𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
چرا نظام سیاسی روسیه فدرالیستی است؟
_
روسیۀ کنونی یکی از متنوع ترین کشورهای دنیا از نظر گروه های زبانی و قومی مختلفی است که در این کشور پهناور زندگی می کنند. ساختار حکومت در این کشور فدرال است که این فدرالیسم در واقع دنبالۀ همان نظام فدرالیستی سوسیالیستی زمان شوروی است. بااین حال این کشور هم در زمان شوروی و هم پس از آن با وجود دارا بودن نظام فدرالی، از دیکتاتوری رنج برده است. این واقعیت ثابت می کند که داشتن نظام فدرال لزوماً دیکتاتوری را از بین نمی برد! برخلاف آنچه که فدرال خواهان ایرانی تصور می کنند، نظام فدرالی در روسیه کنونی و شوروی سابق نه تنها مانع دیکتاتوری نشده است، نه تنها فاصله ی بین مردم حاشیه و مرکز این کشور را کاهش نداده است، بلکه باعث افزایش هر دو مورد شده است. بار دیگر باید تأکید کرد که «شکل نظام مهم نیست، محتوای آن مهم است». به همین ترتیب است که روسیه ای که دارای نظام جمهوری از نوع فدرال است، به شدت از دیکتاتوری رنج می برد، اما کشور سوئد که نظام پادشاهی مرکزگرا دارد، جزء آزادترین کشورهای دنیاست! البته جدایی طلبان و قوم گرایان و برخی اصلاح طلبان ایرانی که بارها پشت نظام فدرالیسم پنهان شده اند، این واقعیات را به خوبی می دانند، اما چون می دانند که تجزیه ی ایران از طریق نظام فدرال آسان تر است، از آن دفاع می کنند.
@NagoftehayeTarikh
_
اما به پرسش اصلی این مطلب بازگردیم، چرا نظام سیاسی روسیه فدرالیستی است؟ علت اصلی این امر عدم توانایی دولتمردان روس در ایجاد یک دولت-ملت واقعی از زمان روسیه تزاری بوده است، یعنی روس ها از زمان امپراتوری قدیم روسیه تا به امروز نتوانسته اند یک کشور واقعی ایجاد کنند و مسئلۀ اقوام غیر روس را در کشور خود حل کنند. این امپراتوری که تقریباً از زمان صفویان در ایران به ظهور رسید، نتوانست اقوام غیر روس را در ملیت روسی جذب کند، به همین خاطر با تأسیس اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، امپراتوری قدیم روسیه به سرعت به جمهوری های مختلف تقسیم شد و بسیاری از این جمهوری ها پس از فروپاشی شوروی، به کشورهای مستقل جدیدی تبدیل شدند. نظام سیاسی روسیه کنونی هم نمی توانست چیزی جز فدرالیسم باشد، چون هنوز دولتمردان روس نتوانسته اند ملیت روس را به درستی تعریف کنند. این یعنی اینکه روسیه همچنان با وجود گذشت صدها سال از تأسیس امپراتوری قدیم تزارها، یک کشور مصنوعی است.
@NagoftehayeTarikh
_
روس ها که از ایجاد یک ملیت واقعی در کشور خود ناتوان بودند، در دوران شوروی سابق به شدت تلاش کردند تا همین نسخه را برای کشور ایران بپیچند، ایرانی که یک کشور طبیعی است و مسئله ملیت را حداقل از زمان ساسانیان، یعنی بیش از هزار سال قبل از اینکه تزارها بر سر کار بیایند، حل کرده بود. به همین ترتیب روس ها با جعل تاریخ به هویت تراشی برای اقوام مختلف ایران پرداختند. سیاست روس ها «ایرانی زدایی» از اقوام ایران بود و در این حال برخی احزاب ایرانی نظیر حزب توده بازوی اصلی روس ها در این سیاست به شمار می رفتند. جدایی طلبان، استقلال طلبان، قوم گرایان و قبیله گرایان امروز و به طور کلی هر کسی که نظام مرکزگرایی را در ایران زیر سوال می برد، در واقع باقی مانده همان سیاست های روس ها و توده ای هایی هستند، که با جعل تاریخ هدفی جز کوچک تر کردن ایران نداشته و ندارند!
@NagoftehayeTarikh
_
جهت سفارش کتابهای 《فرمانروایان کوهستان》و 《شوالیههای مسکین مسیح و معبد سلیمان》به مدیر پیام دهید:
@MortezaArabzadeh
_
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
زبان ما۱. استرابون که در حدود میلاد مسیح میزیسته سخنی دربارهٔ زبانهای ایرانی از پیشینیان خود نقل کرده که ظاهراً نمودار وضع زبانی در زمان فتوحات اسکندر است. محققان امروز این سخن را مکرر بازگفتهاند (از جمله استاد ارانسکی در مقدمهٔ فقهاللغهٔ ایرانی، ترجمهٔ مرحوم کشاورز، ص ۱۳۷). میگوید: ساکنان پارس و ماد و بلخ و سغد با جزئی تفاوت همزبانند، یعنی در واقع یک زبان دارند.
مقدسی در احسن التقاسیم، ضمن آنکه متوجه اختلافات میان زبانها و گویشهای مناطق مختلف ایران بوده و سعی کرده این اختلافات را شرح دهد، گفته است که زبان اقلیمهای هشتگانهٔ عجم عجمی است، بعضی دری و فصیح و بعضی گنگ، و همه را «فارسی» مینامند. جز این، مقدسی از فارسی در یمن نیز یاد کرده است (از جمله رجوع فرمایند به تاریخ زبان فارسی استاد خانلری، ۱ / ۲۷۳؛ مقالهٔ مرحوم آیتاللهزادهٔ شیرازی در مقالات و بررسیها، ش ۴۵-۴۶).
عزیز استرآبادی، که بزم و رزم خود را در قرن هشتم هجری در آناطولی نوشته، دربارهٔ رواج و تداول فارسی در بین «همهٔ» («همگنان» یعنی «همگان») اهل روم، یعنی ترکیهٔ امروز، در کار دیوانی و در زبان خاص و عام، و سبب تألیف کتاب خود به فارسی میگوید (ص ۵۳۷، چاپ استانبول):
«خواستم که مضمون کتاب به زبان تازی تقریر کنم، اما چون جمهور اهالی ممالک روم به زبان پارسی مایل و راغب بودند و اغلب سُکّان و قُطّان آن بلاد به لغت دری قائل و ناطق و جمیع امثله و مناشیر و مکاتبات و محاسبات و دفاتر احکام و غیر آن بدین لغت مستعمل و متداول و دواعی و خواطر همگنان به نظم و نثر پارسی مصروف و مشغول، مبنی بر این مصلحت، فرمان مطاع لازمالاتّباع ... بر آن جمله بارز شد که این کتاب به زبان پارسی مسطور گردد و این درّ طری در سلک عبارت دری انتظام پذیرد تا فواید آن میان خاص و عام شایع و مستفیض شود و منافع و مستودعات آن جمله را مفهوم و مستفاد گردد.»
آقا نجفی قوچانی، که کم از یک قرن قبل درگذشته، و برای تحصیل در ایران سفر کرده و به نجف رفته، میگوید (سیاحت شرق، چاپ امیرکبیر، ص ۲۰۷): «تمام نقاط ایران، که غالباً یک زبان هستند، کأنّهُ خانهٔ خود انسان است؛ سهل بود رفتن از طرفی به طرفی و هم به واسطهٔ وحدت جامعهٔ هیئتِ دولت و ملت یک اُنس ارتکازی بود بین افراد، ولو ملتفت الیهِ افراد نبود.»
نشر این یادداشت همزمان شد با درگذشت استاد برت فراگنر. خداوند او را بیامرزاد که خدمات شایان به ایرانشناسی کرد.
اوضاع ایران مقارن با کودتای 3 اسفند 1299 خورشیدی
_
در خوزستان عشایر عرب به رهبری شیخ خزعل مدت هاست که راه خود را از تهران جدا کرده اند. آن ها با حمایت کامل انگلستان بر جنوب خوزستان به طور کاملاً مستقل حکومت می کنند. وضعیت دیگر ایلات و عشایر جنوب غرب ایران نیز آشفته است. بختیاری ها و قشقایی ها اگرچه به طور آشکار علیه دولت مرکزی شورش نکرده اند، اما در عمل مستقل عمل می کنند. دولت های خارجی از جمله انگلستان به خوبی از اختلافات میان این ایلات بهره برداری می کنند.
@NagoftehayeTarikh
_
اوضاع در شمال غرب ایران نیز اسفناک است. در شمال آذربایجان مرتضی قلی خان ماکویی رئیس ایل بیات با عشایر ترک حکومت می کند. در تبریز مهم ترین شهر آذربایجان، فرقه دموکرات به رهبری شیخ محمد خیابانی مدت هاست که ارتباط خود را با تهران قطع کرده است. در غرب آذربایجان، یکی از سران کرد موسوم به اسماعیل خان سیمیتقو علیه دولت مرکزی طغیان کرده است و دامنه حکومتش تقریباً تمام کردستان را هم در بر می گیرد.
@NagoftehayeTarikh
_
در گیلان میرزا کوچک خان جنگلی آشکارا و علناً به کمک کمونیست های شوروی داعیه استقلال سر می دهد. دولت مرکزی هیچ قدرتی بر آنجا ندارد. در مازندران دو طایفه بزرگ سوادکوهی ها و تنکابنی ها به ترتیب بر شرق و غرب این منطقه حکومت می کنند و با هم درگیر نبرد هستند. در استان گلستان خانی به نام احمد خان حکیمی حرف اول را می زند. او اگرچه رسماً از دولت مرکزی اعلام استقلال نکرده است، اما دستگاه حکومتی خاص خودش را دارد.
@NagoftehayeTarikh
_
در مشهد و یکی دو شهر دیگر بزرگ خراسان کلنل محمد تقی خان پسیان به دلیل اختلافات با دولت مرکزی عملاً از تهران اعلام استقلال کرده است. در بیرون از شهرهای بزرگ خراسان، عشایر ترکمن بر راه ها حکومت می کنند و درگیری هایشان با کردها و کرمانج ها باعث ناامنی در منطقه می شود. در خراسان جنوبی، خاندان عرب تبار خزیمۀ عَلَم حکمرانی می کند و بیرجند را در اختیار دارد. در سیستان و بلوچستان عملاً خوانین بلوچ حاکم هستند، قدرت دولت مرکزی بسیار اندک و محدود به شهرهای بزرگ است.
@NagoftehayeTarikh
_
آنچه خواندید اوضاع سیاسی ایران در زمان کودتای سوم اسفند 1299 خورشیدی بود. کودتایی که پس از آن رضاخان میرپنج در مسیر قدرت قرار گرفت، تمام یاغیان را در گوشه و کنار ایران سرکوب و کشور را بار دیگر یکپارچه کرد. رضاخان اینگونه رضاشاه شد!
@NagoftehayeTarikh
_
جهت سفارش کتابهای 《فرمانروایان کوهستان》و 《شوالیههای مسکین مسیح و معبد سلیمان》به مدیر پیام دهید:
@MortezaArabzadeh
_
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
ارتباط بین فرقههای شیعه و برخی مذاهب ایران باستان
_
مذهب شیعه ده ها فرقه بوده است که علاقهمندان جهت کسب اطلاعات در مورد برخی از آنها می توانند به کتاب فرق الشیعه از حسن بن موسی نوبختی رجوع کنند که از منابع مهم در مطالعات مذاهب اسلام محسوب میشود. این را می دانیم که مدت ها بسیاری از اسلام شناسان مذهب شیعه را اختراع ایرانیان می دانستند که جهت مقابله با عرب ها و ترک های سنی مذهب، از آن برای تقابل با دشمنان خود استفاده می کردند.
@NagoftehayeTarikh
_
این دیدگاه امروزه دیگر پذیرفتنی نیست و پژوهشهای جدیدتر نشان می دهند شیعه در ابتدا به عنوان یک جنبش سیاسی در همان صدر اسلام و بعد از وفات پیامبر اسلام حول تعدادی از اصحاب او به وجود آمد و به مرور به یک مذهب مستقل تبدیل شد. بااین حال شباهت ها میان برخی باورهای شیعه و برخی اعتقادات ادیان و مذاهب ایران باستان به حدی است که تردیدی نیست که شیعه به شدت از آن ها تأثیر پذیرفته است.
@NagoftehayeTarikh
_
در چاپ سوم کتاب فرمانروایان کوهستان توجه ویژه ای به ارتباط میان فرقه های شیعه و برخی مذاهب و مکتب های ایران باستان کرده ام. تأکید کرده ام اینکه در منابع مهم اهل سنت همواره گروه های شیعه به زرتشتیان و مجوسان و خرمدینان و ایرانیان باستان منسوب شده اند، نمی تواند اتفاقی بوده باشد، یا نمی توان چنانکه برخی پژوهشگران جدید گفته اند، آن ها را نوعی اتهامات تکراری دانست. در همۀ اینها یکسری واقعیات تاریخی مهم پنهان شده است.
@NagoftehayeTarikh
_
مهم ترین شاهدی که ثابت می کند بسیاری از فرقه های شیعه از عقاید ایرانیان باستان تأثیر پذیرفته اند، شباهت های اعتقادی میان آن هاست. از جمله باورهایی که در مورد آخرالزمان وجود دارد، یا مسئلۀ تأویل قرآن که با تأویل اوستا به دست مزدکیان ارتباط دارد، یا اباحه گری و گرامی نداشتن شریعت اسلام که در میان بسیاری از فرقه های شیعه سابقه ای طولانی دارد و ... . مخلص کلام اینکه ما با یکسری باورهای دینی طرف هستیم که هم در شیعه و هم در ایران باستان مشترک است و چون قدمت این باورها در ایران باستان خیلی بیشتر است، و همچنین به دلیل فرار بسیاری از شیعیان به ایران، کاملاً منطقی است که از تأثیرگذاری عقاید زرتشتی و مزدکی و مانوی بر شیعه سخن بگوییم.
@NagoftehayeTarikh
_
جهت سفارش کتابهای 《فرمانروایان کوهستان》و 《شوالیههای مسکین مسیح و معبد سلیمان》به مدیر پیام دهید:
@MortezaArabzadeh
_
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
کوتاه در مورد عنوان اسلامی 《امیر》 _ امیر یکی از محبوبترین و معروفترین اسامی در ایران است. خاستگاه این نام به یک عنوان سیاسی-مذهبی-نظامی در صدر اسلام بازمیگردد. امیر در ابتدا نوعی فرماندار اسلامی بود و حکومت او به عربی امارت خوانده میشد. عربهای مسلمان…
تفاوت شاهنشاه، شاه، سلطان و امیر
_
لازم است توضیحاتی در مورد معنای این عناوین و تفاوت آن ها با یکدیگر بدهم چراکه در بسیاری از متون متأسفانه بدون دقت کافی تمامی این کلمات گاهی به طور مترادف به کار رفته اند. از این عناوین، دو عنوان نخست یعنی شاهنشاه و شاه متعلق به فرهنگ و بینش سیاسی ایران پیش از اسلام و سلطان و امیر متعلق به ایران پس از اسلام هستند.
@NagoftehayeTarikh
_
شاهنشاه: این عنوان از عناوین دیگر قدرتمندتر است به معنای شاهِ شاهان. شاهی که از تمامی دیگر شاهان بزرگ تر است. یکی از مهم ترین القاب سیاسی ایران باستان است و به شخص اول کشور اطلاق می شد. باید توجه داشت که این لقب برای تمامی پادشاهان ایران باستان به کار نمی رفته است. پس از اسلام نیز این لقب برای بسیاری از فرمانروایان ایران به کار رفته است که آخرینشان محمدرضا پهلوی بود.
@NagoftehayeTarikh
_
شاه: این عنوان مرتبه ی پایین تری از شاهنشاه قرار دارد. در ایران باستان برای افرادی که به فرمانروایی مناطق وسیع یا مهمی گماشته می شدند این لقب کاربرد داشت. مثلاً در دوره ی ساسانی با القابی نظیر سکانشاه، ارمن شاه و کرمانشاه برمی خوریم که به فرمانروایان سیستان، ارمنستان و کرمان اطلاق می شد. شاهان موظف بودند که از شاهنشاه پیروی کنند.
@NagoftehayeTarikh
_
سلطان: این لقب برای فرمانروایان مسلمانی به کار می رفت که تابع خلیفه بودند. سلطان معادل شاه یا شاهنشاه نیست! در عربی نزدیک ترین کلمه به واژه شاه کلمۀ مَلِک است. سلطان در سلسله مراتب قدرت بعد از خلیفه قرار می گرفت. البته چنانکه در کتاب فرمانروایان کوهستان توضیح داده ام، بسیاری از سلاطین مسلمان اختیارات و قدرت بیشتری از خلیفه داشتند اما صرفاً در ظاهر از لقب سلطان استفاده می کردند تا خود را تابع خلیفه نشان دهند. بعد از سرنگونی خلافت عباسیان این عنوان تا حد زیادی معنای اصیل خود را از دست داد به طوری که شاهان صفوی و قاجار هم از این لقب استفاده می کردند بدون اینکه تابع خلیفه ای بوده باشند!
@NagoftehayeTarikh
_
امیر: این عنوان حتی از لقب سلطان هم جایگاه پایین تری دارد. امیر تابع و مطیع کامل خلیفه به شمار می رفت. فرمانروایان سامانی به همین خاطر از لقب امیر استفاده می کردند تا روابط خوب خود را با خلفای عباسی حفظ کنند. سلطان تا حد زیادی در اداره امور خود مستقل از خلیفه عمل می کرد، اما امیر کاملاً تابع خلیفه بود. البته باز باید تأکید کرد که اینها همه در ظاهر و روی کاغذ بود و در عمل مثلاً فرمانروایان سامانی که عنوان امیر داشتند، در قلمرو خود همچون یک پادشاه واقعی حکومت می کردند و از خلیفه مستقل بودند.
@NagoftehayeTarikh
_
جهت سفارش کتابهای 《فرمانروایان کوهستان》و 《شوالیههای مسکین مسیح و معبد سلیمان》به مدیر پیام دهید:
@MortezaArabzadeh
_
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
فرضیهی خاستگاه ایلامی لرها و بختیاریها
_
این فرضیه که ممکن است لرها و بختیاریهای امروزی نوادگان ایلامیان باستان باشند بعد از آن مطرح شد که مورخان و باستان شناسان کشف کردند قلمرو ایلام باستان علاوه بر دشتهای خوزستان، نواحی کوهستانی اطراف آن را، جایی که امروزه لرها و بختیاریها زندگی میکنند، هم شامل میشد. در واقع برای ایلامیان باستان قلمرو کوهستانی ایشان به اندازهی منطقهی دشتی خوزستان اهمیت داشته است. اکنون میدانیم که ایلامباستان علاوه بر خوزستان، استانهای فارس و بوشهر کنونی را هم شامل میشده است و دامنهی نفوذ آن تا استانهای لرستان و حتی کردستان، کرمانشاه و کرمان هم میرسیده است.
@NagoftehayeTarikh
_
مشکلی که در مورد فرضیهی ایلامی بودن خاستگاه لرها وجود دارد، گویشها و لهجههای لری و بختیاری هستند که هیچ ربطی به زبان ایلامی ندارند و در عوض با زبانهای ایرانی بهویژه فارسی پیوند دارند. بههمینخاطر برخی از محققان این نظر را مطرح کردهاند که لرها ایلامی خالص نیستند و در واقع از ایلامیانی هستند که در اثر ارتباط و اختلاط با اقوام ایرانی آریایی نظیر پارسیها و مادیها به مرور زبان و فرهنگ ایلامی خود را از دست دادند و به طور کامل ایرانی شدند. مسئله وقتی پیچیدهتر میشود که در خود ایلام باستان هم مردمانی از نژادها و اقوام مختلف زندگی میکردند و ایلامیها یک قوم یا یک نژاد خالص نبودند.
@NagoftehayeTarikh
_
در ایلام باستان علاوه بر خود ایلامیان اصیل که قومی منحصربهفرد بودند و این را زبان ایشان به ما میگوید، در دورههای مختلف مردمانی از سومر، بابل و آشور نیز در آن زندگی میکردند. بعدها از نواحی کوهستانی ایلام به تدریج اقوام ایرانی آریایی هم به ایلام نفوذ کردند و بهتدریج با ایلامیان ترکیب شدند. با توجه به این حجم از مهاجرتهای گوناگون و حضور اقوام و نژادهای گوناگون در ایلام، فرضیه ایلامی بودن خاستگاه لرها و بختیاری قطعی نیست.
@NagoftehayeTarikh
_
جهت سفارش کتابهای 《فرمانروایان کوهستان》و 《شوالیههای مسکین مسیح و معبد سلیمان》به مدیر پیام دهید:
@MortezaArabzadeh
_
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
فروپاشی ارتش، شهربانی و ساواک
_
یکی از آخرین مراحل سقوط هر حکومتی، فروپاشی نظامیان آن است. نظامیان بازوهای دولت هستند که برای مقابله با دشمنان خارجی و داخلی مورد استفاده قرار میگیرند. بنابراین حکومتها نیازمند این هستند که به نظامیان خود بها دهند، چون در مواقع خطر اگر نظامیان پشت حکومت را خالی کنند، آن حکومت قطعاً سقوط خواهد کرد. یکی از دلایل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی، فروپاشی نسبتاً سریع قوای نظامی شاه بود. از جنله ارتش، شهربانی و ساواک. مطالعهی این فروپاشی خود پیایاننامهها و کتابها و تزهای مفصلی را میطلبد. قطعاً شما هم شنیدهاید که میگویند "ارتش به شاه خیانت کرد"، اما کمتر در مورد دلایل این خیانت صحبت میشود.
@NagoftehayeTarikh
_
تردیدی نیست که انقلابیون در میان قوای نظامی شاه عوامل نفوذی داشتند اما این نفوذیها عامل اصلی خیانت ارتش به شاه و فروپاشی قوای نظامی پهلوی نبود. آنچه به نظر من(و البته خیلی از مورخان دیگر) باعث این اتفاق شد، واکنش حکومت در مقابل انقلاببون بود. هر چه انقلابیون بیشتر و جسورتر میشدند، دولت در مقابل آنها بیشتر عقبنشینی میکرد و این عقبنشینی تا جایی پیش رفت که سرانجام بسیاری از فرماندهان و افسران ارشد نظامی شاهنشاهی به این نتیجه رسیدند که شاه رفتنی است. در طی ماههای پیش از انقلاب بارها برخی فرماندهان ارتش از شاه خواسته بودند که با خشونت به انقلابیون پاسخ دهد حتی اگر به کشته شدن هزاران نفر تمام شود، اما شاه هر بار به آنها دستور میداد تا اعتراضات را با حداقل خشونت پایان دهند و وقتی حوادثی مثل میدان ژاله رخ داد، شاه به شدت از نظامیان انتقاد کرد. نظامیان شاهنشاهی وقتی بهطور کامل به شاه پشت کردند که فکر کردند شاه ارادهای برا سرکوب مخالفان ندارد و تسلیم انقلاب شده است.
@NagoftehayeTarikh
_
جهت سفارش کتابهای 《فرمانروایان کوهستان》و 《شوالیههای مسکین مسیح و معبد سلیمان》به مدیر پیام دهید:
@MortezaArabzadeh
_
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
نبرد آیتاللهها در زمان شاه
_
تصور یکپارچگی روحانیت شیعه در زمان پهلوی اشتباه است. در همان زمان که امام خمینی مشغول فعالیتهای انقلابی به منظور سرنگونی شاه بود، بسیاری از مراجع تقلید شیعه با او مخالف بودند. مثلاً آیتالله عظمی محسن حکیم مرجع تقلید برجستهی عراقی شیعه در طول مدتی که امام در عراق زندگی میکرد، با او بارها مخالفت کرد. حکیم معتقد بود که علیرغم برنامههای سکولاریزاسیون شاه، قیام علیه او بر مسلمانان واجب نیست و باید با او مصالحه نمود.
_
بزرگترین مرجع تقلید شیعه ایرانی در دههی پنجاه خورشیدی آیتالله عظمی ابوالقاسم خوئی بود که بیشترین تعداد مقلد را داشت و او هم آشکارا مخالف دخالت روحانیون در سیاست بود. آیتالله خوئی معتقد بود که دخالت روحانیون در سیاست باعث میشود تا مردم از دین رویگردان شوند و در عصر غیبت امام زمان روحانیون باید در میان مردم باشند نه در داخل دولت. آیتالله عظمی شریعتمداری نیز که یکی دیگر از مراجع تقلید بزرگ ایران بود، مخالف برنامههای انقلابی امام خمینی بود. بنابراین آیتالله خمینی علاوه بر مبارزه علیه شاه، یک جنگ پنهان هم با بسیاری از دیگر علما و روحانیون برجستهی شیعه داشت که همگی علیرغم مخالفتهایی که با شاه داشتند، اما با انقلاب موافق نبودند.
@NagoftehayeTarikh
_
امام موسی صدر یکی دیگر از روحانیون رقیب امام خمینی بود. کسی که تا حد زیادی پیرو اندیشههای آیتالله عظمی خوئی بود و معتقد بود روحانیون باید تا زمان ظهور امام زمان برای دخالت در حکومت صبر کنند. تمرکز اصلی امام موسی صدر بر شیعیان لبنان بود و وقتی دستگاه اطلاعات قذافی رهبر لیبی او را ترور کرد، شاه بسیار ناراحت شد. شاه امیدوار بود که بتواند از شخصیت مهمی چون امام موسی صدر علیه انقلابیون پیرو امام خمینی استفاده کند که البته این نقشه ناکام ماند.
@NagoftehayeTarikh
_
جنگ درونی روحانیت شیعه با پیروزی قاطع امام خمینی پایان یافت. او موفق شد ظرف مدت کوتاهی بسیاری از روحانیون و طلبههای جوان آن زمان را جذب انقلاب کند. همزمان آیتاللههای قدیمی و سنتیتر که در باطن پادشاهیخواه بودند محبوبیت خود را از دست میدادند. روحانیون جوان و جدید که تشنهی انقلاب بودند به جای پیوستن به روحانیون سنتیتر جذب نظریات امام خمینی شده بودند که به آنها نوید یک حکومت اسلامی را میداد. نسل جدید این دسته از روحانیون معتقد بودند که دخالت روحانیت در سیاست نوعی تکلیف دینی است و باید یک حکومت اسلامی در ایران ایجاد شود چراکه اکثر مردم ایران مسلمان بودند.
@NagoftehayeTarikh
_
جهت سفارش کتابهای 《فرمانروایان کوهستان》و 《شوالیههای مسکین مسیح و معبد سلیمان》به مدیر پیام دهید:
@MortezaArabzadeh
_
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
آیا دیکتاتوری شاه باعث سقوط پهلوی شد؟
_
مسئلۀ دیکتاتوری شاه مدتهاست که تبدیل به یک کلان روایت تکراری در محافل دانشگاهی ما شده است و نیاز به بازنگری های جدی دارد، خصوصاً اینکه افرادی که پیرو چنین کلان روایتی هستند، اکثراً پیرو تاریخ نگاری مارکسیستی یا پیشینۀ چپی هستند. ابتدا باید تأکید شود اینکه شاه دیکتاتور بود یا نه، با اینکه آیا دیکتاتوری اش باعث سقوط حکومتش شد دو مسئلۀ متفاوت هستند. یعنی صرف اثبات دیکتاتور بودن شاه به آن معنا نیست که حتماً این دیکتاتوری شاه بود که باعث سقوط حکومت پهلوی شد.
@NagoftehayeTarikh
_
مقایسۀ شخصیت و نحوۀ مملکت داری شاه با پدرش رضاشاه تفاوت های مهمی را برجسته می کند. محمدرضاشاه از رضاشاه از هر لحاظ خیلی دموکراتیک تر بود و نسبت به تمامی حاکمان خاورمیانه در زمان خودش، و همچنین بسیاری از حاکمان جهان در آن زمان، منش دموکراتیک بیشتری داشت. بااین حال شاه در بیشتر سال های حکومتش، یعنی از زمان سقوط دولت مصدق تا نیمۀ اول دهه پنجاه خورشیدی، در بیشتر امور اصلی کشور دخالت مستقیم داشت، به عبارت ساده تر دیکتاتور بود. در این بازه شاه موفق شد مخالفانش را سرکوب یا خنثی کند. اما از سال 1354 خورشیدی به تدریج در اثر عواملی که پرداختن به آن ها در این یادداشت نمی گنجد، شاه تصمیم به آزادسازی فضای سیاسی کشور گرفت و سیاستی را اتخاذ کرد که مورخان از آن تحت عنوان «لیبرالیزاسیون» یاد می کنند.
@NagoftehayeTarikh
_
بر اساس سیاست لیبرالیزاسیون شاه، سانسور مطبوعات و رسانه ها کاهش یافت، یعنی روزنامه های داخلی می توانستند آزادانه اخبار مربوط به تحرکات مخالفان شاه را انتشار دهند. همچنین ساواک محدود شد، بسیاری از زندانیان سیاسی، از چپی گرفته تا مذهبی آزاد شدند یا در مجازات خود تخفیف خوردند، همچنین حکومت تلاش به جذب چپ های معتدل گرفت. هم زمان شاه از اختیارات خود کاست، در امور اصلی کشور کمتر دخالت کرد و بیشتر وظایف خطیر را بر عهده دیگران به ویژه نخست وزیران گذاشت. درست بعد از آغاز سیاست لیبرالیزاسیون شاه است که آتش انقلاب شعله ور می شود، آیا این اتفاقی است؟! هر چه حکومت این آزادی ها را بیشتر کرد، انقلابیون جسورتر و بیشتر شدند. لازم است یادآوری کنم که شاه در 8 ماه آخر حکومتش تقریباً دیگر هیچ دخالتی در امور نمی کرد و به ویژه بعد از نخست وزیری شریف امامی، به طور کامل دولت ها را در اتخاذ سیاست های خود آزاد گذاشت. بنابراین آنچه باعث سقوط پهلوی در سال 1357 شد، نه دیکتاتوری شاه، بلکه سیاست های لیبرالیزاسیون او بود. منظور از این مطلب این نیست که اگر شاه تا پایان دیکتاتور می ماند حتماً انقلاب رخ نمی داد! شاید باز هم انقلاب به شکل دیگری رخ می داد و شاید هم اصلاً هرگز رخ نمی داد! اما قطعاً در سال 1357 به آن آسانی و سرعت به وقوع نمی پیوست.
@NagoftehayeTarikh
_
جهت سفارش کتابهای 《فرمانروایان کوهستان》و 《شوالیههای مسکین مسیح و معبد سلیمان》به مدیر پیام دهید:
@MortezaArabzadeh
_
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
@NagoftehayeTarikh
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago