𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 Monat, 1 Woche her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 Monate, 3 Wochen her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated vor 23 Stunden
#Retrouvailles
#بازدیدار
~•~•~•
#حامجید
#ریلیشن_شیپ
~•~•~•
خلاصه:
+دنیا دنیای بی رحمیه!
آدماشم این بی رحمی رو به ارث بردن،
جوری ساده خط میکشن روت و رهات میکنن
که تو هاج و واج میمونی!
ولی خوبیش اینه؛ ایامش در حال گردشه، میچرخه، اونقدر که آدمایی که روشون خط کشیده شده بود، خودشون رو آدما خط میکشن!
خطی که سالها پیش روم کشیدی رو میخوام جبران کنم!
-اومدم نزارم!
لجبازی رو تموم کن؛
ما هیچ کدوم خطاط خوبی نیستیم...!
~•~•~•
رمان تمام شده : می پاز
#بازدیدار
#در_حال_انتشار
~•~•~•
Channel ??
#pains_speak
~•~•~•
#حامجید
#برومنس
#فرندشیپ
~•~•~•
خلاصه:
این داستان
حکایت انتخاب انسان هاست
در حسرت گذشته ماندن و سوختن؟!
یا در آینده قدم برداشتن و پرواز کردن ؟!
اما من هیچکدام را انتخاب نکردم من درگذشته سوختم و ققنوس وجودم را در آینده به پرواز در آوردم بین فراموش شدن و فراموش کردن مرز باریکی بود به بلندای امواج دریای چشمانش اما من تظاهر به فراموشی را بیشتر دوست داشتم
«گفتند فراموشت کنم
اما به یاد آوردنت هر روز
درد آورترین شکل فراموشی ست!»
~•~•~•
#Hana
~•~•~•
Channel ??
~•~•~•
~•~•~•
خلاصه:
وابسته شدن، عجیب ترین و در عین حال دردناک حالت انسانِ؛
چون تا زمانی که اون فرد/افراد رو کنار خودتون داشته باشید، نبودشون رو حس نمیکنید.
یه وقتایی میدونی که نباید وابسته شی، میدونی که قراره عذاب بکشی؛ ولی این دل لامصب وقتی مِهر یکی بیفته به دلت دیگه به این راحتی ها بیرون نمیره،
اما؛
وقتی که برن،
اَمان از وقتی که برن!
احساس کمبود میکنی، کمبودی که هیچ جوره رفع نمیشه؛ حتی وقتی که برگرده، وقتی که باشه. بازم نمیتونی مثل قبل بهش نگاه کنی...
~•~•~•
#zi
در حال تایپ..
~•~•~•
Channel ??
بازگشت دوباره گرگ شب
~•~•~•
#حامجید
^^
درام،
عاشقانه،
هیجانی
~•~•~•
خواب دیدم، تو نشسته بودی وسطِ یه دشت...
دشتی پُر از گل...گلِ بنفشه...مثلِ بوت...
(نفس کشید) همین بوت که مستم میکنه...
من فقط نگات کردم حامد، از دور نگاهت کردم، ولی هرچی دست دراز کردم تا...تا تو بغلم حل شی...نشد...ولی اون تصویر خیلی قشنگ بود.
بگردم دورت، اومدی و به این خونه رنگ دادی، بوت اینجارو بهشت کرده،
میخوام به جون بِکشم بوتو، آنقدر بچسبم بهت که تمامِ جونم بوتو بگیره، همین بوت تورو بهم نزدیک می کنه...آنوقت حس می کنم کنارمی، نزدیکه نزدیک...چفته تنم...!
اون وقت هربار که بوت به مشامم برسه، انگار بغلم کردیو بوت تمامِ بینیمو پُر کرده...یعنی میشه عطره تنم پُر بشه از تو؟!
تو اون خواب مدام بینِ گلها راه می رفتیو می خندیدی...اون لبخند آنقدر زیبا بود با اینکه دستم بهت نرسید ولی...ولی دلم خواست، تو همون خواب بمونمو بمیرم.
~•~•~•
Writer:zaha
~•~•~•
Channel ??
~•~••~•
#حامجید
#دارکسان
#ریلیشن_شیپ
~•~•~•
خلاصه:
من اعتقادی به نیمهی گمشده نداشتم. فکر میکردم یکی میاد که باهاش از من مستقل، به مای مشترک میرسم، و یک سری مسئولیتها بر دوشم گذاشته میشه، فقط همین. اما زندگی بلند خندید. اونقدر بلند که تو رو از میون خندههاش دیدم. از همون خندهی تو، انگار که وجودم به دو نیمه تقسیم شده. یک نیمه تو، و یکی هم خودم. نیمههایی که مثل قطعههای پازل، لازمهی کامل شدن هم هستن. وقتی میخندی، حس میکنم که چقدر حال دلم خوبه. نگاهت، بهترین طلوع برای شروع روز منه، و قلبم متصل به قلب توئه. من هیچوقت به نیمهی گمشده باور نداشتم، اما الان تو نیمهی پیدای منی. پیدای پیدا. عشقت، تهنشین قلبمه. لبخندت، رونق ثانیههامه. نگاهت، آرامش روحمه. بودنت، امید بودنمه، و خودت هم که تکیهگاهمی. «تو» نیمهی دیگر منی
~•~•~•
#سارینا
~•~•~•
Channel ??
~•~•~•
#حامجید
#ریلیشن_شیپ
~•~•~•
خلاصه :
باید این صدای بهشتی رو تو چنین جهنم دره ای میشنید ؟
بارون !
بارون نرم نرمک داشت میومد جوری که دقیق حس نمیشد ..
بالاخره به منبع صدا رسید ..
پسر جوونی که شاید از حامد سه چهار سال جوونتر بود به آرومی جلوی جمعیت ایستاده بود و انگشتاش رو روی سیم ها میرقصوند ...
چشم هاش بسته بود و بی توجه به قطره های اروم بارون که روی صورتش میخورد توی خلسه ی خودش فرو رفته بود ، انگار که جسمش اینجا بود ولی روحش جای دیگه و دیگران رو میخکوب صدایی کرده بود که از قلبش میجوشید ..
حالا بارون هم کم کم شدت گرفته بود ..
چونه اش رو روی انتهای ساز گذاشته بود و آرشه رو مثل شاخه ای از درخت گیلاس با همون لطافت روی سیم ها میکشید ...
وقتی بالاخره صدای رعد و برق تو آسمون بلند شد تازه متوجه ی موقعیت شد و چشمای ترسیده اش از زیر موهای سیاه جلوی چشمش به آسمون خیره شد و رشته ی اون آهنگ بهشتی با زمین قطع شد..
~•~•~•
رمان تمام شده : شراب چشمهایش
#ویولن_والانه ??
#در_حال_انتشار
~•~•~•
Channel ??
#middle_of_the_night
#نیمه_شب
~•~•~•
#ریلیشن_شیپ
#حامجید
~•~•~•
خلاصه:
پچ زد:
_Call me
پچ زدم:
+صدام کن
لبخندی زد،
_In the middle of the night...
لبخندی زدم؛
+در نیمه شب...
یه قدم نزدیکم شد،
_and tell me
یه قدم نزدیکش شدم،
+و به من بگو
پیشونیش و به پیشونیم تکیه داد؛
_you can't
دستاشو گرفتم؛
+تو نمیتونی
پلکاشو بست؛
_you can't sleep without me!
پلکامو بستم،
+ که تو نمیتونی بدونِ من بخوابی!
~•~•~•
#ریلیشن_شیپ
#حامجید
~•~•~•
خلاصه:
باز می آیم به خود
دیری از آن عهد خوش بگذشته باز
باز می آیم برون
از ته بن بست سخت
من همی آیم برون
می رسم تا این زمان
باز می بینم که من
ماندم اینجا و سراسر مرده اند
مرده هایی جاودان
مرده هایی کز تن این زندگان
بر همه سبز تنم زنده ترند
دل خوشم با خاطره
خاطرات رفتگان
خاطرات جاودان مردگان
-رامین امید
~•~•~•
#بهارم
-گمان
-تلخ
-بیست و چاهار
~•~•~•
Channel ?
~•~•~•
#فرندشیپ
#حامجید
#امیرجید
~•~•~•
خلاصه:
-میدونی! اون یه اشتباه بود!
اما قشنگترین اشتباهِ زندگیمه...
رد و اثرش هنوز رو قلبمه،رو دستمه، رو روحمه!
حسش میکنم
+مثلِ سیاژ!
-آره دقیقا! مثلِ سیاژ
+میدونی شمادوتا شبیه چی هستین؟
شبیهِ کلاویه هایِ پیانو
نگاه کن هشتاد وهشت تا کلاویه
سیاه و سفید
اما دقت کن
این دوتا کنارِ هم سمفونیِ زندگی رو میسازن؛
غم،شادی،عشق،نفرت!
شما کنارِ هم موسیقیِ زندگی رو مینوازین
دراصل،مکملِ همین!
~•~•~•
#Ati
~•~•~•
Channel ?
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 Monat, 1 Woche her
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 3 Monate, 3 Wochen her
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated vor 23 Stunden