👈 کانال فهم خطاب محمدی 👉

*✍️* قابل توجه عزیزان حاضر در این کانال:

بنده در حدود 14 سال است که کار تحقیقی روی آثار حضرت علامه انجام می دهم، فلذا نکته برداریها هم چون در راستای ادامه تحقیقات بنده است، دارای یک سیر خاص ثابت و مسلسل نیست.
عزیزانی که آشنایی زیادی با آثار حضرت علامه ندارند و یا آثار ایشان را کار نکرده و یا ناقص کار کرده اند، به احتمال زیاد از این نکته برداریها طَرفی نخواهند بست و به نتیجه ای نخواهند رسید.
چون آثار حضرت علامه دارای سلسله مراتب است و برای نیل به غایت حقیقی، می بایست یک مسیر ثابت و مسلسل طی شود.

بنده از همینجا از کلیه عزیزان عذر می خواهم؛ چون، بخاطر پراکندگی نکته برداریها ( که روال منظم و مشخص و منسجمی ندارد) ممکن است مطلوب ایشان حاصل نگردد.
اینها را هم جهت اطلاع عرض کردم تا عزیزان دچار ملال نشوند.

خیلی از عزیزان هم چه در تلگرام، چه در ایمیل از بنده خواسته اند توضیحات داده شود.
اولاً بنده خود را در آن حد و اندازه نمی بینم؛
در ثانی،
ارائه توضیحات نیاز به مقدمات دارد؛
بدون طی مقدمات، توضیحات اثر مطلوبی نخواهند داشت.
بنده معذورم.**

؛________________

👆 صوت مربوط به مطلب فوق

? چون آرای باطله ، هرجا که رأی باطل هست این بلا را برای آن شخص ، وهم پیش آورد. چون رأی باطل از ناحیه وهم برای انسان پیش می آید. سبب پیشامد رأی باطل، سبب رسوخ رأی باطل در انسان، وهم است. بر اثر اِلف و انس به محسوسات نمی خواهد از محسوسات در بیاید مگر مُعَلَّم بوده باشد. که حکم مستقل برای او نیست. و انسان هم باید چنین کسی باشد که نفس مطمئن باشد؛ آنها را تعلیم بدهد.

رأی باطل مُسَبَّب وهم است. وهم است که سبب پیشامد رأی باطل است. پس ما رأی باطل را که مُسَبَّب است اراده کردیم به اسم سبب اش که وهم است.

? این قوا استقلال ندارند. تا قوه غضب مستقل است قوه عاقله استقلال ندارد. تا قوه شهویه مستقل است او استقلال ندارد. مطمئن نیست. تا وهم مستقل است قوه عاقله مستقل نیست. مطمئن نیست. آن وقتی مطمئن است که این قوا مُعَلَّم باشند. مسخر او باشند. فرمان او را ببرند. وگرنه رهزن او می شوند.

? نفس مطمئنه آن نفسی است که کشور وجودش از هرج و مرج ریشه کن شده، آرمیده است.

? اینها، همه این قوا را، وهم را، مادون وهم را، انسان باید داشته باشد. اینها آلات صیدش هستند. اینها وسائل شکارش هستند. اینها باید باشند اما باید مُعَلَّم باشند. باید تربیت شده باشند. قوه غضبیه باید مثل کلب معلَّم ، مُعَلَّم باشد. اگر سگ هرزه باشد، عقل را گرفتار می کند. که اگر اینها مستقل باشند نفس مطمئنه نیست. و تا مطمئن نشد به سوی عالم اله نمی تواند سفر کند. و آن نفسی به سوی عالم اله می تواند رجوع کند، مخاطَب به خطاب شریف { إرجِعي } بشود که نفس مطمئنه باشد.

? وهم اسیر محسوسات و مادیات است. او به عالم ملکوت نمی تواند سیر بکند. مقام محدود دارد. حدّ معلوم دارد. از آن حد نمی تواند تجاوز کند. چون وهم رهزن عقل می شود عقل می خواهد مجرد را، ورای ماده را انوار مرسله را ادراک کند، وهم مانعش می شود: این حرفها یعنی چه؟ مگر می شود؟ هرچه که وجود دارد دیدنی است؛ بسودنی است؛ لمس کردنی است؛ چشیدنی است؛ شنیدنی است. دیگر ورای این موجودی باشد، هیچیک از اینها نبوده باشد یعنی چه؟

رهزنش می شود.

? « ألعقلُ ما عُبِدَ به الرّحمن و اکتُسِبَ به الجِنان » یا « ألجَنان ».

جِنان جمع جنّت، یا جَنان قلب، دل، روح.

عقل آنست که انسان به وسیله آن جَنان، قلب کسب می کند. روح کسب می کند. یا جِنان، بهشتها کسب می کند.