هنر و ادبیات اعتراض

Description
@Honar_Eteraz
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago

1 year, 7 months ago

داستان شب?

" کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد "

نوشته ی " گابریل گارسیا مارکز "

در هفت قسمت . قسمت دوم

@Honare_Eterazi

1 year, 7 months ago

"اگر باران نيستی، عزيز دلم!
درخت باش،
سرشار از باروری، درخت باش!
و اگر درخت نيستی، عزيز دلم !
سنگ باش‌،
سرشار از رطوبت ،سنگ باش!
و اگر سنگ نيستی، عزيز دلم!
ماه باش،
در رويای عروست ، ماه باش "
{ چنين گفت زنی
در تشيع جنازه‌ی فرزندش } 

محمود درویش
ترجمه رفیق تراب حق شناس

@Honare_Eterazi

1 year, 7 months ago

ترجیح می دهم نگویم که  همه اش تقصیر عقل  است
استثناها را ترجیح می دهم
ترجیح میدهم زودتر بیرون بروم
ترجیح میدهم با پزشکان درباره چیزهای دیگر صحبت کنم
تصاویر قدیمی راه راه را ترجیح می دهم
خنده دار بودن شعر گفتن را
به خنده دار بودن شعر نگفتن ترجیح می دهم
در روابط عاشقانه سالگردهای غیر رند را ترجیح می دهم
برای این که هر روز جشن گرفته شود
اخلاق گرایانی را ترجیح می دهم  که هیچ وعده ای نمی دهند
خوبی های هشیارانه را بر خوبی های بیش از حد زود باورانه ترجیح می دهم
منطقه ی غیر نظامی را ترجیح می دهم
کشورهای تسخیر شده را بر کشورهای تسخیر کننده ترجیح می دهم
ترجیح می دهم به چیزی ایراد بگیرم
جهنم بی نظمی را بر جهنم نظم ترجیح می دهم
قصه های برادران گریم را بر اولین صفحه ی روزنامه ها ترجیح می دهم
برگ های بی گل را بر گل های بی برگ ترجیح میدهم
چشم های روشن را ترجیح می دهم چرا که چشم های من تیره است
کشوها را ترجیح می دهم
چیزهای زیادی را که اینجا از انها نام نبردم
بر چیزهای زیادی که اینجا از انها نامی برده نشد ترجیح می دهم
صفرهای آزاد را بر صفرهای به صف شده برای عدد شدن ترجیح می دهم
ترجیح می دهم بزنم به تخته
ترجیح می دهم نپرسم تا کی و کی
ترجیح می دهم حتی این امکان را در نظر بگیرم که وجود هم حقی دارد

ویسواوا شیمبورسکا

@Honare_Eterazi

1 year, 7 months ago

ماه را دوباره روشن کن
ترانهٔ تاریک
پس باد
ترانهٔ تاریک زمین بود
که بر گوش زمین شنی
می‌خواند
و برخاک زرد
خط می‌نوشت

تا بیاد بماند
آنچه ویران کرد
و باد بود
دست تاریکی
که ابر روشن را
بهم می‌ریخت
مباد ببارد
پاک شود
دست‌نوشتهٔ شومش

نازنین نظام‌شهیدی

@Honare_Eterazi

1 year, 7 months ago

‌همچون سرزمینم زخمی ام
نه کمتر و نه بیشتر!
چون پرتگاهی عمیقم ام
بر روی تمام نقشه ها

شب ها در کابوس هایم
صدای جیغ می شنوم
هرگز معنای آرامش را نفهمیدم
در تاریخ  پر از دروغ و اشتباهم

همچون سرزمینم زخمی ام
به تنهایی ایستاده ام
در مقابل تمام دنیا
این سال ها،تقویم نیستند
امید من هستند
که بی صدا
خاکستر می شوند.

احمد إرهان
ترجمه:کیوان روان بخش

@Honare_Eterazi

1 year, 7 months ago

داستان شب?

" سقوط"

نوشته ی " آلبر کامو "

در هفت قسمت . قسمت اول

@Honare_Eterazi

1 year, 9 months ago

‍ مُواطنون؛ دُونَما وَطَنْ
مُطَاردُونَ كالعصافير على خرائطِ الزَمَنْ
مُسَافِرُونَ دُونَ أوراقٍ ومَوتي دُونما كَفَنْ
نحنُ بغايا العصرِ
كلُّ حاكمٍ يبيعُنا، ويقبضُ الثَمَنْ!
نحنُ جَوَاري القصرِ
يُرْسِلونَنَا من حُجرَةٍ لحُجْرَةٍ
من قَبْضةٍ لقَبْضةٍ
من هالِكٍ لمالِكٍ
من وَثَنٍ إلى وَثَنْ
نركضُ كالكلاب كلَّ ليلةٍ
من عَدَنٍ لطَنجَةٍ
من طَنْجَةٍ إلى عَدَنْ
نبحثُ عن قبيلةٍ تَقْبَلُنا
نبحثُ عن عائلةٍ تُعيلُنا
نبحثُ عن ستارةٍ تستُرُنا
وعن سَكَنْ
وحَولَنا أولادُنا
إحْدَودَبتْ ظهورُهُمْ وشاخُوا
وهُمْ يُفتّشونَ في المعاجمِ القديمَهْ
عن جَنَّةٍ نضيرةٍ
عن كِذْبَةٍ كبيرةٍ كبيرةٍ
تُدْعى الوَطَنْ..

شهروندانی بی وطنیم
مانند گنجشکان بر نقشه زمان تعقیب می‌شویم
مسافرانِ بی شناسنامه، مردگان بی کفن
ما روسپیان زمانیم
هر حاکمی ما را می‌فروشد و بهای‌مان را می‌ستاند
ما کنیزکان قصریم
می‌فرستند مارا از اتاقی به اتاقی
از دستی به دستی
از قاتلی به مالکی
از بتی به بتی
هرشب مانند سگ‌ها می‌دویم
از عدن به طنجه
از طنجه به عدن
به دنبال قبیله‌ای که مارا بپذیرد
و خانواده‌ای که حامی ما باشد
و خیمه‌ای که ما را دربرگیرد
و به دنبال خانه‌ای
و فرزندان‌مان کنارِ ما
کمرشان خم شده و پیر شدند
بس که در لغت‌نامه‌های قدیمی گشتند
به دنبال بهشت برين
به دنبال دروغی بزرگ، خیلی بزرگ
به نام وطن...

نزار قباني
ترجمه:نرجس واحدی

@Honare_Eterazi

1 year, 9 months ago

داستان شب?

«لالایی»

نوشته ی: «کیم توی»

در شش قسمت . قسمت چهارم

@Honare_Eterazi

1 year, 9 months ago

نشد که بشود !
شاید به دیگر بی‌وقتی !
که در سپید و سیاه ِاین روزها
گیسوان ِسپیدت را
سپید واره شعری با بار کلمات
- بر شانه‌ی ذهن خسته می‌کشم....

نشد که بشود
لبی مشترک با تو به ترنم بشکفانم
شکل بوسه‌ی پنهان
پشت باغی
که درختان‌اش از سال‌ها
سایه به سایه‌ی انتظاری‌ام
- قد می‌کشند......

آه از شبی که بارانی‌ ِبی‌توآم می‌خواست
...و کوچه‌هایی که در فصل کوچ
به بن‌بست‌ام کشاند....

کاش‌!
به خاطر می‌آوردی
- سطری سکوت سال‌هایم را
تا به یاد می‌آوردم
نگاهی که از خاطرت دور شدم
دور ِ تا دوردست ِ دور !
تا اکنون ِفرآموشی ِشاعر در من.....

نشد که نشد
شاید تا دیگر فردایی
- که خسته‌تر از دیروز
به هم رسیدیم.
...و این محال که از هماره در ملالم دارد....

گویا فیروزکوهی

@Honare_Eterazi

1 year, 9 months ago

بسان گرگ ‌ها در فصل‏‌های خشک
همه‌جا  می‌روییدم
باران را دوست می‌داشتیم
پاییز را می‌‏‌پرستیدیم
و حتی روزی هم
به فکر آن افتادیم
نامه‌ی تشکرآمیزی به آسمان بفرستیم
و جای تمبر را
به جای آن برگ پاییزی بچسبانیم

ما باور داشتیم که کوه‌ها فناپذیرند
دریاها فناپذیرند
تمدن‌ها فناپذیرند
عشق،اما می‏‌ماند

و ناگه جدا شدیم
او کاناپه‌های بلند را دوست داشت
و من کشتی‏‌های بلند را
او شیفته‌ی نجوا و آه‏ کشیدن‏‌ها در قهوه‏‌خانه‏‌ها بود
و من عاشق پریدن و فریاد کشیدن در خیابان‏‌ها
با‌این‌حال
بازوانم در امتداد هستی
در انتظار اوست...

محمد الماغوط
برگردان:غسان حمدان

@Honare_Eterazi

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 7 months ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 9 months, 2 weeks ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 5 months, 2 weeks ago