سید یاسر جبرائیلی

Description
حامیان سید یاسر جبرائیلی
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 1 week ago

6 months, 2 weeks ago
پس از عمری اتصاف صفت «علم» …

پس از عمری اتصاف صفت «علم» به #اقتصاد_بازار و #تجارت_آزاد و دوشیدن ملت‌ها از دریچه آزادسازی، واشنگتن بدون کمترین شرمساری بابت جسارت به ساحت علم، منافع امروز خود را در کشیدن دیوار تعرفه به دور آمریکا دید و دست به صیانت از بازار ملی برای تولید ملی زد و به ریش همه اقتصاددانان خندید.
@jabraeili_ir

6 months, 2 weeks ago
بلاتردید جراحی اقتصاد، بدون درد و …

بلاتردید جراحی اقتصاد، بدون درد و خونریزی نیست. لکن درد و خونریزی جراحی‌هایی که تاکنون انجام شده، همواره متوجه سفره مردم بوده است. دلار ۲۰ هزار تومانی هم قطعاً یک جراحی توام با درد و خونریزی است؛ اما ناحیه جراحی دیگر سفره ملت نیست، توبره دلارداران و دلاری‌فروشان است.
@jabraeili_ir

6 months, 2 weeks ago

پرسش و پاسخ

▫️شما چقدر امیدوارید که اجرای سیاست‌های نئولیبرال در کشور متوقف شود؟

❇️ سوال شما را می‌خواهم با یک خاطره پاسخ دهم.
تمتع که مشرف شده بودم، در فلسفه اعمال حج خیلی تامل می‌کردم. یکی از شگفت‌انگیزترین اعمال برایم، سعی صفا و مروه بود. این عمل، نزد خدای متعال چنان عظمتی دارد که در قرآن از آن به شعائر الهی، یعنی از نشانه‌هایی که انسان را به یاد خدا می‌اندازد، یاد شده است: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَه مِن شَعَائِرِ اللَّهِ. فلسفه این سعی چیست؟ چرا اصلا «سعی»؟ چرا از واجبات حج است؟ این نشانه و علامت که درک کردنش واجب است، می‌خواهد به ما چه بگوید؟
قصه این است: می‌دانید که حفظ جان فرزند بر والدین واجب شرعی است. حضرت هاجر وقتی تشنگی فرزندش اسماعیل را دید، مکلف بود که برایش آب تهیه کند. ایشان ناگهان متوجه آب در کوه مروه شد و به سمت آن دوید. وقتی رسید، خبری از آب نبود و فهمید آنچه دیده بود، سراب بوده است. برگشت و به کوه صفا نگریست. دید آنجا آب وجود دارد. به سمت صفا دوید، وقتی رسید، باز هم متوجه شد که سراب بوده است. باز برگشت و دید که در کوه مروه آب است! ظاهرا اینجا دیگر تکلیف پایان می‌یابد. فاصله صفا و مروه کمتر از 400 متر است که ظرف چند دقیقه پیموده می شود. یعنی حضرت هاجر چند دقیقه پیش نزد کوه مروه بوده و به چشم دیده که خبری از آب نیست. اما اینک در کوه صفا ایستاده و باز، به چشمش در مروه آب می آید... حجت دارد، تکلیف دارد که برود... باز به سمت مروه می‌دود و باز هم خبری نیست...
هفت بار این قصه تکرار می‌شود و هاجر به نتیجه نمی رسد، اما خدای متعال، آب را از زیر پای اسماعیل جاری می‌کند.
زعم من این است که ما اینجا با یکی از بزرگترین درس‌های زندگی مواجه هستیم. خدای متعال می‌خواهد بگوید تکلیف تو دویدن است؛ اگر حتی یک درصد احتمال وجود آب دادی و به سمتش نرفتی، به واجبت عمل نکرده‌ای! آن تصور وجود آب، حجت توست! اما خیال نکن که با سعی و تلاش خودت قرار است به آب برسی! نتیجه دست من است. سراب را در چشم تو آب جلوه دادم تا برایت حجت ایجاد کنم و امتحانت کنم. می‌خواهم تو را به تکلیفت آزمایش کنم. همان ابتدا، در همان لحظه که اسماعیل از تشنگی گریست، می توانستم چشمه زمزم را از زیر پایش جاری کنم، اما نکردم تا تو هاجر شوی...
یکی از بزرگترین شبهاتی که درباره قیام امام حسین(ع) مطرح می‌شود این است که چرا امام با علم به شهادت، راهی کربلا شد؟ پاسخش یک کلمه است: ادای تکلیف! درس بزرگ قیام حضرت اباعبدالله این است که حتی اگر علم‌الیقین داشتی که انتهای مسیر، مرگ است، اما حجتی وجود داشت که تو را مکلف به رفتن کند، باید بروی! نامه‌های کوفیان سراب است؟ کوفه شهره به پیمان‌شکنی است؟ عهدشکنی‌شان را در عصر امیرالمومنین(ع) تجربه کرده‌اید؟ اما نامه نوشته‌اند! این دعوت‌ها حجت است و برای تو تکلیف ایجاد کرده است، باید بروی...
این است که من معتقدم ما برای اصلاحات اقتصادی در کشور، مکلف به دویدن هستیم. این دویدن هم ابتلا و امتحان همه ماست. اینکه نتیجه چه خواهد شد، در اختیار ما نیست. شاید اقتضای حکمت خدای متعال پیروزی باشد، شاید شهادت: ما لنا الا احدی الحسنیین...
@jabraeili_ir

9 months ago
سید یاسر جبرائیلی
9 months ago
سید یاسر جبرائیلی
9 months ago
سید یاسر جبرائیلی
12 months ago

اوایلِ بعد از رحلت امام که [شروع] این مسئولیّت جدید ما بود، این آقایان جناح چپ -که آن وقت هنوز چپ بودند، هنوز به این طرف منحرف نشده بودند- مثل آقای موسوی‌خوئینی، مثل آقای خاتمی می‌آمدند پیش ما [میگفتند] که آن جریان راست میگویند رهبری مال ما است؛ گفتم خب من چه بکنم، من چه کار کنم که وقتی آنها میگویند؛ خب، شما بگویید رهبری مال ما است. گفتم علاجش این است که شما که چپ هستید بگویید رهبری مال ما است؛ من انکار خواهم کرد؟ مسلّماً انکار نمیکنم؛ من رد خواهم کرد؟ نه، استقبال هم میکنم| رهبر حکیم انقلاب اسلامی، 30 تیرماه 1388

12 months ago

درسی از سیره سیاسی حضرت آقا برای جریان انقلابی

با رویکردها و مواضع غلطی که افراد مؤثر سیاسی مطرح و پیگیری می‌کنند، چه کنیم؟
در این باره، بخش عمده‌ای از شخصیت‌های سیاسی کشور را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد. گروهی از شخصیت‌ها جایگاه و شأنی برای خود قائل‌اند که اساساً درباره مسائل مهم مبتلابه کشور، هیچ‌گونه موضعی نمی‌گیرند. ملاحظه‌شان هم این است که مثلاً اگر درباره فلان کار غلط یک دستگاه دولتی موضع‌گیری نمایند، چون مسئول آن دستگاه تخریب می‌شود، وارد منازعات سیاسی شده‌اند و این منازعه، دور از شأن آن‌ها و بلکه به ضرر وحدت و همدلی و آرامش کشور است. در مقابل این گروه، گروه دیگری نیز قرار دارند که موضع‌گیری می‌کنند، اما مواضعشان، مستقیماً ناظر به اشخاصی است که عملکرد غلطی داشته‌اند یا موضع غلطی گرفته‌اند. به نحوی که بعضاً موضوع مورد نقد کنار گذاشته می‌شود و برای نمایش یک رویکرد و عملکرد غلط، به نقایص شخصیت صاحب آن رویکرد و عملکرد پرداخته می‌شود. نتیجه چنین فضایی این است که از یک جماعت قابل توجهی، در برابر اقدام‌ها و مواضع غلط، هیچ صدایی بلند نمی‌شود؛ و جماعت دیگری هم که موضع می‌گیرند، چون اشخاص را محور نقد قرار می‌دهند نه افعال را، موضع‌گیری‌شان بی اثر می‌شود. در نتیجه آن راه غلطی که باید جلویش گرفته می‌شد، طی می‌شود.
یکی از درس‌هایی که از سیره سیاسی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای باید آموخت، این است که اولاً هرگز درباره مسائل مهم و اساسی کشور سکوت نکرده‌اند، ثانیاً هنگام موضع‌گیری درباره رویدادها و مسائل، اشخاص را محور اظهار نظر خود قرار نداده‌اند، بلکه فعل یا قول غلط را نقد کرده و عمل صحیح و سخن صحیح را بیان کرده‌اند. یعنی ایشان به هیچ عنوان سکوت نکرده‌اند، اما بدون اسم بردن از افراد، قول را، یا فعل را با منطق و استدلال قوی نقد کرده‌اند. یکی از مصادیق این رویکرد، ناظر به کارهای غلطی است که مهدی هاشمی معدوم (برادر داماد آقای منتظری) در خارج از کشور به نام نهضت‌های آزادیبخش انجام می‌داد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در واکنش به این رویکرد غلط، سکوت نکردند، بلکه در مهم‌ترین تریبون سیاسی کشور، یعنی تریبون نماز جمعه موضع جدی گرفتند. مفهوم صدور انقلاب را تبیین کرده و تصریح کردند که مراد از صدور انقلاب، یک اقدام فرهنگی است، نه نظامی. اما هیچ اشاره‌ای به نام مهدی هاشمی نکردند. تصور بفرمائید حضرت آقا در تریبون نظام جمعه بجای تبیین مفهوم صدور انقلاب و نفی اقدامات غیراصولی مهدی هاشمی، از او نام می‌بردند و به شخص او حمله می‌کردند. آیا ابعاد منازعه سیاسی که ممکن بود آغاز شود، با توجه به حمایت‌های تمام قد آقای منتظری از مهدی هاشمی، در تصور می‌گنجد؟
اگر این روش اسلامی، برای شخصیت‌های مؤثر کشور مبنا باشد، هم از سکوت در برابر انحرافات و اشتباهات رنج نخواهیم برد، هم شاهد منازعات سیاسی بی‌حاصل نخواهیم بود. سیاست‌ورزی در پستوهای محفلی از یک سو و پنجه‌کشی در پست‌های مجازی از سوی دیگر، نسبتی با وظیفه امر به معروف و نهی از منکر ندارد.
@jabraeili_ir

12 months ago

*بورس چگونه مردم را ذینفع بدبختی خود می‌کند؟*

متیو دسموند (Matthew Desmond) جامعه‌شناس سرشناس آمریکایی در فصلی از کتاب «فقر محصول آمریکا» -که ان شاءالله به زودی ترجمه آن منتشر خواهد شد- نشان داده که چگونه سازوکارها و نهادهای سرمایه‌داری، لشکری از فقرا را برای تامین منافع سرمایه‌داران ایجاد می‌کند.
او می‌نویسد:
«سود شرکت‌ها هنگامی افزایش می‌یابد که هزینه‌های کار کاهش یابد. به همین دلیل است که هنگامی که شرکت‌ها دستمزدها را افزایش می‌دهند، بورس اوراق بهادار نیویورک (مشهور به وال استریت) به سرعت آن‌ها را مجازات می‌کند. وقتی در سال 2015 شرکت والمارت (بزرگترین فروشگاه زنجیره‌ای مواد غذایی در جهان) در واکنش به فشارهای مردمی اعلام کرد که قصد دارد حداقل دستمزد کارگران خود را به 9 دلار در ساعت برساند، سرمایه‌گذاران بورسی از سهام آن روی گرداندند. سهام این شرکت تا 10 درصد سقوط کرد و 20 میلیارد دلار از ارزش بازار آن از بین رفت. این رخداد، رکورد بزرگ‌ترین ضرر و زیان را در یک روز شکست.
همین اتفاق در سال 2021 نیز افتاد. بعد از اینکه والمارت قول داد میانگین دستمزد ساعتی خود را به 15 دلار برساند، سهام‌داران سرمایه خود را بیرون کشیدند و ارزش سهام در یک صبح پنج‌شنبه 6 درصد سقوط کرد. سهامداران با این کار خود داشتند به والمارت و هر شرکت دیگری هشدار می‌دادند: اگر دستمزدهایتان را افزایش دهید، باید منتظر عواقبش باشید.
چه کسی از این وضعیت نفع می‌برد؟ خب معلوم است، سهام‌داران. اما آن‌ها چه کسانی هستند؟ آدم وسوسه می‌شود که آن‌ها را مردانی با کت‌وشلوارهای مشکی راه‌راه و کراوات تصور کند که در اتاق‌های هیئت رئیسه در آسمان‌خراش‌های نیویورک دور هم جمع می‌شوند. اما واقعیت این است که بیش از نیمی از خانوارها در ایالات متحده در بازار سهام سرمایه دارند. خود ما سهام‌دار هستیم!».

اما آنچه دسموند گفته، فقط یک روی سکه است. اینکه نیمی از مردم آمریکا سهامدار بازار سرمایه هستند و از سود شرکت‌های بورسی نفع می‌برند، کمی گمراه‌کننده است. چون انسان تصور می‌کند اگر شرکت بزرگی مانند والمارت دستمزدها را افزایش ندهد، سود آن افزایش می‌یابد و نفع این افزایش سود را بیش از نیمی از خانوارهای آمریکایی که در بورس سهام دارند، می‌برند. یا اگر دستمزدها افزایش یابد، درست است که حقوق کارگران این شرکت افزایش می‌یابد، اما سهامداران این شرکت که خود «مردم» هستند، زیان می‌کنند. اما واقعیت این است که در آمریکا 10 درصد از ثروتمندترین خانواده‌ها بیش از 80 درصد ارزش کل سهام‌ها را در اختیار دارند. به عبارت دیگر، یک سیاه لشکری از سهامداران در آمریکا ایجاد شده که در مقایسه با سرمایه‌داران آمریکایی، ارزش سهام‌شان «تقریبا هیچ» است، اما نامشان «سهامدار» است و بدون اینکه سرمایه‌داران زحمتی بکشند، سر بزنگاه‌هایی مثل افزایش حقوق کارگران، سر و کله‌شان پیدا می‌شود و دسته‌جمعی برای حفاظت از سودهای نجومی سرمایه‌داران آمریکایی تلاش می‌کنند، چون خودشان نیز از این دریای پول، قطره‌ای کاسب می‌شوند!
این قصه، شباهت زیادی به سهامداری بخشی از مردم ایران در بورس دارد. چندین میلیون ایرانی، سهامدار شرکت‌های فولادی، پتروشیمی، پالایشی، معدنی و... هستند. اما واقعیت این است که 99 درصد سهامداران، سهامدار خرد محسوب می‌شوند. 41 میلیون ایرانی در بازار بورس سهامدار هستند، اما طبق آماری که چندی پیش از یک مسئول دولتی گرفتم، فقط حدود 350 هزار نفر ارزش سهامشان بالای 200 میلیون تومان است! اینجاست که وقتی می‌گوئیم نباید فولاد و پتروشیمی ایرانی به دلار به داخل فروحته شود، یا اینکه باید نرخ ارز تثبیت شود، لشکری میلیونی از سهامداران خُرد بورس در مقابل ما صف می‌کشند!
این بندگان خدا، که قاعدتا از قشر حقوق بگیر جامعه نیز هستند، فریب سود کاذب و ناچیزی را می خورند که در بورس به دست می آورند. چرا؟ اولا نمی‌دانند که بیشترین زیان را خود اینها از دلاری فروشی مواد اولیه ایرانی می‌بینند(چون با افزایش نرخ ارز، یا افزایش قیمت‌های جهانی، هزینه‌های زندگی‌شان از مسکن تا مرکب گران می‌شود). ثانیا متوجه نیستند که اگر جلوی دلاری‌فروشی گرفته شود و نرخ ارز تثبیت شود، بیشترین نفع را خود اینها می‌برند(چون ارزش پول ملی افزایش می‌یابد. در نتیجه هم قدرت خرید حقوقی که سر ماه می‌گیرند بیشتر می شود، هم اینکه ارزش پولی که در سهام دارند، افزایش می‌یابد).
بله عزیزان! بورس، همانگونه که در آمریکا لشکری از فقرا را برای حفاظت از منافع سرمایه‌داران بسیج کرده، در ایران نیز همین اتفاق را رقم زده است. رهایی از این وضع، فقط و فقط با بیداری ملت ممکن است. کمک کنید مردم را آگاه کنیم...

@jabraeili_ir

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 8 months, 4 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 11 months, 1 week ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 7 months, 1 week ago