𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 2 days ago
بسمه تعالی
به: مسئولین محترم شهرداری و شورای شهر دامغان
با سلام و احترام،
ابتدا بر خود لازم میدانم از تلاشهای همیشگی و بیدریغ شما در راستای خدمت به مردم و پیشرفت شهر دامغان قدردانی نمایم. زحمات شما در حوزههای مختلف از جمله بهبود زیرساختها و خدمات عمومی، قابل تقدیر و احترام است. اینجانب به عنوان یک شهروند مسئول و علاقمند به زیبایی و رفاه شهری، مایلم به برخی نکات مهم اشاره کنم که امید دارم مورد توجه شما قرار گیرد.
یکی از مواردی که همواره شایسته توجه است، مسئله تأمین روشنایی و نورپردازی شهری میباشد. متأسفانه، مشاهده شده که بسیاری از چراغها و ریسههای نورپردازی که به منظور زیباسازی و روشنایی شهر خریداری میشوند، پس از مدت کوتاهی از کار میافتند و دیگر قابل استفاده نیستند. این امر نه تنها موجب هدر رفتن منابع مالی شهر میگردد، بلکه زیبایی محل زندگیمان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین، پیشنهاد میکنم در خرید این اقلام، دقت بیشتری به خرج داده و از محصولات با کیفیت و با دوام استفاده نمایید تا از هزینههای چندباره جلوگیری شود و شهروندان از زیبایی و روشنایی مناسب بهرهمند شوند.
علاوه بر این، در ایام برگزاری مراسمات، بنرها و پارچهنوشتههایی به فضای شهر اضافه میشوند که پس از پایان مراسم، اغلب برای مدت طولانی در شهر باقی میمانند و به زیبایی آن آسیب میزنند. به همین دلیل، لازم به نظر میرسد تیمی تخصصی با مسئولیت جمعآوری و مرتبسازی این موارد ایجاد شود تا پس از اتمام مراسم، این اقلام به سرعت جمعآوری و فضای شهر پاکسازی گردد.
همچنین، در خصوص نورپردازیها، دیده شده که بسیاری از ریسهها و چراغها به دلیل کیفیت پایین، در حالت نیمهخاموش قرار دارند. این وضعیت میتواند نظر مسافران و میهمانان را نسبت به شهر تحت تأثیر قرار دهد و تصویر نازیبایی از دامغان ارائه دهد. پیشنهاد میکنم یک گروه فنی جهت بررسی و تعمیر سیستمهای نورپردازی در نظر گرفته شود تا علاوه بر بهبود وضعیت، آرامش و زیبایی بیشتری به چهره شهر افزوده شود.
در پایان، امیدوارم با توجه به این نکات، همگی دلسوزانه برای شکوفایی و رفاه این شهر تلاش کنیم و از منابع مالی که از مالیات و عوارض شهروندان تأمین میشود، به بهترین شکل ممکن بهرهبرداری کنیم. همانطور که در زندگی روزمره خود، تلاش میکنیم از بهترین متریال برای خانههای خود استفاده کنیم، شاید شایسته باشد که در تأمین نیازهای شهری نیز از کیفیت بالا چشمپوشی نکنیم.
با آرزوی موفقیت برای شما و شهر عزیزمان، امیدوارم با همکاری و همدلی، شاهد پیشرفتهای روزافزون دامغان باشیم.
با احترام،
حسین علی حسینی
شهروند دامغانی
*🔶 جناب آقای دکتر پورقلی
سرپرست محترم دانشگاه دامغان*
با سلام و احترام
انتصاب شایسته حضرتعالی بعنوان سرپرست دانشگاه پرافتخار دامغان که بیانگر تعهد، کارآمدی و شایستگی های برجسته شما در صحنههای علم و دانش است را صمیمانه تبریک و تهنیت عرض میکنیم.
امیدواریم در دوره جدید ریاست دانشگاه دامغان با عنایت به توانمندیهای شما استاد فرهیخته، شاهد احیای ارتباط و همکاری دوطرفه دانشگاه و شهرستان در راستای توسعه و اعتلای دامغان کهن باشیم.
از سوی دیگر توسعه و تقویت زیرساختهای دانشگاه دامغان، استفاده از ظرفیت نیروهای متخصص بومی، نگاه ویژه به موضوع گسترش رشتههای تحصیلات تکمیلی و نیز ارتباط دوطرفه با مسئولان و موثران شهری از جمله زمینه های مورد انتظار در افق توسعه دانشگاه دامغان است که امیدواریم با تلاش، همکاری و همیاری همه مسئولان دانشگاه پرافتخار دامغان به این مهم دست یابیم.
با آرزوی موفقیت های روز افزون
شورای راهبردی دولت چهاردهم در شهرستان دامغان
⚠️برنامه خاموشی احتمالی دوشنبه ۱۷ دی ماه ۱۴۰۳ _ دامغان
حقوق شهروندی در شهر دامغان هیچ جایگاهی ندارد
با سلام حدود بیش از دو ماه و اندی است که شرکت پیمانکاری فیبر نوری اقدام به تخریب جلوی درب منازل شهروندان کرده است و ما زیان دیدگان به ناچار جهت توجه شرکت مخابرات دامغان و شرکت پیمانکاری پیامی را در پایگاه ارزشمند دامغان نما قراردادیم اما با کمال تاسف اداره مخابرات دامغان و شرکت پیمانکاری حتی به خود زحمت پاسخ دادن به پیام را نیز ندادند و با بی توجهی کامل از موضوع گذشتن
با کمال تاسف حقوق شهروندی در شهر دامغان هیچ جایگاهی ندارد و ادارات به خود این اجازه را میدهند که به راحتی اموال مردم را تخریب کنند و هیچ اقدامی جهت ترمیم آن ننمایند و حتی از یک پاسخ کوتاه نیز دریغ میورزند.
از دادستان محترم شهرستان دامغان به عنوان مدافع حقوق عامه درخواست ورود به موضوع تخریب و بروز ضرر به اموال شهروندان و عدم ترمیم خسارات وارده و تحت تعقیب قرار دادن مدیریت شرکت پیمانکاری و عدم نظارت شرکت مخابرات دامغان را داریم
با تشکر
جمعی از اهالی محل
🔸خرمای خَنیزی
بخش پایانی
هرگز دوست نداشتم بیایم پایین. همانجا آرزو کردم که کاش آدم دکمهای داشت که این لحظات را ذخیره میکرد. این تجربهها را. این مزهها را. تا بعدها دکمه را بزند و همان لذت را دوباره به تجربه بنشیند. و به آرزویم نخندیدم.
پنگهای خرما را جدا کردم و فرستادم پایین. پیرمرد گفت یک پنگ بگذار باشد برای پرندهها و زنبورها.
آمدم پایین. چندتا زد روی شانهام گفت خیرش را ببینی درخت را خوشحال کردی. من را هم.
دوربین عکاسی خوبی داشتم. پیرمرد و پسر کنار نخل ایستادند. بیستسی متری رفتم عقب تا سهنفرشان توی کادر جا شوند. عکس گرفتم و چند ماه بعد که رفتیم سیرمند عکس کاغذی را تحویلشان دادم. پیرمرد تمام خرماها را گذاشت عقب ماشین و گفت سهم خودتان است. و برگشتیم.
تمام اینها را امروز داشتم برای صاحب سوپرمارکتی تعریف میکردم. امروز که هوای جنوب ابری بود و فوق بهاری. زدم بیرون. کجا؟ هر جا که اینجا نیست. هوا هوای بهشت. از آن هواهایی که هیچوقت دوست نداری برگردی زیر سقف خانه. دوست داشتم رهتوشه بردارم و قدم در راه بیبرگشت بگذارم. راه بیبرگشت بیفرجام.
توی شهر میچرخیدم. تشنهام شد. کنار سوپرمارکت ایستادم تا آب بخرم. محلهاش غریب بود و برای بار اول میرفتم چه برسد سوپرمارکتش. روی شیشه کاغذ چسبانده بود که خرمای خنیزی سیرمند. برای صاحب مغازه آن خاطرهی بیستسال پیش را تعریف کردم. لابلایش این را هم گفتم که بیستسال است خنیزیها خوردهام و هیچکدام آن خنیزی نمیشود. آن معجون خرما و هل و دارچین را. خوب میشنید و سکوت کرده بود. مردی سیساله میزد. حرفهایم که تمام شد گوشیاش را نشانم داد و گفت این پیرمرد را میگویی؟ چشمهایم گرد شد و نوبت سکوت من بود. طولی نکشید که فهمیدم همان پسر دهسالهی توی باغ است. گفت خاطره را فراموش کرده بودم. الان که گفتی محو یادم آمد. چشمهایش اشکی شد و از پدر خدابیامرزش گفت. از حال و احوال درخت پرسیدم. زنگ زد سیرمند تا عکس درخت را بفرستند. فرستادند.
رومن گاری در کتاب بادبادکها مینویسد :«گاهی بهترين وسيله برای فراموشی ، ديدار دوباره است». اما دیدار تیغ دو لبه است. که گاهی بهترین وسیله برای بهخاطر آوردن دیداری دوباره است.
مالنا را بعد از بیستسال دیدم. پیر شده بود و موهای سبزش ، زرد. اما همچنان سربزیر و چهارشانه و رعنا. میگفت الان هم سروری میکند و هر سال خرماهای بسیار میدهد. توی دلم گفتم مونیکا بلوچی پیر هم شود مونیکا بلوچیست. میگفت هر سال یک پنگ را میگذارم برای پرندهها و زنبورها. از آن عکس گفت که توی آلبوم خانهاش دارد.
بستهی خرما را باز کرد. یک دانه برداشتم و گذاشتم توی دهانم. همان معجون بود. درست همان مزه. خود خودش بود. من داشتم مزهی بهشت بالای درخت را آنجا دوباره تجربه میکردم. آن آرزوی بالای درخت یادم آمد. آن دکمهی ذخیره را.
چهار بسته خرمای خنیزی برایش باقی مانده بود. بی هیچ حرفی گذاشت عقب ماشین. گفت خوشحالم کردی ، پدرم را هم ، درخت را هم.
🔸خرمای خَنیزی
بخش یک
بیستسال پیش که تازه آمده بودم بندرعباس مرا فرستادند مأموریت. اولین مأموریت. زمستان بود. همین موقعها. روستای سیرمند. سهچهار ساعت راه. کل مسیر نمریز باران میآمد. رسیدیم سیرمند و کار تعمیرات که تمام شد باران هم قطع شد. پیرمردی از اهالی آمد سراغمان. بسمالله بفرما کرد که برویم باغش. ما هم گفتیم نیکی و پرسش؟ افتادیم دنبالش. هفتادساله میزد و جای شلوار ، لنگی قرمز بر پا داشت و کلاهی خاکستری بر سر. یک عصا هم داشت. با عصا تندتر از ما راه میرفت. عین این موتور سهچرخها. عصا فقط برای حفظ تعادلش بود. رسیدیم باغ. تا چشم کار میکرد درخت خرما. از هر طرف که نگاه میکردم ته باغ را نمیدیدم. باران چندساعته کارش را با درختان کرده بود. عین حمام چندساعته. تمیز تمیز. براق براق. چرکهاشان را شسته بود ، پشتشان را کیسه کشیده بود و سنگپا هم زده بود. انگار داوینچی نقاشیشان کرده باشد. و پرندگان بیشمار که باغ را گذاشته بودند روی سرشان. باران شرابشان بود. بهقول صائب
در هوای ابر لازم نیست در مینا شراب
میکند هر قطره باران کار صد دریا شراب
پرندهها را میفهمیدم. من هم مثل پرندهها مست باران. فقط بال نداشتم. چشمهایم بهشت میدید و دماغم بهشت را میبویید. بوی خاک بارانخورده را.
پسری دهساله توی باغ بود. عین پدر لنگ قرمز بر پا داشت و کلاهی خاکستری بر سر. یک چوب هم دستش گرفته بود مثلاً عصا. ست کرده بودند با هم. تمام پسرها و دخترها را داماد و عروس کرده بود و این یکی شده بود زنگولهی پای تابوت یا بهقول خودش چراغ دم پیری. بهقول ما ناخواسته و بهقول پیرمرد خداخواسته. میگفت از همان اول هر کاری من میکردم او هم انجام میداد. پسر میچرخید بین درختها. داشتم راه میرفتم که بلندترین درخت باغ جلویم سبز شد. بیستمتر درخت خرما. تا قبلش باغ برایم بزرگ بود و باغ به آن بزرگی به چشمم حقیر آمد با دیدن درخت. ملکهی درختان باغ. سربزیر و رعنا و چهارشانه. مرا یاد مالنا میانداخت. کلاهت میافتاد وقتی نگاهش میکردی. دامن از کف دادم و نتوانستم جای دیگری از باغ بروم. پاهایم مرا نمیبُرد. درخت کارم را تمام کرده بود و کارم شروع شده بود. آدم وقتی عاشق میشود درست است که کارش تمام میشود اما کارش تازه شروع میشود.
پیرمرد گفت خرمای خنیزیست. خرما مثل ماهی میماند. مثل پسته. اسمشان یکیست فامیلی و مزههاشان نه. مثل پستهی اکبری و پستهی خنجری. یا ماهی هوور و ماهی حلوا. یا خرمای مضافتی و خرمای خنیزی. یا ماه من و ماه گردون. پستهی رفسنجانی کجا و پستهی دامغانی کجا؟
هفتهشت پَنگِ (خوشه) خرما آن بالا. هر کدام بیستسی کیلو. با هزار چشم جادوی سیاه هزار چشمک میانداخت برای دل آهوی من. خلاصه چشم جادو مال تو دل آهو مال من.
پیرمرد گفت تنها خنیزی باغ است و نه من پای بالارفتن دارم و نه این پسر دستش میرسد. گفت چندسال است که همان بالا میشوند سهم پرندهها و زنبورها. دامن از کف داده بودم و خنیزی هم نخورده بودم. گفتم بروم بچینم؟ طنابی دستم داد و گفت بسمالله. مثل حالا پت و پهن نبودم. ترکهای بودم و فریسایز. عین لباسی که بدهی خیاط بدوزد. اندازهی اندازه. جستی زدم و کفش و جوراب درآوردم. طناب را دور درخت و کمر بستم و رفتم بالا. تا بگویم درست است که خرما بر نخیل است اما دست من کوتاه نیست. تنهی زبر درخت کف پاهایم را نیش میزد و سرزنش میکرد. هیچچیز جلودارم نبود. خنیزی شده بود کعبهام. شوق خرما داشتم و میگفتم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور.
به اندازهی یک ساختمان هفتطبقه رفتم بالا. تا دستم رسید به ملکهی درختها. شدم پادشاه و کنار ملکه از آن بالا دوردستها را میدیدیم و زیردستها را. فهمیدم آن پایین بهشت نبود و بهشت اینجاست. بهشتی بین زمین و آسمان. میان واقعیت و رؤیا. پرندهها روی شاخههای درخت بودند و با من غریبی نمیکردند. به درخت گفتم :«هان! بگو بگو که چه کارت کنم بگو». نیمساعتی از حمام بیرون آمده بود و موهایش نم داشت. یک دانه خرما همان بالا جدا کردم و گذاشتم دهانم. عین انگور آب شد توی دهانم. لاکردار انگار با هل و دارچین پیوندش داده بودند. عین 3 این 1 ها. پلکهایم را آرام بستم تا چشمهایم مزه را ببیند. ببیند چه اتفاقی دارد توی جانم میافتد. آرامآرام خرمای خنیزی را میجویدم و قورت میدادم. انگار بهشت را با سِرُم تزریق کنند توی جانم. دویست متر هم بود میارزید.
⛔️ اجرای طرح توقیف خودروهای متخلف و حادثه ساز در دامغان
💥فرمانده انتظامی شهرستان دامغان از تداوم اجرای طرح توقیف خودروهای متخلف، فاقد پلاک، پلاک مخدوش و تحت تعقیب مراجع قضایی در این شهرستان خبر داد
🎤🚦به گزارش خبرنگار خبرگزاری پلیس،سرهنگ "غلامحسین عرب"، در تشریح جزئیات این خبر گفت:طرح محله محور و ارتقا امنیت اجتماعی با هدف رضایت مندی و ارتقا احساس امنیت در سطح شهرستان و برخورد با خودرو های هنجار شکن طی هماهنگی با دادستان محترم شهرستان توسط پلیس راهور به مرحله اجرا گذاشته شد.
🔻وی با اشاره به اینکه در اجرای این طرح تعدادی خودرو توقیف و راهی پارکینگ شدند و اغلب تخلف این خودروها تغییر در وضعیت خودرو، داشتن دستور قضایی توقیف، فاقد پلاک و ایجاد مزاحمت برای شهروندان بوده است.
🚨فرمانده انتظامی دامغان در پایان خاطرنشان کرد:شهروندان با رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی یارگیر پلیس در اجرای نظم و انضباط ترافیکی در سطع معابر و کمک به امنیت جامعه باشند و در صورت مشاهده هر گونه تخلف موضوع را از طریق پل ارتباطی تلفن ۱۱۰ به پلیس اطلاع دهند.
💥معاونت اجتماعی
فرماندهی انتظامی شهرستان دامغان💥
⭕️هشدار جدی به عموم مردم
🙏لطفا در صورت بروز علائم سرماخوردگی یا آنفلوانزا:
⛔️ از مراجعه مستقیم و غیر ضروری به بیمارستان ولایت اکیداً خودداری کنید.
✅️خدمات درمانی مورد نیاز را از درمانگاهها،کلینیک ها، مراکز خدمات جامع سلامت یا مطب پزشکان عمومی دریافت کنید.
❗️ لطفا فراموش نکنید:
🚷هر قدم غیرضروری شما به بیمارستان؛
❌️میتواند جان یک بیمار اورژانسی را به خطر بیندازد.
❌️میتواند زنجیره انتقال بیماری را به عزیزانتان گسترش دهد.
🌸با انتخابی آگاهانه، به بهبود سلامت جامعه کمک کنید.🌸
┈•✾🍏✾•┈
🌐 روابط عمومی مرکز آموزشی، پژوهشی و درمانی ولایت دامغان
📸| **دیدار دکتر کولیوند استاندار سمنان و مجمع نمایندگان استان سمنان با رئیس جمهور
📮 در این جلسه ۳ مسئله اصلی و مهم استان سمنان درخصوص پروژههای آبرسانی، راه و بهداشت و درمان مورد بحث و تبادل نظر صورت گرفت.
📮 همچنین دکتر پزشکیان رئیس جمهور با پیشنهاد استاندار سمنان مبنی بر تفویض برخی از اختیارات بمنظور تسریع در انجام امور استان موافقت کرد و مقرر گردید استاندار سمنان موارد مورد نیاز را احصاء و ارائه نماید
📆 دوشنبه - ١٠ دیماه ۱۴۰۳
🌐روابط عمومی ، تشریفات و امور بین الملل استانداری سمنان**
📽 گزارش تصویری
چهارشنبه ۵ دی ماه ۱۴۰۳
🔴 حکایتی دیگر از مشکلات متقاضیان طرح جوانی جمعیت و طرح نهضت ملی مسکن
📌 ساخت مسکن خیلی از متقاضیان به اتمام رسیده اما هنوز اندر خم یک کوچه هستند....
🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 1 month, 3 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 1 week ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 1 week, 2 days ago