چشامی، تف به بقیه‌.

حافظه قلبش از حافظه مغزش قویتر بود.

شب بخیر.

یه بگایی رو پشت سر میزارم؛ یه بگایی دیگه میاد دستمو میگیره میگه سلام عزیزم فکر نکن که تنهات میزاریم تو یار همیشگی مایی???

دیگه با مرور خاطراتمون لبخند نمی‌زنم ، حالا برو خودتو بُکُش.

من از دور خودخواه و مغرور، از نزدیک دلسوز و شاد، اما درواقع از درون درحال پیدا کردن و جمع کردن تکه های خودمم.

"Still remember when you was mine, yeah
We were inseparable at one time, yeah-

از دوست داشتن آدما چیزی جز دلتنگی، گریه، فشار عصبی، غم و شکستن دل نصیبمون نشد.