𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 18 hours ago
در یک شب ابری چند عاشق و معشوق، از سرِ شیطنت. به امید دنیایی دیگر یا که شاید دنیایی بهتر، تن به خاک سپردند؛ اما چیزی نگذشته بود که باران شروع به باریدن کرد.
مردگانِ دفن شده، سر از خاک بیرون کشیدند و حیران و سردرگم به دنبالِ معشوقِ دفنشدهی خود گشتند.
#پوچی نویسنده: #عطیه_ابراهیمی #پارت_هفدهم #فصل_چهارم بیست و چهار همانطور که سرش را گرفته بود، روی زمین مینشیند و سعی میکند یکم جلوی سرعتِ هجوم خاطراتش را بگیرد. کمی بعد دختر دستش را روی شانهی پسر میگذارد و میگوید: - حالت خوبه؟ بیست و چهار…
گاهی نمیدانم باید باور کنم که به زندگی امید دارم! یا نباید باور کنم که از روزهایم خسته شدهام.
گاهی چنان شادم که همچون آفتابگردان به سمت خورشید سر میچرخانم؛ اما وای از آن لحظهای که شب شود. سر به زیر میاندازم و افسوس میخورم که چرا بیشتر به خورشید نگاه نکردم! انگار که یادم میرود فردایی هم در راه است. فردایی که شاید گرمابخشتر از دیروز باشد.
فعالیت کانال یکم کم شده من معذرت میخوام.
یکم درگیریهام زیاده... لطفا لفت ندین که دلسرد میشم???
قطره اشکی از گوشهی چشمم بر روی دستم چکید.
به او نگاه کردم، ناگهان اشکِ من لبخند پر غمی زد و لب باز کرد: «زمانی که ناراحت بودی، من آمدم تاکه شاید کمی آتش درونت را خاموش کنم؛ اما تو...»
سخن ناتمامش را با تبخیر شدن به گور کشاند...
آری، و اما من ذرهای از وجودم را بیهوده دور کرده بودم.
- من وقتی میرم توی طبیعت خیلی احساس خوشحالی میکنم. تو چطور؟
- من احساس خاصی به طبیعت ندارم؛ ولی وقتی میرم حمام حس خوشحالی میکنم.
- چرا؟... آها فهمیدم آب حس خوبی بهت میده و حدس میزنم چون اطرافتون دریا یا رودخونه ندارین حمام خوشحالت میکنه... درسته؟
- خب! یه جورایی؛ ولی دلیل اصلیش اینه که چون کسی توی حمام نمیتونه اشکهام رو ببینه خوشحال میشم.
سخن میگفت؛ ولی گوشهایم سنگین بود و لبخوانیام ضعیف. نمیفهمیدم از چه حرف میزند!
تمام توانش را جمع کرد و فریاد زد:
- دوستت دارم.
تا آمدم پاسخ بدهم که من هم دوستت دارم، به سوی آسمان پرواز کرد
او تمام جانش را بهپایم ریخت.
#پوچی نویسنده: #عطیه_ابراهیمی #پارت_هفتم #فصل_اول چیزی گلوی دخترک را میفشرد. نمیخواست هفت را از دست بدهد! او تنها آدمِ زندهای بود که میشناخت، گویا تمام پوچ نشینها مرده بودند... مردههایی که غیر از راه رفتن کاری بلد نبودند؛ اما هفت زنده بود و زندگی…
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 18 hours ago