?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
پدر و مادرم فدایت، ای رسول خدا!
مصیبت تو، بقیهی مصیبت دیدهها را
به شكیبایی واداشت
و همه را در مصیبت تو یكسان عزادار كرد.
_ اگر به #شكیبایی امر نمی كردی؛
و از بی تابی نهی نمیفرمودی؛
آنقدر اشك می ریختم تا اشكها تمام شود.
و این درد جانكاه همیشه در من می ماند،
و اندوهم جاودانه می شُد؛
كه همه اینها در مصیبت تو ناچیز است.
• چه باید كرد كه زندگی را
دوباره نمیتوان باز گرداند،
و مرگ را نمی شود مانع شد،
پدر و مادرم فدای تو!
ما را در پیشگاه پروردگارت یاد كن؛
و در خاطرات نگهدار.
_امیرمومنان در فراق رفیقش میسوخت.
نَهجُالبلاغه،خطبه۲۳۵
چنان بیروی تو دست و دلم از کار خود مانده
که ساغر در کفم لبریز و من مُردم ز مخموری
کلیم_کاشانی
در جمع یاران و یا در ضمن سخنرانی عمومی، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان که قرآن
رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیماری و پیری مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پیامبر اکرم (ص) یک ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزدیک شده و
بازگشت به سوی خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما می گذارم و می روم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا
کنار حوض کوثر برمن وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود. در حجه الوداع در هنگام رمی جمرات فرمود: «مناسک خود را از من فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید».روزی به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین و نگرانند. پیامبر در حالی که به فضل بن عباس و علی بن ابیطالب (ع) تکیه داده بود به سوی مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده اند
شما از مرگ پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبری بوده است که جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد. روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد .
سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: «کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شده ام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام».در چند روز آخر از زندگی رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:«ای مردم! آتش فتنه ها شعله ور گردیده و فتنه ها همچون پارههای امواج تاریک شب روی آورده است. من در روز رستاخیزپیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید. آگاه باشید که من درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می کنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بیتم ). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت می رسید. آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد: «ای رسول خدا، می ترسم طاقت این کار را نداشته باشم».پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید».ام سلمه، همسر پیامبر گفت: «علی را بگویید بیاید. زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست».هنگامی که علی (ع) آمد، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نواده های پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع) خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم».سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد
من از حسین (علیه السلام )
آموختم که چگونه
انسان می تواند
در حالی که تحت
ستم است، برنده باشد
و از او آموختم که
چگونه می توان زیر
فشار ظلم بود و پیروز شد....
کای مونس شکستهدلان، حال ما ببین
ما را غریب و بیکس و بیآشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند
در ورطهٔ عقوبت اهل جفا ببین
در خُلد، بر حجابِ دو کونْ آستین فشان
واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
نی نی؛ برآ چو ابر خروشان به کربلا
طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین
تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر
سرهای سروران همه بر نیزهها ببین
آن سر که بود بر سرِ دوش نبی مدام
یک نیزهاش ز دوشِ مخالفْ جدا، ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو
غلتان به خاک معرکهٔ کربلا ببین
یا بضعةالرسول، ز ابن زیادْ داد!
کو خاک اهل بیتِ رسالت به باد داد
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
خاموش محتشم که از این شعر خونچکان
در دیده، اشک مستمعان، خونِ ناب شد
خاموش محتشم که از این نظمِ گریهخیز
روی زمینْ به اشک، جگرگون، کباب شد
خاموش محتشم که فلک بسکه خون گریست-
دریا، هزار مرتبه، گلگونحباب شد
خاموش محتشم که به سوز تو آفتاب
از آه سرد ماتمیان، ماهتاب شد
خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین
جبریل را ز روی پیمبر حجاب شد
تا چرخِ سفله بود، خطایی چنین نکرد
بر هیچ آفریده، جفایی چنین نکرد
ای چرخ، غافلی که چه بیداد کردهای
وز کین چهها درین ستمآباد کردهای
بر طعنتْ این بس است که با عترت رسول-
بیداد کرده خصم و تو امداد کردهای
ای زادهٔ زیاد، نکردست هیچگه-
نمرودْ این عمل که تو شدّاد کردهای!
کامِ یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر؛ که را به قتلِ که دلشاد کردهای
بهر خسی که بارِ درخت شقاوتست
در باغِ دین، چه با گل و شمشاد کردهای
با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو
با مصطفی و حیدر و اولاد کردهای
حلقی که سوده لعلِ لبِ خود نبی بر آن
آزردهاش به خنجر بیداد کردهای
ترسم تو را دمی که به محشر برآورند
از آتش تو دود به محشر درآورند.
ای دریغا هرگز فهم نتوانی کردن که چه گفته می شود !
عشق خدای تعالی جوهر جان آمد ، و عشق ما جوهر وجود او را عرض آمد .
عشق ما او را عرض و عشق او جان ما را جوهر .
اگر چنانکه جوهر بی عرض متصور باشد ، عاشق بی معشوق و بی عشق ممکن باشد ، و هرگز خود ممکن و متصور نباشد .
عشق و عاشق و معشوق
در این حالت قایم بیکدیگر باشند ، و میان ایشان غیریت نشاید جستن مگر این بیت ها نشنیده ای :
چون آب و گل مرا مصور کردند
جانم عرض و عشق تو جوهر کردند
تقدیر و قضا قلم چو می تر کردند
عشق تو و جان ما برابر کردند
تمهیدات
عین_القضات_همدانی
نوازش های عشق او لطافت های مهر او
رهانید و فراغت داد از رنج و نصب ما را
مولانا???
به نام الله که بخشایشگر و با رحمت است
"بهرهمندی از مواهب الهی، عین شکرگزاری است"
تا وقتی بر زمین هستی، به تمامیت زندگی کن.
نصف و نیمه زندگی نکن.
آن را بفهم تا از آن عبور کنی.
از هر فرصتی بهره بگیر و شگفتیهای حیات را تجربه کن.
برای زندگی کم مگذار ، ترسو نباش ، دست به عصا حرکت نکن ، شجاع باش و زندگی را به تمامی نوش کن.
کیفیتهای زندگی بیشمار است و زندگی ذهنی تنها بخش کوچک و تاریکی از آن است.
تر و تازه باش و چشمان مشاهدهگرت را باز کن و از مواهب پاک و خدادادهات ، بهرهمند شو و دیگران را بهرهمند کن.
این بهرهمندی ، عین شکرگزاری است.
زیرا شکر از مقولهی عمل است نه حرف!
"وَ اعمَلُوا آلَ داودَ شُکرَاً"
مسعود ریاعی
مبارک باد آن کسی که زندگی او گواه حقیقت است , نه شایعه حقیقت , نه مفهوم ذهنی حقیقت , بلکه حضور او حضور خدا را نمایان میسازد.
#شهید بابایی❤️
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago