𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 19 hours ago
#رادیو نا-بدن ۳۳: سلامت در اندیشهٔ ژرژ کانگیلم
منابع:
Georges Canguilhem. Chapter 3. Health: Popular Concept and Philosophical Question. In: Writing on Medicine. Fordham University Press. 2012.
Stuart Elden. Chapter 8: Writing on Medicine. In: Canguilhem (Key Contemporary Thinkers). Polity Press. 2019.
اگر مسئله فقط در حاکمیت بود میشد خیلی راحت عوضش کرد. ولی عادتهای بد چنان در آدمهای غیر حاکم رسوخ کرده که هر تعویض حاکمیتی و ورود به هر ایدهآلی در حکمرانی، به خاطر این عادتهای نادرست، باز دوباره خیلی سریع برمیگردد به همین شکل فعلی، که شکل سابق و سابقتر هم بوده. عادتها هم بنا به نظر ارسطو چیزی نیستند که مثلا فرد از امروز بخواهد تصمیم بگیرد که بقول روانشناسان روی خودش کار بکند و بعد هم شعار انقلابیون جدید بشود اول خودت را درست کن و بعد حکومت را! نه، عادتها چیزهای ریشهدارتری هستند. وقتی در مدرسه ما را تحقیر کردند و نه مای کودک میدانستیم که حقمان نیست که چنین رفتاری با ما بشود و نه سیستمی قانونی (و نه بر مبنای قلدری هر خانواده در برابر مدیر مدرسه) برای درونی کردن این حقوق در شهروندان بود، آن وقت به همین شکل در سربازی هم فکر کردیم که طبیعی است تحقیر. حقی که بعدتر خودمان مقصر یاد نگرفتنش بودیم، چون نه دلیری داشتیم و نه خلاقیت، که به جای غرغر کردن و توییت زدن، یاد بگیریم که در عمل با آدمهای بد-عادت چگونه برخورد کنیم و چطور تحریمشان کنیم و منزویشان گردانیم و شرمنده کنیمشان. همین چرخهی معیوبِ تحقیر در خانواده و در بخش اداری دانشگاه و در بخش بالینی بیمارستان آموزشی تکرار شد. مقاومتهایی هم البته به شکل محلی بود (یعنی یک نفر که معترض بود، و نه روح جمعی)، اما باز هم همان آش بود و همان کاسهی آشویتس: ظلم توی کتِ یکی نمیرفت و توی کت دیگری میرفت، اما یک عادت همگانی به نه گفتن به ظلم وجود نداشت. یعنی باز مثل همان عصر فاشیسم بود؛ یکی خود را پیش زندانبانانش محبوب میکرد و دیگری گوشهگیر میشد.
همین هم شد که وقتی جنبش ژینا پیش آمد، منطقی بود که آنان که با نامِ پدر مشکل دارند در صف اعتراض بودند. به جای ادامهی پیگیری در حقخواهی مبتنی بر حق، تبدیل شدیم به درندگانی که باز بعد از جنبش هلشان دادند سر جای اولشان و بعد باز همین مردم شروع کردند به راههای غریزی. به کلاه گذاشتن سر دیگریِ زندانی. به ظلم کردن در حدی که از دستش بر میآید. به حریص بودن بابت پول و بعد دهنگشاد شدن بعد از اینکه فرد اولین حقوقش را دریافت کرد، که یعنی پول است که اعتماد به نفس به او میدهد و نه حق طبیعی خودش برای حیات. به همین خاطر هم هر نوع ارزش دادن و وزن دادن به مردم در مباحث سیاسی، مخالف با جملهی ذکر شده در بالا از ارسطو است. اگر بناست خلق و خوی مردم، حکومت را تعیین کند، مای مردم چه تلاشی برای بیرون آمدن از تنظیمات کارخانهی حکومتی/خانوادگی/آموزش و پرورشی خود به عنوان «قربانی» کردیم؟ مسلما هیچ؛ زیرا هنوز هم مردم خود را قربانی میدانند و هنوز هم بیآنکه عادت خود را تغییر دهند، میگویند من هم قربانی شرایطام که دارم از تو دزدی کوچکی میکنم و فقط بلدم حرف را بپیچانم به جای اینکه صاف و شفاف حرف بزنم و مسئولیت قبول کنم و از بقیه هم مسئولیتپذیری بخواهم. معصومه ابتکار در مستند «۴۴۴ روز» از محمد شیروانی، سی سال بعد از گروگانگیری سفارت امریکا در تهران، در توجیه کارش میگوید «اگر آنها گروگانِ ما بودند، ولی خب ما هم گروگان آنها بودیم.» حرف خود-قربانی-پندارِ ایرانی، والله که همین حرف خانم ابتکار است، و بنابراین تفاوتی بین مردمِ (خود-) قربانی (-پندار) و حاکمِ (خود-) قربانی (-پندار) وجود ندارد.
اربعین | ۱۹۷۰ | ناصر تقوایی
«تقوایی یک مولف به معنای کایهدوسینماییِ کلمه است. حضور او را چه در مستندهای سفارشی تلویزیونیاش و چه اینجا میتوان در پس میزانسن و تدوین فیلمها دید. به عقیدهی من، هنر فیلمسازی در ایران چه پیش و چه بعد از انقلاب، در همین مولفگرایی است، یعنی در عین حالی که فیلمساز محکوم است تا با مواد و مصالح سفارشی و دخالت زیاد سانسور بر محتوای فیلمها پیش برود، اما کارگردانِ مولف، فرم خودش را در فیلم دخالت میدهد و حرفش را میزند.»
https://letterboxd.com/amirsaman/film/arbaeen/
Letterboxd
Review of ‘Arba'een’ (1970) ★★★★½
این مستند کوتاه، مصداق دقیقی است از «تجربهی سینمایی تنانه» در سینمای ایران. به این معنی که بدن مخاطب با دیدن فیلم، همانند بدن عزاداران برخورد دست با سینهاش را احساس میکند. مفهومپردازی از تجربهی…
ناف | ۲۰۰۴ | محمد شیروانی
رئالیسم را چگونه به چنگ آوریم؟ مثلا با فرمول نئورئالیستهای ایتالیا: بیرون بردن دوربین از استودیو و استفاده از نابازیگر و پرداختن به مشکلات مردم عادی. شیروانی اما در فیلم تجربیاش نوعی از رئالیسم را رو میکند که برخلاف همهی این عناصر است. او روشی برای واقعگرایی در سینما پیشنهاد میدهد، کاری که از یک فیلم تجربی انتظار میرود، یعنی گسترش توانایی سینما. شیروانی دوربین را هندیکم و خانگی میکند، و با کیفیت نازل تصویر، نشان میدهد که سینما لزوما به شفافیت تصویر وابسته نیست. اتفاقا بدون داشتن تصویر واضح از بازیگران، یکی از کاملترین و به یاد ماندنیترین شخصیتپردازیهای سینمای معاصر ایران به بار مینشیند. آدمهای فیلم هم نقش سازندهی فیلم (در نقش راوی، فیلمبردار، کارگردان) را دارند، و هم نقش خودشان در زندگی را بازی میکنند. همهی اینها اصلا به شکل یک بازی فیلمسازی ارائه نمیشود، بلکه فیلم شیروانی نمونهای نوعی میشود در خصوص بداههسازی در سینما. گویی تدوینی میبینیم از یک فیلم خانوادگی. و چگونه ممکن بود غیر از این روش، روابط دوستانه و غریب چند نفر را اینگونه واقعگرایانه به چنگ آورد؟ شیروانی هرگز حضور دوربین را انکار نمیکند؛ یعنی درست خلاف چیزی که سینما تاکنون به ما یاد داده. شیروانی در برخی دیگر از کارهایش نظیر «تلسکوپ» نیز به جای حذف دوربین، آن را در تصویر میآورد و اصلا خود حضور مرئی دوربین باعث و بانی ساخت فیلم یا مستند مذکور میشود.
#رادیو نا-بدن ۳۰: پزشکی در ایلیاد و اودیسهی هومر
منابع:
The Medicine And Surgery Of Homer. Henry Dunbar. The British Medical Journal, Vol. 1, No. 993 (Jan. 10, 1880), pp. 48-51 (4 pages).
The Iliad of Homer. Elizabeth Vandiver. The Teaching Company.
وقتی اولیس به سرزمین مردم فئاسی میرسد، با نوزیکائا برخورد میکند. اولیس به دختر میگوید که او خیلی شبیه به آرتمیس است. این سخن اولیس به طور غیر مستقیم به معنای این است که منِ اودیسهی غریبه در این ساحل به تو تجاوز نخواهم کرد، زیرا تو شبیه به آرتمیسی هستی که به بکارت و خشونت (در صورتی که کسی خیالی جنسی به او داشته باشد) شهرت دارد. آرتمیس یکی از سه الههی باکره است، در کنار آتنا و هستیا (که صدای یک خر باعث از بین رفتن نعوظ متجاوز به وی شد و اینگونه بکارتش حفظ شد).
فرانکو رزیِ کارگردان در اقتباس ۱۹۶۸ خود از اودیسه، رابطهی اولیس و نوزیکائا را گامی پیشتر میبرد. هنگامی که اولیس بنا است تا بیرون از شهر بایستد تا دختر به تنهایی بازگردد (و متهم به دوستی با مردی غریبه نشود)، نوزیکائا سوار بر الاغی به تصویر در میآید. بعد در صحنهی فوق، نوزیکائا را در عمق میدانی که اولیس ایستاده میبینیم که دامنش تا پشت الاغ پایین آمده؛ گویی با یک پایینتنهی حیوان و بالاتنهی انسان (سانتور) مواجهیم. بهت اولیس نیز به این دلیل است، و شاید کاهش شهوت احتمالی او طبق داستان هستیا، با دیدن پایینتنهی خر مانند دختر. شاید هم برعکس، افزایش شهوت با دیدن بُعد سانتوری نوزیکائا؛ یعنی تأکید فیلمساز بر شهوت سانتوری نوزیکائا باشد که به دنبال همسری با اولیس است.
Odissea - (1968, Franco Rosi) 2 di 8
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 19 hours ago