عرض ادب.

پایان کار این چنلو اعلام میکنم.

#پرسش_و_پاسخ

آزاد ارشد روانشناسی خوندن ارزش هزینه کردن داره؟ میشه امیدوار بود به شاغل شدن؟

من يكى هرگز برای کاری که میشه بدون پول به بهترین شکل ممکن انجامش بدم پول خرج نمیکنم پول رو وقتی پرداخت می کنم که انجامش کار من نباشه. مثلا وقتی میتونم با نظم درس بخونم و دانشگاه غیرپولی قبول بشم تمام تلاشم رو میکنم تا انجامش بدم یا وقتی میتونم تو یوتیوب فلان مهارت رو رایگان یاد بگیرم به کسی بابت اموزش فلان کار پول نمیدم همینطور وقتی بتونم با self study فلان مطلب رو یاد بگیرم هرگز پول معلم و کارگاه و ..... نمیدم موضوع پول نیست اصلا موضوع این هست که مهارت من در حل مساله تعریف دیسیپلین و تلاش خستگی ناپذیر من برای یادگیری از من در آینده به ادم منظم و خلاق خواهد ساخت نه مدرک تحصيلي من میدونم که هیچوقت در مسیر آسون که همه چیز برام حاضر و مهیا بوده باشه وجودم صیقل نمیخوره بنابراین چیزی که خودم بدون خرج کردن پول میتونم بدست بیارم رو با پول برای خودم مهیا نکردم و نمیکنم این فرمول برای من کار کرده شاید برای شما به فرمول دیگه کار کنه، من صرفا ايده ام رو با شما در میون گذاشتم من هیچوقت در هیچ مقطعی، پول شهریه به دانشگاه ندادم هیچوقت پول ندادم تا رساله ام رو برام بنویسن پول ندادم که مقالاتم رو بقیه برام بنویسن مقالاتم رو در ژورنالهای پولی منتشر نکردم برای پیجم به هیچ احدی به ریال پول بابت تبلیغات ندادم بگیر برو تا آخر... ولی تا دلت بخواد پول کتاب و مجله دادم پول برای ویدئوهای آموزشی دادم پول کلاسهایی رو دادم که یقین داشتم یادگیریش نیاز به استاد داره و پول تجهیزات ورزشی مورد نیازم رو دادم تا بدنم رو اسیب نزنم.

بهزاد چاوشی

آدمها ممکنه شما رو ببخشند اما تصمیم بگیرن که دیگه با شما رابطه ای نداشته باشن بخشش به معنای تعهد دوباره به ادامه رابطه نیست بلکه رهایی از قید احساسات نسبت به شماست. شما حق ندارید خودتون رو به اون طرف تحمیل کنید و یا تلاشتون این باشه که دوباره جایگاه خودتون رو در زندگی طرف پیدا کنید یا از همون جایی که رفته بودید ادامه بدید این را به یاد داشته باشید گاهی اوقات هیچ شانس دوباره ای در کار نیست کنار اومدن با پیامدهای تصمیماتتون بخش ناخوشایند از زندگیه.

بهزاد چاوشی

ناسیونالیسم: برخلاف باورهای عمومی ناسیونالیسم بخش طبیعی و جاودانی از روان انسانی نیست و هیچ ریشه‌ای هم در زیست شناسی نداره. واقعیت اینه که وقتی انسان‌ها در قبیله‌های کوچیکشون پاسخگوی چالش‌هایی که در مقابلشون قرار گرفته بود نبودن از یه جایی به بعد تصمیم گرفتن اجتماعات اشتراکی ملی و بزرگتری رو تشکیل بدن تا از پس مشکلات بزرگتر به کمک هم بر بیان و اونجا بود که جوامع ملی شکل گرفت. به نمونه‌های قبایل باستانی توجه کنین که هزاران سال پیش در امتداد رود نیل قرار داشتن. رود نیل شاهرگ حیاتی اونها بود، مزارعشون رو آبیاری میکرد و کالاهای تجاری‌شون رو به اینور اونور منتقل میکرد اما رود نیل یه معضلات بزرگی هم داشت. بارون کم به معنی قحطی و مرگ بود و بارون زیاد به معنی طغیان رود و تخریب تمامی دهکده‌ها بود. هیچ قبیله‌ای هم نمی‌تونست به تنهایی این مشکلو حل کنه چون هر قبیله بر قسمت کوچیکی از رود احاطه داشت و قادر به بسیج کردن بیش از چند صد کارگر نبود فقط با یه تلاش مشترک برای ایجاد سدهای بزرگ و حفر صدها کیلومتر آبراه بود که میشد امیدوار بود تا رود نیل رام و مهار بشه. و این یکی از دلایل مهمی بود که باعث شد قبایل به تدریج در یک ملت واحد ادغام شدن. چنین ملتی توانایی ایجاد سدها و آبراه‌هارو داشت و قادر بود جریان رود رو تحت کنترل دربیاره و بر چالش بزرگی که قبیله‌های کوچیک نمیتونستن کاریش کنن پیروز بشه‌. خب اجتماعات ملی شکل گرفت و هر اجتماعی بزرگ و بزرگتر شد و فرهنگ انسانها در جوامعی که زندگی میکردن شکل گرفت و هویت ملی معنا پیدا کرد. اما اشکال هویت ملی و میهن پرستی اونجاست که من باور داشته باشم که ملت من بی همتاست و من در برابر مردمم الزامات و تعهداتی دارم که منو وادار میکنه تا به مردم ملتم اهمیت بیش از حد بدم و براشون ایثار کنم. مشکل اونجاست که یه وطن‌پرستی ملایم به یه ناسیونالیسم افراطی تبدیل میشه و گاهی ناسیونالیسم افراطی با خودش جنگ و کشتار میاره. مفهوم ناسیونالیسم که ابداع بشر بود و ریشه در  زیست‌شناسی و طبیعت و روان انسان نداشت تا قرن ۱۹ و ابتدای قرن بیستم کماکان جذاب بود اما جنگ جهانی دوم همه چیزو عوض کرد.

خب بشر همواره به تمدن‌های گوناگونی تقسیم شده که مردمان هر تمدن جهان رو‌ به گونه‌های متفاوتی نگاه میکردن و همین نگاه متفاوت به دنیا هم سر منشا درگیری بین تمدنها بود، سرمنشا جنگ‌ها بود. با توجه به اینکه تمامی بشر در دوران معاصر یه تمدن واحد رو تشکیل میدن و نظر به اینکه بشر با چالش‌های مشترکی رو به رو هست پس چرا بریتانیایی‌ها، آمریکاییا، روس‌ها و خیلیای دیگه به سمت انزوای ناسیونالیستی چرخش میکنن؟ آیا چرخش به سمت ناسیونالیسم راه‌حل های درست حسابی واسه مشکلات بی‌سابقه جهان به ما میده؟ اول بیاین ببینیم ناسیونالیسم از کجا بوجود اومد.

زیگموند فرويد تو نامه‌ای به دخترش آنا نوشته بود:
" آنای عزیزم، وقتی از افرادی که بیشتر به آنها اعتماد داری آسیب می بینی؛ به این معنی نیست که تو ضعیف هستی، طبق قوانین فیزیک اگر جسمی که به آن تکیه می‌دهی ناگهان از بین برود، تو هم به همان سمت سقوط میکنی، و این ربطی به ضعف تو ندارد به این معنا است که تو با قدرت و اعتماد کامل به آن تکیه کرده بودی."

زیتون

تو فقط هستی که رنج ببری

#کارگر
#معدن_طبس

تو سال ۱۹۷۳ چهار نفر در جریان یک سرقت از بانک در استکهلم سوئد گروگان گرفته شدن. بعد از شش روز گروگان‌گیری، گروگان‌ها شروع به دفاع از گروگان‌گیرای خودشون کردن و حتی بعد از آزادی، از اونها حمایت کردن و حاضر به شهادت علیه‌شون نشدن. این واکنش غیرمعمول باعث شد که روانشناسا اسم این رفتار رو "سندرم استکهلم" بذارن.

این پدیده موقعی رخ میده که قربانیا تو موقعیت‌های خطرناک و طولانی‌مدت قرار می‌گیرن و برای بقا، به صورت ناخودآگاه به فرد آزاردهنده یا گروگان‌گیر وابسته می‌شن.

چن تا دلیل وجود داره که ممکن است باعث ایجاد سندرم استکهلم بشن؛

1. یکیش زمان طولانی گروگان‌گیری یا سوءاستفاده‌ست. در طول زمان، قربانی به تدریج با گروگان‌گیر یا آزاردهنده احساس نزدیکی پیدا می‌کنه، چون فکر می‌کنه که همکاری و همدلی می‌تونه جونش رو نجات بده.

2. دلیل بعدی انزوای قربانی از دنیای بیرونه. وقتی قربانی تنها با گروگان‌گیر در تماس باشه، فرد آزاردهنده تنها منبع ارتباطی و تعامل اون میشه.

3. و مورد آخر رفتار دوگانه گروگان‌گیر یا همون شخص آزاردهنده‌ست. گروگان‌گیر ممکنه به قربانی رفتارهای خشونت‌آمیز نشون بده، ولی گاهی هم با اون به شکلی مهربون و انسانی رفتار کنه، که این دوگانگی می‌تونه قربانی رو سردرگم کنه و به وابستگی عاطفی منجر شه.

#پرسش_و_پاسخ
«با کسی که در رابطه توهین میکنه به هر علتی چه باید کرد؟»
کسی که بیشتر از همه به شما توهین میکنه اون نیست، خود شمایی! شما با قرار گرفتن در همچین رابطه‌ای بیشتر از هر کس دیگه‌ای داری به خودت توهین میکنی. پس بگرد ببین این خودتنبیهی داره از کجا آب میخوره؟! گاهی اوقات ما آدمهایی رو در زندگی استخدام میکنیم تا بهمون اسیب بزنن.

بهزاد چاوشی

? به زعم من، همه‌ی ما انسان‌ها ظرفیت عجیبی برای انتخاب آدمِ اشتباهی داریم؛ نه به خاطر اینکه قدرت استدلال و یا تعقل نداشته باشیم، به خاطر اینکه ساختار روانی ما جوری شکل گرفته که ما رو مجبور به تکرار اونچه که در گذشته اتفاق افتاده، میکنه.
? سیستم روانی ما، میل به تکرار الگوها و رفتارهای آشنا داره چرا که تغییر همیشه انرژی زیادی رو از ما میگرفته واسه همین دنبال تکرار الگوهای رابطه‌ای گذشته‌ست، چون باشه براش آسون‌تره.
? دوشتان خوب من ما محکوم به تکرار گذشته‌ایم و از بد حادثه گذشته اکثریت ما چنگی به دل نمیزنه. روابط اکثر ما تو کودکی با مراقبت کنندگانمون، روابطی ناامن بوده و این باعث میشه که ما ناخودآگاه به دنبال روابطی باشیم که ما رو آزار میدن. در واقع خیلی از اوقات یک رابطه ناامن که به ما حس دوست داشته نشدن و بی‌اعتمادی رو میده، برای سیستم روانی ما پذیرفته‌تره چرا که این الگوی رابطه‌ای صرفا آشناتره برامون. واقعیت اینه که خیلی از اوقات ما بصورت ناخودآگاه، به دنبال روابطی میریم که نسبت به آزاردهنده بودن اونها آگاهی داریم.

آرمان مهراوران