𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 days, 2 hours ago
⁶⁵| نوشِدلم است، امواجی نهایت آرام قلبت حین نفس کشیدن که سرشار از عشق است، اندک اندک متلاطم و بسیار طوفانی.
قدمهای بلندت، نُت به نُت موسیقی دریاست. تو آن دریانوردِ اَبَر قدرتیکه قایقِ کوچکِ دلم را به اقیانوسِ چشمت رهانیدم.
آلونک دلم مالامال از خسخس دلتنگیاست، سرمای شدیدی را در نفسهای گرمم بالا میورم.
شیشهی صبرم محکم است و گریبانگرِ غم نیست، خود چابک و فراریست.
قایق کوچک را دست باد سپردی و مرا در پایگاهی نظامیات جابجا کردی.
آلونک کوچک را از خسخس دلتنگی پاک کردم، مدل زندگی را با مشخصات مندرج از خط مترو به بلندی سرکها تا فضای سماوات بالا بُردم.
یک قطار سرنشین از دریا به خاک و از خاک به آسمانها بلند شدند.
تو ارقام هر یک را در تعادل سنجیدی. آری؛ بگو! کدامین را سزد نشستن به کرسی بلند و برتری آسمان، یا تو همه را به یک سنجیدگی به تعادل بکشانی!؟
یا مهرورزی را به دل دریاها پای نفسهای گرمِ دویدن و نرسیدن به ذرهیی احساس دلباختگی برسانی!؟
با تو همه چیز غنی و پُر معناست.
آری؛ امروز راوی عشق دربارهٔ دوسویه بودن عشق روایت دارد:
زندگی جریان شفافِ لبخند و عشقست، تمام کائنات سرشار از عطر و بوی یگانگیست.
دیوارها به سقف خانه تکیه دارند، زمین به پشت آسمان خوابیده، افلاک دستِ کهکشانها را گرفته و جهان پای همدلی نشسته!
اکنون؛ چشمهای سبزمنش و دلهای سپید رنگِ تازه به تازه گُلشنِ ازل را به جسم و جانِ طبیعت به ارمغان آورده، انسان را بالانیشن و دولتدار به این خوشبختی دانسته، برای تقدس شرافت کلامش به او ارج داده است، دار و دستهی عالم را تحت قیادتِ انسان گذاشته است.
حالا؛ دو فنجان مهر و یک چشمه عشق از سکوتِ اخیر شب به کامِ زندگی تلخ میچکد، پیغام شب بخیر جهانی را تا نقطه نقطه سیاهی پاهایش را جمع کند، آهسته آهسته سپیدهدم چراغ بیداری را به فرق آسمان نصب کند.
اندیشهای کوچک در برق نگاهت بزرگتر و بزرگتر شود، پندار لبخندت به دلها شارژ شده و نقاش اوست که زندگی را با شکرانگیهایت لبریز از مهربانی کرد.
با تمام وجود و شرف عشق را بنام حضرت استاد تعلیم داد از قلم و برایت آموخت. هیچگاه فراموش نمیشود، آنکه یاد کند خدا را به یگانگی.
آری؛ هدف زندگی رسیدن به یگانه رفیقِ اعلیٰ است.
خوشحالم که تو رفیق اعلیٰ برای من هستی.
زندگی به همین سادگی زیباست؛ وقتی تو من را داری، رسیدنم به تو مبارک است.
اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ
خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است.
_سوره بقره آیه(257)
#فاطمه_خموش_سادات
#شکرگزاری_شب¹² • الهی شکر که تندرست و سرحالیم. • الهی شکر که میتوانیم؛ بیندیشیم به نفسهای عمیقِ سماوات! • هر از چند گاهی تفکر به جریانِ نفسهای گرم و انتشار بیوقفهی خون به رگ رگِ جسم و جانِ ما، مثلِ نوسانِ پَرتوِ آفتاب، در فضای سیارهای خاکی است. هنگامی…
⁶⁴|مَطلعِ عشق
از درب سحر
سر به گردون میکشم
وز مشرق دلت
صبح باشکوه را
سر میکنم
با سیمایِ شکفته چو گلهای ارغوان
لبخند بر لب سحر
از لب گلگونت میتازد
من؛ خورشید تابناکتری را
در نوشین لبانت میبینم
در افق مهرت شکفته میخندد گلهای عشقه پیچ
مطلعِ قامت تو از فراز کوی نگاهم
مرا امیدست به دیدار
به فردایِ دیگر
من؛ خورشید را
با روی تو
دیدهام
مشرق نگاهت
خیالم را
از دمیدن و آغاز روز
واقف میکند
انگار حال را
میان دستانم گذاشتهای
چشمانِ خمارت
چشمانم را مطلع و
رُخشش میدهد
من با تو مینویسم و میخوانم
من با تو راه میروم
و
قدم میزنم
میحرفم
و
بیبال پرواز میکنم
وز خیال جهان
دور
من به تو نزدیک میشوم
چو نور
وز چشم کسان محال
دستانم به دستان توست
جای پرسه زدنهای شبانه
با تو بیبال پرواز میکنم گرد افلاک
آن لحظاتِ نادر کنار پنجره ماه
تو را به آغوش میگیرم
آنگه میآیی تا رگ به رگ آرامش را
در آغوش چشمانم
گسترده داری
بغلِ آتشینات
سلول ”من”است
که
در آن
تا ابد
جا خوش کرده دلم
جهانِ فُرم ارتباطِ
منوتو را محال میداند
آن لحظاتِ که تو همراه من حرف میزنی بر لب مُهر سکوت میزنم
انزوای خویش را به حال تو مییابم
انگار قامت کلام من از میان لبان تو بلند میشود و جوانه میزند
آن لحظاتِ که
خاموش مینشینم
موسیقیِ نگاهت را گوش میکنم
غرق توام
در میان ازدحام شهر
گاهی میان دغدغه و همهمهها
مغروق نگاهت میشوم
غیر تو همه را فراموش میکنم
لمحهای که غرق توام
آهسته ستارگان شب گوش در گوش میگویند
ببین دیوانه را
به خود پچیده تو را میجوید
وقتی سرمست و خندانم
با تو از عشق میحرفم
مینازم به چشمانِ سحر خیزد
که سپیدهدم را
مَطلع از قامت رنگین تو میکند در افق سماوات بکر و بیکران
آدمکها اطرافم میپلکند
هی، میخندند
و
میگویند:«آخر این دیوانه ببینید، با خودش هان هان! میکند.»
بد جوری ملامت میشوم باتو...
در هیچ یک سخنِ گیر نمیکند آهنگِ نگاهم
وقتی تو رتیم هر آهنگ در ”من” هستی...
در فرازِ
کوی فراقت
بال راز را گشوده
من را باشکوه
طلعت جمالت
امیدِ سپیدهدم میشود، چشمانت!
وقتی مُطلعِ کردی «یقیناً کُلهُ خَیر»
به دلم
قرار و آرامش
لانه کرد
به چشمهایت
شرابخانه کرد
به ”من” که رسد
نگاهِ نمکینِ ”تو”
همچنان مست و مستانه
دل را از کف خیال بیرون
همنشین ساغر
و
میخانه کرد
به جانم رشحه انداخت
مَطلعِ نگاهت
آخر چگونه سوت بزنم
آوای عشق را
که لالم کرده است
فقط
میبینمت
” تو” را
که ”من”
دیوانه کرده است...
عاقلان! میگویند: «دیوانه! چرا با خود زیر لب میخندی، میحرفی...»
-آهان!
مردم، دیوانه نیستم، به خدا نهایت عاشقم!
#فاطمه_خموش_سادات
⁶³| شخصیتهای بزرگ از خطاهای بزرگی زندگی درس گرفته بوجود میآیند، نه؛ از تمجید و قدرانی بیشمار.
مقوله معروف است که میگوید: اشتباه زندگی برایت دو درس دارد:
یکی عبرت گرفتی تکرارش نمیکنی دوم عبرت نمیگیری و باربار به عین حال گرفتار میشوی.
آری؛ زمانی خودت نخواهیکه از سرگشت زندگیت عبرت بگیری و نجات پیدا کنی. پس؛ از هیچ کس بخاطر باربار گرفتار شدنت به یک نوع مصیبت و نگرانی گلایه مکن!
چرا که خودت تا حال تصمیم بیرون شدن از آن فاز را نگرفتهای.
#شکرگزاری_شب¹¹ • شکرگزاری آن صدمهها و زخمهای هستیم که در نهایت پوست قلبهای مان را مقاوم و نیرومند کرد تا رشد چشمگیری در مسیر شناخت و معرفت جهان و بالذاتِ خویشتن داشته باشیم. • شکرگزاری آن آسیبهای هستیم که ما را از امتناع ورزیدن به رفتن در کوچههای…
⁶²| بلندترین شبها هم با تیغ روشنی پایان یافتنیست، حتیٰ نخستینِ شبِ چله هم تابِ ماندن ندارد و رفته رفته پَر پَر خواهد شد.
ناامید مباش!
بالاخره خورشید به امتداد افق چشمت رخنه خواهد کرد.
تو با طلعت خورشید، به فردای دیگر از نو شکفته و آغاز میشوی.#فاطمه_خموش_سادات
⁶¹| وَداد
یکی را هزار سخن در سکوت
زبان نیک را دُر کلامست وَدود
ژاژخا را زبان همچو بلبلست
خموش را نشان چونگلست
مودت میکند با دل آنکه وَشت
وداد مهرش از آفاق حال گشت
#فاطمه_خموش_سادات#دلنوشت
بینیاش سرخیده و زیر پلکهایش پف کرده هقهق کنان سرش را وری تخته سنگ نهاده بود.
خانمی با یک بغل گل نزدش آمد، گفت: «چرا گریه میکنی، ببین گلها به تماشای تو آغوش باز کرده اند.»
دخترک گفت:«شما از حال من چی دانید؟»
خانم با گشاده روی گفت: «نمیدانم چه دردی پشت پلکهایت خوابیده اما من هم به مزار پسرم آمدم که امروز تاریخ تولدش بود، به مزارش گل پاشیدم، دعا کردم که شاد روان بماند...»
دخترک سرش را بالا کشید و لباسهای خاکآلودش را تکان داد.
گفت سنگ قبر پسر تان کجاست؟
خانم جلو آمد و گفت: «عزیزم! نگاه انداز بالای سرت گل پاشیدم و تا اکنون برایت ایستادگی کردم، چون؛ او برایم گفته بود یک خواهری به اسم ماریا دارم، در مسافرتِ اِزمیر با او آشنا شدم. من برایش گفتم پس؛ هر موقع ماریاجان را ببینم به آغوشم میفشارم و برایش میگویم تو مثل فرزندم فریدجان هستی. پسرم گفت: مادر جان! خواهرم ماریا از اینکه دکتر برایم مرخصی داده و دردم لاعلاج شده بیاطلاع است. محض اینکه بمیرم او از این اتفاق دلخور میشود، او توان رنجیدگی زیاد را ندارد، ولی؛ من جرأت این را نداشتم که برایش بگویم ماریاجان! وقت من کم است بزودی رخت سفر خواهم بست. هر موقع با او دیدار داشتید، بگوید دیر یا زود همه یکی خواهیم شد، پس؛ برای رفتگان جز دعا و خیرخواهی اشک و ویلان سودی ندارد. برعکس اشکها مثل جریان باران داغ و شور به روح و جانِ ما جاری خواهد شد.
آن موقع که حایل میان ماست و من قادر به حرف زدنِ مستقیم با آن را ندارم. چگونه بگویم اشک نریز! این حال فقط باعث زخمِ روح و روانم خواهد شد.»
ماریا! با شنیدن حرفهای مادری فرید؛ جاخورد و اشکهایش را پاک کرد، گفت: «فرید جان، برادرِ نهایت عزیزم!
من همواره برای شاد روان بودنت دعا میکنم، آری؛ هر موقع تکلیف و مسؤولیت زندگی از دوشم برداشته شود، منهم به کاروان رفتگان میپیوندم...خوب؛ وقتی تو با لبخند و صبرم خوشحال باشی پس از این همیشه جای اشک برای خوشحال کردنِ خودم تلاش میکنم.»
مادرِ فرید، ماریا را به آغوش کشید و گفت: «ماریا جان! این قول ابو علی سینا چقدر زیباست که میگوید: ”اگر می دانستید که یک محکوم به مرگ هنگام مجازات تا چه حد آرزوی بازگشت به زندگی را دارد، آنگاه قدر روزهایی را که با غم سپری می کنید، می دانستید.“
پس؛ چه برسد به آنکه به فرجام و نقطهی آخر زندگی رسیده باشد.
آنکه در لحظه چشیدنِ مرگ است، میداند که دنیا ارزشِ نگرانی، غمخوردن و آه کشیدنِ بیسروته را ندارد.»
⁶⁰| طالعِ خجسته و پیروزی مستمر از آن ملتی است که کردار به سخاوت و گفتار به صداقت دارند.
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 days, 2 hours ago