ممنون که«نازنینِ نازنین» صدام می‌زنید.

من دلم یه دوییدن سریع می‌خواد یعنی باید بدوئم این‌قدر سریع که توی زمان حل شم:))

هر لحظه خیالَت می‌کنم.

من دوست داشتم حداقل بهم فکر کنی.

اِی یوسفِ خوش‌نام ما
خوش می‌روی بر بامِ ما
ای دَرشکسته جامِ ما
ای بردَریده دامِ ما
ای دلبر و مقصودِ ما
ای قبله و معبودِ ما
آتش زدی در عودِ ما
نَظّاره کُن در دودِ ما
ای یارِ ما، عیّارِ ما
دامِ دلِ خمّارِ ما
پا وامَکش از کارِ ما
بِستان گِرو دَستارِ ما
در گِل بِمانده پایِ دل
جان می‌دهم چه جایِ دل
وَز آتشِ سودایِ دل
ای وایِ دل، ای وایِ ما

[-مولانا]

:))))
به قول خودت،
نمی‌دونم چه‌کسی هستی و اسمت چیه.
ولی اینا اهمیت نداره
چون با خوندن پیامت، انگار تفأل زدم به حافظ.
انگار که هرچی نیاز داشتم بشنوم
در درست‌ترین لحظه‌ای که می‌شد بهم هدیه داده شد.
ازت ممنونم؛
تویی که نمی‌دونم چه‌کسی هستی و اسمت چیه.

یعنی این درسته من هردفعه بیام بگم دلم برات تنگ شده؟

هیچ ایده‌ای ندارم که چرا با این یاد پاییز دوسال پیش میوفتم.

And if you're not made for me,
why did we fall in love?

هنوزم اسمت عزیزه،
واسه این همیشه تنها.
قصه‌ی بود و نبودت،
میشه راهی واسه فردا.