?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months ago
نکته مهمی که مکگی در کتابش مطرح میکند این است که ایدن در برابر اصرار آچسن برای پذیرش توافقی که در واشنگتن با مصدق حاصل شد، گفته بود که «این استدلال را که تنها جایگزین برای مصدق یک حکومت کمونیستی خواهد بود، قبول ندارد.»(ص۴۰۳) ایدن همچنین تاکید کرده بود که «عدم توافق بهتر از توافق بد است.» (ص۴۰۳) به گفته مک گی، آچسن خبر مخالفت ایدن را تلفنی داد و گفت: ایدن «ضمن تشکر از تلاش ما، پیشنهادهای ما را نپذیرفته و نمیخواهد مذاکرات ادامه یابد و از ما خواست به مصدق بگوییم همه چیز متوقف است.» (ص۴۰۳) مکگی اضافه میکند که «این خبر برای من در حکم پایان دنیا بود. من اهمیت زیادی برای یک توافق قائل بودم. صادقانه فکر میکردم که مبنای مناسبی برای چنین توافقی ارائه کرده بودیم. او میگوید بعد از دریافت این خبر به هتل رفتیم. مصدق با دیدن ما گفت «آمدهاید مرا به خانه بفرستید؟ گفتم بله.متاسفم....» مک گی اضافه میکند: «لحظاتی گذشت که هرگز فراموش نمیکنم. او به آرامی و بدون هرگونه شکایتی نتیجه را پذیرفت.» (ص۴۰۳) ورنون والترز که بعدا تا ریاست سازمان سیا ارتقا یافت، بهعنوان مترجم فرانسه همراه مکگی و مصدق بود. او نیز تجربیات خود را از این تلاشها در کتابش (Silent Mission, ۱۹۷۸) ثبت کرده است.
پس از رد طرح مکگی–مصدق توسط انگلیس، پیشنهاد بانک جهانی در دی۱۳۳۰ مطرح شد. نیکلاس گرجستانی مستندترین شرح را درباره این پیشنهاد در فصل ۷ کتابش (A Head of Their Time) که متکی بر اسناد از طبقهبندی خارج شده بانک جهانی است، ارائه کرده است. مطابق یافتههای او پیشنهاد در جریان مذاکرات سه هفتهای دو تن از مدیران شرکت سابق نفت (اسنو و گس) با مقامات بانک جهانی تهیه شد و دو نکته کلیدی آن بازگشت تکنسینهای انگلیسی (و نه ترکیبی از تکنسینهای اروپایی و آمریکایی) به ایران و امضای توافق توسط دولت ایران و شرکت سابق نفت انگلیس و ایران بود که آشکارا مغایر با قانون ملی کردن صنعت نفت ایران بود. مصدق در گزارشی که در ۳۱اردیبهشت به مجلس سنا داد، همین دو نکته را علت شکست مذاکرات دانست. درباره این پیشنهاد بین مشاوران و حامیان مصدق اختلاف نظر وجود داشت.
پیشنهاد دیگری که در تهران به مصدق داده شد، پیشنهاد چرچیل- ترومن مورخ ۲۹اوت۱۹۵۲ بود. علت اصلی اختلاف بین ایران و انگلیس درباره این پیشنهاد، اصرار انگلیس بر «غرامت به خاطر از دست رفتن کسبوکار یا عدمالنفع» تا زمان اعتبار قرارداد۱۹۳۳ یعنی تا سال۱۹۹۳ بود. مطابق این پیشنهاد دولتین ایران و انگلیس باید از دیوان دادگستری بینالمللی درخواست میکردند که غرامت را «با در نظر گرفتن وضع حقوقی طرفین بلافاصله قبل از ملی شدن نفت» تعیین کند و این به معنی پذیرش قرارداد۱۹۳۳ بود که توسط قانون ملی شدن نفت لغو شده بود. به علاوه، دو دولت ایران و انگلیس طرف دعوا قرار میگرفتند که دیوان قبلا خود را واجد صلاحیت برای پرداختن به آن ندانسته بود. با این حال مصدق طی مذاکراتی که تا فوریه۵۳ از طریق سفیر آمریکا در تهران ادامه یافت، تقریبا در همه حوزهها کوتاه آمد و امتیاز داد جز درباره «غرامت عدمالنفع». حتی در این مورد نیز مصدق آماده مصالحه بود به شرط اینکه انگلیس مبلغ مورد ادعای خود برای غرامت را اعلام کند. پاسخ انگلیس در ۲۷فوریه۵۳ این بود که پیشنهاد مصدق را نمیپذیرد و از آمریکا نیز خواست تا دیگر با مصدق مذاکره نکند. (ر.ک: محمدعلی موحد، خواب آشفته نفت، صص.۶۶۲-۶۰۲) و درست در همین زمان طرح کودتا در حال پیشرفت بود.
انگلیس طرح مشترک مصدق - آمریکا را نپذیرفت
مذاکره و غرامت
کوروش احمدی، روزنامه دنیای اقتصاد، 21 بهمن 1403
دکتر حاتم قادری اخیرا طی گفتوگویی با اندیشه پویا (شماره ۹۳) گفتهاند: «من هم در جوانی متاثر از مصدق بودم، ولی هر چه گذشت احساس کردم مصدق اگرچه برای ایران آمال بزرگی داشت، ولی بیشتر درگیر خودش و اعتبار خودش بود. شخصیتهایی مثل مصدق که درگیر اعتبار خودشان میشوند، گاه منافع و مصلحتهای ملی را قربانی اعتبار خودشان میکنند. مصدق وقتی در آمریکا بود میتوانست برخی پیشنهادها را قبول کند، ولی نگران بود که وقتی به ایران برمیگردد متهم به سازش شود و اعتبارش زیر سوال رود.»
دکتر قادری یکی از استادان ممتاز علوم سیاسی در ایران طی دهههای گذشته بوده و با وجود دانش ژرفی که داشته، بسیار جفا نیز دیده است. من به سهم خود بسیار از نوشتهها و طی یکی دو سال اخیر از گفتهها و مباحثات ایشان آموختهام. اما اجازه میخواهم که با آنچه «اندیشه پویا» از ایشان نقل کرده است، موافق نباشم. در درستی گزاره ایشان مبنی بر اینکه اگر یک سیاستمدار «بیشتر درگیر خودش و اعتبار خودش» باشد، به ملت خود جفا کرده است، تردیدی نیست. اما شواهد و مستندات تاریخی تایید نمیکند که مصدق یکی از مصادیق این گزاره بود و او در زمان حضورش در آمریکا میتوانست پیشنهادهایی را قبول کند و نکرد.
درواقع طی ۷۱سالی که از کودتای ۲۸مرداد گذشته است، کارزار گستردهای برای تحریف واقعیات آن دوره در دستور کار بوده و یکی از شاهبیتهای این کارزار «پیر لجوج» در داخل و «Dr.No» در خارج بوده است.
بهطور کلی، پیشنهادهایی که انگلیس در آن دوره برای حل مشکل نفت به ایران میداد، یکی از دو هدف را دنبال میکرد: حفظ کنترل صنعت نفت ایران یا تحمیل غرامت عدمالنفع. مصدق در سفرش به آمریکا در اکتبر۱۹۵۱ با جورج مکگی Mcghee، معاون وقت وزارت خارجه آمریکا که خود کارشناس نفت بود، مفصل مذاکره کرد. مک گی شرح این مذاکرات و سرانجام آن را به تفصیل در کتابش (Envoy to the Middle World, ۱۹۸۳) از صفحه ۳۹۱ تا ۴۰۲ آورده است. به گفته مکگی در این مذاکرات که طی ۸۰ساعت در ۲۰روز (ص ۳۹۱) در هتل محل اقامت مصدق در واشنگتن انجام شد، «مصدق اصرار داشت که مساله غرامت باید نخست حل شود. او به مجلس ایران قول داده بود که به پرزیدنت ترومن اختیار خواهد داد تا غرامت منصفانه را تعیین کند.» (ص۳۹۵) مکگی همچنین از آمادگی مصدق برای پذیرش تکنسینهای سابق شرکت نفت انگلیس در ظرفیت شخصی و بهعنوان مدیران بخشهای مختلف، ارائه تخفیف به خریداران سابق، تعیین مدیر ارشد عملیات نفتی از بین اتباع هلندی یا آمریکایی یا هر کشور دیگر غیر از انگلیس، تعیین اعضای هیاتمدیره شرکت نفت ملیشده مرکب از سه ایرانی و چهار مدیر غیرایرانی بیطرف سخن میگوید. (ص۳۹۴) مکگی نهایتا ضمن شرح مفاد توافقی که با مصدق حاصل کرد، میگوید که «این قیمت ۱.۱۰دلار یک امتیاز بزرگ از جانب مصدق بود که موجب گشایش در کار مذاکرات شد و یک حاشیه سود بسیار بالا برای شرکت سابق نفت انگلیس فراهم میکرد.»
وی میافزاید: «با این توافق، ما بیش از حد نسبت به امکان کسب موافقت دولت جدید چرچیل در انگلیس خوشبین شدیم.» (ص۴۰۲) مکگی اضافه میکند: «آچسن، وزیرخارجه وقت آمریکا، با این توافق که مورد حمایت دولت آمریکا بود، برای گرفتن موافقت آنتونی ایدن، وزیر خارجه وقت انگلیس که در پاریس بود، در ۴آوریل۱۹۵۱ به آن شهر رفت. اما ایدن فورا و به سرعت با طرح مخالفت کرد.» به گفته مکگی، ایدن به آچسن گفته بود که «معتقداند در هر حال هرگز ممکن نیست به توافق مناسبی با مصدق رسید و ترجیح میدهند تا به انتظار سقوط دولت مصدق بنشینند به این امید که با جانشینش که قابل کنترلتر tractable باشد، به توافق برسند. نظر آنها این بود که اگر با او مذاکره کنند و نتیجه نگیرند تنها موجب تقویت او خواهند شد.» (ص۴۰۲)
دیپلمات سابق ایران در سازمان ملل با بیان اینکه هنوز مشخص نیست که آیا دولت آمریکا این متن را منتشر میکند یا خیر، اضافه کرد: اما کاخ سفید یک به اصطلاح فکتشیت منتشر کرده که در آن محتوا و خطوط اصلی این بخشنامه ذکر شده است. در این فکتشیت، تصریح شده که ترامپ با امضای این بخشنامه "فشار حداکثری بر دولت ایران را با هدف بستن مسیرهای منتهی به بمب هسته ای و نفوذ بدخیم ایران در خارج اعاده کرده است." در این فکتشیت علاوه بر تاکید بر جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، از جلوگیری از ساخت "موشکهای بالستیک قارهپیما"، "خنثیسازی شبکه تروریستی ایران" و "مقابله با توانایی تسلیحاتی متعارف و نامتقارن ایران" نیز سخن رفته است.
احمدی ادامه داد: در بخش دیگری از این فکتشیت آمده است که وزارت خزانهداری باید برای "فشار حداکثری اقتصادی بر دولت ایران از طریق تحریم یا اعمال سازوکارهای اجرای علیه کسانی که اقدام به نقض تحریمها میکنند، اقدام کند". در این متن همچنین دستور داده شده که وزارت خزانهداری باید رهنمودهایی برای همه بخشهای اقتصادی شامل کشتیرانی، بیمه و بنادر در مورد مخاطرات نقض تحریمهای ایران یا گروههای نیابتی جمهوری اسلامی صادر کنند.
وی افزود: در این فکتشیت همچنین به وزارت خارجه آمریکا دستور داده شده که همه معافیتهای تحریمی موجود را با همکاری وزارت خزانهداری تغییر دهد یا لغو کند با این هدف که "صدور نفت ایران به صفر برسد. از نماینده آمریکا در سازمان ملل هم خواسته شده که "همراه با متحدان اصلی آمریکا، برای فعال کردن مکانیسم ماشه و برگرداندن تحریمهای بینالمللی علیه ایران اقدام کند." این بخشنامه در ادامه حاوی دستوراتی به دادستان کل آمریکا برای مقابله با آنچه که اقدامات ایران و ... علیه شرکتها و شهروندان آمریکا در داخل ایالات متحده خوانده شده، میباشد. جملهای هم که در اواخر این بخشنامه ذکر شده به این مضمون که "ترامپ فراوری یک توانایی هستهای توسط ایران را تحمل نخواهد کرد" مهم است.
دیپلمات سابق ایران در سازمان ملل با بیان اینکه صحبت ترامپ مبنی بر اینکه امیدوار است مجبور به اجرای این بخشنامه نشود هم مهم است، گفت: در این مورد لازم به ذکر است که اجرای مفاد این بخشنامه یعنی اجرای سختگیرانه مفاد قوانین و فرمانهای اجرایی در مورد تحریم ایران، به چندین هفته و شاید چند ماه زمان نیاز دارد. این فاصله میتواند پنجرهای برای دیپلماسی باشد. لذا همان طور که قبلا گفتم، من فکر میکنم این تحول نباید تاثیر محتوایی و تعیینکنندهای در خط مشی نظام سیاسی ما بر جای بگذارد؛ به این معنی که قاعدتا و نهایتا ایران باید به سوی حل مشکل تحریم پیش برود و با توجه به مشکلات عظیمی مانند روند تشدید ناترازیها و همچنین بحرانیتر شدن مسائل اجتماعی در داخل و مسئله مهم مکانیسم ماشه و مسائل منطقهای در خارج، چارهای جز اینکه به سمت یافتن یک راهحل برای مسئله تحریم برویم، نداریم.
احمدی تاکید کرد: در نتیجه فکر میکنم مقامات ما باید این تحول اخیر را در بستر وسیعتری مورد توجه قرار دهند و به نحوی واقعبینانه و منطقی و به دور از احساسات و تعصبات با آن برخورد کنند. فکر میکنم برقراری تماس به هر شکل باید گام اول باشد. البته تماس اعم از گفتگو یا مذاکره الزاما به معنای حصول توافق نیست و ممکن است بینتجیه باشد یا شکست بخورد و طرفین به نقطه قبل از تماس بازگردند، اما قطعا بیضرر است. انواع تماسهای دیپلماتیک یک ابزار است که ابدا به معنای تسلیم نیست. در مذاکره میتوان شدیدترین موضع را داشت و طرف مقابل را به عقبنشینی یا تعدیل مواضع وادار کرد. لذا اینکه گفته می شود مذاکره به معنی تسلیم است هیچ منطقی ندارد. آنچه بسیار عجیب و غیرقابل درک است این است که مذاکره در ایران تابو شده است.
آیا مذاکرات در راه است؟ کورش احمدی، سرمقاله روزنامه شرق، 6 آذر 403
هفته گذشته شاهد دو تحول مهم در ارتباط با موضوعاتی بودیم که ناچارا طی ماههای آتی باید در دستور کار ایران قرار گیرد. یکی از این دو تحول مصاحبه آقای علی لاریجانی با سایت رهبری و دیگری قطعنامه آژانس بود. در ارتباط با این دو تحول و موارد مربوطه نکاتی به شرح زیر قابل ذکر است:
1- قطعنامه جدید شورای حکام آژانس در ادامه سه قطعنامه پیشین همین شورا و با محتوایی کم و بیش مشابه صادر شد. تاریخ صدور نخستین قطعنامه ژوئن 2020 (خرداد 99) بود. ویژگی قطعنامه جدید این است که در ادامه فعالیت جدیدی است که سه کشور اروپایی از نوامبر 2023 با هدف زمینهسازی برای فعال کردن مکانیسم ماشه شروع کردهاند. این سه کشور این زمینهسازی را از نوامبر 2023 و ژوئن 2024 با ارسال دو نامه به رئیس شورای امنیت در مورد آنچه گسترش غنیسازی در ایران نامیده بودند، شروع کرده و در آنها نسبت به انقضای قطعنامه 2231 در 18 اکتبر 2025 (26 مهر 404) اظهار نگرانی کرده بودند. با فرض اینکه برای فعال شدن مکانیسم ماشه نیاز به زمینهای مساعد در شورای امنیت وجود دارد، آن دو نامه و این قطعنامه میتواند برای آنها کمک رسان باشد. محتمل است که این سه کشور بر مبنای "گزارش جامع" درخواستی از آژانس، در نشست بعدی بانی قطعنامه دیگری شوند و آن زمان یا در نشست خرداد موضوع را به شورای امنیت ارجاع نمایند. اما این ارجاع را در شورای امنیت مبنای کار قرار نخواهند داد؛ چرا که در این صورت حق وتو چین و روسیه میتواند مشکلساز شود. آنها از زمینه سیاسی مناسبی که به این ترتیب انتظار دارند در شورای امنیت ایجاد شود، برای فعال کردن اسنپ بک که مانعِ حق وتو را پیشرو نخواهد داشت، برای اعاده قطعنامههای قبلی علیه ایران استفاده خواهند کرد.
2- در چنین شرایطی و با توجه به بازگشت ترامپ به کار در اول بهمن مهمترین سوال این است که ایران چه خواهد کرد. آقای علی لاریجانی که سمت رسمی مشاور رهبری را دارد، طی مصاحبهای که در سایت رهبری منتشر شده، ضمن تاکید بر اینکه "برجام وحی منزل نیست"، پیشنهاد "مذاکره جدید" و "توافق جدید" را داده است. پیشنهاد مذاکره اگر چه گریزناپذیر است، اما مجموع گفتههای مقامات طی چند هفته گذشته حاکی از نوعی بلاتکلیفی و ناهماهنگی است. روشن نیست که نقش آقای لاریجانی در این قضیه چیست. آیا قرار است ایشان متکفل این قضایا شود و آیا ایشان و دولت و وزارت خارجه با هم هماهنگ هستند؟ ثانیا این سخنان آقای لاریجانی در حالی است که مقامات وزارت خارجه تا کنون بر آن بودهاند که صبر میکنیم تا ببینیم برنامه ترامپ چیست و سپس واکنش نشان میدهیم. سخنان ضد و نقیض مقامات وزارت خارجه در مورد روند مذاکره با آمریکا در مسقط، تمرکز بر مدیریت تنش و نه حل مشکلات و ایجاد ابهام در مورد مذاکرات آتی در ژنو نیز حاکی از نوعی بلاتکلیفی است. سخنان سخنگوی وزارت خارجه در مورد مذاکره با سه کشور اروپایی در ژنو "راجع به لبنان و فلسطین و مسئله هستهای" حاکی از این است که هنوز اراده سیاسی لازم شکل نگرفته است. روشن است که مذاکرات ژنو راجع به مسائل ایران و غرب خواهد بود و بعید است نمایندگان آن سه کشور ماموریتی برای مذاکره با ایران در ژنو در مورد لبنان و فلسطین داشته باشند.
3- مشکل دیگر سخنان آقای لاریجانی این است که ایشان با گفتن اینکه "برجام وحی منزل نیست" و صحبت از "توافق جدید"، فاتحه برجام را خوانده است. این موضع درستی نیست. برجام توافق ارزشمندی است. امکان ندارد ایران بتواند به توافقی بهتر از برجام با آمریکا دست یابد. درست است که این توافق از حوادث عقب مانده و غنیسازی ایران و تحریمهای آمریکا آنرا فعلا بلااستفاده گذاشته و نیز دو سرفصل آن به سود ایران سپری شده و یک سرفصل باقی مانده (انقضای قطعنامه 2231) نیز به سود ایران اما غیرعملی است ، اما اولا این ما نیستیم که باید مرگ برجام را یعنی مرگ توافقی را که به سود ما است، اعلام کنیم. قاعدتا طرف مقابل باید چنین خواستهای را مطرح کند و در ازای آن امتیاز بدهد. ثانیا ما با چسبیدن به برجام باید سعی کنیم که طرف مقابل این توافق را حداقل به عنوان مبنای مذاکره بپذیرد. مذاکره از سر خانه اول قطعا بسیار به ضرر ایران خواهد بود.
4- نهایتا اینکه آمریکا به تحریک اسرائیل و اعراب نخواهد پذیرفت که مذاکرات آتی تنها در مورد برنامه هستهای ایران باشد. تک موضوعی بودن برجام یکی از دلایل تعلیق آن بود. ترامپ در دولت اولش با این ادعا که ایران روح برجام را نقض کرده، به عبارتی در مقدمه برجام راجع به "کمک مثبت برجام به صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی" اشاره می کرد و مدعی بود که ایران این بند را نقض کرده است. این نیز موضوع مهمی است که مقامات ما باید خود را آماده مواجهه با آن بکنند.
البته این بخش از متن مصاحبه با فرهنگ رجایی حاوی برخی اشتباهات احتمالا تایپی و کم دقتی ها است. مثلا به جای داور "دادگر" گفته شده، "قرارداد نفت 1933" اینجا نادرست است و حتما منظور "امتیازنامه نفت 1901" بوده که تمدید شد. رضاخان آنرا پاره نکرد. بلکه کل پرونده نفت را که از جمله حاوی اسناد طلب های ایران از کمپانی بود، در بخاری انداخت. فروغی را هم در واقع در شهریور 1314 کنار زد و خانه نشین کرد. شاید منظور این است که او را از این جهان کنار نزد.
آنچه که در این متن برایم جالب بود این بود که فرهنگ رجایی به خوبی دو نسل، نسل نخبگان مشروطه و نسل نخبگان پهلوی، را با هم مقایسه می کند. نسل نخبگان مشروطه نسلی بود که در پرتو آزادی مختصری که بعد از مشروطه شکل گرفت، بالید و پای کشور و مردم ایستاد و استخوان دار و ریشه دار بود. در مقابل، نسل نخبگانی که پهلوی ها برکشیدند، همانی بود که یک چشمه اش یعنی سیل خروج ارز از کشور را در شهریور 57 دیدیم. یعنی از 10 روز بعد از جمعه 17 شهریور 57 و حتی نه از آبان 57 که جناب رجایی می گوید.
متاسفانه جمهوری اسلامی از این تجربه شگرف تاریخ معاصر درس نگرفت و به راهی رفت که منجر به پروردن نخبگانی شد که می شناسیم.
بخشی از مصاحبه فرهنگ رجایی با روزنامه شرق 29 آبان 403
به نظر من رضاشاه میوهچین مشروطیت بود. ... آدم زبده و نظربلندی بود و خوب میدید، اما جاهل بود. مهمترین کارش در ایران برقراری نظم بود. اما چه کسی مملکت را ساخت؟ نسل مشروطیت. این نسل از ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۴ با چنگ و دندان دانشگاه تهران، بانک ملی، بانک سپه، بانک مرکزی و... را ساختند که به نام رضاشاه است و رضاشاه میوهچینش بود. آخر هم سر تکتکشان را زیر آب کرد، چون آدمهای جاهل از آدمهای بزرگتر از خودشان میترسند. میدانید که دهان بعضیها را واقعا دوخت. علیاکبر دادگر، بنیانگذار دادگستری در ایران گفت قربان چه کنم؟ گفت برو بمیر. او هم رفت خودش را کشت. گناه تیمورتاش این بود که گفت قرارداد نفت ۱۹۳۳ را تمدید نکنید. رضاشاه قرارداد را پاره کرد و در بخاری انداخت، بعد هم گفت تیمورتاش کنار برود. تنها کسی را که کنار نزد، فروغی بود چون احساس کرد فروغی عامل خطر نیست و داعیه سیاست ندارد. فروغی عالم بزرگی است و نهادهای خوبی ایجاد کرد. رضاشاه نسل مشروطه را از بین برد. نسل رضاشاه همانهایی بودند که دوروبر شاه بودند، درسخوانده بودند، ولی پولپرست و بیوطن بودند. برای همین، ۱۵ آبان ۱۳۵۷ به حکمت عامیانه، علی مانده بود و حوضش. کسی دوروبر شاه نمانده بود، همه رفته بودند. ۱۵ آبان بانک مرکزی اعلامیهای داد که ۱۲۴ نفر چیزی حدود ۳۰ میلیارد دلار در یک ماه گذشته بردند و خودشان هم با پولشان رفتند. آقای لاهیجی، حقوقدان معروف در بانک مرکزی صحبت کرده بود و کارمندان بانک مرکزی اعلامیه را پخش کردند. مگر آنها نخبگان دوره پهلوی نبودند، چرا نماندند که از شاهشان حمایت کنند! چون نسل رضاشاه آدمهای ترسویی بودند. اما نسل مشروطه از بین نرفت، در درون آدمهایی مثل مدرس و مصدق ادامه پیدا کرد و بعد از مصدق در قالب نهضت آزادی و راه مصدق. بیدلیل نبود که آدمهایی مثل بازرگان اسمشان را پیروان راه مصدق گذاشته بودند. جالب است بازماندگان نسل مشروطیت که فرزندان دکتر مصدق هستند، اولین حکومت موقت به نخستوزیری مهندس بازرگان را تشکیل دادند. همانطور که کودتای ۱۲۹۹ مشروطیت را از قطارش خارج کرد، کودتای 28 مرداد 1332 هم قطار مشروطیت را به راه دیگری برد، چون مصدق هم ادعا میکرد که ادامه مشروطیت است.
?مدارس دولتی؛ قربانیان اصلی سرمایه داری رفاقتی
احتمالا مهم ترین فراز گفتگوی تلویزیونی امشب رئیس جمهور این نکته بود:
من در زمان شاه با داشتن خانوادەای فقیر راحت رفتم، درس خواندم و دکتر شدم، اگر امروز بود لابد با همان دیپلم می بایست در روستا می ماندم!
اذعان پزشکیان به بهتر و عادلانه تر بودن بخش دولتی در گذشته، در روزی که با اعلام نتایج کنکور سراسری بار دیگر بحث دربارەی طبقاتی شدن آموزش در ایران بالا گرفته، دلالت های پراهمیتی دارد.
صد البته او راست می گوید. عدالت آموزشی و شایسته گزینی در دوران قبل از انقلاب بیشتر بود و این گونه نبود که بالای نود درصد نفرات اول کنکور سراسری از مدارس خاص و غیرانتفاعی آمده و سهم مدارس دولتی تنها هفت درصد باشد.
در واقع مقصر اصلی نگاهی است که از ابتدای دهەی هفتاد بە تدریج غالب شد: مدارس و دانشگاه ها باید مانند بنگاه های تجاری مدیریت شوند.
بر اساس این دیدگاه، آموزش و پرورش و آموزش عالی، فعالیتی اقتصادی است که باید قابل ارزیابی باشد و بازدهی سود به دنبال داشته باشد.
نئولیبرالیسم اسلامی که در خصولتی سازی و سرمایەداری رفاقتی، نهادمند شد، مدارس را به عنوان سوژەهای تجارت و کسب و کار بازکشف نمود.
نهادهایی که در گذشته صرفا به عنوان مکان های تعلیم و تربیت دیده می شدند، به سوژەهای جذاب سرمایەگذاری و سوددهی تبدیل شدند.
در حالی که در گذشته صرفا با پدیدەای سراسر آسیب بنام صنعت کنکور روبرو بودیم، این بیماری در قالب فروش آزمون، سخت افزار، نرم افزار، برنامەی درسی، پیشرفت حرفەای و شرکت در اردو و همایش تا پایەی پیش دبستانی بە آموزش و پرورش سرایت کرد.
حتی زمین و ملکیت مدارس غیر دولتی به عرصەی تازەای از زمین خواری، بورس بازی و استفاده از رانت و نفوذ تبدیل شد.
تعجب آور نیست که در این فضای فکری و بستر اقتصادی، دانشگاه های معتبر به فروش صندلی روی آورند و شبه دانشگاه ها هم رسما به دکان مدرک فروش بدل شوند.
این فجایع که پیامدهای آنها احتمالا تا دهەها جبران نمی شود، بە جد اهمیت وجود یک بخش دولتی خوب و با کیفیت را خاطرنشان می سازد.
نه تنها هیچ کودکی بخاطر فقر و محرومیت نباید از رفتن به مدرسه باز بماند، بلکه باید مانند یک کودک پایتخت نشین متعلق به طبقات بالا، امکان ترقی شغلی و تحرک اجتماعی را دارا باشد.
همانطور که هیچ کس بخاطر فقر و حاشیه نشینی نباید از بیماری بمیرد و دولت اخلاقا و قانونا حق ندارد با افزایش تصدی گری بخش خصوصی، از کیفیت و کمیت بیمارستان های دولتی و شمولیت آنها بکاهد.
آموزش طبقاتی و درمان طبقاتی مانند اینترنت طبقاتی نافی اصل کرامت ذاتی انسان و ارزش هایی چون آزادی و عدالتند.
دولت حداکثری و تمامیت خواهی که در عرصەهای سیاسی و فرهنگی به صورت مطلق دخالت و حتی ساحت خصوصی از گزند آن در امان نمی ماند، اخلاقا و منطقا حق ندارد هنگام رسیدن به خدمات عمومی و مسائل اساسی چون درمان، آموزش و اشتغال به یکباره لیبرال شود و از مزایای "حداقلی بودن" سخن بگوید.
باید دوباره به سراغ مدارس دولتی رفت و با بهینه سازی آنها، عدالت آموزشی را سرلوحه قرار داد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
داشتم کتاب "داور و عدلیه" نوشته باقر عاقلی را می خواندم رسیدم به نشست مجلس در 9 آبان 304 یعنی نشست عزل قاجاریه و سخنرانی معروف مصدق و بعد از آن جوابی که علی اکبر داور در مقام مخبر کمیسیون و کارگردان پروژه مربوطه به او داد. از جمله فراز زیر در سخنان داور جالب بود:
"یک نکته را آقای مصدق السلطنه گفتند که اساسا صحیح بود و آن این بود که آیا شاه باید مسئول باشد یانه؟ من تصور نمی کنم که یک نفر پیدا شود که فکرش این قدر کوچک باشد که تصور کند باید اختیار به دست یک نفر داد بدون هیچ حدی، بدون هیچ قانونی. یک شاهی که به قول ایشان هم رئیس الوزرا باشد هم وزیر جنگ باشد و هم رئیس قوا ، واضح است که این فکر به ضرر مملکت تمام می شود و هیچ کس هم زیر بار نمی رود. من تعجب می کنم که ایشان درجه فکر من و رفقای پارلمانی خود را اینقدر کوچک تصور کرده اند؟ چرا؟ ... پس اگر آقای پهلوی شاه بشوند. البته شاهی خواهند بود موافق قوانین ممالک متمدنه و بطوری که مشروطیت ایران هم تصویب می کند غیرمسئول و فقط شاه نه شاه و رئیس الوزرا و رئیس قوا و وزیر جنگ ... ص 83
4- البته روشن است که حداقل مادام که رئیس جمهور جدید آمریکا در 1 بهمن 403 در کاخ سفید مستقر نشده، امکان مذاکرات جدی در مورد تحریمها وجود نخواهد داشت. اما اگر دولت چهاردهم تصمیم خود را بگیرد، میتواند در این فاصله از جهات دیپلماتیک و افکار عمومی آمادگیهای لازم را کسب و مقدمات ضروری را برای پیشبرد راهبرد خود فراهم کند.
جواب: روشن است. چین منافع اقتصادی عظیمی در کشورهای عربی دارد. حجم تجارت امارات در سال گذشته یک تریلیون و 80 میلیارد دلار بوده در حالیکه حجم تجارت خارجی ایران از حدود 105 میلیارد تجاوز نکرده است. بعلاوه، چین شدیدا و به نحوی فزاینده به نفت و گاز خلیج فارس که از کشورهای عربی وارد می کند، وابسته شده است. مهمتر از این، اقتصاد اعضای شورای همکاری خلیج فارس با حجم 2.4 تریلیون دلار به سرعت در حال توسعه است و چین که حجم اقتصادش 17.7 تریلیون دلار است، به دورنمای توسعه اقتصادی بیشتر با شورای همکاری نظر دارد. در همین رابطه، مدتی است که صحبت از ایجاد یک منطقه تجارت آزاد بین چین و شورای همکاری است. لذا، دلیل توجه چین به شورای همکاری و بی توجهی اش به جهات دیگر در منطقه روشن است.
جواب: اگر این تصور ایجاد شود که در موقعیتی نیستیم که واکنشی علیه دعاوی بی اساس علیه تمامیت ارضی کشورمان نشان دهیم، حتما مشکلات ما در سیاست خارجی بیشتر خواهد شد. کما اینکه آمریکا نیز برای اولین بار در سپتامبر 2023 یعنی بعد از حمایت چین و روسیه از ادعای امارات پذیرفت که بند مشابهی در بیانیه مشترک با عربها وارد شود. یک راه حداقلی برای نشان دادن ناخرسندی نسبت به چین، خودداری از مخالفت فعال با عضویت تایوان در سازمان ملل است که همه ساله از سوی برخی کشورها در آستانه نشست مجمع عمومی مطرح می شود. بعلاوه، چین در دریای جنوبی چین نیز دست به اقداماتی زده که کشورهای عضو آسهآن آنرا تعرض به منافع و تمامیت ارضی خود می دانند. در این مورد نیز دلیلی ندارد که ایران با حمایت از موضع چین در دریای جنوبی چین، موجب ناخرسندی 10 کشور مهم عضو آسه آن شود.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months ago