𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 2 days ago
نه نیچه، نه جلالالدین بلخی و نه حتی سعدی
در مورد این عکس نظر خاصی نداشتن 😁
شرح خردورزانهای هم درموردش ندارم
ولی بدانید و آگاه باشید من هی این فیلبچه رو نگاه میکنم
و دلم میخواست کاش اون گل رو میداد به من 😍
تا دهن بازست
روزی میرسد از خواب غیب
عقد دندانها کلید رزق را دندانه است
صائب تبریزی
پنجشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۳
#حسام_ایپکچی
#نهان_خانه
@hesam_ipakchi
🐋358
[1]
در یادداشت قبل نوشتم که «شادی، مهارتی آموختنی است» و برای آن توضیحاتی ارائه کردم. اقبال شما به یادداشت، لایک و کامنتها و شرکت در نظرسنجی پایانی پست هم نشان میداد که اکثر شما با من موافق بودید که ما باید مهارت شادبودن را بیاموزیم. تا اینجا همهچیز خوب بود اما...
[2]
مسئله اینجاست که من نقیض این جمله را در فیلمی که زمینه آن منتشر شده نیز تقدیم کردم. ما با کودکی روبهرو هستیم که از تجربه سادهای لذت میبرد. خودش را در دوربین تماشا میکند و از دل میخندد. احتمالاً برای خیلی از ما، صرفاً تماشای این دقایق خوشایند و فرحبخش بوده. اما سؤال مهم این است که چه کسی به این کودک شاد بودن را آموخته؟
[3]
ممکن است که ما با یک «غلط جمعی» روبهرو باشیم و آن هم اغراق در اهمیت «آموختن» است؟ آیا آنچه باید آموخته شود «شادی» است یا بازی بهعکس است؛ یعنی ما به ذات خود شاد هستیم تا اینکه رفتهرفته زیست اندوهناک را میآموزیم؟ آیا ممکن است که ما بهجای آموختن نیازمند زدودن امر آموختهشده باشیم؟ یعنی بیشتر از اینکه یاد بگیریم، نیاز داشته باشیم از آنچه که یاد گرفتهایم خلاص شویم!
[4]
پیشنهاد میکنم یکبار دیگر پست قبل را ببینید و بعد به آنچه در این یادداشت گفتهام فکر کنید.
[5]
به مشورت شما نیاز دارم: آیا این شیوه مطالعه و یا تدریس را میپسندید؟ یعنی طغیان مستمر علیه دانسته پیشین خود و بیقراری برای یافتن و فهمیدن سویِ جدیدی از ماجرا جالب است یا بهعکس؛ این شیوه از تدریس شما را پریشان و مضطرب میکند؟
بیست و یکم دی ماه سال سه
#حسام_ایپکچی
#hi1000day
@hesam_ipakchi
🐋 354
[1]
از تشابه ظاهری کلمه مَرْد و مَرْگ باخبریم؛ اما مهم است که بدانیم این تشابه فقط در ظاهر نیست و ما با دو کلمه همزاد و همریشه روبهرو هستیم.
[2]
واژه مرد از ریشه مَرِتا یا ماریتا به معنای میرا اخذ شده. دهخدا در برابر مرد نوشته است «مقابل زن، که نوع ماده است»؛ اما مهم است که بدانیم این تقابل، ریشه عمیقتری دارد. انسانِ باستان، آن نوع از خود را که زاینده بوده، به مخفف «زندگی»؛ زن نامیده است. در مقابل آن نوع از خود که نمیزایَد را همریشه مرگ دانسته و به همین مناسبت به او گفته است «مرد».
[3]
آنکه زاینده است، همواره میتواند خود را در «دیگری» پدیدار کند. شاید برای همین است که «مادر» آنی است که هم «ما» در آن به هستشدن پا میگذاریم و هم او خود را «در» ما امتداد میدهد. اما زایشِ مرد، مرگ است! او هیچگاه نمیتواند مستقلاً خود را تکثیر کند. به این سبب است که اگر مسئله اصیل زن را «زایش» بدانیم – یعنی چه و چگونه زایشداشتن – در مقابل مسئله اصیل مرد را باید «مرگ» بدانیم؛ یعنی چه و چگونه مرگیدن.
[4]
من اما میخواهم در این یادداشت از #لغتنامه_عمیق به پیشنهاد معنای دیگری برای واژه مرد بپردازم. اینکه مرد یعنی نر و یعنی مقابل زن و... به جای خود باقی. پیش از این گفتهاند و بهقدر کفایت دانستهایم. من میخواهم با پیشنهاد معنای جدید، لفظ مرد را از «نر» تفکیک کنم.
[5]
مرد یعنی: آنکه دانسته میمرگد!
[6]
اگر مرد را زایشِ مرگ بدانیم؛ آنچه در خصوص انسان میتواند متمایز باشد، «دانستگی» است. انسان، آنچه را زیست میکند میداند. یا به بیان دقیقتر، انسان آنی است که آنچه را زیست میکند، بداند. هر مادهای میزاید اما هر مادهای زن نیست. زن آن است که زندگی میزاید و این مسیر را دانسته طی میکند. در مقابل، هرکه میمیرد مرد نیست بلکه مرد آنی است که از عهده «دانسته مرگیدن» برمیآید.
*
با این معنا از مرد موافقید؟
🐋☺️359
[1]
فرض کنید که کسی اضافهوزن داشته باشد و بگوید من خودم احساس اضافهوزن ندارم. یا فردی براساس آزمون بیناییسنجی با ضعفِ بینایی روبهروست و نیازمند استفاده از عینک است اما بگوید من احساسِ ضعیفبودنِ چشم ندارم. آیا در اینجا احساسِ فرد، تأثیری در واقعیت دارد؟
[2]
حالا فرض کنید که فردی «احساس شادی» دارد. حتی اگر از نگاه تمام ناظرهای بیرونی، زندگی او سخت و غیرقابل تحمل باشد؛ او میتواند خودش را شاد بداند. یا بهعکس؛ کسی احساس ناکامی و بدبختی دارد (با هر تعریفِ شخصیای که مدنظرش است) اما از نگاه کسانی که تماشاچیِ بیرونی هستند، او فردی خوشبخت و شاد باشد؛ آیا تأثیری در «بدبختی» و «تلخکامی» او خواهد داشت؟
[3]
فرق بند اول و دوم در همینجاست که ما در ضعف چشم و اضافهوزن و... با «واقعیت» روبهرو هستیم. یعنی چیزی بیرون از ذهنیت ما هست که برای دیگران قابل سنجش و اندازهگیری است. اما این قاعده درباره «شادی» برقرار نیست.
[4]
حتی برای «رفاه» میتوانیم شاخصهای «قابل اندازهگیری» داشته باشیم. مثلاً تحلیل کنیم که فلان فرد یا فلان گروه در فلان دهک اقتصادی هستند و در رفاهاند یا در مقابل، فلان جمع در فقر به سر میبرند. یعنی فقر و رفاه را میتوانیم در «واقعیت» بسنجیم اما همچنان مسئله شادکامی و خوشبختی از این دامنه بیرون است.
[5]
تفاوت ماجرا اینجاست که در شادی، ما از یک «ذهنیت» صحبت میکنیم نه از یک «واقعیت»! شما میتوانید در گرانترین منطقه نیویورک از میان ثروتمندترین افراد با کسانی روبهرو شوید که تلخکام و افسرده زندگی میکنند. میتوانید در فقیرترین روستای هند هم با کسانی روبهرو شوید که «شاد»ند.
[6]
اهمیت ماجرا اینجاست که میشود ما تمام اسباب ثروت و رفاه را تدارک ببینیم اما در نهایت شاد نباشیم! به نظر میرسد برای «شاد»بودن، بیش از آنکه تدارکِ چیزی در بیرون مطرح باشد، نیازمند توشهای از درون هستیم. به نظر شما میتوانیم بگوییم که «شادی مهارتی آموختنی است»؟
بیست و یکم دی ماه سال سه
#حسام_ایپکچی
#hi1000day
@hesam_ipakchi
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 2 days ago