𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
*?ما با اینهمه سرمایه ؛ چرا دچار مشکل ناترازی برق و گاز و آب و .... میشیم* ؟
در علم پزشکی پدیده ای هست به نام سارکوپینا. به زبان ساده یعنی از دست رفتن و کاهش ماهیچهها. گفته می شود کمابیش انسانها بعد از ۴۰ سالگی سالانه حدود یک درصد از حجم ماهیچههایشان را از دست میدهند. با ضعف بافت ماهیچه ها ممکن است وزن شما تغییر نکند. حتی لاغر هم نشوید، اتفاقی که می افتد این است که نسبت عضله به چربی و استخوان کاهش پیدا می کند و شما تبدیل می شوید به پوست، چربی و استخوان و اندکی ماهیچه (عضله)! به همین خاطر افراد مسن مستعد زمینخوردن و شکستگی میشوند.
حالا این چه ربطی دارد به دولت؟ توضیح می دهم. فقط قبلش را بگویم که منظورم از دولت، قوه مجریه نیست بلکه کل سازوکار اداره کشور یعنی کل نظام حکمرانی است. دولت ما نشانه های سارکوپینا را دارد.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
وقتی روی کاغذ نگاه می کنیم تمام وزارت خانه ها، نهادها و سازمان ها -مشابه آنچه در کشورهای پیشرفته وجود دارد- را داریم. در روی کاغذ ساختار نظام حکمرانی ما تفاوت جدی ای با بقیه کشورها ندارد. (ساختار دولت می شود همان اسکلت استخوانی در بدن). برای اینکه اسکلت استخوانی به حرکت در بیاید و کار کند نیاز به نیروی انسانی با انگیزه، شایسته و کاردان داریم. وقتی به نیروی انسانی نگاه می کنیم متوجه می شویم سرجمع و از نظر تعدادی، کارکنان دولت کم نیستند.
مساله چیست؟ ما ساختارها را روی کاغذ ایجاد کرده ایم، نیروی انسانی هم به وفور به این ساختار تزریق کرده ایم. اما این ترکیب تبدیل شده به موجودی که گرفتار سارکوپینا است. استخوان دارد. چربی به وفور دارد. عضله ای برای حرکت ندارد. سه مثال بزنم: یکی از بزرگ ترین نهادهای دولتی، آموزش و پرورش است اما معدل دانش آموزان ما در رشته های ریاضی، تجربی، انسانی به ترتیب برابر است با ۱۱.۸، ۱۲ و ۹.۱۳!! افتضاح است نه؟ باهوش ترین فرزندان این سرزمین پزشکی می خوانند اما همچنان از کمبود پزشکان متخصص رنج می بریم. روی میلیاردها مترمکعب گاز و میلیاردها بشکه نفت می خوابیم و بلند می شویم، اما زمستان بی گازیم و تابستان بی برق. این نظام حکمرانی شده است چربی و استخوان که توان راه رفتن و حل مساله ندارد. چرا؟ فعلا به دنبال دلایل پیچیده نمی رویم به سه دلیل مشهود بسنده می کنم:
۱) مهاجرت نخبگان از ایران به خارج؛ فقط کافیست آمار مهاجرت پزشکان و پرستاران را امروز در گوگل سرچ کنید.
۲) عزیمت شایستگان از دولت به بخش خصوصی: فرض کنید نخبه ای مهاجرت نکند و بخواهد سالم زندگی کند. دو گزینه پیش رو دارد: با حقوق دولتی کار کند و در عین حال از رانت های دولتی استفاده نکند و در عین حال پاسخگوی ۱۶ نهاد نظارتی و امنیتی و بازرسی باشد در برابر گزینه دیگر که در بخش خصوصی کار کند و حقوق بالاتر دریافت کند و به هیچ نهادی هم پاسخ گو نباشد. شما کدام را انتخاب می کنید؟
۳) ممانعت از حضور نخبگان: حالا فرض کنید که نخبه ای مهاجرت از ایران و عزیمت از دولت را انتخاب نکند، با پدیده شوم تری مواجه می شود به نام ممانعت. یکی را به این خاطر که در خارج درس خوانده می بریم زیر ذره بین. دیگری چون هم حزبی و هم شهری ما نیست. سومی به این خاطر که ده سال پیش در اعتراضات شرکت داشته. چهارمی به این خاطر که فرزندش مقیم کشور دیگری است. پنجمی به این خاطر که رفتار همسرش به سلیقه ما نمی خورد و این داستان شوم ادامه دارد.
@chehel_salegi
آن اندک عضله ای هم که باقی مانده درگیر بروکراسی های دست و پاگیر، مافیای قدرت، ائتلاف های توزیع منافع شده و عملا به سکوت و سکون و رکود کشیده شده.
نگران آنم نظام حکمرانی آنقدر ناتوان شود که توان بهبود خودش را هم نداشته باشد و حتی نتواند نسل جدیدی از حکمرانان را پرورش دهد. همه دولت ها از چپ و راست با شعار جوان گرایی می آیند و آخرش یا دوباره در دام کهن سالاری می افتیم و یا در دام خام سالاری (جوانان قدکوتاه مدعی که یک شبه به مقامات می رسند)
نظام حکمرانی ما پوست شده و استخوان و مقدار زیادی چربی. استخوان یعنی همین ساختاری که با سازمان های عریض و طویل درست کرده ایم. عزم وجود دارد. عضله وجود ندارد. نمی توانیم مساله حل کنیم. به همین خاطر نمی توانیم ناترازی ها را حل کنیم. ناترازی های آب، انرژی، بودجه و هفت هشت ناترازی دیگر که ریشه در چند ناترازی بزرگ تر دارند که یکی از بزرگ ترین آن ها این است: ناترازی بین ظرفیت حکمرانی (عضله) مورد نیاز و ظرفیت موجود نظام حکمرانی برای حل مسایل کشور.
تحلیل گرانی که هر روز بر طبل ناترازی ها می کوبند به این سوال جواب بدهند که دولت با چه ظرفیتی می خواهد این ناترازی ها را برطرف کند؟ این یک ناترازی نیست، یک ابرناترازی است. در زمان ضعف بروکراسی، باید رفت سراغ نتوکراسی؛ حکمرانی شبکه ای و ائتلاف های مسالهمحورِ موقت بخش مردمی با دولت برای حل مسایل ملی.
مجتبی لشکربلوکی?
? کنکور ؛ انتخاب رشته و ....! حالا که نتایج کنکور اومده، میخوام براتون داستانی از کتاب محبوبم «چگونه انسانهایی موفق تربیت کنیم» نقل کنم که قصهی خیلی از آدمها تو ایران هم هست: لیسا دختری زیبا، خوشمشرب و اجتماعی در کلاس روزنامهنگاری خانم ووجیسکی بود.…
?خودت چی پس؟ (۵۸)
اين تمرين رو به دقت انجامش بدیم !
يك قلم و كاغذ برداريد و ليستي از عزيزانتان و كساني كه عميقا دوست داريد و اهرمهاي مهم زندگيتون و نفس كشيدنتون هستند به ترتيب الويت بنويسيد!!! مثلا:
1️⃣مادر
2️⃣پدر
3️⃣همسر
4️⃣فرزند
5️⃣...6️⃣.... و ...
حالا ادامه مطلب رو بخونيم !
??????
??????
??????
??????
??????
??????
??????
??????
??????
خودتان كجاي اين ليست بوديد؟ته ليست؟ يا شايد هم كلا در ليستتان نبوديد!!!چطور دلتون اومد؟؟؟ تنها كسي كه هميشه و همه جا همراهتون بوده فقط خودتون بوديد!تنها كسي توي سخت ترين و خصوصي ترين چالشها، دستتون رو گرفته و دوباره بلندتون كرده اول خودتون بوديد.
حالا دوباره به ليستتون برگرديد و اينبار جايي براي خودِ نازنيتون كه سالهاست ازش غفلت كرديد باز كنيد و البته بنويسيد كه در ليست عزيزانتون در رده چندم خودتون رو قرار داديد؟?
لینک پیام صوتی خودم در مورد حذف آدمای سمّی ?****https://t.me/chehel_salegi/14948
? کهنگی ها رو پس انداز نکنیم ! انبار کوچک، مملو از بیمصرفها و به دردنخورها، مملو از چیزهایی که همیشه گفتهایم: یک روز احتمال دارد به کار بیاید، دیگر از اینها پیدا نمیشود،برای بچهی بعدی، به درد ِ سفر میخورد. چمدانهایی که چفت و بست آنها شکسته. گلدان…
?دوره ی زنانه : تضمین بقا و آفرینندگی و زایش زن در جمعی، کسی با دورهٔ هفتروزهٔ زنان شوخی کرد. بنا را گذاشته بود بر تکرار این مسئله که وقتی زنها در یک ماه، اینهمه نوسان احساسی را تجربه میکنند و توان جسمی آنها کاهش پیدا میکند، چطور میشود به آنها اعتماد…
?برای دستهات وقتی گرهی باز می کنند! من امروز می خواهم تمام روز را عبادت کنم! به عبادتگاه نمی روم.در خیابانهای شهرم از دستفروش دوره گرد، خرید کوچکی می کنم. کودک کار را با مقداری شکلات و چند قطعه کیک مهمان می کنم.اشکی را از دیده غمناکی پاک می کنم و به جایش…
. *⁉️ آیا موافق خروج افغانی ها هستید؟*
? بله ????
? خیر ??*❌***لطفا همه در نظرسنجی شرکت کنید❌
. ?قصه های اعضای کانال آرامش چهلسالگی (۳۳) سلام ! امشب با تاکسی اینترنتی اومدم خونه محلی که لوکیشن مبدا بود .راه باریک میشد و به همین دلیل چندتا ماشین روبروی هم راهه همدیگر بسته بودن و خب هیچکدوم هم به نفع دیگری دنده عقب نمیگرفت .راننده ی ماشینی که من سوارش…
*?این روزها به تمامکردن کارمندی ؛ زیاد فکر میکنم*!
در جواب سوال «اگه لازم باشه چیزی رو خیلی سریع توی زندگیت تغییر بدی، اون چیه؟»، بدون هیچ تعلل یا صرف لحظهای برای فکرکردن، جواب میدهم «کارمندی».
در زندگی بیشتر کارمندها حتما لحظههای زیادی در خلوت شخصی وجود دارد که با خودشان فکر کردهاند، قرار نیست به زندگی کارمندی تا آخر عمر تن بدهند و روزی نقطه پایانی این دور باطل را میگذارند. با همه واضحبودن این خواسته برای تمامکردن، حتم دارم که ما درباره «زمانِ» آن هنوز به نتیجهای نرسیدیم. یعنی همهمان میدانیم که باید تمامش کنیم، اما هنوز درباره چطور تمامکردن و چهوقت تمامکردن به قطعیت نرسیدهایم.
این روزها به تمامکردن کارمندی زیاد فکر میکنم. به نقطه پایان و یک خداحافظی همیشگی بعد از ششهفتسال کار کارمندی با سابقه بیمهاش. شاید اگر مثلا کارمند تماموقت یک پژوهشگاه بودم و هشت ساعت از روز را میخواندم و مینوشتم و فکر میکردم، ماجرا متفاوتتر از حالا بود.
حوصلهام از کارمندی شرکتهای کسبوکاری به تنگ آمده. بیشتر از به تنگ آمدن حوصله، شاید یکجور خستگی مفرط عمیق است که حتی قرار نیست با چند روز مرخصی هم تمام شود. یک جور تنگحوصلگی از همین کاری که این روزها مشغول به آنم و خیلی هم دور از فضای ذهنی و دغدغههای شخصی من نیست.
با وجود این خستگی و حوصله تنگ که نمیدانم راه خلاصی از آن چیست، دلم برای همه آن ساعتهای کم اما پرلذت گاهوبیگاهی میتپد که دارم برای پژوهشیهای شخصیام سند و عکس جمع میکنم، از پیداکردن مقاله یا منبعی تازه سر ذوق میآیم، کتابی میخوانم، فیشبرداریهایم را کامل میکنم و... که ناغافل در کنار تجربهٔ همهٔ این لذتهای کوچک آنی، دغدغهٔ معیشت طوری عرض اندام میکند که باید همه این دلخوشیهای کوچک را بگذاری کنار و برای ناهار فردا که قرار است توی شرکت بخوری، فکری بکنی.
@chehel_salegi
گفته بودم اگر کارمند نبودم، باز هم کنکور میدادم؟ مثلا کنکور رشته ایرانشناسی، یا مطالعات منطقه گرایش خاورمیانه و شمال آفریقا و اینطور چیزهایی؟ یا سروشکلی به هزارتا کار ناتمامم میدادم که وقتی مرورشان میکنم میبینم زیادی هم خام و تکراری نیستند و استعداد این را دارند که سری توی سرهای دربیاورند.
حالا که فعلا کارمندم و با این سرعت لاکپشتی، سابقه خوبی در پشتسر گذاشتن رساله و تمامکردن دکتری ندارم. باید فکری هم برای غذای فردا بکنم.
فاطمه بهروز فخر ?
چن مطلب از استعفاهای خودم ?****https://t.me/chehel_salegi/27328
*?اینجا سوئد نیست که !*
«نترس دختر غوغا به پا کن»؛ «تو میتوانی، فقط باید تصمیم بگیری»؛ «ده راهکار برای پیشرفت در کمتر از یک ماه»؛ «امروز روز توست و دنیا آماده خدمتگذاری به توست»؛ فقط و فقط خودت باش»؛ «با سرعت بتاز. چرا که نه؟».
به این جملهها میتوانم دهها جملهٔ دیگر اضافه کنم که در طول روز روی جلد کتابهای انگیزهبخش یا پوسترها یا نوشتههای اینستاگرامی میبینم. واقعیت آن است که همیشه به این جملهها با تردید نگاه میکنم. ضعف اساسی توصیههای این چنینی را جدا کردن فرد از متن و زمینهٔ اجتماعی میدانم. متأسفانه اکثر این جملهها به شدت بوی ترجمه میدهند و با وارد کردن ورژن انگلیسی آنها به آسانی میتوان عین آنها را در سایتهای روانشناسی عامهپسند کشورهایی مانند سوئیس، هلند، امریکا، سوئد یا انگلیس یافت. ولی مگر میشود به فردی که در ایران یا عراق یا لیبی یا افغانستان زندگی میکند دقیقاً همان توصیهای را کرد که به شکل انبوه و ماشینی برای افراد در هلند یا سوئد تهیه شده است؟ مگر شرایط این جوامع مانند همدیگر است؟
ما نمیتوانیم خودمان را از جامعهای که در آن زندگی میکنیم منفک کنیم. جملهٔ «خودت باش» در جامعهٔ سوئد یک معنا دارد و در جامعهٔ ایران یا عراق معنایی دیگر. البته منظور آن نیست که از تجربهٔ بشر برای ایجاد یک زندگی بهتر غافل شویم ولی توصیهها را باید در متن اجتماعیشان قرار داد. بیایید فقط تصور کنید که وقتی یک فرد ساکن سوئد یا اتریش ساعت هشت صبح به سایتهای خبری کشورش مراجعه میکند با چه اخباری مواجه میشود و فردی که در ایران زندگی میکند با چه اخباری؟
@chehel_salegi
ما به دنبال توصیههایی هستیم که بگویند در کشوری مانند ایران یا عراق یا لیبی یا افغانستان چطور میتوان پس از مرور صبحگاهی اخبار کشور اشک نریخت، افسرده و اندوهگین نشد و البته، انگیزهٔ لازم برای انجام کارهای بسیار معمولی آن روز را حفظ کرد! توصیههایی که چنین شرایطی را نبیند بیتردید راهگشا نیستند.
جامعهشناسی قرار نیست انگیزهٔ آدمها را برای پیشرفت نابود کند. جامعهشناسی انگیزهکُش نیست بلکه فقط دعوت به این میکند که محیط و متن اجتماعی را در معادلاتتان لحاظ کنید. بر خلاف برخی توصیههای انگیزشیِ آرمانشهری و خیالات هپروتی، جامعهشناسی شما را به واقعبینی دعوت میکند. گاهی اوقات ما فقط به دنبال داشتن یک زندگی معمولی و آرام هستیم؛ همین.....من از شبهروانشناسی درخواست میکنم که لطفاً به ما بگوید چطور در شرایط اجتماعی مملو از بحرانهای مختلف و نابسامان، و حاکمان عقلگریز و عقلستیز، میتوانیم آرام باشیم و زندگی کنیم؟ سطح توقع ما همین قدر است.
دکتر فردین علیخواه،جامعهشناس?
همه ی عاشقان سفر اینجا ?هستن@safar_chehelsalegi
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago