Amir Pouria

Description
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Advertising
We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 days, 2 hours ago

1 month ago

"او در خیال همه‌ی ما وارد شده"
این جمله‌ را اواخر متن "طومار شیخ شرزین"، یکی از ده‌ها فیلمنامه‌ی سترگ اما فیلم‌نشده‌ی بهرام بیضایی، در وصف خود شرزین می‌گویند. اما اینجا من دارم درباره‌ی سوسن تسلیمی به کارش می برم. نزدیک به سه هفته از زمانی که در سالن ماکسیم شهر استکهلم، او را در نمایشی از امیررضا کوهستانی به نام "مستند" دیدم، می‌گذرد. نقش یک مستندساز ایرانی را دارد که دیگر عملاً یک سوئدی تمام‌عیار شده (مثل خود او). طنین صدایش در برش‌هایی از اجرا که شخصیت‌های مقابلش را تهدید یا با مکر خود، متقاعد می‌کند، هنوز از گوش و یادم نرفته. آنها روی صحنه در جاهای مختلف و بسته به ملیت طرف مقابل، به سه زبان فارسی، سوئدی و انگلیسی حرف می‌زنند. اما این نوع تهدیدهای مکارانه‌ی مستندساز، اغلب به سوئدی‌ست. می‌شود گفت در اصل، کوهستانی دارد نمایش را برای تماشاگری اجرا می‌کند که سوئدی بلد باشد‌. کلام فارسی، زیرنویس سوئدی دارد اما کلام سوئدی، زیرنویس نمی‌شود.
با این وجود، به لطف دوستم مهدی رازی، فیلمساز هم‌گیلک مقیم استکهلم، نه‌تنها از این که به سوئدی چه می‌گفتند، باخبر می‌شدم، بلکه حتی وقتی درباره‌ی این لحن تسلیمی با او حرف زدم، دقیق و فهیمانه برایم گفت که این کار را  در ترکیب با لهجه‌ی یک ایرانی در حال سوئدی حرف زدن، چطور انجام داده. لحنی که ازش حرف می‌زنم، یادآور مکر زن آسیابان در پاره‌هایی از "مرگ یزدگرد"، هوشمندی تارا برای دل بردن از مرد تاریخی(منوچهر فرید) و قلیچ (رضا بابک) یا حتی مونولوگ‌هایی از "طلسم" و "سربداران" بود که در تمام آنها، تسلیمی طنین صدایش را به زنگی می‌آراست که انگار به جای تحکم به طرف، از طریق هوشی که دارد، می‌داند بر او تسلط خواهد یافت. در نتیجه، حتی در تهدیدش هم اندازه نگه می‌داشت.
در قیاس با "دیوار چهارم" یا حتی "ایوانف"، نمایش "مستند" شاید برای کوهستانی دستاورد شگرفی نباشد. به ویژه در به کار گیری تصاوير ویدئویی همزمان با اجرای بازیگران که در عمق صحنه، روی پرده می‌افتد، او البته همچنان دارد تجربه‌گرایی همیشگی‌اش را به روایت داستان می‌افزاید. اما دستاورد مهم کار او نه اینجا، بلکه در به اجرا درآوردن متنی خودش را نشان می‌دهد که به طور اختصاصی بر مسائل حول و حوش مهاجران ایرانی در سوئد - و شاید در نقاط دیگر- متمرکز می‌شود. نه صرفاً از منظر مسائل "مهاجرتی". بلکه از نظر "عاطفی" و در نسبت با شهروندان کشوری که وطن تازه‌شان شده. جزییاتی در ترسیم این پیچ و خم‌های عاطفی در متن و اجرای کوهستانی جاری شده که هم تلخ است، هم طنزآمیز؛ هم برآمده از خلق و خوی ایرانی که خیلی "تطبیق"ها مثل زبان یاد گرفتن، سختش است و توقع دارد دیگران همین جوری عاشق چشم و ابرویش باشند، هم درباره‌ی مهربانی/بی‌رحمی مردمان کشور مقصد در مواجهه با مهاجرها.
اما به گمانم در کار با مایه‌ی اصلی یعنی نقش و مداخله‌ی عجیب "دوربین" مستند در زندگی زوج اصلی و دلمشغولی بازیگری زن (مهین صدری) و تبدیل این دو به ابزار "معامله" و "شهرت"، تئاتر "مستند" با آن نگرشی که در امیررضا کوهستانی سراغ دارم، وارد لایه‌های متعدد این مضمون نشده است.

در نهایت، اهمیت و اعتبار اصلی را باید در کار با ریکس‌ تیاتر جستجو کرد‌. نفس این همکاری با مجموعه‌ی معظمی که به نوعی می‌توان آن را تئاتر ملی سوئد دانست، اتفاق ویژه‌ایست. این مجموعه که نمی‌دانم چرا خانم تسلیمی در گفتگو با محمد عبدی به دولتی بودن آن اشاره‌ای نکرد، سوبسید بزرگی به مردم اعطا می‌کند. می‌کوشد هنر و تئاتر را حتی به میان جنگل ببرد و به چشم چند تماشاگر کم‌شمار در بین کلبه‌هاشان برساند. "ملی" بودن مجموعه‌ی ریکس تیاتر، در این تعریف می‌شود که برای گسترش فرهنگ در هر کنج و گوشه‌ی سرزمین سوئد، از جیب دولت خرج کند؛ نه این که مضامین باب طبع دولت و حکومت و روایات شعارزده‌‌ و ایدئولوژیک را مثل فیلم‌های تهیه‌کنندگان امنیتی و فیلمسازان و بازیگران خادم‌الحکومة در ایران ِ تحت سلطه‌ی جمهوری اسلامی، "سینمای ملی" بنامد!

@amiropouria

پی‌نوشت: در فاصله‌ی زمان تماشای نمایش کوهستانی و تسلیمی و صدری در سوئد تا امشب که این چند سطر را نوشتم، فیلم‌هایی از سینمای این سال‌های ایران را تحمل کرده‌ام که در سرسپردگی به شعارهای مورد پسند نظام، از سینمای هدایتی-حمایتی دهه‌ی شصت هم پس‌مانده‌ترند. از "ملاقات خصوصی" تا "آبی روشن" تا "آسمان غرب"؛ با جلوه‌های مضحک از آن چه قوه قضاییه، سازمان حج و زیارت یا نهادهای رانت‌خوار دفاع مقدسی می‌خواهند به مردم حقنه کنند؛ و طبعاً یا کسی نمی‌بیند یا هر انسان ایرانی و ایرانی ِ انسان که می‌بیند، جز پوزخند زدن، واکنشی ندارد.
اما همچنان این است آن چه در تولیدات داخلی، "ملی" تلقی می‌شود!
که تماشای نمایش "مستند" در جایگاه محصولی از یک تئاتر ملی و دولتی در سوئد، باز کج و کولگی برداشت داخلی از هنر "ملی" را به یاد آدم می‌آورد.

1 month, 1 week ago

بیانیه گروهی از سینماگران علیه قانون حجاب و عفاف

بیش از صد سینماگر ایرانی با انتشار بیانیه‌ای، قانون موسوم به حجاب و عفاف را محکوم کردند.

متن کامل این بیانیه و امضاکنندگان آن را در ادامه می‌خوانید:

«قانون تازه‌ی حجاب و عفاف، به مثابه اعلام جنگی تمام عیار با مردم ایران است. گویی اگر بخواهند نقشه‌ای برای تخریب کشور و تفرقه میان مردم بکشند، چنین کنند.
مجازات‌هایی برای تن‌ ندادن به حجاب اجباری زیر عنوان قانون که پشتوانه‌ی مردمی ندارد و حتی شامل کودکان نیز می‌شود، توهین آشکار به یکایک مردم ایران، نقض حقوق زنان و مغایر حقوق بشر است. چگونه مجلس در میان این همه فساد و ناکارآمدی و انواع مشکلات اقتصادی مردم، آسیب‌های زیست‌محیطی و جنگ‌های منطقه‌ای و در یکی از بحرانی‌ترین شرایط کشور، قانونی ضد ایرانی وضع می‌کند که اجرای آن می‌تواند بحران‌های بیشمار ِ دیگری خلق کند؟
ما سینماگران، قانون حجاب و عفاف را تحقیر ایرانیان و مغایر با حقوق انسانی و در ضدیت با میهن‌دوستی می‌دانیم.
مصطفا‌ آل‌احمد - سعید ابراهیمی‌فر - سپیده ابطحی - امیر اثباتی - محمد احمدی - ماهور احمدی - محمد احمدی‌نیا - همایون اسعدیان - ستاره اسکندری - کتایون ارسنجانی - محسن استادعلی - اشکان اشکانی - مهناز افضلی - مینا اکبری - محسن امیریوسفی - مسعود امینی‌ تیرانی - طاهره ایبد - مژگان اینانلو - مجید برزگر - حسن برزیده - احترام‌ سادات برومند - امید بنکدار - رخشان بنی‌اعتماد - مریم بوبانی - احمد بهرامی - پانته‌آ بهرام - رضا بهشتی - هومن بهمنش - بهنام بهزادی - آزاده بی‌زارگیتی - همایون پایور - پیام پارسافر - جعفر پناهی - امیر توده‌روستا - هانیه توسلی - مهدی جعفری - حمید جعفری - فرزاد جعفری - فریدون جیرانی - علی جلیلوند - وحید جلیلوند - محمد جلیله وند - مانی حقیقی - منیژه حکمت - محمد حمزه‌ای - مصطفا خرقه‌پوش - شادمهر راستین - ناهید رضایی - حافظ روحانی - کتایون ریاحی - مرجان ریاحی - علی‌رضا رئیسیان - علی زرنگار - علی زمانی عصمتی - مونا زندی حقیقی - پریسا ساسانی - رضا سبحانی - محمدعلی سجادی - محمد سجادیان - مهتاب سلیمانی- ابراهیم شیبانی - مهوش شیخ‌الاسلامی - محمد شیروانی - جعفر صانعی مقدم - رضا صائمی - ناصر صفاریان - بهتاش صناعی‌ها - ناهید صدیق - نیما عباس‌پور - داوود عباسی - امید عبداللهی - بهمن عبداللهی - محسن عبدالوهاب - پدرام علیزاده - امیرحسین علم الهدی - لیلی فرهادپور - علی فرهمند - هنگامه قاضیانی -
علی‌محمد قاسمی- بهمن کامیار - حمید کاویانی - کیوان کثیریان - مسعود کرامتی - مسعود کیمیایی - هوشنگ گلمکانی- مازیار لرستانی - ابراهیم مختاری - نادر مشایخی - علی مصفا - مجیدرضا مصطفوی - سحر مصیبی - فاطمه معتمدآریا - مریم مقدم - گراناز موسوی - محمد‌رضا مویینی - میثم مویینی - فرهاد مهران‌فر - مجتبا میرتهماسب - مازیار میری - سپیده میرحسینی - اسماعیل میهن‌دوست - کیوان مهرگان - مهدی نادری - اسماعیل منصف - اعظم نجفیان - یاسمن نصرتی - رایا نصیری - لیلا نقدی‌پری - مرضیه وفامهر - اصغر هاشمی - مریم یاوری - منصوره یزدان‌جو.»

@babakgha

1 month, 1 week ago


امروز، ۱۲ آذر، درست یک ماه از اقدام مهلا/آهو دریایی در محوطه‌ی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد می‌گذرد، یک روز از آزادی روشنک مولایی بعد از دریافت ضربات شلاق؛ و چند روز از اعلام کتیبه‌ای قرون وسطایی موسوم به "قانون حجاب و عفاف".
اعلام عمومی این مثلاً قانون، بدون هیچ اغراقی، مترادف با امضای سند بربریّت و توحش جمهوری اسلامی توسط خود این حکومت است. درست مانند چاپ عکس اجساد اعدام‌شدگان دهه‌ی شصت در روزنامه‌ها و پخش مصاحبه‌ی نوجوانان در جبهه‌‌ی جنگ ایران و عراق، مثل این است که حکومتی بخواهد برای خودش سند عینی "جنایات جنگی" و "اقدام علیه بشریت" جمع کند.
من این بیماری/توانایی ذهنی را دارم که گاه برای بهتر جا انداختن شدت و وخامت یک پدیده، مثال‌های ظاهراً بی‌ربطی بزنم و ربطش را بگویم.
دوستی دارم که خانه‌شان را دزد زد و وقتی به پلیس خبر دادند و نیروی انتظامی به خانه سرکشی کرد، آنها را بابت داشتن مقادیری مشروبات الکلی در خانه، جریمه کردند! دوست دیگری دارم که در ماه‌های اعتراضات "زن، زندگی، آزادی" گربه‌اش از در ِ خانه پرید بیرون و وقتی بابت نزدیکی خانه‌شان به کلانتری محله، از سر عجز، سری به آن جا زد و گفت می‌ترسم گربه‌ام زیر ماشین برود و جان بدهد، حضرات بهش گفتند دلت خوشه خانوم؛ جوونای مردم دارن تو خیابون جون می‌دن! یعنی از کشتاری حرف می‌زدند که هم‌لباس‌‌های خودشان عاملش بودند!!

این قدر آشکار جای شاکی و مجرم را عوض کردن (که در تاریخ شهروندی در ایران، بعید است مثالی باورنکردنی‌تر از خانم مولایی داشته باشد)، اینچنین وقیحانه انسان/زن/مادری را به وخیم‌ترین وضعیت رساندن (اول توسط بوزینه‌های حراست دانشگاه و بعد در اسارتگاهی که تحت عنوان آسایشگاه، خانم دریایی را در آن محبوس و دچار خفقان کرده‌اند)، نمونه‌های "موردی" بودند. اما ابلاغ گوش‌بُری‌ِ سر گردنه در قالب "قانون حجاب"، دیگر موضوع مطالعه‌ی موردی نیست. ادعای تمام‌عیار یک حکومت است مبنی بر این که ما بربریم و بربریّت را قانون جا می‌زنیم.
در مقابل، اروپا و آمریکای شمالی چه می‌کنند؟ در شدیدترین واکنش، صدور بیانیه! و جمهوری اسلامی چه می‌خواهد بکند؟ تسریع روند کندن گور برای خود.
و مردم چه؟
مردم ما سال‌هاست که هر روز و هر کار روزمره‌شان عین مبارزه است. این هم در همان امتداد. این اعلام بربریّت در قالب قانون، بی آن که نیازی به "کار سیاسی" باشد، از هر عضو هر خانواده‌ی ایرانی، یک مبارز خواهد ساخت. حتی به فرض ِ رعایت مقطعی و زورکیِ لجن‌پاره‌‌ی متعفنی که اسمش شده قانون.

@amiropouria

#آهو_دریایی #روشنک_مولایی #قانون_حجاب_اجباری #قانون_عفاف_و_حجاب

4 months, 1 week ago

نادر ساعی‌ور، کارگردان فیلم «شاهد» در آستانه نمایش فیلمش در جشنواره ونیز این یادداشت را در اینستاگرامش منتشر کرد

«می‌خواهم خبر پذیرفته شدن فیلم "شاهد" را پست کنم. بنویسم از مصیبت‌ها که کشیدیم و بالاخره فیلم تمام شد. از مِهر بی‌دریغ دوستان و خوشحالی کنم و تبریک بگویم و تبریک بشنوم! اما تلخی روزگار مگر می‌گذارد این لقمه‌ی شیرین از گلویم پائین برود. یکی موهایش را بریده و به ناحق راهی زندان است؛ دیگری از بیماری‌های بعد از زندان نوشته و آن دیگری از خودکشی کارگری از شرم خانواده اش! دوستی می‌گوید پابند دارد و نمی‌تواند از خانه بیرون برود. صدای پیام‌گیر بلند می‌شود و از وضعیت بد رفیقی در زندان مطلع می‌شوم. به آخر خط رسیده و دیروز اقدام به خودکشی کرده! تلفن زنگ می‌خورد و آشنائی کمک می‌خواهد تا مانع از فروش کلیه‌ی دوست قدیمی شوم که برای پرداخت بدهی‌اش مجبور شده! اقساط رفیقی که ضامنش شده‌ام عقب افتاده و هی از بانک پیام می‌دهند که حساب مرا مسدود می‌کنند و من می‌دانم چرا دوستم گوشی را برنمی‌دارد! چون ندارد! شرمنده‌ی من و دنیا شده!
نمی‌دانم... شاید این هم از بخت من است که با این همه مصیبت محاصره شده‌ام. شاید هم وضعیت همه‌ی ما این روزها همین است. دستم خشک می‌شود و نمی‌توانم بنویسم. حالا در میان این همه درد، می‌خواهم چه خبری به شما بدهم؟! اصلا شادی من چه معنائی دارد وقتی یکی گوشه‌ی زندان خوابیده و دیگری در انتظار وقت دادگاهش است و آن دیگری دنبال شغل و یک لقمه نانی که زنده بماند فقط! چقدر بازیگر خوبی باشم که جلوی دوربین موبایلم لبخند بزنم و عکسم را زیر خبر پست کنم؟ که مثلا شادم از این که فیلم رفته ونیز! رفته‌اند توی خیابان ساچمه و گلوله خورده‌اند، در حد مرگ شکنجه شده‌اند، حالا من فخر بفروشم که فیلم ساخته‌ام برایشان!؟ واقعا کمترین و بی خطرترین کاری بود که می‌توانستم بکنم! روزهایی که شما باتوم و مشت و لگد می‌خوردید، من پشت لپ تاب نشسته بودم و در حالی که استکان چای داغ را در دستم می‌چرخاندم، به فیلمنامه همین فیلم "شاهد" فکر می‌کردم. اما امروز تردیدی عجیب در جانم ریشه کرده است. نکند من نان شجاعت شما را می‌خورم؟ شما جان دادید و من قرار است تشویق شوم!؟ نه... این عادلانه نیست! طول و عرض این دنیا به این همه نامردی نمی‌ارزد! کاش شجاعت شما را داشتم! کاش این قدر ترسو نبودم. یک هفته جشنواره با همه‌ی هیاهویش می‌آید و می‌رود. من می‌مانم با یک آینه که روبرویش نشسته‌ام. من می‌مانم و این چشمان شاهدم، که بی‌پرده با من سخن می‌گویند. من می‌مانم و این تصویر مثلا هنرمند؛ که جراتش فقط به ساختن یک فیلم رسید! کاش می‌توانستم کار بهتری بکنم... کار بیشتر... موثرتر... لایق و در شانِ نگاه معصومانه‌ی "مهسا"!»
@babakgha

4 months, 2 weeks ago

سر صبحی، دوست آمریکانشینی اواخر شب خودشان خبر داد که ویدئوی مسعود فراستی به یاد آلن دلون را دیده (طبعاً بابت دلون) و در آن، حضرتش با اشاره‌ی چندباره به لینو ونتورا و کنار هم نشاندن او و دلون و تأکيد بر این که ونتورا خیلی مهم است، در نهایت برای ونتورا آرزو کرد که "حالاحالاها زنده باشد"! برای بازیگری که ۳۷ سال است از دنیا رفته!! از بازیگری که به قول همان دوستم، برایش مهم است، این قدر خبر ندارد که بداند سال‌ها و -بدتر از آن- دهه‌هاست مرحوم شده.
این فقط یک به‌اصطلاح عام "سوتی" نیست. از این لاطائلات هم نبافید که "ایشان کلاً در دوران کلاسیک سیر می‌کنند و شناخت و سواد آن دوره را دارند". اطلاعات البته با دانش فرق دارد، اما زمینه‌ی اولیه‌ی دانش است. اگر داشتند، دست کم با به یاد آوردن دو فیلم مشترک مشهور دو بازیگر، "ماجراجویان/آخرین ماجراجو" (روبر انریکو، ۱۹۶۷) و "دسته‌ی سیسیلی‌ها" (هانری ورنوی، ۱۹۶۹)، اختلاف سنی آنها آشکار بود.
تولید محتوای دقیق و درست، هرگز نمی‌تواند صرفاً به حافظه‌ متکی باشد. جلوه‌ی عدم احترام به مخاطب، صرفاً سیگار گیراندن جلوی دوربین نیست، بلكه این جستجو نکردن‌ها و خود را تصحیح نکردن‌هاست؛ و این تصور که هر چه می‌گویم، درایت و فراستی در آن جاری‌ست، به همین جا می‌رسد که مدعی علاقه به کار کسی باشیم اما بدیهیات را هم درباره‌ی این که چهار دهه است فیلمی بازی نکرده (چون زنده نیست!) ندانیم و همین را هم به خورد مخاطب بدهیم.
در پُست قبلی، نوشته بودم بین بر و بچه‌های "عشق هنرپیشگی" شایع است که بگویند دیوانه‌ی یک بازیگرند اما جز دو سه فیلم دم دست او، چیزی ازش ندیده باشند یا حتی ندانند تجربه‌ی کارگردانی داشته‌؛ و ادامه دادم که این طوری، دست‌کم ادعای علاقه‌مندی به طرف، بدجوری زیر سؤال می‌رود. همچنین است ادعای "فرا-نقد" در حالی که نادقیقی، نقد را به زیر صفر، فرو می‌برد و پَست می‌کند.

@amiropouria

#آلن_دلون #لینو_ونتورا #بازیگر #بازیگری #بدیهیات #غلط #مسعود_فراستی #مسعود_فراستی_پور

4 months, 3 weeks ago

در کارگاه‌های بازیگری جاهای مختلف که «شناخت و تحلیل بازیگری» می‌گفتم، در همان معارفه‌ی جلسه‌ی اول از همه می‌خواستم اگر به اسمی غیر از اسم شناسنامه‌ای خودشان صدایشان می‌زنند، همان را بگویند تا بنویسم. یک بار یکی که گمانم اسمش علی بود گفت دوستانم همه «اَل» صدام می‌‌کنند. چون عشق و زندگی‌ام آل پاچینوست. دردسر اینجا بود که نه‌تنها فیلم‌ها و نقش‌های مهجورتر و بسیار درس‌آموز پاچینو مثل
Two Bits
یا حتی فیلم «دنی کالینز» که آن موقع «فیلم روز» بود را نمی‌شناخت، بلکه حتی فیلم‌های معروفی مثل «... و عدالت برای همه» یا «فرانکی و جانی» را هم ندیده بود و مثلاً چیزی تحت عنوان «توانایی طنازی پاچینو» چنان برایش غریب بود که نمی‌توانست گریم و رقص و تا ته ِ خط مسخرگی رفتنِ او در «دیک ترِیسی» را باور کند. این چه جور
fan
بود که از «در جستجوی ریچارد»، مکاشفه‌ی بسیار هوشمندانه‌ی پاچینو در امروزی کردن شکسپیر که اولین تجربه‌ی کارگردانی‌ او در سینما بود هم خبری نداشت؟

این قصه‌ی «ایرونی» بس آشنایی‌ست. درست مثل علاقه به پاچینو با شیفتگی نسبت به یکی از بدترین بازی‌هایش (یعنی «صورت‌زخمی» برایان دی‌پالما بدون دیدن یا حتی شناختن فیلم هاوارد هاکز که دی‌پالما بازسازی کرده و بازی به‌قاعده‌ی بازیگر نقش تونی یعنی پل مونی، بازی پاچینو را مضحک جلوه می‌دهد). اما اصلش کلی‌تر از این حرف‌هاست: حتی چیزی را که ادعا می‌کنیم به آن علاقه‌مندیم هم درست دنبال نمی‌کنیم و اگر هم فیلم‌هایی چند از بازیگر(های) مورد علاقه‌مان ببینیم، امکان ندارد احساس نیاز کنیم که چیزی درباره‌شان بخوانیم (مگر در حد همین دو سه سطری‌های اینستاگرامی). در حالی که یک
fan
در هر جای دیگر دنیا، ته ِ تمام تحلیل‌های مربوط به آرتیست محبوبش را درمی‌آورد و از دورترین منابع هم برای دانستن درباره‌ی او و دستاوردهای کارش غافل نمی‌ماند.

با این مقدمه‌، چند فیلم را فهرست کرده‌ام که در بین دوستداران یا مدعیان دوستداری ِ آلن دلون تازه‌فقید، شهرتی همپای «سامورایی» و «یوزپلنگ» و «روکو و برادرانش» و «دایره‌ی سرخ» و «بورسالینو» ندارند. بی آن که بخواهم بگویم الزاماً تمامشان فیلم‌های خیلی خوبی هستند:

  1. دختر موتورسوار/ جک کاردیف/ ۱۹۶۸

  2. ارواح مردگان یا داستان‌های اسرار و اوهام/ اپیزود دوم به نام «ویلیام ویلسن»/ لویی مال/ ۱۹۶۸

  3. تابستان در پاییز یا تابستان ِ دیرهنگام (در اکران جهانی و در ایران: اولین شب آرامش)/ والریو زورلینی/ ۱۹۷۲

  4. آقای کلاین/ جوزف لوزی/ ۱۹۷۶

  5. هشدار! بچه‌ها دارند نگاه می‌کنند (در ایران: بیگانه‌ای که شب آمد)/ سرژ له‌روآ/ ۱۹۷۸

  6. تهران سال ۱۹۴۳ (در برخی کشورها به نام: تلاش برای ترور)/ آلکساندر آلوف و ولادیمیر نائوموف/ ۱۹۸۰

  7. کشتن یک پلیس (در خود فرانسه به نام: برای قایم کردن پلیس)/ آلن دلون/ ۱۹۸۱

  8. سوآن ِ عاشق یا عشقِ سوآن/ فولکر شلندروف/ ۱۹۸۴

  9. نیمچه‌شانس/ ژولیان وینیال/ ۱۹۹۸

توضیح مختصری درباره‌ی هر فیلم در یک ویدئو عرض می‌کنم که فردا در کانال یوتوبی‌ام تقدیم می‌شود.

@amiropouria

We recommend to visit

𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 1 month, 3 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 4 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 4 days, 2 hours ago