𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 1 day ago
اصلا چه میدانم. شاید آنشبی که در بستر بیماری از علی انار خواست، شب یلدا بوده؛ خب میدانی، علی هیچوقت نتوانست برایش انار بیاورد. آرزو شد و ماند روی دلش؛ سنگ شد و ماند در راه گلویش. غصه شد و نشست توی قلبش. نتوانست برایش انار ببرد.بعد از آن، تا سالهای سال، وقتی برای بچهها انار میخرید سهم محبوباش را کنار میگذاشت. و دلش مثل اناری سرخ ترک میخورد و هزار دانه میشد. میدانی، یک روز اراذل، انار خانهشان را دانه دانه کرده بودند...
توفیق داشتم که تو دیدار اخیر مقام معظم رهبری با اقشار مردم حاضر باشم و روایتی از دریچه نگاه خودم درباره این دیدار گرم و مهم براتون بنویسم؛ متن کامل این روایت، تو سایت رهبری از طریق لینک زیر قابل دسترسی و مطالعه است. بفرمایید؛ نوش جان:
بعد از نشستن پای یکی از مهمترین و استراتژیکترین خطابههای اخیر رهبری، از حسینیه امام خارج شدم و گوشی رو برداشتم که واکنش رسانهها و فضایمجازی به این کلمههای دقیق و آیندهساز آقا رو ببینم؛ که در کمال ناباوری دیدم ظاهرا بعضی دوستان به حاشیهها بیشتر از متن دیدار مشغول شدن. نذاریم که جز جملات فوقالعاده حکیمانه و تاریخی حضرت رهبر، توجهمون رو به چیز دیگهای معطوف کنن. در متن و خط ولیفقیه باشیم و چپ و راست نریم و جز دو لب آقا به هیچ دهانی توجه نکنیم!
اگه برنامهٔ «جریان» با حضورِ آیتالله میرباقری رو ندیدید؛ صوتِ این برنامه رو حتماً و حتماً گوش بدید…
یه گفتگویِ آرامشبخش ماورایِ همهٔ تحلیلهایِ سیاسی؛ و تبیینِ قاعـدهٔ «لَقَدْ نَصَرَكُــم اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ» مخصوصِ این روزها!🌱
من امروز توفیق داشتم که به عنوان عضوی از گروه رسانهای دفتر رهبر انقلاب توی نمازجمعه حاضر بشم. من از نزدیکترین زاویه ممکن، از میان جایگاه مسئولین در جلوترین صفوف نمازجمعه، شاهد مرد بزرگی بودم که ابهت و صلابتش چندین برابر تصاویر رسانهها و تصور من بود. مردی که در تهدیدآمیز ترین زمان و مکان ممکن، آرام آرام بود و تمام حرکات و سکناتش سرشار از آرامش و شجاعت بود؛ ذکر میگفت، قرآن میخوند، لبخند میزد و زیر آفتاب ظهر تهران مینشست. انگار که یک روز عادی در پایتخت است و او امام جماعت مسجدی کوچک در میانههای شهر. در نقطهای که هرآن امکان برخورد چندین کلاهک منفجره یا انفجارهای انتحاری از بین جمعیت وجود داشت، او بقدری باطمأنینه بود که از لحظه ورودش، تمام دلناگرانیها و اضطرابهای ما فراموش شد. ما همه در میان خطبهها، دیگر فراموش کرده بودیم که در یکی از امنیتیترین تجمعهای ممکن نشستهایم و شاهد مردی هستیم که در صدر لیست سرخ تروریستهاست. او امروز، خود آرامش بود و از آن بالکن بزرگ مصلی، با نگاه نافذش، آرامش را تا صفوف انتهایی نمازگزاران بسط میداد. من امروز دوباره آرام شدم و دوباره، از نزدیکتر، شیفته آیتالله خامنهای شدم.
«مهدی مولایی»
این روزها کشورهای مقاومت از لبنان و فلسطین تا سوریه و یمن، برای کشاندن نوبتی خط مقدم به شهرهای خودشان در رقابتاند. گاه ضاحیه داوطلبانه خط مقدم میشود، گاه دمشق و گاه صنعا؛ این بار اما صلاة ظهر جمعه، آن مصلای وسیع و نیمساخته تهران، خط مقدم تقابل با رژیم صهیون خواهد بود. آیتالله خامنهای در اوج تهدیدهای جانی متمرکز بر او، عبا بر دوش و سلاح بر دست در محراب، امام خواهد بود و میلیونها مومن شانهبهشانه پشت کتفهای استوار او، قامت خواهند بست. بیترس. تکبیرگو. شاید تا موعد اقامه صلاة در صحن مسجدالأقصی، این مهمترین کنش عبادی_سیاسی ما باشد. خود را ملزم بدانیم که از تهران و شهرهای دور و نزدیکِ اکناف، توشه اندکی برداریم، دست دیگران را هم بگیریم و مقصد مصلی تهران حرکت کنیم. چه به تکبیرةالاحرام آیتالله برسیم و چه نه، اجر حضور در خط مقدم را خواهیم داشت و تلوزیونهای جهان را میخکوب خواهیم کرد. وعده عشاق مقاومت، بهوقت اولین الله اکبر ظهر تهران بر مأذنههای بلند مصلی. قطعا سننتصر.
«مهدی مولایی»
منّت را... منّت را مردان میفهمند. منّت را مردان مغرور باجبهفلک نداده میفهمند. سلیمالنفسهای ایستادهقامت. زیربار دین هیچکس نرفتگان. سر بالاگرفتگان. منّت را... منّت را مردان میفهمند. آنها که حاضر اند هستیشان را بدهند اما مقابل نامردان گردن به ذلت و خواهش، کج نکنند. اصلا بار و بندیل ببندند و اهلوعیال را کاروان کنند از این شهر به آن شهر، ولی یک لحظه زیر پرچم متکبران سر خم نکنند. بنیهاشم از اینهایند راستش. از این مردهای باجنده. مغرورهای سرخمنکرده. دیدی این مردهایی که حتی کوچکترین حوائجشان را خودشان انجام میدهند و حتی از بچههای کوچکشان هم، آوردنِ چیزی و انجامِ کاری را نمیخواهند؟ بنیهاشم از اینهایند راستش. از این عزیزالنفسهایی که از تولد تا ممات حتی یک خواهش کوچک از کسی نمیکنند. از این حرص درآرها که همیشه همه کارها را خودشان میکنند. با نداری میسازند اما دهان به خواستن باز نمیکنند بنیهاشم از اینهایند راستش. و خب میدانی که پسر علی، بزرگ بنیهاشم است. تاریخ، ایستادهقامت ضد ذلتی مثل او ندیده. امّا... امّا این مرد مغرور عرب، این عزتمندترین ایستادهی تاریخ، این پسر علی، یکجایی... یکجایی ناچار میشود. یکجایی پا روی رگ بنیهاشمیاش میگذارد. این عادتِ خواهشنکردن و نخواستنِ دیرینه را کنار میاندازد. یکجایی... آه... میرود مقابل سپاه قهقههزنان و خردهپایان بیانصاف. میگوید «منّو انا ابن المصطفی» من پسر مصطفایم. منّت سر من بگذارید و کمی آب به طفلان ما دهید... آه. ادامهش به چهکارمان میآید. همین خواستن، خواهش کردن، منت از حرامزادگان کشیدن توسط مردی عزتمند. توسط بزرگ بنیهاشم... همین خودش روضهست. این شکستن غرور. نگاه خواهشمندانه یک مرد به دوردست یک سپاه. مردان طایفه ما را، قرنهاست که در شب هفتم، همین شکستن غرور بنیهاشمی یک مرد، بیچاره کرده... منّت را مردان میفهمند.
«مهدی مولایی»
یزید دقیقا همان چیزی است که شماها امروز میخواهید.
اهل عشق و حال است. عرق ناب ایتالیایی میخورد و ادکلنهای اروپایی میزند. لباسهای جذاب میپوشد و خوشتیپ است. پارتنر چشمآبی خارجی دارد. مشاوران کرواتبسته رومی دارد. پِت و حیوانخانگی دارد؛ انیماللاوِر است. اهل شعر و شاعری است و عاشقی دلخسته. روشنفکر است و به مردماش آزادیهای فردی و جمعی میدهد. دیسکوها و کلابهای بزرگ برای جوانها ساخته. به عقاید همه اقشار احترام میگذارد. میخواهی عابد و عارفی سینهسوخته با پیشانی پینهبسته در مدینه و بصره باش یا جوانی آتئیست و اهل دنس و کلوپ در دمشق. همه را در دایره اسلام خود نگه میدارد. میگوید کسی را طرد نکنید. دوقطبی درست نکنید. برای بتپرستهای شام، بتهای بزرگ و طلایی از شرقآسیا وارد میکند و برای مسلمانهای دوآتیشه، مسجدهای متنوع و مختلف میسازد. وفادار به آرمان «عیسی به دین خود، موسی به دین خود». دین را قاطی سیاست نمیکند. از یهودی و مسیحی و مسلمان به یک اندازه در دربار خود استفاده میکند. معتقد به دولت فراگیر و پلورالیسم دینی است.برای سلبریتیها ارزش و احترام قائل است و هوایشان را دارد. به سفارش یک سلبریتی، مهمترین زندانی سیاسی خود را آزاد میکند. یزید تمام صفاتی که در جهان مدرن امروز بهعنوان «ارزش» شناخته میشوند را دارد. هرازگاهی نگاهی به ارزشهایتان بیندازید. رسانه در بلندمدت صفاتی را که قبلا تف و لعن میکردید بهعنوان ارزش و نقطهقوت به خوردتان میدهد. به خودتان که میآیید میبینید عاشق ویژگیهای دیو کودکیهایتان شدهاید!
«مهدی مولایی»
امام آدمبد ها؛ امام غرقشده ها؛ امام لات ها؛ شلنمازها؛ بینمازها؛ خجالتی ها؛ پشتستون نشین ها؛ کماشک ها؛ یواشکی گریهکنها؛ خیلیگناهکار ها؛ شرمنده ها؛ گردنکج ها؛ کفش به گردن انداخته ها؛ پشیمانها؛ امام علیگندابی ها؛ رسولترک ها؛ مجیدبربری ها. حر ها. شما اگر نبودید، ما فهرست اصحاب ائمه را که میدیدیم، جز سلمان و میثم و ابوحمزه و ابوخالد و زراره و یونس بن عبدالرحمن، و پاکان و مهذّبان دیگر، شاید اسم دیگری به چشم نمیآمد. ما غرقشدههای تاریک و راکد هیچوقت شاید امید توی دلمان جوانه نمیزد. ما مطرود بودیم. پشت گوش افتادگان. از دور تماشاگران. اصحاب شما را که اما میبینیم، از تازهداماد نصرانی، تا پیرمرد عثمانی و تا حر یزیدی ، توی چشم میآید. توی خیمه تو آدمبد ها هم بین مهذّبان مینشینند. زانو به زانو. کتفبهکتف. انگار نه انگار . تو راستش امام مایی. امام «إرفع رأسک»گوی همیشه بالبخند ما. امام ما آدممعمولی ها. ما نهچندان مومنها که هنوز به تاری نحیف، وصلیم و جدا نشدهایم. ما گاهی توبهکنان و بیشتر توبهشکنان. چقدر خوب که هستی و چقدر خدا حـر را خیر بدهد که راه ما را باز کرد. ما حالا از انتهای مجلس، از پشت ستون، از ورودی کفشکَن خیمه میتوانیم جلوتر بیاییم. امشب زانو به زانوی خودت بنشینیم و بهروی خودمان هم نیاوریم که جنسمان با حبیبها و عباسها و آدمخوبهای پهلوبهپهلو نشستهمان فرق میکند. همیشهٔ سال، روز آدمخوبهاست. امشب اما شب ماست. لطفا راه باز کنید. راه باز کنید که امشب میخواهیم نزدیک آقا بنشینیم.
«مهدی مولایی»
ما همه تلاش خودمان را کردیم ابراهیم؛ ما شبها نخوابیدیم؛ تماس گرفتیم؛ پیامک زدیم؛ صحبت کردیم؛ نفر به نفر. چشم توی چشم. ما یک هفته مثل خودت شدیم. خستگی نشناختیم. از شمال شهر تا روستاهای دور. تا ارتفاعات ورزقان شاید. معلق میان خوف و رجا. مادرهامان، ختم صلوات گرفتند. پدرهامان حدیث کسا خواندند. دست همه را گرفتیم تا صندوق رأی. چهکار باید میکردیم. ما خواستیم که خون هنوز گرم تو، زیر پا نرود ابراهیم. تو حیف بودی. ما خواستیم جای آن برادر ایستادهقامتمان در وزارتخارجه، نا لایقان تکیه نکنند خب. خواستیم یکی مثل خودت_حداقل شبیه به خودت_ توی پاستور بنشیند. خواستیم که وجدانهای خفته را برانگیزیم. مردمان کمترآگاه را روشن کنیم. نظامفکری جامعه را نزدیک به حق کنیم. ما باختیم ابراهیم؟ نباختیم که. ما نباختیم ابراهیم. ما برای خدا دویدیم؛ در پی کسب قدرت و ثروت نه. ما حالا میلیونها فکر بلندیم. میلیونها مردم کمربسته بر پای ایران؛ بر پای انقلاب. ما میلیونها مردم «کارنامه»دیده و «برنامه»شنیده. ما ابراهیمدیدههای بهکم ناراضی. ما توقف ناپذیریم ابراهیم هنوز. ما داریم میرویم هنوز. نه آن هشتسال متوقفمان کرد، نه هیچ چهارسال دیگری. ما میرویم تا اهتزاز بیرق لاالهالااللّه بر بلندای عالم. ما منتظران یکدم از پایننشسته ظهور. ما نزدیکان به قلّه. و دست تو امروز بازتر است برای گذر «جمهورِ» خود، تا فتحی که همه بسوی آنیم. ناامیدی گناه کبیرهست. گوش کن؛ صدای اذان هنوز از گلدستهها بلند است...
«مهدی مولایی»
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 2 months ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 4 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 weeks, 1 day ago