این مدت چندتا اتفاقات تازه برام افتاده و واقعا فرصت تحلیلشون رو تو ذهنم نداشتم. یکی از مهم‌ترین هاش ارتقا درجه‌ام روی کشتی بود که خیلی براش تلاش کردیم و واقعا از دهن شیر کشیدمش بیرون.
بعد از سه سال از 4th Engineer به 3rd Engineer ارتقا پیدا کردم!

نرگس رفته جزیره گردش و به شدت جاش خالیه. انقدر اتاق سوت و کوره که اگه آهنگ پخش نکنم نمیتونم به کارام برسم.

رابطه من با هر نوع سوشیال مدیایی تقریبا اینجوریه:
بار‌ها تلاش کردم اما بهم نمیچسبه. چیزی هم که بهم نچسبه برام روتین نمیشه.
چیزی هم که برام روتین نشه، معمولا فراموش میکنم انجامش بدم.
یه استثنا هم وجود داره این وسط اونم Reddit هستش. تو اونجا دلی فعالیت میکنم چون فضاش رو دوست دارم.

دلتنگی خره خر

چند روز پیش طی یه اتفاقی به چشم خودم دیدم، چیزی که من قبلا تو همکارم نقطه قوت به حساب میاوردم، از نظر خودش ضعف بود و باعث خجالتش میشد.
بعد از اینکه این بازخورد رو ازش دیدم، نظر منم کم کم نسبت به اون ویژگیش تغییر کرد و دیدگاهم باهاش یکی شد.

اینکه چه نظری نسبت به ظاهر، رفتار و موقعیت خودمون داریم به طرز عجیب و زیادی روی آدم‌های اطرافمون موثره.

به نظر من آجر اول رفتار تحقیرآمیز دیگران با ما رو خودمون میکاریم اونم با خود کم بینی یا خود تحقیری آگاه یا ناخودآگاه.

Happy International Seafarers Day
@Zeshtaloo

تا قدر چیز‌هایی که داریم رو ندونیم، چیزای بهتر وارد زندگیمون نمیشه.
این تفکر زرد نیست که هر چی که هستید و هر چی که دارید رو دوست داشته باشید. هر چقدر هم که در نظر دیگران کم و بی اهمیت و نادیدنی باشه.
لذت آب خوردن رو کسی میفهمه که گلو درد میگیره. نذارید گلو درد‌های زندگی بهتون بفهمونه چه چیزایی داشتید و نمیدیدیشون.

درس امشب:
وقتی مثل سگ دلت تنگ شده و داری جر میخوری، نشین آهنگ‌های داریوش و هایده و ویگن گوش کن.

@Zeshtaloo

مامانم از حیوون خونگی بدش میاد (به ظاهر).
یکسال پیش بابام یه جفت قناری آورد خونه و مامانم کلی مخالفت و ابراز انزجار کرد.
الان بعد یکسال کافیه از کنار قناریا رد شی یا نگاه چپ بهشون بکنی، خون‌ات گردن خودته.