?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 months ago
✅ سپری شدن کندِ این زمانِ زهر
(تحلیل تطبیقی بر وضعیت گسسته جامعه ایرانی با نگاهی به فیلم "امبرتو دی" اثر ویتوریو دسیکا)
✍ رضا کردبچه
🔹این سکانس از فیلم"امبرتو دی " اثر ویتوریو دسیکا کارگردان شهیر نئو رئالیسم ایتالیایی از سهمگین ترین سکانس های تاریخ سینما در به زیر کشیده شدن شرافت انسانی شریف بر اثر فقر و تنگدستی ست..
در این سکانس "امبرتو"شخصیت اصلی این فیلم ،در ندارترین و نادرترین حالت درماندگی زندگی خود، در بی شکل ترین حالت خالی دستان نیازمند خود، دارد تلاش زنده ماندن و تمرین تمنا می کند..او که در تورم و فشار اقتصادی وحشتناک ایتالیای پس از جنگ جهانی دوم و با اندک حقوق بازنشستگی یارای مقاومت در برابر گرانی، گذران زندگی سخت و پست و همچنین گسست بنیادین اخلاقی و انسانی درونی خود را ندارد ، در فکر گرفتن و درخواست اندک کمکی ست از جامعه ، با دراز کردن مردد دستان خود در برابر عابرین ، با به زیر کشیدن شرافت خود در پای حاضرین ، به تعبیری گدایی زیستن با تردید و اندوه .. با حالتی در درون چشم های استیصال...او با احتیاج و نیاز عریان خود تنهاست..او در گوشه ترین جای شهر گوشه گرفته است از گرسنگی شرم، از بی پناهی فقر، از سپری شدن کندِ زمان زهر.
🔹اما آنچه قابل تامل است ، شباهت قابل لمس و بی همتایی ست از وضعیت و فضای دردناک جامعه ای که امبرتو در آن در دهه های گذشته زندگی می کرد ، با شرایط دردناک جامعه از هم گسسته و پاشیده هم اکنون ما.. با وضعیت لجام گسیخته سر به فلک شده دلار، با سر خوردن بر زمین ارزش ریال، با دستان خالی بازنشستگان مغموم و فرتوت ، با شرافت سرخ شده از سیلی پدران ناچار، با محتاجان حراج کرده اعضای بدن خود فروش ، با دختران دم بخت بناچار تن فروش، با خانواده های جان به لب رسیده راضی به نان خشک ، با حاکمان پشت کرده به مردمان عصیان و دچار ، با بی پولی ها و رنج های مدام از بدست آوردن های پوچ، با استیصال،استیصال ،استیصالِ من از نوشتن از نان، از نوشتن بر آن با قلمی بی جان ، از جان بی مقدار برای درآوردن آن از سنگ، از سنگ ...از ننگِ این زندگی پر از نیرنگ حاکمان بر مردمان سخت در گریبان..
✅چرخه گسست طبقاتی
🔹اختلاف و فاصله طبقاتی یا به اصطلاح فاصله بین طبقه فرودست یا فرادست در هر جامعه ای زمانی معنادار می شود که این گپ یا به اصطلاح ناهمترازی با معیارهایی نظیر مقدار درآمد، محل سکونت ، کیفیت شاخص هایی مانند تغذیه یا بهداشت و دیگر موارد قابل اندازه گیری و سنجه باشد...تضادی که در اغلب جوامع در طول زیست تاریخ بشر به شکل محسوس یا نامحسوس همواره وجود داشته...برخلاف نظریه تضاد کارل مارکس؛ فیلسوفی که معتقد بود که این فاصله طبقاتی در نظام های سرمایه داری بعد از انقلاب صنعتی در طول زمان باعث اختلاف و بحران خواهد شد و با خودآگاهی طبقات پایین دست باعث طغیان این قشر و از بین رفتن و خودویرانگری نظام سرمایه داری و ایجاد جوامع کمونیستی و بدون طبقه خواهد شد ، عملا شاهد این موضوع هستیم که نه تنها نظام های سرمایه داری، چرخه اقتصادی سیاسی اغلب کشورهای جهان را در دست گرفته است، بلکه این شیوه در ذهن و تفکر انسانهای مصرفی عصر حاضر نیز رسوخ کامل نموده است...البته با این تفاوت که نقش تعدیل کننده دولت و حاکمیت در کاهش اختلاف طبقاتی و بهینه کردن زیست و معیشت مردم فرو دست در جوامع پیشرفته و نقش تسریع کننده حاکمیت در بیشتر کردن این شکاف طبقاتی در جوامع دسته سوم و ثروتمند تر کردن مردم فرادست آن کامل مشهود است.
🔹اما متاسفانه آنچه در جامعه سرمایه دار نما و دسته سوم کنونی ایران به شکل ملموس و دردناکی قابل مشاهده است بیشتر شدن هروزه این فاصله، عدم دخالت و بی قیدی حاکمیت در حفظ این ناهمترازی و در نهایت ایجاد یک گسست طبقاتی بین دو طیف بیچارگان طبقه فرودست و بی عاران طیقه فرا دست شده است..! یک گسست تمام عیار طبقاتی در دو طیف ناهمگون و ناهمخون...زیستن و آرامیدن در دو جهان ناموازی سخت و پست، زیستن در بیچارگی سخت و آرامیدن در بی عارگی پست...! حسرت زیستن موزون در آرزوهای محال طبقه رنج در برابر ثروت های بادآورده طبقه گنج..آنچه پیداست شرافت است و جان کندن مردمان سخت و آنچه ناپیداست رذالت است و جان گرفتنی پست از این مردمان با شرف تا در نهاد خویش آه کشیدن و آه کشیدن و آه...!
✍🎬رضا کردبچه
✅"دلار صعودی و مدیریت خوابِ بحران"
✍️رضا کردبچه
?️در حدود یک هفته است که بدلیل آلودگی های حاصل از مازوت سوزی و یا بهانه کاهش انرژی ،کشور در حالت تعطیل و کمای حاصل از سرما و آلودگی بسر میبرد وعملا چرخه های صنعتی و تولیدی که توازن درآمدها و هزینه های یک جامعه به آنها بستگی دارد در حال خواب خوش زمستانی هستند، بانک ها و موسسات مالی و ارزی هم در حالت نیمه تعطیل و بالطبع فعالیت های اقتصادی داخلی و بین المللی هم در رکود کامل...حال با توجه به شرایط خواب آلودگی کشور، سوال اصلی این یادداشت اینست که چرا و چگونه قیمت هر دلار در عرض همین یک هفته در حدود ۳۵/۰۰۰ریال افزایش قیمت پیدا کرده است؟ و بطور کلی ساز و کارهای حاصل افزایش قیمت دلار که کمترین تاثیرش باعث کوچکتر شدن سفره های آحاد مردم ایران است ،اساسا به چه مسائل بی ربطی مربوط میشود؟! و اصولا ساز و کار اداره کشور چگونه است که با عدم وجود فعالیتهای اقتصادی و تعطیلی آن نرخ تورم بر اساس پایه قیمت دلار همچنان نرخ صعودی داشته است!؟
?️"اتو لربینگر" نظریه پرداز معاصر ،بحرانها را به هشت دسته تقسیم کردهاست:۱) فاجعه طبیعی- ۲)بحرانی تکنولوژیکی- ۳) شرارت و بدخواهی- ۴)سوء رفتارهای سازمانی- ۵)خشونت محیط کار-۶) شایعهها- ۷)تقابل- ۸) حملات تروریستی...با واقع بین بودن و عدم سیاه نمایی مغرضانه می توان با جرأت گفت که در حال حاضر مردم و ساختارهای ناکارآمد اجتماعی و اقتصادی جامعه علاوه بر دست وپنجه گرم کردن با تمام هشت بحران ذکر شده ( آلودگی هوا، وضعیت جنگی جامعه ، ترس از سرقت اموال ودارایی ها، بحران بیکاری واز دست دادن مشاغل و غیره..) با بحران اضافه دیگری باعنوان "افزایش لحظه ای قیمت دلار" دست به گریبانند ، بطوریکه این بحران را به جرات می توان تاثیرگذارترین عامل منفی بر وضعیت نابسامان زندگی مردم دانست که رابطه مستقیم با وضعیت معیشتی مردم دارد که هیچ قاعده و اصولی هم برای توجیح علت نرخ صعودی اش حتی در زمان تعطیلی و خواب کشور از طرف حاکمان و دولتمردان ارائه نمی شود؟
?️از آنجا که با هیچگونه نظریه اقتصادی - اجتماعی نمیتوان چالش ذکر شده را تبیین و یا به اصطلاح توضیح داد، تنها می توان ایده "مدیریت خواب بحران" را در این خصوص بکار برد.. ایده ای که دولتمردان مستاصل در مدیریت ساختارهای بیمار جامعه، سعی می کنند با آن و با تجویز استراحت، خوابیدن، بستری شدن و تزریق مسکن های مقطعی مانند تعطیلی چند روزه ، کاهش ساعات کاری، خاموشی های گسترده و... وخامت حال آنرا مدیریت نمایند!
(تحلیلی بر وضعیت زندانهای مکشوفه سوریه و انسانهای مدفون و فراموش شده در آن..)
✍رضا کردبچه
@R_Kordbacheh
۱) "میشل فوکو" فیلسوف شهیر معاصر فرانسوی معتقد است که نهادهای انضباطی نظیر مدارس ، بیمارستانها، پادگانها و در نهایت زندانها در هر جامعه ای با تمرکز بر بدنمندی سوژه ( دانش آموزان، بیماران، سربازان و تبهکاران) و اعمال قوانین انضباطی وتنبیهی از طریق سازوکارهای قدرت، سعی در مطیع کردن و همسان سازی بدنهای این افراد با ساختارهای قوانین ناظر بر آن جامعه را دارند..اما در هر دوره تاریخی قوانین و ساز و کارهای قدرت متفاوت بوده است..بطور مثال اگر مجازات غیر انسانی بدنی تبهکاران یا بزهکاران در قرون وسطی نظیر اعدام با گیوتین در انظار عموم یا شکنجه های بدنی نظیر شمع آجین کردن یا به صلیب کشیدن تن های رنجور که هدفش حذف آنی بدن فرد گناهکار یا وارد کردن تدریجی شدیدترین رنج ها بر آن برای درس عبرت گرفتن و مطیع کردن دیگر بدنهای افراد جامعه بوده باشد؛ در دوره متمدن کنونی اما، مجازات اعدام و حذف فیزیکی بزهکاران یا شدت مجازات های بدنی دیگر بسیار کمرنگ تر شده و به جای آن اصلاح ذهنی، تربیت روحی و بازگشت فرد خطاکار به آغوش جامعه حتی از طریق روش های مطلوبتر قهری یا راهکارهای ترببتی- روانشناختی از اهداف اصلی دستگاههای قضایی و تنبیهی شده است.
۲) اما آنچه اینروزها در رسانه های جمعی از کشف سیاهچاله ها در زندانهای مدفون شده در اعماق خاک کشور سوریه به نمایش درآمده است، علاوه بر اینکه بازتاب سبعیت بربریت انسانی و اجرای دهشتناک قوانین قرون وسطی حکومتی دیکتاتوری در عصر حاضر است، یک تفاوت فاحش از لحاظ ماهیت و کارکرد شکنجه های بکار رفته با قرون گذشته را دارد! آنچه از حضور زندانیان تک سلولی در زیست سلولهای انفرادی ، انسانهای اولیه نما و تک یاخته در حفره های تاریک ، استخوانهای به جا مانده از بدنهای نافرمان اما حل شده در اسید ، لباسهای بر جای مانده از تن جاماندگان در زیر دستگاههای پرس ، بدنهای ناهمگون رشد در نقص گذر زمان و خط نگاری های کشیده شده شلاق های ناهمخون بر خون آبه های تن و دیگر مصائب سخت می توان نتیجه گرفت اینست که هدف این دستگاه دیکتاتوری قبل از حذف فیزیکی و یا اعدام یا تنبیه مخالفان خود، حذف ذهنی و وارد کردن عنصر "فراموشی وجود " در تاروپود ذهن انسانهای دربند و اسیر بوده است.
۳) بعبارتی دیگر حذف و اختلال درحافظه این زندانیان و سلب آگاهی از داشتن هستی وجود بعنوان سوژه های دربند و در واقع پاک کردن و محو حیات تاریک ذهنی شان با وجود زنده ماندن و نفس کشیدن از اصلی ترین اهداف نظام دیکتاتوری آن کشور در چاهک فراموشی بوده است..نگهداشتن زندانیان در اعماق حفره های تاریک زمین برای سالهای متمادی بدون هیچ تماس با محیط بیرونی با هدف پاک کردن ذهن زندانیان از هرآنچه بوده اند و به آن اعتقاد داشتن و یا به آن دلبستگی داشتن صورت گرفته است. به فراموش سپردن خاطر از وجود و هستی و غیاب تام بدن برای سالها بدون حضور در زیست جهانی بیرونی ...تدبیری وحشیانه انسانی اگرچه به فراموشی و حذف برخی افراد و مخالفین حکومتهای ددمنش بیانجامد ولی تاریخ و حافظه تاریخی اش هیچ گاه این اعمال و مسببان آنرا را فراموش نخواهد نمود!
(تحلیل جامعه شناختی بر زندگی های قسطی و مرگ ها آنی جامعه ایرانی)
?✍رضا کردبچه
@R_Kordbacheh
?"انسانهای بی چهره" شاید بدیهی ترین مفهوم برای تعریف انسانهای جامعه کنونی ما از منظر صاحبان قدرت باشد...بعبارتی انسانهایی که دیده نمی شوند و به حساب نمی آیند.. انسانهایی که "دیگری" نیستند، یا بهتر بگوییم ماهیتی ندارند و وجود ندارند..انسانهای فاقد هستندگی و فاقد اهمیت دیگر بودگی..انسانهای در گیر و دار فقر و فشارهای اقتصادی - اجتماعی خرد کننده استخوان...انسانهای نادیدنی در رنج های تدریجی زندگی خود و شاهد مرگ های آنی و ناگهانی همنوع خود.. انسانهایی که بود و نبودشان به بود و نبود حاکمانشان هیچ ارتباطی ندارد و خللی به ماهیت قدرتشان وارد نمی کند ؛ بدون حتی هیچ دلواپسی!
از منظر " امانوئل لویناس" اندیشمند و فیلسوف شریف فرانسوی عصر حاضر که معتقد است تمام شرارت های بشری بدلیل عدم اهمیت دادن و چشم پوشی از دیگری و نادیده گرفتن حقوق همنوع حاصل می شود ...در حقیقت زمانی که "دیگری" برای «من» بدل به «چهره ای بی چهره» می شود و توسط من دیده نمی شود و اهمیتش به تاخیر می افتد ،او همچون رهگذری درمیان جمع گم می شود، دراین لحظه است که بدی و شر بروز می کند، جنگ ها و ستیزها و نفرت پراکنی ها. «چهره داشتن » درواقع تقدم «دیگری» بر «من» را متذکر می شود..
در نتیجه جامعه ای که مردمان به زیر کشیده شده اش توسط مسئولینش دیده نشوند ،جامعه بی چهره ای می شود، زندگی شان به تاخیر و مرگشان به تعجیل می افتد ، زندگی تدریجی و رنج آورشان در برابر مرگ آنی و ناگهانی شان...زیرا که این مردمان دردشان دیگر احساس نمی شوند، زخمشان دیگر مرهم نمیشوند، داغشان دیگر تمام نمیشود..
?حال سوال اساسی که پیش می آید اینست که راه چاره این چنین جامعه بی چهره چیست؟ و بعبارتی راه حل برون رفت از این وضعیت ناهمگون چیست؟
پاسخ آن در این عبارت و در این حداقل ترین کار خلاصه می شود: "تماشای رنج دیگران". آنچه که "سوزان سانتاگ" نویسنده و نظریه فرانسوی عصر حاضر بدان معتقد است..سانتاگ در کتاب تماشای رنج دیگران معتقد است که حداقل ترین کار برای انسان عصر حاضر دیدن رنج ها و مشقت های همنوع خودش است..عدم بی تفاوتی و عبور از دیگری است..بعبارتی ترحم خالی احساسی سست است که باید به کنش تبدیل شود ،بجز آن می خشکد... وی معتقد است: " اغلب هنگام رویارویی با رنج های دیگران- و رضایت از اینکه این برای من اتفاق نمی افتد، من بیمار نیستم، من مسکین نیستم، من نمی میرم، من درگیر جنگ نمی شوم- طبیعی ست که مردم از اندیشیدن و روبرو شدن با مشقت های دیگری فراری باشند، حتی آن دیگرانی که نزدیک و قابل روئیت اند" .از این سو انسانها در صورتیکه رنج دیگران را رنج خود بدانند و دردهای دیگری را دردهای خود بدانند می توانند برای خود و دیگری کاری انجام دهند..دیگری برای آنها چهره و همنوع خواهد شد..در این شرایط جز ما برای ما چیزی باقی نخواهد ماند!
(تحلیل جامعه شناختی بر زندگی هوشمند انسان و تاثیرات تلفن همراه و هوش مصنوعی بر آن )
✍ رضا کردبچه
✅ بنظر می رسد زندگی تکنولوژیکِ انسان عصر حاضر ، وارد دوره عجیبی از "چرخه تروما مجازی" خود شده است...انسان منفصل از خود و متصل به غیر از خود...انسان بریده شده از اختیار و ادراک واقعی و انسان وابسته و همزیست با هوش و اختیار دیگری..از دست دادن حواس و غرایز طبیعی و بدست آوردن تکنولوژی هوش مصنوعی... ورود تکنولوژی هایی نظیر تلفن همراه از اواسط قرن بیستم و حضور برنامه و نرم افزارهای این ابزار و همچنین فضای سایبر و شبکه های مجازی، باعث گردیده که انسان ها اگرچه هر لحظه با حضور و صدا و تصویر غیر واقعی دیگران در ارتباط باشند و همراه؛ اما آن فاصله و گپی که بنظر می رسید قرار است با این تلفن های هوشمند پر شود، خود باعث خلائی دیگر و همچنین جدایی انسانها از یکدیگر شود...دور افتادن قلبها، احساسها و تماسهای واقعی از یکدیگر...جانشین شدن ایموجی ها ، گیف ها، نشانه های دنیای مجازی با غم ها، شادی ها، گریه ها و حتی ارتباط و تماس های عاطفی و واقعی... یک حواس ماشینیزه و مکانیکی که انسانها و حواس جمعی آنها را هرچه بیشتر در لاک خود ساخته و عمق تنهایی شان فرو برده تا جایی که باعث شده حتی انسان برای فرار از این تنهایی، چاره ای جز ازدواج و آغاز زندگی مشترک با تلفن همراه خود را نداشته باشد! ابزاری که شاید بواسطه همه کاره بودنش ، جای همسر و معشوقه انسان را نیز بتواند پر کند؛ تلفن همراهی که می تواند با او سفر برود، برقصد، جاهای ناشناخته را پیدا کند و حتی با او به رختخواب و هم آغوشی برود! حقیقت روشنی ست که هوش مصنوعی انسان را مدهوش دنیای کاذب و فریبنده خود نموده است.. دیگر امر واقعی از غیر واقعی، صدای حقیقی از غیر حقیقی، چهره راستین از صورت های دروغین مشخص و قابل تمیز نمی باشد...یک انسان هاله ای که همه جا حضور دارد و اما هیچ کجا وجود ندارد..بنظر می رسد انسان با جدا شدن از زندگی حقیقی خود وارد عصر دروغین مجازی جدیدی شده است، وارد عصر خلا دوم زندگی خود؛ خلا دوم مجازی!
✍? رضا کردبچه
✅ انگار عادت کرده ایم به زیر کشیده شدن...به زیستن در خفا، در تاریکی بودن به نفس کشیدن در زیر...انگار در زیستن های پنهان اما آدم های بهتری هستیم، شادتر و سرزنده تر، انسانتر و آسانتر... تنیده شدن ترس از دیدن و دیده شدن در تاروپود وجودمان، اضطراب از حضور و بودن واقعی، یک زندگی زیر زمینی و مخفی را در هویت مضطرب ایرانی مان شکل داده است...بهت ترس و اضطراب به پایین می کشد انسان را و به جان پناه و پنهان شدن نیازمندش می کند..انگار زندگی زیرین و زیرزمینی در زیر پوسته های ملتهب شهر ،امنیت ، آرامش و جاودانگی بیشتری تلقین می کند...یواشکی زندگی معمولی کردن، عاشقی کردن، نوشیدن، یواشکی شاد بودن و حتی امرار معاش های یواشکی برای حداقل زیستنی خفیف...انگار حقیقت نور، چشممان را می زند، در خفیفی نور اشیا و انسانها زیباتر بنظر می رسند، ملایم تر...
در متروها، در این تو در توهای پیچیده و مخفی در دلِ مسکون زمین ، انسانها گویی با یکدیگر مهربانترند، اگرچه کیپ تا کیپ غرقِ افکار پیچیده و فشرده خویش..اگرچه همچون غواصان، پرسه زنان در عمق افکار تنهایی خویش..در دل زمین در متروها انسانها انسانترند و آسانتر، همنوع تر...آن تجمع و فشردگی قلبهای نزدیک شده به هم در برابر آن پراکندگی و گسست احساسها در زندگی های واقعی جدا افتاده و دور شده از هم..در متروها کسی دیگر از دیده شدن و دیدن هراسی ندارد، از شاد بودن و شادی را قسمت کردن هم، از بهم نزدیک شدن...
آری اینجا دستفروشان دست رنج امید از دست رفته خود را می فروشند، آوازه خوانان، حراجِ رنجِ حنجره سوخته خویش سر می دهند، زنان بی سرپرست خرده نانی جمع می کنند برای شبهای گرسنگی فرزند...و ما همچنام تونل های زمان را یکی یکی عبور میکنیم،تاریک روشن ، تاریک روشن، ایستگاه به ایستگاه تا به آخر خط برسیم..به آخر خط..
✍? رضا کردبچه
✅آلبرکامو در افسانه سیزیف می گوید:"شخصی که خود را می کشد، از خود انتقام میگیرد واین راهی است برای آنکه نشان دهد؛ در اختیار کسی نیست! " اما شواهد عصر حاضر جامعه ایرانی نشان از حقیقت تلخ دیگری دارد ؛ خودکشی کننده به جای خود دارد از جامعه انتقام می گیرد! از جامعه سخت شونده بر او و تمام ره آوردهای مایوس کننده اش، از جامعه تاریک راه که او را مانند طفلی سر راهی گوشه پوچ زندگی رها کرده و حاضر به پذیرشش نیست..او را پس می زند و به کنار می کِشد..او رنج خود را می کِشد یا رنج او را می کُشد در نارسی آرزوهای محالش؟ خود را ناکام تمام می کند قبل از ناتمامی فشارهای خرد کننده ساختارهای جامعه اش ،خورده می شود در کام مرگ در بلعیدنی انتقامی-ناگهانی.. رسیدن به آخر خط آخر طناب !اما این حقیقت تلخ زمانی دهشتناک تر و قابل تامل تر می شود که سن خودکشی کنندگان به دوران نوجوانی و جوانی دارد می رسد..بعبارتی خودکشی، جوان می شود..شکوفا میشود مرگ نارس در قلب گل های رز قرمز ، در ساقه های ظریف گل هایی که قرار است در سنین پایین زیبایی و عطر زندگی بپراکنند..کام گرفتن مرگ از ناکامی شان...خودکشی یک انسان ، مرگ یک فرد نیست، خودکشی جمعی انسانهاست، همانند مرگ دسته جمعی نهنگ ها که آشوب دریا را برنمی تابند و آنرا به حال خود رها می کنند...مرگ مفرد است، اما نبودن خود خواسته یک فرد، مرگی است جمعی که جامعه و تمام افراد آن سبب ساز آن بوده اند، مسئولین بی مسئول و حاکمان بی حکمت آنرا مهیا کرده اند و آرام آرام آنرا همچون اتمسفر مرگبار در جامعه ای مرگ پرور و مرگ اندیش منتشر نموده اند اینچنین !
✍?رضا کردبچه
?بدیهی ست در مقابل حوزه عمومی جامعه که نمایانگر مراودات اجتماعی بیرونی انسانها در صحن جامعه است ، ما با مفهوم حوزه خصوصی و خانوادگی افراد در بطن زندگی جدا شده از اجتماع همگانی سروکار داریم که از آن به حریم شخصی یا privacy هم یاد می کنند. حریمی که در آن افراد بطور مثال در هسته یک خانواده و در بطن آن درد و دل می کنند، از مشکلات شخصی خود صحبت می کنند، معاشقه و یا تولید مثل می کنند و یا بطور کلی تمام امور نهانی و درونی زندگی خویش را نا آشکارا زیست می کنند. امابه نظر می رسد در عصر حاضر با ظهور فضای مجازی و شبکه های اجتماعی ،حضورحریم شخصی انسانها دچار اختلال معنایی - کارکردی شده و آنرا به امر همگانی و در معرض دیدگان عموم بدل نموده است...امری مستعمل و دستمالی شده که بعبارتی جزئیات زندگی خصوصی و منفرد افراد هرچقدر تکثیر و بیشتر دیده شود، مطلوبیت نهایی عمومی بیشتری به خود می گیرد.گویی اشخاص برای کسب رضایت عموم، تن های خصوصی را به نمایش گذاشته و به انتفاع مجازی اشتراکی تن داده اند!
?یکی از مهمترین و محرم ترین جغرافیای زیستن در خانه ها یا به تعبیری لانه آپارتمان های امروزی بالطبع اطاق خوابهای آن خانواده در هر خانه است..مکانی که در گذشته و قبل از ظهور اینترنت خصوصی ترین مکان خانه محسوب می شد که حتی سرک کشیدن و یا دراز کشیدن بروی تخت آن برای بستگان درجه اول نیز یک تابو و خط قرمز به حساب می آمد.. دیدن آلبوم عکسهای خانوادگی زوجی تازه ازدواج کرده بطور مثال، امری ممنوعه برای اشخاص نامحرم و غیر خودی محسوب میشد..اما سئوال اصلی این یادداشت این است که چرا آن امر نهان و به تعبیری دست نخورده و تقدس گونه برای برخی خانواده های امروزی به موضوعی آشکارا و هرجایی و به تعبیری دستمالی شده از منظر شبکه های اجتماعی بدل شده است؟ چرا آن فضای امن و سایه دار زندگی گذشته، اینطور لّخت و لُخت بی پروایانه در معرض دید همگانی می بایست قرار بگیرد؟ چرا به تعبیری ما در شبکه های اجتماعی شاهد معاشقه های دسته جمعی با فالوورها، اطاق خوابهای مجازی دسته جمعی و حتی تولید مثل های اشتراکی و لحظه متولد شدن نوزادی مجازی در منظر حوزه عمومی و دسته جمعی جامعه باشیم؟
?"عزت نفس های خود عکس محور" یا به تعبیری "عزت نفس های فالوور محور" در شبکه های اجتماعی که بر پایه تصدیق کردن ( از طریق لایک کردن) یا نظر دادن ( از طریق کامنت گذاشتن) یا حتی تخریب کردن( از طریق دیسلایک و فحاشی کردن) شکل گرفته است پاسخ کلیدی به این سئوالات است..بعبارتی انسانهای متکی به بدنمندی خود برای تایید شدن نیاز به دیده شدن دارند و حتی حاضرند اطاق خوابهای خود، لحظه تولید مثل خود و حتی جزئیات بارداری و زایمان فرزندان خود به وضوح به نمایش بگذارند.به تعبیری آنها در زندگی دوم مجازی خود آنطور زیست میکنند که خود را همانطور می توانند جعل کنند!
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 5 months, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 8 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 4 months ago