آیا نُخُستین فریاد خستگی و بیزاری از این روزهای سخت سرنوشت ساز  ،
کی ، چگونه و کجا به گوش خواهد رسید ؟
آیا گلوگاه چه کسی توان دمیدن شیپور بیداری و همبستگی را ،
در گوش خوابزدگان خواهد داشت ؟
آیا از این پس کدام درد سختِ جانفرسا ،
تن بیمار و خسته ی ما را به ستوه خواهد آورد؟
آیا سالها خموشی و خاموشی من و ما ،
تنها و تنها بر پایه ترس از کشته شدن است ،
یا سرچشمه ی این همه ماندگی و پوسیدگی و کپک زدگی همگانی ،
در جای دیگریست ؟
آیا در این روزها که آغاز پیروزی ننگ آور کوتادی 57 را به جشن و سرور نشسته اند ،
داغی و تیزی درفش نیم سده بردگی و بیگاری ،
قلب من و مای ایرانی را نمی سوزاند؟
آیا کاوه ی آهنگر ، فریدون ، سیاووش ، آرش ، بابک ، ،،،،،
تنها یک افسانه ی تاریخی بودند ؟
و آیا نُخُستین فریاد آزادی ،
در کجای اینروزها شنیده خواهد شد ؟
که اگر که نه امروز ،
که فردا بسیار دیر خواهد بود .
شما را به‌ایران سوگند ،
هر چه که دوست دارید از برخورد پرزیدنت ترامپ با مافیای اسلامی ،
شادمان شوید ، چرا که بدون هیچ دو دلی ،
اسلحه ی دیپلماسی سیاسی نیز میتواند بسیار کارساز باشد ،
اما ، ایران و نسل شیک پاسارگادیمان را بیش از تنها نگذارید .
نسل فرداییمان را بیش از این به سیه روزی نکشانید .
چرا که ایران بانو نیازمند میهنپرستانی از تبار جانباختگان ایرانیست .

انداختن تاس دوم ترامپ ، سیاست چماق و هویج ،
(Stick and carrot politics)،
فرمان فشار حد اکثری بر مافیای حکومتی ایران .
و باز گذاشتن دریچه ی گفتگو ،
آنهم با غضنفر اوغلو ،
مهره ای که رهبر فرزانه در اوج ناامیدی از کیسه ی مارگیریش بیرون کشید ‌.
پس شاید زمان ان فرارسیده باشد تا واژه ی آکنده از مفهوم پرزیدنت سادات ، پس از آسمانی شدن شاهنشاه آریامهر را به یاد بیاوریم که :
تو در ساعت 9:17 دقیقه مردی ،
ایران در ساعت 25  .
و فراموشمان نشود این جمهوری اسلامی است که آمده تا ایران را به ساعت 25 برساند .
بنابراین ، اینکه از خامنه ای گرفته ، تا گنده گویان سپاه ، و شاید لاریجانی ، یا شمخانی ،
یا یکی‌ دیگر از پادوهای رهبری ،
چه واکنشی در برابر پیشنهاد ترامپ نشان خواهند داد ،
بدون هیچ درنگی ، بستگی به چگونگی کنش و ، واکنش ما مردم ایران خواهد داشت .
پس بیایید تا یکبار و برای همیشه  ،
خودمان را باور کنیم .
و باور کنیم که می‌توانیم ، که رژیم مانند موش در تله افتاده ،
از توان همبستگی سراسری من و ما می‌ترسد .
باور کنیم که این آخرین فرصت برای رسیدن به رهایی و ازادی سرزمین آریاییمان است .
و باور کنیم که زمان آن فرا رسیده تا به گفته ی شاهنشاه آریامهر ،
در این لحظات تاریخی ، همه به ایران بیندیشیم .

وقتی همه آمدند ، آنها ، خواهند رفت .
(مانوک خدابخشیان )
×××××××××××××
رضاشاه دوم با همه ی توش و توان به میدان آمده ،
یک تنه در برابر میهنفروشان چپ و راست ایستادگی می‌کنند،
پرزیدنت ترامپ تنها با گذشت 2 هفته  در کاخ سفید ،
و زیر نویس چندین پروتکل اقتصادی ،
‌جیغ بنفش از کانادا ، تا فاندبگیران خوش نشین را در آورده ،
مکزیک و کلمبیا ماست‌ها را کیسه ‌کرده اند ،
به تزار دیوانه ی روس و خفاش زرد چین حالی کرده که اینبار شمشیر را از رو بسته ،
اتحادیه ی اروپا را دربست  آچماز کرده ،
حکومت آخوندی را پاک کنار گذاشته ،
گفته بروید ته صف رو به دیوار بایستید  .
و همانگونه که در گذشته هم نوشتم ،  رژیم گاو گیجه گرفته ی اسلامی که پاسخ گنده گوییهایش را پیشاپیش در عمان دریافت کرده است ،
ناگزیر ، از یکسو با دست پس زده ،
با پا پیش میکشد ،
و از دیگر سو مانند شیر ترسیده ی داستان  ما ،
عربده میکشد می دود ، و تیز می‌دهد .
و اگرچه که همه آمده اند تا ، آنها بروند ،
امامن و ما همچنان نشسته ،
چرتکه می‌اندازیم.

کلاه گشادی که خلیفه ی مسلمین جهان با گزینش غضنفر اوغلو ،
بر سر اصلاح‌طلبان چپاند .
دولت بی ساز و برگی که با لات بازی رئیس جمهور و گنده گویی های ماله کش اعظم ،
نه تنها در سیاست خارجی و جلو گیری از یک جنگ فرسایشی ،
که در اداره کشور نیز آنچنان خرش به گل فرو رفته ،
که توان پرداخت گدایانه ی 51میلیون تن از امت همیشه در صحنه ی خود را هم ندارد .
اما اروپایی که سرانجام دست از دلش برداشته ،
پروتکل تروئیکا را زیرنویس کرد ،
از واکنش خرس آرال و خفاش  لانگمن
برای وتوی آن ، به خوبی آگاه است .
از دیگر سو ، آنچه برای سیاست خارجی پرزیدنت ترامپ ارزشمند است ،
به پایان رساندن جنگ اوکراین ، و جلوگیری از رفتار مالیخولیایی پوتین در زدن کلید جنگ هسته ایست .
چرا که با دهنه زدن به تزار دیوانه ی روس ،
و برچیدن بازار پشتیبانی کشورهای نیتو از اوکراین  ، بر پایه ی ؛
چون که صد آمد ، نود هم پیش ماست ،
سرانجام در برابر ماندگاری رژیم ملایان  ،
با آنها نیز کنار خواهد امد ،
و چنانچه امت اسلامی ما همچنان ، تنها در پی پر کردن کیف پول و شکمشان بوده ،
ککشان هم از نابودی ایران و نسل‌های آن نگزیده ،
به پشتیبانی جوانان پاسارگادی ایرانزمین برنخیزند ،
پس از بستن قراردادهای بزرگ و فراوان بازرگانی با رژیم ،
تا پایان دوران 4ساله ی ریاست جمهوری خود ،
خواهد خندید .
بنابراین ، باید همه ی  تلاش خود را به کار ببریم تا مافیای خامنه ای نتواند به سبک همیشگی خود ،
با به بیراهه کشاندمان ، دورمان زده ،
بار دیگر سرگرم رخدادهای فیک و ساختگی نشویم ،
تا در سایه ی رهبری رضاشاه دوم ،
ایرانمان را ازچنگال خونخواران اسلامی رها سازیم .

آماده شدن پروتکل تروئیکای اروپا( European troika ) و سخنرانی سراسر دروغ و چاپلوسی جواد چاخان برای مردم اسرائیل ،
که آخرین میخ را بر تابوت خامنه ای و رژیمش کوبید .
آبانماهی که با ربودن بوسه ای از سر مهرماه  می آید ، اما سالهاست که خون دل انارهای تازه جان گرفته از چشمانش می‌بارد .
آبانماهی که همراه با سپیدی شکوفه های خرداد 88 ، سرخی یلدای دیماه 96 ، غنچه های تازه انار شده ی آبانماه 98 ، و انارهای لب ترک خورده ی شهریور 4001 ،
خون می گرید .
اما فشار حداکثری ، اکتیو شدن مکانیسم ماشه ،
باز شدن چندین باره ی پرونده ی هسته ای ،
گذاشتن سپاه در لیست تروریستی ،
پیاده کردن سیاست تازه ی  تحریمهای اروپایی ، و بیشتر شدن آن از سوی آمریکا ،
با بستن نهادهای اسلامی ،  یا تحریم شرکت‌های هوایی و ناوگان‌های دریایی ،
و تحریم و باز هم تحریم ،
و راز ماندگاری مافیای حکومتی در ایران ،
و ما که همچنان تماشاگریم ،
و ترن تقدیر تاریخ که لِک لِک کنان از کنارمان رد می‌شود .
داستان غم انگیز ملتی که تنها نق میزند .
ایرانمان به مافیای روس و چین فروخته شد ،
جوانان شیک و پاسارگادیمان در آرامگاههای سرد و تاریک پوسیدند ،
آقای خدابخشیان عزیزمان جانشان را بر سر این مبارزه ی نابرابر گذاشتند  ،
میهنپرستان فراوانی به پایان راه رسیدند ،
اما ما ملت  ، تنها ، نق میزنیم .
جهان ، بر آنست تا نفس رژیم را بگیرد ،
از حزب‌الله تا جمهوری اسلامی ، در برابر بی بی لنگ انداخته اند .
رژیم ، امروز نرود ، فردا خواهد رفت .
اما اگر من و ما به تماشا بنشینیم ،
پس از نزدیک به نیم سده ،کودتای دیگری با میهنفروشان تازه نفس تری رُخ خواهد داد .
رضاشاه دوم را تنها نگذاریم .

برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی و به پایان رساندن پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی ،
هر لات بیسوادی که با معشوقه اش قهر کرده بود ،
هر جوان تازه سبیل درآورده ای که از مادرش کتک خورده بود ،
هر نویسنده و سُراینده ای که توانسته‌ بود با ماموران KGB و مزدوران توده ای شیفته ی شوروی در پیوند باشد ،
هر جوان دستپروده ی آخوند  مسجد و حوزه ای ،
یا هر عزیز - دردانه ای که دو سفر اروپایی در پاسپورتش مهر خورده بود  ،
در گوشه گوشه ی کشور گروهک های گوناگون راه انداخته ،
اگر کسی میگفت بالای چشمشان ابروست ،
لب برمی چیدند ،
و با فریاد از دیکتاتوری شاهنشاه ،
ادای آزادیخواهی در می آوردند .
اما این تازه آغاز داستان بود .
در همین زمان ، غرب و شرق که به هیچ روی نمی‌توانستند چشم خود را بر روی بهشت ایران ببندند ،
پس از شناخت و آنالیز  ما مردم ، از همکاری همین گروهای مزدورِ میهنفروش سود برده ،
توانستند با پروموت دیوانه ی خرفتی به نام خمینی ،
و کشاندن مردم هیستریک ایران به خیابان‌ها ، آنهم با جنجال و هیاهو و به آتش کشیدن ثروت ملیمان ،
از ایران پیشرفته ی ما ،
یک افغانستان جنگ زده ، یک بنگلادش فقر زده ،
یک عراق مذهب زده ،
یک کره ی شمالی هسته ای زده ،
یک تایلند روسپی زده ،
و یک دزد خانه ی دینی ،
با سرکردگانی از فرومایه ترین مافیاهای مواد مخدر  ، اسلحه ، پولشویی ، کازینو و ....... ، بسازند .
اما اینروزها که کشور در اوج نابودی به قهقرا میرود ،
نه از گروهک‌های چپ و راست و اسلامی خبریست ،
نه از هجوم مردم ، با فریادهای سراسر خشم و کینه به خیابان‌ها ،
و نه از دشمنان سوگند خورده ی شرق و غرب .
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل  .

دیدید که رافائل گروسی در سفر خود به تهران ،
در پی آنست که پس از غسل تعمید رژیم ،
و ریختن آب توبه بر سر دولت وفاق اصلاح‌طلبان ،
راه را برای اروپای دودوزه باز، و آغاز دوباره ی تیاتر کمدی موزیکال قرار دادن سپاه در لیست تروریستی باز کند .
( که در پست دو روز پیش نوشته بودم )
در این میان اما ، دهان گشادان حکومتی که با بازگشت پرزیدنت ترامپ ،
دُمشان را روی کولشان انداخته ،
با زبان بی زبانی اقرار به شکر خوری کرده ،
از توطئه کشتن ترامپ ، تا داشتن بمب هسته ای را حاشا کرده اند ،
دوباره خروس خانگی شده ، برای مردم به گروگان گرفته ی ایران شاخ و شانه کشیده ،
پس از انجام هزاران اعدام‌ فله‌ای ،
در آخرین قدرت نمایی ،
کیانوشمان را که با نوشتن آخرین توییت در باره ی شادباش زاد روز رضاشاه دوم ،
بازداشت کرده بودند ،
پس از کشته شدنش به دست شکنجه‌ گران اطلاعاتی ،
با زدن توییتی از سوی او که چنانچه زندانيان سیاسی آزاد نشوند ، دست به خودکشی خواهد زد ،
پیکر بیجانش را از بالای پل حافظه به پایین پرتاب کردند .
و اکنون ، اگر هیاهوی دیدار ایلان ماسک با نماینده ی ضحاک ،
همچنین خواست ترامپ برای انجام مذاکره با اهریمنزادگان رژیم آخوندی درست باشد ،
تنها یک پرسش کلیدی باقی خواهد ماند :
آیا مراد ما از واژه ی مردم ایران چیست ؟
آیا جز خانواده های داغدار و جوانان سلحشور پاسارگادی ایرانزمین ،
این زامبیهایِ ترسو چه کسانی هستند ؟

همراه با هم بشنویم ،
همراه با هم بیاموزیم ،
و همراه با هم بیندیشیم .

زمانیکه دو ریالی دیکتاتور دیر می‌افتد ،
به جای اندیشیدن به پذیرش شکست ،
با بیشرمی شگفت انگیزی ،
پروژه ی استارت ماشین اعدام و کشتار جوانان را کلید میزند.
35 سال پیش در 17 دسامبر 1989 ، رهبر حزب کمونيست رومانی ، نیکولای چائوشسکو و همسرش در تهران ،
پس از نهادن گل بر آرامگاه خمینی ، پیر خرفت رژیم ،
در 19/12 ، به رومانی باز گشت ،
اما دو روز پس از آن ( 21/12 ) ، مردم رومانی با گذشت 42 سال کشتار و نابودی اقتصاد کشور ، بر او شوریده ، به سوی کاخ هجوم بردند .
و در ساعت 3پس از نیمروز 24 دسامبر ،
اعدام شد .
اکنون اما ، زمان شورش مردم ایران فرا رسیده است .
مافیای خامنه‌ای- سپاه پاسداران بر آنست تا با اعدام سیستماتیک روزانه ، نسل جوانان پاسارگادی ایرانزمین را نابود کرده ،
با تئوری ترس ، مردم را وادار به خاموشی کند .
در رومانی ، اگرچه در همان 10 دقیقه ی نُخُست 100 ها نفر کشته شدند ،
اما نه ترس و نه مرگ ، نتوانست از پیشروی آنها جلوگیری کند .
گذاشتن و یا برداشتن یک تکه پارچه به نام روسری را فراموش کنید .
بدن لخت دختر دانشگاه آزاد را نیز .
اروپای دو دوزه باز درست در اوج ناتوانی و بیچارگی رژیم ،
با سناریوی رفتن رافائل گروسی به تهـران و بُلد کردن خزعبلات دریا صفایی در بلژیک ،
بنا دارد تا یکبار دیگر به کمک رژیم آمده ،
با داستان باز کردن دوربین‌ سانتریفیوژها ،
گفتن از ناز و مهربان بودن دولت غضنفر اوغلی ،
و یا کشیدن گوش سپاه ، به نام قرار دادن در مسخره ی لیست تروریستی ،
دورمان زده ،
ترفندهای ترامپ و یا بی بی را به بیراهه بکشد .
پس اگرچه که تنها به خودمان و حساب بانکیمان میاندیشیم ، اما زمان بیداری و همبستگی فرا رسیده است .
بیایید تا اعدام 6 تن از جوانان بیگناه اکباتان را ،
آنهم به گفته ی نادرست خونخواران رژیم ،
که یک کفتار بسیجی را کشته اند ،
( 6 به 1) ، تا نام فاطمه سپهری بیمار ، این دخت ایرانزمین و دیگر زندانیان را در خیابانها فریاد بکشیم .

آیا بناست تا بحران اکتبر 1962 در کارائیب ،
و تنش 13 روزه ی میان آمریکا و شوروی ، که به دنبال قرار گرفتن موشکهای بالستیک شوروی در خاک کوبا آغاز شد ،
اینبار در خاک ایران ، و بر پایه ی سرسپردگی خامنه ای ،
این فرزند خلف شیخ فضل‌الله نوری رخ دهد ؟
آیا لشکر کشی آمریکا به خلیج پارس ، تنها در پشتیبانی از اسرائیل است ،
یا بر پایه همهمه ی رسیدن کشتی های روسی به بندر هاوانا ؟
آیا رهبر یکدست رژیم سرانجام با  خرید یک جنگ فرسایشی و پرهزینه ، بر آنست تا ،
هم ، سُم ماندن خود بر منبر خلافت را دو میخه کند ،
هم ، خاورمیانه را به آتش بکشد ،
و هم ، از بهشت ایران سرزمینی سوخته بسازد ،
یا بر پایه ی سخنرانی مسخره ی امروز ( چهارشنبه ) ،
برای نرمش تاکتیکی خیز برداشته ،
و یا در آینده‌ای نزدیک ، همراه با رژیمش به گورستان تاریخ سپرده خواهند شد ؟
در گذشته نوشتم که اگر چه برنامه ی ترور هنیه از سوی موساد نوشته شده بود ،
اما این ولاد خبیث بود که ( مانند ترور جان اف کندی در دالاس  در 1963)، ماشه را کشید .
و بارها نوشته ام که به گفته ی آقای خدابخشیان عزیزمان ،
در آمریکا ، این سیستم هست که کار می‌کند و نه رئیس جمهور .
بنابراین ، اگرچه که آمدن دوباره ی  پرزیدنت ترامپ به کاخ سفید ،
به زیان مافیای حکومتی ، و سود مردم ایران خواهد بود ،
اما ، این خود ما هستیم که می‌توانیم با همبستگی سونامی گونه ی سراسری و رهبری رضاشاه دوم  ،
ایرانمان را از چنگال رژیم آخوندی رها سازیم .
و در پایان ، فراموشمان نشود که شوروی ،  62 سال پیش نیز بنا داشت تا با بمب هسته ای جهان را به آشوب کشانده ،
برتری نظامی خود را به نمایش بگذارد .