شب و خاطرات...

و موسیقی هرگز کهنه نمی شود

#موزیک
#لورا_برانیگن
#Self_control

@Jamais_vu20

‍ روزهای زوج بشنوید.

#شاخه_های_این_درخت_کهن
#ناصر_شاهین_پر

?شاخه های این درخت کهن برنامه ای است به میزبانی ناصر شاهین پر که در آن بدون هیچ گونه تعصب و پیش داوری به کندوکاو در تاریخ کهن ایران می پردازد.

#قسمت صد و چهل و هفتم

▪️سلطنت محمد علی شاه (ادامه)
▪️مشروطه خواهان در تبریز، رشت و اصفهان

▪️حرکت سردار اسعد از اصفهان، یپرم خان از قزوین و سپهدار از رشت

▪️پناهندگی شاه به سفارت روسیه

▪️تشکیل مجلس اعلا با ۵۰ نفر

▪️خلع محمد علی شاه و منصوب شدن احمد شاه

♦️اولین قسمت شاخه های این درخت کهن?
https://t.me/Jamais_vu20/4391

https://t.me/naser_shahinpar

@Jamais_vu20

‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ روزهای فرد بشنوید.

? #داستان_صوتی
#مرگ_در_ونیز
نویسنده: #توماس_مان
مترجم: #حسن_نکوروح

▪️با صدای: #آرمان_سلطان_زاده
کارگردان: #دامون_آذری
ناشر صوتی: #آوانامه
ناشر متنی: #نگاه

▫️قسمت یازدهم

مرگ در ونیز رمانی ست کوتاه از توماس مان، نویسنده ی آلمانی،  که پس از دیدار وی از ونیز در سال ۱۹۱۱، نوشته و در سال ۱۹۱۲ منتشر شد.

▪️نویسنده ی اثر، توماس مان، درباره ی این رمان گفته است: این داستان شهوتی جهنمی است، اما مشکلی که ذهنم را بسیار درگیر خود کرده بود، مسئله ی شرافت و شأن هنرمند است.

@books_audio500
@Jamais_vu20

Telegram

attach 📎

‍ ‍ ‍ شاهنامه خوانی به نثر (از ابتدا)

▪️ویران کردن رستم توران زمین را

زواره رستم را برانگیخت و رستم بر آنچه زواره می خواست عمل کرد و در سراسر توران زمین کشتار و غارت به راه انداخت، به طوری که از توران زمین تا سقلاب و روم یک سرزمین آباد باقی نماند. پیر و جوان را سر بریدند و زن و کودک را به اسارت گرفتند. بیش از هزار فرسنگ از آن سرزمین را ویران کردند. سرانجام بزرگان و ثروتمندان آن سرزمین در حالی که سوگوار بودند، نزد رستم آمدند و گفتند: "ما چنان از افراسیاب بیزار شده ایــم کــه حـتی نمی خواهیم او را در خواب ببینیم؛ هیچ کس با او در ریختن خون سیاوش هم رای و هم داستان نبود. همه ى ما گرچه پراکنده شدیم، بنده ى تو هستیم. حال که بر سرزمینمان چیره شده ای خون بیگناهان را مریز و خشم چرخ گردون را علیه خود برنینگیز! هیچ کس نمی داند افراسیاب کجاست! آیا سالم است یا هلاک
شده است؟"

وقتی رستم حرف های آنان را شنید، بر خود پیچید و سپاه را به سوی مرز قجغارباشی راند و تمام سران سپاه را نزد خود فراخواند و تمام دانشمندان و بزرگان و پهلوانان کارآزموده گرد او جمع شدند و گفتند: "اکنون کاووس بدون فر و شوکت بر تخت ایران نشسته و هیچکس را ندارد که در کارها راهنمای او باشد. اگر افراسیاب بی درنگ سپاهش را بر ایران زمین براند و بر کاووس پیر دست یابد، کام و آرامش ما تلخ می شود. در این سرزمین و در این جنگ، در فکر دامی برای او بوده ایم و تمام سرزمین آباد او را ویران کرده ایم. حال باید نزد آن پادشاه پیر برویم و اگر جنگی پیش بیاید یاورش باشیم. شش سال در اینجا بوده ایم و یک روز خوش بر ما نگذشت. در ایران کنیز و تخت و جایگاه داریم و کلاه سروری و نگین پادشاهی ما آنجاست. با خیره سری در اینجا برخاسته ایم و به آرایش تن خود پرداختیم و روانمان را در رنج گذاشتیم. اگر دل بر این دنیا بندی بر تو ناز کرده و بازی اش را از تو پنهان می کند. اگر دلت با اهریمن نیست، دل بر این دنیا مبند که او دشمن توست و بدان که تنها سودی که از این رهگذر خواهی برد پوشیدن و خوردن و نوشیدن است."

تهمتن بر آن گشت همداستان
که فرخنده موبد بزد داستان

چنین گفت خرم دلی رهنمای
که خوش گزین زین سپنجی سرای

نگه کن که در خاک جفت تو کیست
برین خواسته چند خواهی گریست

#شاهنامه_از_ابتدا
#جلد دوم
برگردان به نثر: #سیدعلی_شاهری
#نشرچشمه ۱۳۸۸
#قسمت صد و هفتم

اولین قسمت شاهنامه خوانی (جلد اول: از پادشاهی کیومرث) ?****

https://t.me/Jamais_vu20/96

@Jamais_vu20

? #موزیک #دمیس_روسس و #نانسی_بوید
#شراب_تابستانی

با جرعه‌ای ز بوی تو از خویش می‌روم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز

#شعر
#حسين_منزوی

@Jamais_vu20

انقلاب میخک (چگونه پرتغال با کودتا به دموکراسی رسید؟)
 این انقلاب در ۲۵ آوریل ۱۹۷۴ توسط افسران و درجه داران جوان در شهر لیسبونِ پرتغال شروع شد؛ فرایند فروپاشی حکومت از طریق کودتا به وقوع پیوست و اپوزیسیون غیرنظامی در فروپاشی دیکتاتوری حاکم بر این کشور نقشی نداشت. انقلاب منجر به سقوط حکومت دیکتاتوریِ سالازار  شد و آزادی‌ های مدنی را در کشور برقرار ساخت.

رژیم نظامیان در پرتغال بحران‌ های متعددی در سیاست داخلی و خارجی ایجاد کرده بود، اما آنچه باعث شد که افسران پرتغالی علیه این رژیم کودتا کنند، بی‌ اعتبار شدن ارتش پرتغال به علت عهده‌ دار شدن نقش‌ هایی غیرحرفه‌ ای بود. وظیفه ی ارتش در همه جای دنیا تقریبا مشخص است، اما وقتی وارد حوزه‌ هایی می‌ شود که ربطی به وظایف ذاتی‌ اش ندارد، به عنوان یک نهاد نظامی که وظیفه‌ اش دفاع از امنیت و تمامیت مرزی کشور است، نزد افکار عمومی آن ملت بی‌ اعتبار می‌ شود. افسران پرتغالی این بی‌ اعتباری ارتش و به طور کلی ادامه ی دیکتاتوری، آن هم با تکیه بر نظامیان را به صلاح کشور نمی‌دانستند و با کودتا، به این وضع خاتمه دادند.

چون این انقلاب بدون خون‌ ریزی و آشوب انجام شد، در تاریخِ پرتغال به نام انقلاب دموکراتیک مشهور است و چون مردم از سربازان با گل‌ های میخک استقبال کردند، به انقلاب میخک مشهور شد.

#انقلاب #پرتغال
#گل_میخک
#دموکراسی
#آزادی
@Jamais_vu20

‍ ? #فیلم #رویای_سهراب به کارگردانی علی قوی تن، ۱۳۹۷، درخصوص زندگی سهراب سپهری

( کیفیت 720p)

روی علف‌ها چکیده‌ ام
من شبنم خواب‌ آلود یک ستاره‌ ام
که روی علف های تاریکی چکیده‌ ام
جایم اینجا نبود
نجوای نمناک علف‌ها را می‌ شنوم
جایم اینجا نبود

#شعر #فانوس_خیس (بخشی از شعر)
دفتر: #زندگی_خواب‌ها
#سهراب_سپهری #درگذشت

#سینما #دانلود
@Jamais_vu20

Telegram

attach 📎

‍ ‍ ‍ روزهای زوج بشنوید.

#شاخه_های_این_درخت_کهن
#ناصر_شاهین_پر

?شاخه های این درخت کهن برنامه ای است به میزبانی ناصر شاهین پر که در آن بدون هیچ گونه تعصب و پیش داوری به کندوکاو در تاریخ کهن ایران می پردازد.

#قسمت صد و بیست و ششم

▪️ سلطنت مظفرالدین شاه 
▪️فساد و بیسوادی 
▪️عزل امین السلطان و نتایج آن
▪️صدراعظم شدن امین الدوله

♦️اولین قسمت  شاخه های این درخت کهن?
https://t.me/Jamais_vu20/4391

https://t.me/naser_shahinpar

@Jamais_vu20

? #موزیک #بی_کلام #ویولون
#قصه_ی_عشق
#Love_story
**سپس شب می‌ شد
و ما به ستاره‌ ها خیره می‌ شدیم
تو
دنبال بزرگ‌ ترین ستاره می‌ گشتی
و من غرق در تو
پیِ چشمانت می‌ گشتم

سردمان می‌ شد
اما زیبا بود
آن روزهای دیر و دور
آن عاشقانه‌ ها
که دیگر کهنه شده‌اند**

#شعر
#تورگوت_اویار
ترجمه‌: #سیامک_تقی_زاده

@Jamais_vu20

‍ ‍ ‍ شاهنامه خوانی به نثر (از ابتدا)

(جلد دوم، از داستان بازگشت کیخسرو به ایران تا پایان داستان فرود)

پیش تر خواندیم پیلسم به سوی میدان نبرد تاخت و داوطلب جنگ با رستم شد.

▪️و اکنون ادامه ی ماجرا:

گیو وقتی دید پیلسم طالب جنگ با رستم است، خشمگین شد و شمشیر از نیام بیرون کشید. رستم به او گفت: "با این ترک به گونه ای جنگ کن که احساس ننگ نکند." گیو و پیلسم با هم درآویختند. پیلسم نیزه ای بر گیو زد که از شدت ضربه اش هر دو پای گیو از رکاب اسبش بیرون آمد؛ فرامرز چون چنین دید، به یاری اش آمد و این یاری برای گیو بسیار مؤثر بود. فرامرز با شمشیر چنان بر نیزه ی پیلسم زد که نیزه اش به دو نیم شد. پیلسم با دو پهلوان ایران مانند شیری خشمگین در آویخت. وقتی رستم از قلب سپاه به این جنگ نگریست و دو پهلوان دلاور ایرانی را دید که با یک شیرمرد در آویخته اند و گرد و غباری که برپا کرده اند تا به ابرها بلند شده، در دلش گفت: "به جز پیلسم کسی چنین زور و پهلوانی ای ندارد." و دیگر اینکه از موبدان و اخترشناسان و دانشمندان جهان دیده خوب و بد آن سرزمین را شنیده بود و به او گفته بودند که پیلسم از بداقبالی بـه ایــن میدان آمده و در این جنگ پهلوانی در سراسر جهان مانند او پهلوانی نمی کند. ولی روزگار او در اینجا به سر آمده و اکنون همان زمان است که او چنین در این جنگ پای می فشارد پس به سپاهیان گفت: "کسی از جای خود تکان نخورد؛ من به سوی او می روم و زور و قدرت او را می آزمایم."
آنگاه نیزه ای در دست و کلاه خود بر سر نهاد و بر اسبش نهیب زد. سوار برای اسب سنگین شد و عنان سبک. رستم نگاهی به نوک سنانش که می درخشید افکند و در حالی که از خشم کف بر لب آورده بود از قلب سپاه تا میدان تاخت. پس به پیلسم گفت: "مرا می خواستی تا خود را در آتش افکنی؟ حال قدرت ضربات مرا خواهی دید و دیگر عزم میدان جنگ نمی کنی. دلم بر جوانی تو می سوزد و برای پهلوانی تو افسوس خواهم خورد. رستم این را گفت و اسبش را برانگیخت و به جنگ با او پرداخت. نیزه ای بر کمرگاه او زد و از زین مانند گویی بلندش کرد و تا قلب سپاه توران تاخت و او را به خواری در میان قلب سپاهیان توران انداخت و گفت این پهلوان را که از گرز من چنین کبود شده است، در دیبای زر بپیچید. آنگاه عنان اسبش را برگرداند و تا قلب سپاه ایران تاخت. پیران از دیدگان اشک بارید و دیگر طبیبان نتوانستند برای پیلسم کاری کنند. از هر دو لشکر غریو پهلوانان جنگجو برخاست. صدای طبل هایی که بر پشت پیلان بود تا چند میل شنیده می شد. زمین از نعل پای اسبان به لرزه درآمد و کوه و دریا از جای خود تکان خوردند. از بسیاری صدای فریاد و غرش کرناها گویی آسمان از جای خود درآمده است. سنگ های دشت تیره شد و خاک رنگ خون گرفت و بسیاری از دلیران سر باختند. گویی از آسمان خون می بارید و پدر بر پسر رحم نمی کرد. در رزمگاه بادی برخاست و تمام آسمان را تیره و تار کرد.

دو لشکر به هامون همی تاختند
یکی از دگر باز نشناختند

جهان چون شب تیره تاریک شد
همانا به شب روز نزدیک شد

#شاهنامه_از_ابتدا
#جلد دوم
برگردان به نثر: #سیدعلی_شاهری
#نشرچشمه ۱۳۸۸
#قسمت صد و دوم

اولین قسمت شاهنامه خوانی (جلد اول: از پادشاهی کیومرث) ?****

https://t.me/Jamais_vu20/96

@Jamais_vu20

Telegram

ژامه وو، ادبیاتِ هنر و فلسفه

‍ شاهنامه خوانی به نثر (از ابتدا) به میمنتِ قرین شدن با شب یلدا از امروز شاهنامه خوانی را از ابتدای کتاب آغاز می کنیم؛ هر بار یک برگ.‌ کیومرث پادشاهی کیومرث، اول ملوک عجم سی سال بود آن زمان که هیچ کس نمی داند اولین پادشاه ایران که بود، جز آنکه نسل اندر…