً توجهی به نتایج مطالعات و نظرسنجیها ندارند
▪️وجه اعتقادی حجاب ده برابر مهمتر از وجه رفتاری آن است و این قانون نه تنها موفق به تغییر رفتار نمیشود بلکه وجه اعتقادی حجاب را تضعیف کرده و نفرت انگیز خواهد نمود.
▪️ضعف اصلی و مهم این مصوبه فلسفه آن است. این قانون نه از فلسفه شرع تبعیت میکند و نه از فلسفه حقوق طبیعی، و نه از فلسفه اجتماعی حقوق، شکلی سطحی شده و غیر عقلایی از فلسفه پوزیتیویستی است که قانون را اراده حاکم میداند
▪️این مصوبه مبتنی بر فلسفه زور و نهی و مجازات است
▪️بر اساس قاعده فقهی «حرمت تنفیر» انجام هر عملی که مستوجب بیزاری و نفرت مردم از دین شود حرام است
▪️برای یک دستمال قدرت میخواهند قیصریه ایران را به آتش بکشند.
▪️مشکل مهم این مصوبه، در فهم نادرست از کارکرد آموزش است. گمان میکنند که مردم به این علت حجاب ندارند که نمیدانند این امر چقدر زیانبار است
▪️قانونی که مورد قبول مردم نباشد، کلیت حکومت و اقتدار آن را با چالش مواجه میکند.
▪️قانون برای رشد و حفظ حیات اجتماعی است و نه قدرت مسلط. قانونی که علیه مردم باشد، عادلانه نیست
▪️قانونی که مواد آن کشدار و غیر متعین باشد، بیش از هر چیز برای تحقیر و تخریب مردم یا اجرا نکردن است
▪️از قضات نظرخواهی کنید تا ببینید قضاتی که باید حکم دهند چه تعداد موافق آن هستند.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 day, 19 hours ago