?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 2 weeks ago
داستان سکسی سلام.رسول هستم ۲۳سال از گرگان و تقریبا دوران بچگیام با یه چشم به هم زدن گذشت و رسیدم به بیست و دوسالگیم که با احمد که یجورایی هم صنف و همکاریم و کلی خیلی صمیمی هستیم و کاملا هم فراری از کار و بحث اقتصادی بیشتر به خاطر وصلت فامیلی که قرار بود…
**داستان سکسی
سلام.رسول هستم ۲۳سال از گرگان و تقریبا دوران بچگیام با یه چشم به هم زدن گذشت و رسیدم به بیست و دوسالگیم که با احمد که یجورایی هم صنف و همکاریم و کلی خیلی صمیمی هستیم و کاملا هم فراری از کار و بحث اقتصادی بیشتر به خاطر وصلت فامیلی که قرار بود دختر خاله خانومش هنگامه رو بگیرم یه جورایی به محدودیت های موجود سرپوش گذاشته بود و بخاطر روابط آزاد اجتماعی کم و بیش خونشون بودم به اتفاق نامزدم ،البته با روابط محدود در حد بغل و نوازش پارسال برج نه بود که هنگامه که تا دلتون بخواد از بدن چیزی کم نداره و بدن خوش تراش و با جذبه و سفید سفید که به تناسب قد و وزنش یه حال خاصی داده و منم از همون اول واسم سوال بود احمد کجا و هنگامه کجا و یجورایی از حیث فیزیک به هم نمیخورن و زیر زبون نامزدم که کشیدم که انگار....*👇*🙈🔞😱
ادامه داستان👉*🙈*🔞**
#تاوان سنگین ✍ ازروزی که اون بچه رو درچاه انداختم هیچ وقت ارامش نداشتم 😔😔😢 منو جاریم باهم ازدواج کردیم تویه شب برامون جشن گرفتن عروسی مفصلی بود یه سال گذشت جاریم بچه دارشد من نشدم چندسالی گذشت اون بچه سومشم به دنیااوردمننازا بودم خیلی حرف میشنیدم خیلی…
#تاوان سنگین ✍**
ازروزی که اون بچه رو درچاه انداختم هیچ وقت ارامش نداشتم 😔😔😢
منو جاریم باهم ازدواج کردیم تویه شب برامون جشن گرفتن عروسی مفصلی بود
یه سال گذشت جاریم بچه دارشد
من نشدم چندسالی گذشت اون بچه سومشم به دنیااوردمننازا بودم خیلی حرف میشنیدم
خیلی تحقیر میشود بچه سوم پسر بود قرارشد بشه جانشین ثروت پدرشوهریه روز که هیچ کسی خونه نبود جاریم بچه هارو پیش من گذاشت رفت پی کاری شیطون گولم زد اونپسر بیچاره رو ...👇👇👇
[ادامه داستان👉**
(سرج کنید مفصلی](https://t.me/+tk7lmWNfQyc3NWI0))
**استادى از شاگردانش پرسید: «چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟»
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: «چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.»
استاد پرسید: «این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد، داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟»
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: «هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.»
سپس استاد پرسید: «هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟ آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهاشان بسیار کم است.»
استاد ادامه داد: «هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.»
#حکایت *✍*
حاکمی کشوری را اشغال کرد به وزیر خود گفت: قوانینی تنظیم کن تا دهن این ملت و سرویس کنیم! فردای آن روز وزیر نزد شاه آمد و قوانین را خواند…
شاه گفت: بند چهارم چه معنی دارد؟!
وزیر: بند چهارم سوپاپ اطمینان است، بعدا متوجه معنی آن خواهید شد. جارچیان قوانین را اعلام کردند ملت گفتند این که جان و مال ما از آن شاه باشد توجیه دارد چون ایشان صاحب قدرت است؛ ولی یعنی چه نتوانیم آروغ بزنیم!؟
مردم برای اینکه از امر شاه نافرمانی کرده باشند در کوچه و پس کوچه آروغ می زدند و می گریختند، جلسات شبانه آروغ برگزار میکردند و هر گاه آروغ می زدند احساس میکردند که کاری سیاسی انجام میدهند! ماموران هم مدام در حال دستگیری افراد آروغ زن ها بودند و گاهی به منازل و رستورانها یورش میبردند و آروغ زنها را دستگیر میکردند…!
روزی شاه به وزیر گفت الان معنی سوپاپ اطمینانی که گفتی را میفهمم، چون باعث شده که هیچکس به 3 قانون اول توجهی نکند!
چقدر این حکایت آشناست...**
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 7 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 3 months, 2 weeks ago