?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months ago
ابراهیم ساوالان دوباره بازداشت شده است. هنوز ندیدهام جایی درمورد مصداق اتهامی او چیزی بنویسد؛ اما کاملا درک میکنم چرا او چنین مکرر و مداوم تحت سرکوب است. ساوالان مینویسد، مانند بسیاری از تحلیلگران انتقادی فضای روشنفکری در تهران که نامشان پرآوازه است و اغلب درمورد هر موضوع روز که جستجو کنی به ارجاعی به نام آنها پای متنی، در جلسهی سخنرانیای، در دورهی مطالعاتیای یا مواردی از این دست برمیخوری. اما تفاوت ساوالان با این دست روشنفکران بهجز مواجههی مداوم با سرکوب سخت همین است که اگر در تهران نشسته باشی و به دنبال موضوعات تئوریک-تحلیلی مد روز با کلمات و ارجاعات دهان پر کن بگردی، نام او هرگز به چشمت نمیخورد، با این که او روشنفکر است و کارش نوشتن و حرف زدن است. اما روشنفکر داریم تا روشنفکر. فضای غالب بر روشنفکری انتقادی مرکز در ایران، لااقل در دههی اخیر که توانستهام از نزدیک آن را رصد کنم به انواع ژستها و مدها گره خورده؛ ژستها، مدها، کلمات، ارجاعات و روش بیانی که همگی مطابق اصول و سنت ظریف و دقیقی کنار هم قرار میگیرند تا نام کسی را مطرح کنند؛ اصول و سنتی که به ظرافت برای کارکرد مشخصی بنا شده و آن این است که ضمن ایجاد یک پردهی انتقادی و رادیکال، محتوا را به نحوی سازمان دهد که خالی باشد. این فضای روشنفکری به خوبی میداند اگر زبانم لال محتوا پر شود ، اگر جوری حرف بزند که حرفی بزند، خطر بیخ گوش است. ظرافت و دقت در اصول و سنن این فضای روشنفکری بهخاطر لحاظ همین خطر است؛ خطری که امکان تداوم دور حرف زدن، اعتبارزایی، گشتن چرخ معیشت، راحتی وجدان با ژست انتقادی را سلب میکند؛ خطوط را میشکند؛ خطری که «حرف» را به عینیت زیست و واقعیت بدن وصل میکند. روشنفکر تیپیکال مرکز این خطر را بهتر از هرکسی درک میکند و در لحظهلحظهی حرفهای خود لحاظ میکند: خطر سرکوب. این که کمتر درمورد این خطر حرف میزند به خاطر آن است که این خطر را در ظریفترین خطوط و اصول و شیوههای حرف زدنش چنان تنیده که خودش هم یادش برود وجود داشت؛ به نحوی ظریف تلاش برای حفظ فاصله از این خطر در موجودیتش در مقام روشنفکر تنیده که تو گویی خطری نیست. به همین دلیل این روشنفکر به هر حرکتی که ظرافت خطوط فاصله با خطر را بشکند و عریان با خطر سرکوب مواجه شود با دیدهی کین نگاه میکند. خوب به یاد دارم که عموم این روشنفکران چگونه با اشمئزاز از دی ۹۶ میگفتند، چگونه هراسناک به آبان ۹۸ مینگریستند و بعد در ۱۴۰۱ که حتی سلبریتی ورزشی و سینمایی و بلاگر اینستاگرامی هم جنزدهی قیام شدند، این روشنفکران را میدیدی که با احتیاط و باز شک، درمورد قیام مردم سخنسرایی میکردند بیآنکه حتی به خود زحمتی بدهند دادههای عینی تحقیقی از قیام گردآوری کنند. حرف، حرف، حرف، برای حرفی نزدن؛ پر کردن فضا به نحوی که خالی بماند؛ تنیده شدن در سازوکار سرکوبی که هر آینه باید درمقابل آن ایستاد و افشایش کرد بی خستگی؛ اینها نام مختاری و پوینده را نشخوار میکنند تا ژستشان بهمثابه روشنفکر حفظ شود و بعد در خلوتشان که مینشینی در گوشت میگویند: «این پوینده هم آدم ناسازگار کلهخری بود، به زندگی خودش هم رحم نمیکرد، ما میخواستیم در نشریه کار کند بلکه دو قران بگیرد برای زندگی، مدام لگد میزد به شانسهای خودش». میدانید، خوشحالم که از وسط تعفن این فضا بخت یارم بود که متون ساوالان را بخوانم و حرفهایش را بشنوم؛ حرفهایی با کلماتی ساده، بی تقلای پیچیدن در لفاف ژستهای تخصصی. حرفهایی که آدم میفهمد گوینده نه تنها سالها درموردشان فکر کرده، نه فقط با ارجاعات تاریخی دقیق چارچوببندی شده، بلکه مهمتر از همهی اینها این حرفها گفته میشوند همچون فریاد از سر دردی که با صبوری والایش شده؛ این حرفها محتوا دارند، پر شدهاند، مثل یک گلولهی توپر فشرده که وقتی پرتاب میشود، برخورد قطعی است.
در زمانی که روشنفکران انتقادی مرکز با ژست آیندهنگرانه، سخنان زیبا در وصف جمهوریخواهی میگویند بیآنکه مشخص کنند این جمهوری با همین جمهوری اصلا تفاوتش چیست، قرار است کدام سازوکار به نفع کاهش ستم در کدام عرصه تغییر کند، نسبتش با عینیت سازوکارهای اقتصاد سیاسی کنونی ما چیست و … یعنی درست در زمانی که دوباره فضای انتقادی در حال پر شدن با اصطلاحاتی است که محتوا خالی بماند، ساوالان از تاریخ میگفت، بسیار ساده، بسیار متین و بسیار مستدل؛ اما چنان از تاریخ میگفت که میفهمیدی همینجا همینلحظه ربطش به تو و به سازوکارهای جاری چیست. خوشبختانه آدم اگر بگردد مثل ساوالان کم نیست و بدبختانه آدم وسط این همه صدای بلند و فضای پرشده باید برای یافتن اینها زیاد بگردد. به امید آزادی ابراهیم ساوالان و استواری قلمش.
?از نامههای صادق هدایت به حسن شهیدنورایی:
« از سکوت [حزب] توده تعجب میکنم. نهضت آذربایجان به هر جور و با هر قوه و به دست هر کس درست شده باشد اقلا نهضت پیشرو است و اصلاحاتی که در آن جا کردهاند به درد باقی ملت میخورد.»
«از موضوع آذربایجان پرسیده بودید. گمان میکنم دو عامل دارد: یکی سیاست بینالمللی و دیگری سیاست داخلی که مربوط به ایران میشود. ابتدای این جنبش با تحریک غرور ملی (ترک) و تا حدی ضدفارس شروع شد ولی در اساس منظور اصلاحات اجتماعی و اقتصادی را داشت و ضمناً با سیاست خارجی مصر و اندونزی و یونان مربوط میشد اما بعد از تغییر کابینه [ابراهیم حکیمی] همین که خواستند از در مسالمتآمیز با آنها درآیند صورت دیگری به خود گرفت؛ یعنی جنبش آذربایجان یک جنبش ایرانی و ملی معرفی شد که در حقیقت به نفع تمام ایران تمام میشد. در اینجا با منافع جنوب تماس پیدا میکرد. در موقعی که پیشهوری نه به عنوان نخستین رئیس جمهور بلکه فقط به نمایندگی آذربایجان با عدهای از قبیل جهانشاهلو و ابراهیمی و غیره به تهران برای مذاکرات آمدند، گویا سر دو موضوع مهم مذاکرات عقیم ماند: تقسیم اراضی و به هم زدن قشون داخلی آذربایجان که به علت دسیسۀ جنوبی ها و مخالفت شاه به جایی نرسید. در همان موقع مذاکره، به دستور شاه، ارتش شاهنشاهی به کردستان حمله کرد. از طرف دیگر آقای [حسین] علاء، نوکر شاه برای وطنش به چسناله افتاد و بعد هم تحریکات دیگر. ولی مطلبی که مسلم است دولت شوروی با داشتن آن منابع و با آن جنگی که کرد، نمیآید خودش را بدنام بکند که آذربایجان ما را بخورد. از طرف دیگر بعد از جنگ اگر قرار است این جا تغییر پیدا بشود، موضوع آذربایجان وسیلۀ بسیار موثری است و اگر اصلاحاتی که در آنجا شده در تمام ایران بشود، به نفع این ملت خواهد بود. هنوز موضوع کشمکش به نتیجۀ قطعی نرسیده است.»
فیلم مستند «آنسوی آراز» ساختهی اسفیر شوب یکی از نخستین فیلمسازان زن سینمای شوروی است. این فیلم در ۱۹۴۷ اکران شد و از دههی پنجاه میلادی ظاهرا به آرشیو سپرده شد. روایتهایی از اسناد اعتراض حکومت پهلوی به شوروی برای اکران این فیلم وجود دارد.
شوب که فیلمهایش را بر اساس ویدیوهای مستند میساخت از پیشگامان مکتب تالیف-فیلم است.
انتشار این فیلم فارغ از موافقت و مخالفت با برخی رویکردهای آن در جزییات صورت میگیرد.
در روزهایی که سالگرد حملهی بیرحمانهی حکومت مرکزی ایران به آذربایجان و مهاباد در سال ۱۳۲۵ است، این فیلم را با کوثر زاهدی ترجمه و زیرنویس کردیم، چرا که ظاهرا «آنسوی آراز» تنها فیلم مستند ساختهشده درمورد وقایع آذربایجان در سالهای ۲۴ و ۲۵ شمسی است. پس میارزید کلماتش را تک به تک وارسی کنیم و برای بیشتر دیدهشدنش در ایران، به فارسی برگردانیم. قبلا فردی زحمت زیرنویس فارسی برای این فیلم را کشیده بود اما متاسفانه ترجمه در برخی موارد دقت نداشت. پس از نو شنیدیم و به فارسی برگرداندیم.
این فیلم را اینجا میگذارم تا یادبودی هرچند کوچک برای مبارزانی باشد که نه تنها حکومت مرکزی به کشتار و آتشی وحشیانه از آنان انتقام گرفت، نه تنها خنجر خیانت دوستنمایان، تن پاک مقاومتشان را درید، بلکه چنان بهتان خوردند و برای بدنامیشان تلاش شد که آدمی (اگر نه حتی برای هیچ آرمان آزادیخواهانه) برای پاسداشت انسانیت هم که شده باید دوباره بر ایستادگیشان نظری کند؛ که تاریخ فاتحان و کینتوزان همیشه به کثیفترین بهتانها و دروغها علیه آنانی آلوده که شکستشان میتواند جای پای پیروزی باشد؛ یادبودی کوچک برای تلاشهای سترگ پیشهوریها و قاضیمحمدها، برای درستی راهشان، برای جنگشان در راه حیاتی آزاد و نو، برای جهدشان به راه خلقشان و بهویژه برای اشتباهات و نقصهایشان که با جان و عمر خود بهایش را دادند.
لازم میدانم از بین همهی متونی که حول انتشار ویدیو و متن پایاننامه منتشر شد، قدردانی ویژهای از علی معظمی عزیز داشته باشم، بهخاطر آنکه قبل از هر چیز شفاف، صادقانه، مسئولیتپذیر و انتقادی درخصوص جلسهی پایاننامه صراحتا نظرش را نوشت. صراحت، شفافیت، صداقت، یعنی «خود بودن» آنهم در وضعیتی که هر چیزی خصلت استادیومی پیدا میکند، بهنظرم از مهمترین ارزشهایی است که باید بر آن ایستاد. از او سپاسگزارم که نقدم کرد و همچون همیشه از او آموختم.
وقتی گفتگو معنای پیشروندهای پیدا میکند که سخن بهمعنای دقیق بر «نقد» بایستد.
در متن علی معظمی دو واقعیت بسیار مهم ناگفته باقی ماند، یکی در خصوص انتشار ویدیو که پاسخ من به استاد صراحتا اصرارم بر حق انتشار ویدیو بود، البته شاید در زمان این پاسخ، آقای معظمی در جمع نبوده اند.
و یکی بخش مصاحبههای خلاف واقع و عجیب همین اساتید با خبرگزاریهای امنیتی بود؛ من از آنان توقع موضع سیاسی یا دفاع از دانشجو را بههیچ وجه ندارم. اما کافی بود، بر واقعیت رخداده و از منظر یک آکادمیسین بایستند؛ همینقدر ساده که آن جلسه، واقعا جلسهی دفاع بود و پایاننامه در چارچوب آکادمیک و علمی مورد تایید بود و تخلف رخداده حجاب من بوده، که بارها تذکر دادهاند و بهتمامی مسئولیت آن را پذیرفتهام. ایستادن بر همین واقعیت آکادمیک، مسئولیتی را مترتب خود اساتید با برچسب تجزیهطلبی نمیکرد، یک اتفاق دانشگاهی را از نظر حقوقی بیرون از آن نمیبرد و دست سرکوبگران را برای تحمیل هزینه به خود اساتید باز نمیگذاشت.
با این وجود همانطور که قبلا هم اشاره کرده ام واضح است که من به هیچ وجه نمیخواهم این اساتید به خاطر جلسه دفاع من تعلیق شوند حتی اگر معتقد باشند این من بودم که با آنها چنین کرده ام و برای شانهخالی کردن از وظیفه اکادمیکشان چهها و چهها کرده باشند. من اگر پایان نامهای دفاع کرده ام که به مذاق نیروی امنیتی خوش نیامده باشد، خودم پاسخشان را خواهم داد. تمام متن آن پایان نامه پاسخ من است.
درمورد پیشهوری با نظرات معظمی موافق نیستم و باز هم قدردان او هستم که بحث تاریخی بیشتر در این زمینه را امکانپذیر کرد؛ حتما تلاش میکنم در چنین بحثی -با امید به جمعیتر شدن آن- بهقدر توانم و چنانچه میسر باشد در تولید متون بیشتر فعال باشم.
معظمی و امثال او راهی را در بنبست گفتگو و نقد و اندیشیدن عمومی میگشایند. بهنوبهی خود قدردانشان هستم و میآموزم
یادداشت معظمی در اینجا:
https://t.me/bahmanshafa/23616
Telegram
بهمن دارالشفایی
دوست عزیزم علی معظمی یادداشتی نوشته درباره ماجراهای بعد از جلسه دفاع لیلا حسینزاده که در پست بعدی میگذارمش. .
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 10 months ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 6 months ago