?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 12 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 4 weeks ago
ساختار سیاسیِ فعلی ایران بین دوگانهی "فروپاشیِ مرزهای فعلی" یا "پذیرشِ فدرالیسم" میخکوب شده است؛ و این میراث انتهایِ عمرش را به حکومت بعدی منتقل خواهد کرد. لذا به طور قاطع میتوان گفت، مهمترین تنش سیاسی سالهای پیش رو در جغرافیای ایران، تنش فروپاشی مرزها، یا پذیرش فدرالیسم و ارائهی اختيارات بیشتر به مناطق ملیتهای غیرفارس خواهد بود.
آثار ناشایستگی حتی در مستندهای حکومتی هم دیده میشه.
از کسی برای معرفی جاذبههای تاریخی استفاده میکنن که اگه متن نداشته باشه نمیتونه اهمیت یک کتیبه رو توضیح بده. کسی که جز اینکه «این نشون میده کشور ما چه گذشته با عظمتی داشته» نمیتونه جمله دیگهای اضافه کنه. کسی که واضحه حتی ویکیپدیای تاریخ ایران رو هم مرور نکرده، مطالعه تخصصی که بماند. کسی که تنها میشه از هیکلش به عنوان گلدون معیار استفاده کرد برای تخمین ابعاد بناهای مرتفع، وقتی از لنز واید استفاده میشه.
برای معرفی جاذبههای فرهنگی کسی رو انتخاب میکنند که جز فارسی به هیچ زبان دیگهای مسلط نیست، و با به قول خودشان «اقوام ایرانی» که نه زبان و گویش، که حتی لهجهشون کمی متفاوته همونقدر مشکل داره که یک توریست اسپانیایی ممکن بود مشکل داشته باشه. کسی که وقتی با یک زن بومی که جلوی دوربین خجالتزدهست و به فارسی رسمی تسلط نداره طوری برخورد میکنه که انگار داره یک شامپانزه رو به بینندگان توی خونه معرفی کنه، میشه عبارت «زبالهی مرکزنشین» رو در موردش به کار برد. کسی که خروجی عینی آموزش و پرورش فشل دولتهای فشله، که تنها چیزی که از فرهنگ میشناسند خونگرم بودن مردم دور از مرکزه، و حتی همونش هم نمیفهمند. یک بدبخت جهانسومی که وقتی شتر میبینه فکر میکنه روستای چندمیلیوننفری که ازش اومده از لحاظ توسعه خیلی فاصله گرفته ازون شترستان. یک ..... استمرارطلب و روسپی #زندگی_نرمال که محرومیت دورافتادگان رو نمک زندگیشون حساب میکنه.
نباید اجازه بدید یک مشت مترسک .... به شما و بچههای شما بگن ایران چهجور جاییه.
........
(حیف بود این متن انتقادی در یک کانال کوچک خودمانی خصوصی منتشر بشه، اینجا عمومیش کردم.)
اثر منقول
متاسفانه یک عده، چه سیاسی و چه مذهبی در بلوچستان مسابقه "چه کسی بیشتر چاپلوسی و دلبریِ تهران بکند راه انداخته اند".
مفهومی به نام فعال اجتماعی، سیاسی، مذهبی مستقل، اینجا معنایی ندارد. از دیدگاه این چاپلوسان، هر کسی که مستقل باشد جزو ایادی استکبار محسوب میشود. به دنبال تفرقه یا نابودی مدیران بومی و یا نظام پوسیدهی مقدس است.!
اخراج و رد مرز کردنِ بلوچها در پوشش بیشناسنامگی از بلوچستان
رژیم جمهوری اسلامی ایران با سیاستهای متنوعی سعی در سرکوب، تحریم و آوارگیِ مردم بلوچ دارد. یکی از شنیعترینِ این سیاستها، عدم صدور شناسنامه برای بسیاری از بلوچهاست که به دلایل مختلفی در طول چند دههی اخیر از داشتن شناسنامه محروم ماندهاند.
مسالهی رد مرز و آواره کردنِ جمعیت انبوهی از بلوچها که این روزها در شبکههای اجتماعی بلوچستان رؤیت شده و با نام پوششیِ "اخراج افغانها" در بلوچستان صورت میگیرد؛ از جمله سیاستهای تعیین شدهی رژیم جمهوری اسلامی برای سرعت بخشیدن به طرحِ "تغییر بافت جمعیتی" بلوچستان میباشد.
تاکنون رسانههای محلی چندین مورد از این رفتارهای افشا شده را، منتشر کرده و از برنامهی جدید و پنهان رژیم جمهوری اسلامی برای سرکوب بلوچها پرده برداری کردهاند.
این اقدام سیاسیِ رژیم جمهوری اسلامی با هدف محروم کردنِ بلوچها از حقوق اولیهی انسانیشان انجام میشود.
واضح است که بدون شناسنامه، این مردم نهتنها از خدمات دولتی مانند آموزش، بهداشت و شغل محروم میشوند، بلکه هویت رسمی آنها نیز آشکارا انکار شده، و به راحتی سرکوب و اخراج میشوند.
جمهوری اسلامی به بهانههایی چون "مبارزه با قاچاق"، "تأمین امنیت مرزها" و از همه مهمتر با هدفِ "تغییر بافت جمعیتی"، اقدام به بستن مرزهای بلوچستان کرده است. بسته شدن این مرزها (مسدود کردنِ راه بازگشت) و رد مرز کردن بیشناسنامگان به نوعی پاکسازی غیرمستقیم جمعیتی است.
این سیاستِ رژیم، صدها خانوادهی بلوچ را در فقر و فلاکت فرو برده و زندگی آنها را ویران کرده است. بسیاری از این افراد به دلایل مختلف مجبور به عبور از مرز برای کسب معیشت بودهاند و اکنون، نهتنها این راه درآمد بسته شده، بلکه خود و خانوادههایشان در معرض فقر، آوارگی، بیماری و مرگ قرار گرفتهاند.
این تصمیماتِ سیاسیِ سرکوبگرانه به مثابهی یک جنایت بزرگِ انسانی تلقی شده و به وضوح نشاندهنده تلاشی نظاممند برای از بین بردن هویت، فرهنگ و حتی حضور فیزیکی بلوچها در سرزمینِ اجدادیشان یعنی بلوچستان است.
از یک سو، هویت بلوچی این مردم در خطر بوده و از سوی دیگر، زندگی روزمرهشان در چنگال فقر، تبعیض و آوارگیست. رژیم جمهوری اسلامی نهتنها با بلوچها مانند انسانهای عادی رفتار نمیکند، بلکه با برخوردهای خشونتآمیز و قهری، سعی در تداوم وضعیت استعماریِ ایجاد شده توسط انگلیس، در منطقه دارد.
تبعات این رفتارهای سیاسی، بیشمار است. فقر، ناامیدی، بیماری، بیکاری، بیهویتی، اعتیاد، بزهکاری، جرم و جنایت و... از جمله دستاوردهایست که با این رفتار حکومت جمهوری اسلامی ایران در بلوچستان گسترش پیدا کرده است.
در حال بررسی بخشی از نقشههای تاریخی مربوط به جغرافیای ایران بودم، که متوجه شدم در چندین مورد وقتی نقشه های قدیم را طراحی و یا از زبان دیگری ترجمه کردهاند، نام مکران یا بلوچستان را نادیده گرفته و نام کرمان را پررنگتر، بزرگتر و پر اهمیتتر جلوه دادهاند. این مساله دلایل سیاسی پشت پرده زیادی دارد.
زیر مجموعه کردن و یا زیر مجموعهی کرمان دانستنِ بلوچستان یکی از بدترین پروژههای سیاسی/تاریخی ست.
اکثر جنایات حکومتهای قدیم ایرانی از طریق کرمان در بلوچستان انجام میشده است.
در مذاکرات آتش بس بین دوست محمدخان بلوچ با فرماندهان نظامی پهلوی، نفی سلطهی کرمان بر بلوچستانِ بعد از صلح، به عنوان یکی از شروط مهم مذاکرات توسط دوست محمدخان مطرح شده و او اعلام میکند که ما نمیخواهیم با کرمان نسبت و رابطه ای داشته باشیم و توسط آنها کنترل شویم.
(جنوب کرمانِ فعلی متعلق به قبایل بلوچ بوده است که ضمیمه کرمان شده است، و شامل تعریف ما از جغرافیای سیاسی کرمان نمی شود، چرا که هرگز متعلق به آن نبوده است.)
تنش بین بلوچ و کرمان یک تنش نسبتا دائمی پس از ظهور دوره تاریخی حکومت ترکها در ایرانِ بعد از اسلام بوده است.
البته در یکی از دوره های تاریخی بلوچها در یک انتقام سخت کرمان را فتح و به مدت یک ماه آنجا را در تصرف خود نگه داشته و پس از آن رها میکنند.
این مساله از نگاهِ دیگری، نشان میدهد که بلوچها اغلب میلی به جهانگشایی یا کسب فتوحات نداشته و ادعایی جز بر آنچه که از نظر تاریخِ قبیله ای و قومی به آنها متعلق بوده، نداشته اند.
نادیدهگرفتن نام بلوچستان در برخی نقشههای تاریخی و برجسته کردن نام کرمان، بیشتر بازتابی از سیاستحکومتهای ایران در دورههای مختلف بوده است. این رویکرد بهویژه در ترجمهها و بازنماییهای امروزی همچنان قابل مشاهده است و میتواند به نوعی تداوم برداشتهای نادرست تاریخی باشد.
در حالی که تاریخ بلوچستان نشان میدهد که این منطقه همیشه هویتی مستقل و متفاوت داشته و تلاشهای سیاسی آن بیشتر معطوف به حفظ سرزمینهای قومی و قبیلهای خود بوده است.
باید به وضوح اعلام کنیم که همزمان با نقد سرسختانه سیاستهای ناصحیحِ حکومت در قبال مردم بلوچ، حاضر به سکوت در برابر کسانی که نقش مؤثری در تداوم ظلم دارند، نیستیم. نقد ما به جریانهای فکریِ مذهبی و سیاسی مختلف در بلوچستان که با حکومتْ در تعامل هستند، به این دلیل نیست که آنها را دشمن تلقی کرده و از خود برانیم؛ بلکه به این دلیل است که نقش آنان در تداوم مشروعیتبخشی به یک حکومت سرکوبگر نمیتواند نادیده گرفته شود؛ و ما نمیتوانیم در برابر این رفتارها که آسیبهای زیادی در این چند دهه به بلوچ و بلوچستان وارد کرده است، سکوت کنیم.
خودْ آگاهید که برخی افراد سیاسی بلوچ نیز مدتی پیش با تصور بر اینکه از طریق نزدیک شدن به حکومت، با تبلیغ و بوق و کورنایِ انتخاباتی میتوانند جایگاهی برای اقلیتها، بهویژه مردم بلوچ، کسب کنند، وارد انتخابات شدند و از این طریق سعی کردند اعتماد مردم را به سازوکارهای حکومتی جلب کنند، اما به وضوح مشاهده کردند که جمهوری اسلامی هیچگونه مشروعیتی برای اقلیتها خصوصا بلوچها قائل نشد، و حتی اشارات و کنایاتی تحقیر آمیز نسبت به جامعهی بلوچستان نیز اتفاق افتاد. در نهایت هم، تلاشهای بوقچیانِ انتخاباتی نه تنها به بهبود شرایط منجر نشد، بلکه آنها حتی از سهمِ پشت پردهی خودشان نیز محروم ماندند. و کاری جز مشروعیت بخشیدن به حکومتی که همواره با سرکوب، تبعیض و نادیده گرفتن حقوق اقلیتها، بهخصوص مردم بلوچ، به تداوم اقتدار خود ادامه میداده است، انجام ندادند.
مجددا باید تأکید کنیم که نقد ما، برای حمایت از مردم بلوچ و منافع بلوچستان بوده و در مسیر دستیابی به عدالت است. ما خواهان رهبرانی هستیم که در کنار مردم ایستاده و راه مبارزه را تقویت کنند، نه آنکه روزی حضور در جلسات حکومتی را نفی، و روز دیگر در جلسات حکومتی رفت و آمد کنند.
اکنون بیش از هر زمان دیگری نیاز است که مردم بلوچستان، وحدت واقعی خود را در برابر حکومتی که اساسش را بر نفی حقوق انسانی و اولیهی آنها گذاشته است، حفظ کنند. ملت بلوچ باید به جای پذیرش کسانی که بین حکومت و مردم در تردید و تردّد هستند، به سمت یک "همگرایی مردمی" حرکت کند. و انتقاد از رهبران خودش را با زبان احترام اما شفاف و صریح انجام دهد، تا اجتماع از نظر روانی و فکری، آرام شده و از پریشانحالی در امان باشد.
در نهایت، باید به مردم یادآوری کنیم که شرکت در جلسات حکومتی، در شرایطی که ظلم و جنایت همچنان ادامه دارد، بیراهه رفتن و فراموشیِ خون شهداییست که در "جمعهی خونین زاهدان" به ناحق و با اهدافی پشت پرده کشته شدند. همچنین ظلم به جامعهای ست که در انتظار فکر و ایدهای برای رهایی از شرایط دردناک فقر و ظلم و سرکوب حکومت است. حکومتی که در چند ماه اخیر آنقدر در زندانها، جادهها و خیابانهای سطح شهر اقدام به بلوچکشی کرده است، که قلم از بیان آن شرمسار و ناتوان است.
در شرایطی که بلوچستان با یکی از بحرانیترین دورههای تاریخ خود از منظر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مواجه است، شرکت برخی چهرههای مذهبی شناخته شدهی بلوچ در جلسات حکومتی مانند "هفته وحدت" و دیدار با رهبر جمهوری اسلامی ایران، به مثابهی نوعی تایید ضمنی سیاستهای سرکوبگرانهی حکومت در بلوچستان است.
شرکت این افراد، که در میانشان افراد بسیار نزدیک به مولوی عبدالحمید نیز دیده میشوند، در حالی صورت گرفته است که در این یک ماه اخیر، کشته شدن سوختبران، افزایش اعدامها و قتلهای ناشی از حملات افراد مسلح ناشناس، جراحات عمیقی بر پیکر مردم بلوچ و جامعهی مضطرب آن وارد کرده است.
این تناقضِ عمیقِ میانِ شرکت در جلسات حکومتی و وضعیت فعلی بلوچستان، نیازمند واکنشی دقیق و هوشمندانه است.
مولوی عبدالحمید و بسیاری از چهرههای مذهبی و صاحب تریبون در بلوچستان، پس از "جمعه خونین زاهدان" تصمیم گرفتند از هر گونه تعامل مستقیم با حکومت خودداری کنند، که همگی این اقدام را گامی مهم و موثر در همسویی با مردم دانستند. اما اکنون، حضور افراد نزدیک به او در جلسات "هفته وحدت" با حکومتی که همچنان مردم بلوچ را سرکوب میکند، و از رفتار فراقانونی خود در بلوچستان دست برنداشته است، پرسشهای جدی درباره ماهیت واقعی این تصمیمات و ارتباط آنها با مردم بلوچ و خواستههایشان به وجود آورده است.
عدممشارکت در جلسات حکومت به معنای عدمرضایت از وضع موجود است؛ که مولوی عبدالحمید در سخنرانی بعد از انتخابات ریاست جمهوری، خود نیز به آن اشاره کرده و "عدممشارکت" را به معنای "عدمرضایت" دانستند.
لذا سوالاتی که اینجا پیش میآید این است: آیا میتوان همزمان یک مسأله را هم "مفید" و هم "مضر" دانست؟ آیا میتوان همزمان "عدممشارکت" را "نارضایتی" دانست و در آنِ واحد، در جلسات حکومتی شرکت کرد؟ آیا میتوان از یک سو حکومت را به خاطر سرکوب مردم نقد کرد و از سوی دیگر در جلساتی که این رژیم برگزار میکند، شرکت نمود؟!
بسیاری از مردم بلوچستان از اقشار مختلف، چه سوختبرانی که هر روز با خطر مرگ مواجه هستند و چه خانوادههایی که عزیزانشان اعدام شده یا در صف اعداماند و یا به دست نیروهای مسلح ناشناس کشته میشوند! چه دیگر افراد جامعه، این تضادِ رفتاری را درک نمیکنند. برای مردمی که همچنان در حال مقاومت علیه ظلم هستند، این رفتارها پیامهای متناقضی میفرستند و ممکن است از نظر آنان به نوعی همکاری غیرمستقیم با حکومت تعبیر شود.
در حالیکه بسیاری از مردم بلوچ رهبر جمهوری اسلامی و حکومتش را بهعنوان عامل اصلی ظلمها و سرکوبها میشناسند، حضور در جلساتی مانند "هفته وحدت"، و پیش از آن مخفیانه در "انتخابات" این تصور را تقویت میکند که "عدهای" در بلوچستان، از طریق مشارکت در این نشستها به دنبال حفظ جایگاه خود در ساختار قدرت هستند، نه حمایت از مردم.
این گونه اقدامات به تنهایی این قابلیت را دارند که مردم را از چنین رهبرانی دور کنند!
حکومت جمهوری اسلامی به وضوح، چه با رفتار چه با گفتار و چه با پندارش (ایدئولوژی)، دشمنی خود را با مردم بلوچ اعلام کرده است. با استفاده از ابزارهایی مانند احضار، بازداشت، شکنجه، اعدام، کشتار خیابانی، تحمیلِ فقر و محرومیت عامدانهی مردم بلوچ از تمامی حقوق انسانیشان.
اما آنچه حکومت را قویتر میکند، استفاده از کسانی است که ناآگاهانه یا از روی محافظهکاری به نوعی به مشروعیت بخشیدن حکومت کمک میکنند. حضور رهبران مذهبی شناخته شده و یا نمایندگانشان که پیشتر خودْ ادعای "عدمحضور در جلسات حکومتی" را مطرح کرده بودند، به معنای تسلیم شدن در مقابل این بازی حکومتی است و قطعا حکومت، از این وضعیت (شکاف) به نفع خود استفاده میکند.
همزمان با موج بی سابقهی رشد ملیگرایی بلوچ و تلاش برای بازیابی هویت، عزت و کرامت انسانی و تاریخی بلوچ، میزان سرکوب این ملت در سه ناحیه شرقی، غربی و شمالی بلوچستان واقع در سه کشور پاکستان، ایران و افغانستان بیشتر شده است.
پدیده قتلهای زنجیرهای، ناپدیدسازی قهری، اعدام و زندان در سراسر بلوچستان سرعت گرفته است.
سه دولتِ مذکور در برابر میزان هولناک کشتهشدن و سرکوبِ روزانهی مردم بلوچ مسئول بوده و باید پاسخگو باشند.
پدرم یک دیدگاه خوب درباره توبه و رجوع از دیدگاهِ غلط داشت که بسیار خوشایند من است. خصوصا درباره توبه و رجوعِ فقها، علما و اندیشمندان از دیدگاههای خطایشان معتقد بود توبه و رجوعشان از نظر و دیدگاهِ غلط، باید علنی، آشکار و همراه با اعتراف باشد.
یعنی آنها حق ندارند مخفیانه، بی سر و صدا و بدون آنکه به اشتباهِ فاحش خود که اکنون در جامعه منتشر شده و تبعاتی در پی داشته است، دیدگاه جدیدی را اتخاذ کرده و طوری وانمود کنند که اصلا مسبب انتشار آن دیدگاه غلط نبوده و از ابتدا همین دیدگاهِ جدیدِ صحیح را داشته اند.
میگفت اندیشمندان همانطور که دیدگاه اشتباه خود را علنا و پشت تریبون اعلام کرده اند، بعد از آن هم باید علنا به اشتباه خود اعتراف بکنند. صریح، بدون کنایه و اما و اگر.
وی از یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم به نام عبدالله بن مسعود رضی الله عنه، داستانی را ذکر میکند، که دیدگاهی خطا را بیانکرده و پس از آنکه به دیدگاه خطای خود پی برده بود، پیش از آنکه دیر شود به خانه تک تک کسانی که در مجلسش حضور داشته و آن قول اشتباه را شنیده بودند رفته و به آنها قول صحیح را گفته و از قول اشتباه خود رجوع کرده بود.
در قرآن هم آیهای با همین مضمون وجود دارد. آیهی ۱۶۰ سوره بقره که اینچنین میگوید: إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَٰئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
آیه به تعبیر عامیانه و ترجمهی کلی میگوید، توبه به تنهایی کافی نیست، بلکه پس از اعترافِ به قول، عمل و دیدگاهِ خطا، لازم است که اصلاح و تبیین (روشنگری) صورت بگیرد. به عبارتی، اصلاحِ آنچه که به سببِ دیدگاه، عمل و گفتارِ شما ایجاد شده و تبیین کاملِ موضوع بدون مخفی کاری، و در نهایت بیان دیدگاهِ جدید و صحیح است که سیرِ توبه شما را کامل کرده و صداقت و حسنِ نیت شما را نسبت به مردم، جامعه و پرودگار به اثبات میرساند.
این روزها که میبینم برخی از افراد، چگونه بی پروا نسبت به تبعات دیدگاههای خود، نظریه پردازی میکنند و بعد از آنکه مشخص میشود دیدگاه غلطی داشته اند، بی سر و صدا، مخفیانه و گاهی حتی با پررویی، خود را نه تنها تابعِ نظر جدید، بلکه حتی صاحبِ نظرِ جدیدِ منتشر شده در جامعه میدانند، و معتقد میشوند که از ابتدا همین نظر را داشتهاند، بسیار تعجب میکنم. بعضی هم خیلی حق به جانب میگویند "حالا یک چیزِ اشتباهی گفتیم ( یا گفتهاند) شما سخت نگیرید".
سخت نگرفتن برای زمانیست که شما خطایتان عواقبش برای خودتان باشد، و بهتر هم همین است که نسبت به خطای شخصی و فردی، گذشت، اغماض، چشم پوشی و بخشش، اتخاذ شود. اما وقتی عمل، گفتار، دیدگاه و تفکرات شما جامعه را سمت و سو و جهت میدهد، دیگر جاهلانه و بی پروایانهست که گفته شود: "حالا یک اشتباهی شد" و یا مطلقا اعتراف به اشتباه صورت نگیرد، یا هم زیرکانه به نفعِ خود تغییر جهت صورت گیرد.
در چنینِ مواقعی ضرورت ایجاب میکند که قلمها به حرکت درآمده و زبانها به بیانِ حقیقت گشوده شوند.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 9 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 12 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 7 months, 4 weeks ago