«تصمیم گرفتم تا ظهر توی رخت خواب بمانم، شاید تا آن موقع نصف آدم های دنیا بمیرند و مجبور باشم فقط نصف دیگرشان را تحمل کنم.»

~چارلز بوکوفسکی?

Vesall_l ? ﮼وِصالْ

-قسمتی از کتاب?

این که نگذاری قلبت کسی را که دوستش داری، ببخشد، خیلی خیلی سخت‌تر از آن است که او را ببخشی.

-کالین هوور | ما‌ تمامش‌ می‌کنم

Vesall_l ? ﮼وِصالْ

گفت: خسته به نظر میرسی،
گفتم: روزگار بیش از آنچه انتظارش را میکشیدم بر من سخت گرفته است.

-امیر محمد عبدالهی

Vesall_l ? ﮼وِصالْ

چه بگویم سحرت خیر؟
تو خودت صبح جهانی…
-شهريار
Vesall_l ? ﮼وِصالْ

? #شعر_شب

هرکس بد ما به خلق گوید
ما چهره ز غم نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هر دو‌ دروغ گفته باشیم

✍? #مولانا

-اِبی

این آهنگو براش بفرست❤️

Vesall_l ?  ﮼وِصالْ

دکلمه‌ای از ما?️?️

Vesall_l ? ﮼وِصالْ

-سیاوش قمیشی
منو ببخش که بودی و این همه سال ندیدمت
تنهایی گریه کردی و حتی یه بار نشنیدمت

Vesall_l ?  ﮼وِصالْ

ما حتی دیگر دنبال شادی نیستیم،
دنبال کمتر درد کشیدنیم.

• چارلز بوکفسکیVesall_l ? ﮼وِصالْ

احساس میکنم بینایی ام را از دست داده ام ،
دیگر نمیبینم روح این آدم ها را ،
انگار جادوگری از شهر اوز
روح آدم ها را آغشته به زهر کرده و
همه به نحوی آلوده اند
یا ضرب دیدن یا ضربه می زنند ،
قلب هایی که از بیرون به کبوتر صلح میمانند
و زبان از توصیف زیبایی آنها می‌نالد
و قلم ها در هم میشکند
ولی وقتی از پنجره ای به درونشان می‌نگرم
دل هایشان سیاه و به کلاغی که درخشان ترین دارایی اش تاریکی پر های وجودش هست میماند،
انسان هایی که حتی دریچه ی
نگاهشان هم دروغ میگوید ،
احساس پوچی و گمراهی میان
این سیاه دِلان دیوانه ام میکند ،
در این قطب مثبت و منفی از آدم ها ،
به این دامنه از عقده که گریبان آنها را گرفته می‌نگرم علتی برای آن نمیابم که هیچ ،
راه فراری هم نیست ،
انگارهمه ی درها به نور
و همه ی دریچه ها به آسمان ها بسته شده،
همه ی رود ها سراب گشته،
و هر بار که این درد در من میروید
و من در درون جان میدهم
چگونه این عقده در آن ها ریشه کرده است و همچنان زنده اند چگونه زجر می‌دهند و همچنان زنده اند؟

~دل نوشته من?

Vesall_l ?  ﮼وِصالْ