𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week, 2 days ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
کتاب خرد جلد دوم
https://t.me/Buyingbook
کتاب خرد جلد دوم
https://t.me/Buyingbook
ستون اوزیریس ، حجرالاسود وماهی پوشان ( بخش اول )
ویلیام هنری
ترجمه : مهر
در مصر، اوزیریس ارباب روستاو بود . یعنی ارباب صلیب مصری . او خدایی بود که برادر ناتنی اش سِت سر او را از تن جدا کرد . سر او در یک ستون قرار داده شد . ستون اوزیریس نردبان آسمان هم نام دارد . ( اوزیریس معادل مصری انکی است . م ) ستون اوزیریس حدود 40 فوت ارتفاع داشت و روی این ستون بلند دولوح وجود داشته و مارکبرای مصری ( اورائوس ) روی آن قرارداده شده بود . این نمادی از سر اوزیریس
( انکی ) است . ( ماربرنزی روی یک دیرک در ماجرای شفا دادن موسی از اینجا اقتباس شده . م )
ستون اوزیریس با آلیاژ طلا پوشانده شده بود . جنس خود ستون از پالادیوم بوده که در مقایسه با سایر فلزات کمترین چگالی و پائین ترین نقطه ذوب را دارد . پالادیوم از نام الهه یونانی پالاس یا الهه خرد اقتباس شده . یونانی ها معتقدند که او از سر یا ران زئوس پدید آمده . عصای مقدس جادویی (holly wood ) دروئیدی ها از جنس درخت حیات درست شده بوده .
زمانی پالادیوم وارد تروآ شد که آپولو آن را به دخترش کریسس به مناسبت ازدواجش با داردانوس داد . تروا مرکز فریژیایی هایی بوده که Cybele یا Sa-Ba-El یا بزرگ مادر آیدا را پرستش می کردند که به مادر حیات مشهور بوده .
(دراساطیریونان سی بل ( Cybele ) رب النوع بزرگ فریژی است که او را مادرخدایان می خوانند . معبد او برفراز کوهستانهای آسیای صغیر قرار داشته و رومی ها هم او را می پرستیده اند . در سال 204 قبل از میلاد سنای روم سنگ سیاهی را که علامت این خدای مونث بوده از پزینوته به روم آورده و به افتخار وی معبدی تاسیس شده .بین لغات قبله و Cybele و Kybele و سنگ سیاه ( حجرالاسود ) و خدای مونث ارتباط منطقی وجود دارد .م )
این سی بل معادل ایزیس همسر اوزیریس است . آیدا کوه بزرگی در آناتولی بود . از همین کوه بود که خدایان نبرد بر سرتروآ را تماشا کرده اند . فریژی ها خیلی عجیب هستند . آنها معتقد بودند که جد اصلی آنها ماربزرگی بوده که در درون درخت حیات در باغ کهن زندگی می کرده . او قبیله ای را خلق کرد که اوفیوجنسیس نامیده شدند و اسرار مقدس حیات را برای آنها آشکار کرد .
مورخ پلوتارک می گوید که پرستندگان عبری این خدا در قرن اول پیش از میلاد او را سابی یا سبا می نامیدند .پس اصطلاحات درخت زندگی ، ستون اوزیریس ، ستون مرو ، ستون سبا و ستون استاروس یا صلیب پالادیوم مفاهیمی مترادف با هم هستند .
در یکی از داستانهایی که ماجرای تحویل پالادیوم از تروآ به رم را توصیف می کند آن را بعنوان حجرالاسود ( سنگ سیاه ) توصیف می کند که به بتولا یا مجرای تولا مشهور است . سنگ سیاهی که نماد تعالیم سری سبا است .
( دقیقاً در تعالیم مذکر سالار یهود این عزت سبا ( مونث ) برعکس شده و سلیمان بعنوان موجود مذکر ملکه سبا را با دانش خود متحیرو تا حدی تحقیر می کند در حالیکه موضوع معکوس است . م )
در رم کسانی که با پالادیوم کار می کردند باکره های عضو نظام خواهری ( سیسترهود ) بودند که به واسطه یک آلت تناسلی مصنوعی با روح رم ازدواج کرده بودند که در معبدی به نام پالادیوم قرار داشت و به AMOR ( به اسپانیای به معنی عشق ) مشهور بود که در جهت معکوس نام سری ROMA بوده .
این باکره های پاکدامن ( وستال) عضو نظام خواهری (sisterhood ) که می توانستند با ستون پالادیوم کار کنند بعداً توسط کلیسای کاتولیک nuns (راهبه ها ) نامیده شدند
( معادل nana به معنی مادر ) این باکره ها از سکس با مردان اجتناب می کردند تا بتوانند عروس باکرهِ کریست ( مسیح ) باشند . Nun معانی مختلفی دارد . عبارتی عبری برای ماهی است . برخی از محققان معتقدند که Nun مثل ماهی نسبت به رابطه جنسی مردد بوده اما اصل مطلب اینجا است که در مهره های استوانه ای سومری و بابلی متصدی ها یا اوپراتورهای ستون درخت مانند پالادیوم با لباس فرمی شبیه ماهی در پیرامون این ماشین به تصویر کشیده شده اند .
پی نوشت :
نون یکی از قدیمی ترین خدایان مصر باستان و پدر RA بوده .
عبارت نون در قرآن در سوره 68 آیه یک استفاده شده
ن والقلم و ما یسطرون
استفاده از حروف مقطعه احتمالاً از رمزهای گنوسی بوده . اما با توجه به مفاهیم اسطوره شناسی ، نون آشفتگی ازلی کیهان و اقیانوس ازلی است که پیش از آفرینش ، نطفه همه چیز و همه موجودات زنده را پدید می آورد .
@AncientOccultism
دم های دراز و جمجمه های کشیده در نوع بشر ( بخش دوم )
آنتون پارکس
ترجمه : مهر
اسطوره ها و تاریخ باستان اغلب بازتاب دهنده گونه ای ازخزنده ها هستند که درجوار انسان می زیستند . یک مورد کاملاً مشهود مار- شاه Κέκρωψ / Kékrops است که آتن باستان را بنیان نهاد و او را Cécropia یا Kecropia می نامیدند . آتن در دوران سیطره خدایان در قرن شانزدهم قبل از میلاد تأسیس شد . این Kecrops در اصل اختلاط یک گونه انسان – خزنده بود . طبق روایت ها این Kécrops مقیم ناحیه سایس در مصر بود . ( احتمالا این آمیزتبار منشاء آتلانتیسی داشته . م ) بعدا Kécrops و تبارش در آتیکا ( آتن ) ساکن شده اند و مزایای یک تمدن غیر فعال را با خود دارند . محققانی مثل پلوتارک بطور مشخص از او سخن گفته اند . دیودوروس سیسیلی می گوید که خاستگاه او از مصر بوده .
کروپس موجودی با سرشت دوگانه بوده – هم خزنده و هم انسان – مثل انکی ( اوزیریس ) مظهر تمدن .
او قربانی کردن انسان را منع و کشاورزی و نوشتن را به انسانها آموخت . Kécrops پدر Érichthonios است که شاه افسانه ای آتن بوده . او هم آمیزتباری از انسان و خزنده است .
بسیاری از تمدنهای اسطوره ای یا تاریخی خود را با همین ماهیت دوگانه به انسانها نشان داده اند . ( بنیانگذاران این تمدنهاخزنده های انسان سان بوده اند . م ) اغلب وقایع نگاران آنها را بخاطر اندازه بزرگ و پوست خزندگانی شان می شناسند . ( در کنار اینها قابلیت تغییرچهره اینها هم مطرح است . م )
در واقع در سراسر جهان مجسمه ها و مهرهای سفالی حاوی تصاویری از کله مخروطی ها و اسکلت ها و مومیایی های انسانی با جمجمه های بیش از حد دراز پیدا شده اند که نشان دهنده رده خاصی از موجودات هستند . در خصوص جمجمه های کشیده نمی شود مدام بحث نقص ژنتیکی یا هیدروسفالی ( بیماری تجمع مایع در جمجمه ) را مطرح کرد اما می توان از بزرگ سری ارادی صحبت کرد . قدیمی ترین جمجمه های درازی که پیدا شده به غار شانیدر در عراق مربوط می شود که قدمت آنها به 4500 پیش ازمیلاد می رسد . ( البته قدیمی ترین جمجمه های مخروطی مربوط می شود به گورستان چگاسفلا خوزستان به قدمت حدودی بیش از پنج هزار سال پیش از میلاد . م )
@thelostbook
رد پاشونم هست که بچه ها میگفتن مثل سُم بوده البته من بر این باورم بچه تحت تاثیر داستانهای جن و سم دار بودن همچین چیزی تصور کرده رد رو زمین بیشتر شبیه پنجه هست نه سُم در ضمن شورای روستا میگه یکی از جوانهای روستا هم پارسال گفته کوتوله دیده اینجا حرفش و باور نکردن تک تک والدین بچه ها رو جدا می کنن راستی ازمایی کنن همه یک نوع تعریف کردن ماجرا رو و صحتش صد در صده چون بچه ها کاملن با شورو هیجان تعریف میکردن
یکی از دوستام گفت خاکستری بودن من قبول ندارم چون خاکستری ها بوی بد خاصی دارن. اولن بچه ها گفتن کوتوله ها استخوانها رو میخوردن و در ثانی بزرگ میشدن ضربه که میخوردن و جای زخمشون فورن خوب میشده و ترمیم میشدن سر جدا شده رو میچسبوندن سر جاش خوب میشده و اینکه بچه ها رو شکل خاکستری نشونشون دادم گفتن این شکلی نبودن .
بعدم با وسیله شون که بچه ها میگفتن ماشین چهل سانتی بوده رفتن تو یه سوراخ تو زمین .
روایت یکی از دوستانی که با این بچه هایی که با موجودات بیگانه مواجهه داشتن صحبت کرده .
پی نوشت: البته احتمالا این ماشین کاملا کارکرد متفاوتی از ماشین های ما داشته که با فاصله از سطح زمین حرکت می کرده و بصورت عمود وارد اون چاه یا چاله روی تپه شده . اینکه چرا با وجود آگاهی از خطرات مواجهه با انسان به این بچه ها نزدیک شدن و خواستن کباب بخورن جالب هست . احتمالا اگر بچه ها یکی یا دوتا بودن اینها را می ربودن. این مواجهه یکی از جالب ترین و هیجان انگیز ترین برخوردهای رسانه ای شده با موجودات بیگانه هست .
https://t.me/thelostbook
در گراوری متعلق به قرن هفدهم میلادی تصویر عجیبی از شتر انسانی دیده می شود که توسط شخصی به نام همریچ در آرلند شکار شده .این آرلند جزیره بسیار کوچکی در دل اقیانوس اتلس بوده ( بخاطر وجود قاره آتلانتیس در این اقیانوس عبارت درست نوشتاری آن اقیانوس اتلس هست ) این ناحیه در قرن هفدهم مستعمره فرانسه بوده . این موجود عجیب با مساعدت اعلیحضرت ویلیام شاه انگلستان در بیست سپتامبر ۱۶۹۰ به لندن آورده شد . بالاتنه آن مثل شتر و پایین تنه مثل انسان بوده و در رده تک پاها و گرگ انسانها و ... بوده . سن و منشا اصلی آن ناشناخته است . چون اسب می دویده و وقتی رو پاهایش می ایستاده سه برابر یک انسان معمولی بوده . این حیوان کله آدم ها را گاز می گرفته و حیوانات را خفه کرده و می بلعیده و کلا موجود وحشی بوده . بخاطر وجود بیضه در تصویر این شتر انسان وحشی احتمالا مذکر بوده . اما در یک جزیره دور افتاده وسط اقیانوس اتلس چه می کرده ؟ احتمال دارد که از موجودات مهندسی ژنتیک شده ای باشد که از دوران آتلانتیس در این جزیره زادو ولد کرده . میدانیم که جزایر فعلی اقیانوس اتلس در واقع بقایای قاره اسرار آمیز آتلانتیس بوده اند . احتمالا این کالیگا ( آمیزتبار انسان حیوان ) مثل لاماسوهای میان رودانی برای هدفی خلق شده بوده . ظاهرا مکانیکی نیست ولی خلق شده و احتمالا محصول فرگشت نیست . در قرون وسطی هر چیزی را به تصویر نمی کشیدند مگر اینکه موجود خارق العاده ای باشد که ارزش داشته باشد که به تصویر کشیده شود . مشخص نیست که چند راس شتر انسان در جزیره اسرار آمیز آرلند بوده اند و احتمالا شکار این موجود هم کار راحتی نبوده آن هم موجودی که آدمخوار هم بوده باشد . متاسفانه انسان چنان تنوع گونه ها را شتابان از بین برده که اکنون دیدن فسیل ها و نقاشی ها و حجاری ها از موجوداتی که زمانی هنوز منقرض نشده بودند برای ما شگفت انگیز است . دیدن تصاویر انسان های نیمه انسان و نیمه حیوان و نیمه حشره در مهرهای استوانه ای میان رودانی و ایرانشهری تصاویر تخیلی نیستند. همه اینها مثل حیوانات غول پیکر در کنار انسان میزیسته اند . زمین مثل یک پارک ژوراسیک بزرگ و آکنده از انواع موجودات خارق العاده بوده که هنوز هم بقایای بعضی از آنها گاهی در برابر چشمان متحیر ما پیدا می شود .
https://t.me/thelostbook
واقعه وارژینهای برزیل چیست ؟ ابتدا مقاله جناب فرهی منش در مجله دانشمند را مطالعه کنید . سلسله مقالات دکترفرهی منش زیر عنوان آنسوی دانش در مجله دانشمند نمونه و الگوی مقاله نویسی درباره پدیده های ناشناخته هست . ایشان جزء معدود کسانی هستند که در فضای قبل از ظهور اینترنت درباره پدیده های ناشناخته به پاکیزگی می نوشتند و بنده افتخار دریافت فایل های مقالات آنسوی دانش را از ایشان دارم .
https://t.me/thelostbook
پنجره ای که پنجره نبود
زمانی که که کیووندا رئیس دفترآموزش امپراتوری بود به من گفت که یک روز صبح ساعت پنج راهی کاخ تابستانی شد که کارش را زودتر شروع کند . او با خودش گفت که کله سحر است و کسی در مسیرنیست . اما وقتی وارد مسیر خاصی از جاده شد متوجه شد که جمعیتی فانوس به دست دور درختی جمع شده اند . آنها برای دیدن چیزی به هم تنه می زدند ، انگار از چیزی که درون شاخه های درخت پنهان شده هیجان زده هستند .
وقتی کیووندا نزدیک شد متوجه شد که توجه جمعیت به شاخه های درخت نیست بلکه به چیزی است که از شاخه ای آویزان است . یکی از نگهبانهای کاخ خودش را حلق آویز کرده بود و یکی از همان جماعت دیوانه وار مشغول بریدن طناب بود تا قبل از آخرین لگد پرانی های ناشی از جان دادن او را نجات دهد . وقتی بالاخره نگهبان به زمین افتاد و نجات پیدا کرد و حالش جا آمد از او پرسیدند که چرا خودش را حلق آویز کرده بود . او گفت که این کار او نبوده و دست کم عمدی نبوده .
او مشغول گشت زدن بود که خانه کوچکی را دید که درونش لامپ هایی روشن است . خانه گرم و راحت به نظر می رسید و او را بسوی خود می کشید . چهره زن جوان زیبایی را دید که از پنجره گرد خانه به بیرون نگاه می کند و این بیشتر باعث مسحور شدن او شد . وقتی زن جوان به او لبخند زد نگهبان دستپاچه شد و می خواست عذرخواهی کند که به او خیره شده اما زن جوان اغواگرانه به او اشاره کرد که بیا تو و این او را شوکه کرد . نگهبان با شرمساری گفت که سعی کرد وارد خانه شود اما همین که سرش را داخل خانه برد کسی گردن او را گرفت و خم کرد و همین که به خودش آمد طناب به گردن از درخت آویزان شده بود .
درروایت کیووندا این زن جوان یک روح در جستجوی جا به جایی و تعویض است . این ارواح در وضعیت پریشانی جان خود را از دست داده اند اما پریشانی آنها با مرگ تمام نشده بلکه بیشتر بند زمین شده اند برای همین سعی می کنند که دیگران را فریب دهند یا متقاعد به کشتن خود کنند به این امید که قربانی آنها جای آنها را در جهان ارواح بگیرد و آنها به تناسخ خود در کالبد او ادامه زندگی بدهند .
در کتابخانه امپراتوری سوابق زیادی از حوادث مشابه وجود دارد . روحی که کیو وندا از آن صحبت می کند بخاطر مهارتش منحصر به فرد است . برای یک روح سخت است که با سِحر ، خانه ای را مجسم کند و حتی سخت تر اینکه تغییر قیافه بدهد و پشت پنجره خانه برای فریب در کمین باشد . خودم شخصاً شاهد نمونه دیگری از روح در جستجوی جایگزین بوده ام . این پدیده زمانی رخ داد که بین سیزده تا چهارده سالگی بودم .
این پدیده در ساحل دریاچه ای رخ داد که بخاطر سیلاب سرریز شده بود . در جنوب آن معبد خدای ادبیات و در شمال غربی آن معبد خدای کشاورزی بنا شده بود . درحال عبور از کنار دریاچه بودم که ناگهان مردی را دیدم که با لباس کامل و با آرامش در درون گل و لای ناشی از سیلاب قدم می زد . انگار که در حال قدم زدن در خیابان است .
من و چند نفر دیگر ناباورانه به او نگاه می کردیم و او فقط روبرویش را نگاه می کرد و راه می رفت . آنقدر رفت تا آب به نزدیک سینه اش رسید . من از ترس خشکم زده بود اما چند نفر دویدند و به موقع او را از غرق شدن نجات دادند . نجات دادن او آسان نبود مرد با تمام قوا با نجات دهندگان خود مبارزه می کرد و می خواست جلوتر برود و خودش را غرق کند . اما تعداد و زور نجات دهندگان بیشتر بود و موفق شدند او را به ساحل بکشانند و به زور روی زمین بخوابانند و آنقدر او را نگه داشتند تا هوش و حواسش برگردد .
از او پرسیدند که چرا این کار را کردی ؟
گفت : تشنه بودم !
حرف های مرد عجیب بود . او می گفت که اصلاً دریاچه را ندیده در عوض او یک چایخانه جدیدی را در نزدیکی معبد خدای ادبیات دیده و عطر گل چای او را مست و اغوا کرده و پا به تصویر چایخانه گذاشته تا چای خوش عطری سفارش بدهد . او گیج شده بود و نمی دانست چطور وسط دریاچه در حال غرق شدن بوده .می گفت چایخانه واقعی بود . توهم نبود . من مطمئن هستم . جزئیات قابل لمس مادی داشت . حتی جلوی ورودی آن تابلویی آویزان بود که روی آن نام چایخانه با دست نوشته ای به رنگ آبی مایل به سبز نوشته شده بود :
چهره ای رو به دریا
کتاب سایه جی یون
داستانهای چینی درباره وقایع عجیب ، ترسناک و دانش اکولت ( علوم غریبه )
نوشته : ی ایزو یو و جان یو برانسکوم
ترجمه : مهر
https://t.me/thelostbook
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 week, 2 days ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago