?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago
دستاوردهای اسراییل بعد از آتشبس:
حذف رهبران حماس و حزب الله
سقوط اسد و حذف سوریه از محور مقاومت
خالی شدن دست ایران از گروه های نیابتی
بی اثر کردن شعار اگر غلطی بکنند، تلاویو را با خاک یکسان میکنیم.
ناکامیهای اسراییل:
شکست در نابودی کامل حماس
شکسته شدن افسانه نفوذ ناپذیری گنبد آهنین
از دست دادن افکار عمومی و شکست پروژه مظلوم نمایی
حکم دستگیری نتانیاهو و گالانت از سوی دیوان کیفری بین المللی
بحران اقتصادی
خانم دکتر، ما «باشو » هستیم...
✍️مصطفی داننده
دکتر ژاله آموزگار خطاب به کسانی که قصد ترک وطن دارند، با لحنی مادرانه میگوید: «نرید، ایران تنهاست! اگر میروید، ایران را به دست که میسپارید؟... ایران را تنها نگذارید. فردوسی نمیبخشدتان.»
خانم دکتر، شما مادرانه سخن میگویید، اما ای کاش همانطور که در گذشته مادران دست بچهها را محکم میگرفتند و آنها را پشت سر خود میکشاندند تا جلوی خانه کسی که فرزندشان را آزرده بود بروند و دادخواهی کنند، شما هم دست ما را میگرفتید و جلوی در خانه مسئولان میبردید. همانجا داد میزدید: «چه میکنید که این بچهها، ایران را تنها گذاشتهاند و رفتهاند؟»
میدانید، خانم دکتر، ما مثل باشو هستیم؛ پشت کامیون پریدهایم و راهی ناکجا شدهایم تا به یک زندگی معمولی برسیم. باشو از جنگ فرار کرد و ما از دروغ، ریا و نفرتپراکنی.
داد را نباید سر کسانی زد که از جنگ فرار میکنند؛ فریاد باید بر سر کسانی باشد که باعث جنگ شدهاند.
خیلی از ما مهاجرها تنها و تنها برای رسیدن به یک زندگی عادی، بار سفر بستهایم. شما خانم دکتر، شاید در زمانی زندگی عادی را تجربه کرده باشید، اما ما، از همان لحظهای که چشم باز کردیم، زندگیمان در شرایط حساس کنونی گذشت.
فکر میکنید آسان است که خانواده، دوستان و وطن را رها کنی و راهی غربت شوی؟ نه، ما وقتی ساعت ۲ شب از فرودگاه امام راهی دیار دیگر میشویم، حالمان درست شبیه کسانی است که شب اول قبر را تجربه میکنند؛ ناگهان همه میروند و تنهایی را با تمام وجود حس میکنی. بهویژه وقتی کارمندان خطوط هوایی از نکیر و منکر هم سختگیرتر باشند.
ما تصمیم بزرگی گرفتهایم تا ۳۰ سال بعد حسرت امروز را نخوریم. تصور کنید سالها درس بخوانید تا آیندهای بسازید و بعد ببینید بهجای تخصص، وفاداری تعیینکننده است.
خانم دکتر، ما یک زندگی معمولی میخواهیم. شما در سخنرانیتان به مریم میرزاخانی اشاره کردید. حالا اگر او زنده بود و در ایران زندگی میکرد، چه سرنوشتی داشت؟
ما از گزینشهایی فرار کردیم که به خاطر لایک کردن صفحات اینستاگرامی یا خواندن یک کتاب فلسفی، شما را رد صلاحیت میکنند. ما از همینها فرار کردیم، نه از ایران.
ما گناهکار نیستیم، خانم دکتر. درست مثل دختری که در خانهای تحت ظلم پدر و برادرانش است و برای رهایی، تن به ازدواج با اولین خواستگار میدهد.
مهاجرت برای ما شیرین نیست، اما تصمیمی است که گرفتهایم. امیدوارم به این تصمیم احترام بگذارید، همانطور که ما به ماندن شما احترام میگذاریم.
تورم، گرانی، فیلتر، آلودگی هوا و... چرا مهاجرت نکنند؟
✍️مصطفی داننده
مسعود پزشکیان در حرف زدن، راه رفتن و مسلکش به شدت شبیه مردم عادی است. به ندرت پیش آمده که رئیسجمهوری در سلوک و رفتار، اینچنین به مردم نزدیک باشد. به زبان ساده، او خودمانی به نظر میرسد و شاید راحتتر بتوان با او ارتباط برقرار کرد.
شاید بگویید محمود احمدینژاد هم مردمی بود، اما به نظر میرسد رئیسجمهور پیشین ایران از این منش بهعنوان ابزاری برای رسیدن به قدرت استفاده کرد و سادهزیستیاش بیشتر نقش بازی بود تا شباهت واقعی به مردم عادی.
اما از احمدینژاد که بگذریم و به سادگی رئیسجمهور مستقر برسیم، باید خدمت آقای پزشکیان عرض کنم که وضعیت زندگی مردم فاجعهبار است.
جناب پزشکیان و دیگر مسئولان کشور، لطفاً خودتان را جای یک جوان یا سرپرست یک خانواده بگذارید تا ببینید آنها در این روزگار سخت، چه میکشند.
نیازی به توضیح نیست؛ تورم و گرانی از در و دیوار بالا میرود. قیمت دلار همچون کوهنوردی ماهر، هر روز قلهای تازه را فتح میکند. اجناس هر روز گرانتر میشوند و سالهاست که مردم ایران با ارزانی خداحافظی کردهاند.
برنامهریزی برای آینده به یک رویا تبدیل شده است. آینده برای مردم به «فردای امروز» خلاصه شده؛ آنقدر شرایط غیرقابل پیشبینی است که نمیتوان برای پسفردا برنامهریزی کرد. شاید پولی که امروز برای خرید ماشین کنار گذاشتهاید، فردا ارزش خرید همان خودرو را نداشته باشد.
سبد معیشتی مردم به اقلام اساسی محدود شده است. برخی حتی برای تأمین همین اقلام هم با مشکل مواجهاند. کالاهای فرهنگی و اجتماعی کنار گذاشته شدهاند و خانوادهها تنها به فکر خالی نبودن سفره و شرمندگی در برابر فرزندان خود هستند.
شرایط اجتماعی نیز دستکمی از تورم ندارد. شبکههای اجتماعی همچنان فیلتر هستند و رئیسجمهور برخلاف شعارهای انتخاباتیاش، نتوانسته این قفل را باز کند. فیلترشکنها به لطف این محدودیت، به کالایی ضروری تبدیل شدهاند و هزینهای اضافه بر دوش مردم گذاشتهاند. طبق آمار، ۶۰ میلیون کاربر در تلگرام و ۴۶ میلیون در اینستاگرام حضور دارند. این آمار گویای نیاز مردم به این پلتفرمهاست، خواه برای کار، خواه برای سرگرمی.
چرا این شبکهها باید فیلتر باشند؟ رئیسجمهور میگوید روسای قوا موافق رفع فیلترند، اما در شورای عالی فضای مجازی این موضوع متوقف شده است. این هم از عجایب کشور ماست: موافقت مسئولان و سنگاندازی یک شورا.
یادمان نرود ما مدیون شبکههای اجتماعی هستیم. فضای مجازی باعث شد تا مسئولان کشور مجبور باشند به خاطر رفتار خود توضیح بدهند و جامعه ایران تبدیل به یک اتاق شیشهای شود که هر رفتار غلطی در آن قابل مشاهده و نقد است.
مسئله قانون عفاف و حجاب نیز میتواند به بحرانی جدید تبدیل شود. قانونی که مسعود پزشکیان مخالف آن است. امید میرود او بر این مخالفت بایستد و جلوی اجرای این قانون بحرانزا را بگیرد. این نوشتار جای مناسبی برای بررسی این قانون نیست. اما کاش مسئولان پاسخ این سوال را بدهند که اگر سران کشورهای اسلامی از آنها در مورد چرایی با حجاب بودن مردم پرسیدند، چه جوابی خواهند داد؟ خواهند گفت با جریمه و محرومیتهای اجتماعی؟!
زمستان از راه رسیده و آلودگی هوا به بحران دیگری تبدیل شده است. تصور کنید از خانه بیرون میآیید، با تمام مشکلات اقتصادی و اجتماعی، و در نهایت حتی نمیتوانید نفس بکشید. واقعا عجیب است که همه میدانند در پاییز و زمستان مشکل آلودگی هوا داریم و دست روی دست میگذارند تا زمستان بعدی.
هیچ کس تلاش نمیکند یک برنامه مشخص و راهکار اجرایی برای حل این مشکل همیشگی ارائه دهد. تا دلت بخواهد درباره حواشی حرف میزنند اما مشکلات مردم نه! اگر اینقدر که به ظریف و پست او در دولت حساس بودند کمی به فکر آلودگی هوا بودند الان داستان، داستان دیگری بود.
با توجه به شرایط به جوانانی که به فکر مهاجرت هستند، خرده نگیرید. آنها فقط به دنبال زندگیای معمولی هستند که بتوانند برای چند ماه آینده برنامهریزی کنند.
آقای رئیس جمهور که شبیه ما مردم هستی، اینها گوشهای از مشکلاتی است که مردم با آن دستوپنجه نرم میکنند. بسیاری دیگر توان ادامه دادن ندارند. لطفاً سریعتر و قاطعتر وارد میدان شوید. باید در برابر کسانی که نمیخواهند باری از دوش مردم برداشته شود، ایستاد. وفاق با همه ممکن نیست، بهویژه با آنهایی که با سختتر شدن زندگی مردم، قصد زمین زدن دولت را دارند.
پیام گزینش به جوانان ایرانی: «ریا کار باش و پادشاهی کن»
✍️مصطفی داننده
«خواندن کتابهای فلسفی، نوع پوشش، داشتن سبیل، لاک زدن، قضا شدن نماز، داشتن ارتباط با همکلاسی دختر یا پسر، نداشتن چادر در روز آزمون کتبی، پیدا بودن ریشه مو، لایک کردن صفحات اینستاگرامی، و حضور کمرنگ در نماز جمعه»، همه بهانههایی هستند که به دانشجومعلمان و داوطلبان استخدامی وزارت آموزش و پرورش گفته شده و برخی از کسانی که به خاطر این دلایل رد شدهاند، تجربههایشان را در گفتوگو با روزنامه شرق بازگو کردهاند.
بارها نوشتهام که ایران سرزمین عجایب است، و این سبک گزینش یکی از روشنترین نمونههای آن است. همچنان مثل دهه ۶۰ دنبال این هستند که ببینند فرد به نماز جمعه میرود یا نه. این سبک گزینش که در پی خالصسازی است و امیدواریم در دولت پزشکیان کنار گذاشته شود، بهطور ضمنی به داوطلبان میگوید: «اگر میخواهی استخدام شوی، ریاکار باش!» نرفتی نماز جمعه؟ عیبی ندارد، اما روز مصاحبه کتابی بخوان، بگو هر هفته نماز جمعه میروم و یا لباسی بپوش که مورد پسند باشد.
این نوع گزینش در ایران به شعار «ریاکار باش و پادشاهی کن» ختم شده است. آنقدر تظاهر و ظاهرسازی قدرت پیدا کرده که در برخی ادارات کارمندان نماز ظهر و عصرشان هیچوقت قضا نمیشود، اما نماز مغرب و صبح به ندرت خوانده میشود؛ چون هدفشان از خواندن نماز، دیده شدن توسط مسئولان و حراست است، نه رضای خدا.
در گزارش روزنامه شرق به موردی اشاره شده که ذهن را درگیر میکند. یک دانشجو که فردی مذهبی بود، بهخاطر نوع سبیلی که داشت، به «مارکسیست بودن» متهم شد. او این اتهام را رد کرد و از اعضای گزینش خواست دلایلشان را توضیح دهند؛ آنها گفتند سبیلت چهره مارکسیستی به تو داده است! در نهایت پس از چندین جلسه بحث، موفق شد از اخراج از دانشگاه جلوگیری کند.
شاید اگر مریم میرزاخانی در ایران مانده بود، پشت سد گزینش و بهخاطر پیدا بودن چند تار مو متوقف میشد، و بچههای این کشور از آموزش از چنین استعدادی محروم میماندند. این شیوه تفکر باید تغییر کند، چون بیشتر مردم شبیه کسانی هستند که در گزینش رد میشوند، نه آنهایی که گزینش میکنند. کسی که دارای تخصص و آمادگی روانی لازم برای آموزش است، باید اجازه داشته باشد تدریس کند، حالا چه کتاب فلسفی بخواند و چه صفحهای را در شبکههای اجتماعی لایک کند.
معلمی که از نظر شما «معتقد اما بیسواد» است، نسلی بیسواد و دلزده تربیت میکند. وضعیت کنونی مدارس ایران را ببینید تا متوجه عمق این مسئله شوید. نسل امروز به واسطه شبکههای اجتماعی با دنیا در ارتباط است و میداند در جهان چه میگذرد. ما نسلی بودیم که با چند کانال محدود، هرچه میشنیدیم را میپذیرفتیم و باور داشتیم معلمان عالِمترین افراد روی کره زمین هستند؛ اما امروز، با گستره فضای مجازی و ظهور فناوریهایی مانند هوش مصنوعی، معلمان باید بهقدری توانا باشند که بتوانند پاسخگوی نیاز نسل جدید باشند.
از سوی دیگر توقف در ظاهر زمینه را برای نفوذ در کشور فراهم میکند. وقتی این همه ظاهر اهمیت پیدا میکند و تخصص در حاشیه قرار میگیرد، خیلیها میتوانند به راحتی با یک ریش بلند و یک یقه بسته، از سد گزینش عبور و به دستگاههای مختلف نفوذ پیدا کنند.
متاسفانه دل سوزان منتقد در این روند حذف و خانه نشین می شوند و ریاکاران ارتقا می یابند به بیان دیگر این شیوه برای خود سیستم هم امنیت افزا نیست.
در پایان باید گفت، یکی از دلایل مهاجرت گسترده، همین نوع گزینشهاست. جوان نخبه با خود میگوید: «چرا پشت دیوار گزینش بمانم تا دیگران به کار برسند؟ میروم جایی که به علم من ارزش دهند، نه به پیدا نبودن ریشه موهایم.»
فکر کنید «روپوش مدرسه» هم «چای دبش» است!
✍مصطفی داننده
«رفتم مدرسه تا نامهای بگیرم که بتوانم هزینه لباس مدرسه دخترم را نیمبها پرداخت کنم. مدیر گفت مشکلی ندارد و نامه را میدهد. پیش از این هم برای ثبتنام مدرسه، نامه داده بود. نامه را به اداره آموزش و پرورش بردم و هزینه ثبتنام را کاهش دادند؛ فقط ۱۰۰ هزار تومان به مدرسه پرداخت کردم. برای مانتو هم از مدیر نامه خواستم. او هم بدون مشکل نامه را داد، اما گفت: "تو که بیکار هستی، بیا اینجا کلاسها را تمیز کن." من هم گفتم مشکلی نیست و کمک میکنم. با رضایت خودم و همکاری سرایدار، کلاسها را تمیز کردم و در نهایت نامه را گرفتم و مانتوی دخترم را تهیه کردم.»
این روایت مادری است که به گفته خبرنگار صداوسیما، برای ثبتنام فرزندش مجبور شده بود کلاسهای مدرسه را تمیز کند. روزنامه شرق نیز گزارش داده که دیگر اولیا به جای پول، خدماتی مانند نجاری و قفلسازی به مدرسه ارائه میدهند. این توافق بین مدرسه و والدین صورت میگیرد.
پس از این اتفاق، آموزش و پرورش اعلام کرد که مدیر مدرسه استعفا داده و پرونده او در اختیار هیأت رسیدگی به تخلفات قرار گرفته است.
در مورد این موضوع میتوان به چند نکته اشاره کرد:
اول: دل هر انسان دلسوزی برای والدینی میسوزد که در این روزهای سخت، خجالتزده فرزندان خود هستند، چون توانایی فراهم کردن سادهترین امکانات زندگی را ندارند. تصور کنید شرایط یک خانواده چقدر سخت است که مادر مجبور شود برای ثبتنام فرزندش کلاسهای مدرسه را تمیز کند. این خبر آنقدر دردناک است که نه تنها مدیر مدرسه، بلکه بسیاری از مسئولان کشور باید از سمتهای خود استعفا دهند و خجالت بکشند. واقعاً کار به کجا رسیده است که ثبتنام در مدرسه منجر به چنین اتفاقی شود؟
این رفتار با کدامیک از شعارهای مسئولان در این سالها همخوانی دارد؟ آیا آنها که تصمیمگیری میکنند، از چنین مسائل آگاه هستند یا فقط با استعفای یک مدیر، گمان میکنند وظیفهشان تمام شده است؟
دوم: چرا یک مدیر مدرسه در منطقهای ضعیف، به خود اجازه میدهد به مادری که تلاش میکند امکان تحصیل فرزندش را فراهم کند، چنین پیشنهادی بدهد؟ چرا باید غرور یک مادر را برای یک ثبتنام زیر پا گذاشت؟ این مدیران چگونه انتخاب میشوند؟ آیا نباید آموزش ببینند که در چنین شرایطی چگونه با دانشآموزان و والدینشان رفتار کنند؟
سوم: چرا مدارس از والدین پول میگیرند؟ مگر تحصیل در مدارس دولتی ایران رایگان نیست؟ چرا هزینههای مدارس دولتی که بودجه دولتی دریافت میکنند، باید بر دوش خانوادههایی باشد که خود با مشکلات فراوان مواجهاند؟ مدارس نه تنها نباید شهریه بگیرند، بلکه دولت باید هزینههایی مثل روپوش دانشآموزان را هم تقبل کند. حداقل در این زمینه کاری کنید که خانوادهها دغدغهای نداشته باشند.
واقعاً روپوش مدرسه چقدر هزینه دارد؟ تصور کنید مانند چای دبش یا زین اسب است! این همه هزینهتراشی میشود و خانوادههایی که حتی توان تهیه مایحتاج اولیه زندگی را ندارند، باید نگران روپوش، کمک به مدرسه و امثال اینها باشند.
چهارم: باید از شبکههای اجتماعی تشکر کرد. اگر این شبکهها نبودند، بسیاری از این زشتیها دیده نمیشد و نالایقان همچنان تصمیمات غلط میگرفتند و جامعه را با مشکلات فراوان روبرو میکردند. یکی از دلایل اصرار برخی بر فیلتر کردن شبکههای اجتماعی، همین شفافیت است که نشان میدهد مدیریت در کشور در بدترین سطح خود قرار دارد.
آقای پزشکیان! خیلی وقت نداری
✍️مصطفی داننده
وضعیت مسعود پزشکیان به شدت حساس است. پس از پایان جنگ، هیچ رئیسجمهوری با شرایطی به این پیچیدگی کار خود را آغاز نکرده است. ایران و اسرائیل در آستانهی جنگ تمامعیار قرار دارند و دولت، با وجود وعدههایش، بهویژه در حوزهی اقتصاد، توان عملیکردن بسیاری از آنها را ندارد.
با این حال، فعالیتهای دیپلماتیک دولت و سفرهای وزیر امور خارجه به کشورهای همسایه نشان میدهد که پزشکیان و تیمش تمام تلاش خود را میکنند تا اوضاع به همین شکل حفظ شود و کار به پاسخهای نظامی ایران و اسرائیل نکشد. در غیر این صورت، خاورمیانه بدون جنگ غیرقابلتصور خواهد بود.
جنگ نظامی در خاورمیانه به معنای توقف صادرات نفت، فرار سرمایهها و بحرانیشدن اوضاع برای کشورهای دیگر جهان نیز خواهد بود. در چنین شرایطی انتظار کاهش قیمت دلار یا کنترل تورم غیرمنطقی است. دولتهای قبلی در شرایط عادی نتوانستند این مشکلات را حل کنند؛ چه برسد به دولت چهاردهم که در غیرعادیترین اوضاع ممکن به سر میبرد.
حال سوال این است: پزشکیان چه باید بکند تا رضایت مردم را جلب کند؟ پاسخ روشن است. اگر دولت در حال حاضر قادر به خلق دستاوردهای اقتصادی نیست، میتواند در مسائل اجتماعی گشایشهایی ایجاد کند.
رفع فیلتر شبکههای اجتماعی و گسترش پهنای باند اینترنت، از جمله اقداماتی است که میتواند موجبات رضایت عمومی را فراهم کند. انتظار میرفت که این موضوع از نخستین دستورات رئیسجمهور باشد و امیدواریم که به زودی شاهد حل این مشکل باشیم.
البته میدانیم که تصمیمگیری در این موارد ساده نیست. همین حالا هم مخالفان دولت در مجلس به دلیل حضور ظریف در کابینه، شمشیر را از رو بستهاند. به عنوان مثال، کامران غضنفری، نماینده جبهه پایداری، گفته است: «ظریف بهصورت غیرقانونی معاون رئیسجمهور شده است. اگر پزشکیان او را در روزهای آینده عزل نکند، خود او را به دادگاه خواهیم کشاند و به ۱۰ تا ۱۵ سال زندان محکوم خواهد شد و از ریاستجمهوری هم عزل خواهد گردید.»
با وجود چنین مخالفانی، کار برای دولت سخت است، اما مردم حق دارند از وضعیت فعلی ناراضی باشند. آنها باید احساس کنند که دولت تغییر کرده و وزیر ارتباطات پزشکیان با وزیر ارتباطات دولت رئیسی متفاوت است. اگر اوضاع به همان منوال گذشته ادامه یابد، تنها ناامیدی نصیب مردم خواهد شد.
در شرایط کنونی، جبهه پایداری در مجلس به دنبال اجرای قانون حجاب از سوی دولت پزشکیان است. دولت باید با قدرت به میدان بیاید و لایحهای جدید در این خصوص به پارلمان ارائه کند. دولت پزشکیان باید کنشگر باشد، نه واکنشگرا. همانطور که مصدق با لایحهی ملیشدن صنعت نفت نام خود را در تاریخ جاودانه کرد، پزشکیان نیز میتواند از طریق قانون در برابر گروههای تندرو ایستادگی کند.
آقای پزشکیان، مردم باید تغییر را احساس کنند. این تغییر باید در زندگی روزمرهشان نمود داشته باشد. اگر فعلاً نمیتوانید وضعیت اقتصادی آنها را بهبود بخشید، حداقل کاری کنید که مانند گذشته از اینترنت استفاده کنند و نگرانی بابت دخترانشان در خیابان نداشته باشند.
رسیدن به آرامش ذهنی میتواند قدم بزرگی برای دستیابی به اهداف بعدی باشد. فراموش نکنید که چهار سال ریاستجمهوری سریعتر از آنچه تصور کنید، خواهد گذشت؛ پس تصمیمات امروز را به فردا موکول نکنید.
آقای تقوی! هیتلر و نتانیاهو هیچ فرقی با هم ندارند
✍️ مصطفی داننده
حجتالاسلام تقوی، رئیس سابق ستاد نماز جمعه، در یک برنامه زنده تلویزیونی گفت: «هیتلر درست تشخیص داد و گفت صهیونیستها را بکشید؛ فتنه آینده صهیونیستها در آمریکا خواهد بود.»
شنیدن چنین اظهاراتی از کسی که سالها در سیاست فعالیت کرده و نماینده چندین دوره مجلس بوده، حیرتانگیز است. این روزها متأسفانه برخی از سیاستمداران حرفهایی میزنند که حتی در سطح شبکههای اجتماعی هم یافت نمیشود.
در زمانی که جهان به خاطر جنایات اسرائیل در غزه و لبنان آنها را محکوم میکند، چه ضرورتی دارد که در یک برنامه زنده تلویزیونی، شخصی با لباس روحانیت حرفی بزند که دشمنان بتوانند از آن علیه کشور سوءاستفاده کنند؟ برای محکوم کردن اسرائیل نزد افکار عمومی ایران و جهان، هزاران دلیل معتبر و مستدل وجود دارد؛ اما برخی از سیاستمداران ایرانی برای تحقیر دشمن از ابزاری استفاده میکنند که در نهایت به زیان خودمان تمام میشود.
چگونه میتوان برای محکوم کردن نسلکشی اسرائیل، از نسلکشی هیتلر حمایت کرد؟ نکتهای که تقوی به نظر نمیرسد درک کند این است که هیتلر یهودیان را به کام مرگ فرستاد، و این ماجرا با صهیونیستها متفاوت است. امروز نیز یهودیان بسیاری در ایران زندگی میکنند که جنایات اسرائیل علیه مردم فلسطین را محکوم میکنند.
نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان، یهودیان غیرصهیونیست رفتار اسرائیل را نپذیرفته و به همراه دیگر پیروان ادیان، به آن اعتراض میکنند. چنین "گل به خودیها" بسیار تعجبآور است. ا
ز سوی دیگر، یک مجری تلویزیونی که هنگام حمله موشکی ایران به اسرائیل با تکرار کلمه «خورده، خورده، خورده» شهرت یافت، اکنون پیشنهاد میدهد مقر شبکه ایران اینترنشنال در لندن را نیز هدف موشک قرار دهیم!
چرا باید با موشک به یک شبکه رسانهای پاسخ دهیم؟ اگر توانایی داریم، باید از طریق فعالیتهای رسانهای پاسخهایی بدهیم که اثری قویتر از هزار موشک داشته باشد. یکی از این پاسخها، اصلاح رویه و تغییر در صداوسیماست. در شرایط حساس کنونی، صداوسیما به افرادی با سواد رسانهای بالا نیاز دارد، کسانی که به دنبال منافع ملی کشور باشند، نه به دنبال دعواهای سیاسی.
در این آشفتگی منطقهای، برخی از مسئولان صداوسیما به دنبال منافع خود هستند و این برای کشور خطرناک است. وقتی هر شخص با هر سطح از درک سیاسی به رسانه ملی دعوت میشود و اظهار نظرهای نامناسبی میکند، مشخص است که مدیران صداوسیما شناختی از جنگ رسانهای ندارند.
در این شرایط، هر اشتباه لفظی میتواند مانند مین عمل کند و ضربهای جدی به جبهه خودی بزند. هیتلر جنایتکار جنگی بود، درست مانند نتانیاهو؛ هر دو به دنبال نسلکشی بودند و باید محکوم شوند. نمیتوان برای مقابله با نتانیاهو، از هیتلر و نازیسم دفاع کرد.
موضع گیری درست را میخواهید یاد بگیرید، به وزیر خارجه کشور نگاه کنید؛ « من معتقدم که جهان باید برخیزد و این هیولای خونخوار، که دستکمی از هیتلر ندارد، متوقف کند.» او به مردم دنیا یادآوری میکند که نخست وزیر اسرائیل، مثل هیتلر است تا آنها متوجه عمق ماجرا شوند.
تحلیل مسائل سیاسی، مسابقه لیگ برتر نیست که بتوان هر پیشکسوتی را دعوت کرد تا درباره بازی نظر دهد. در برنامههایی که از رسانه رسمی جمهوری اسلامی پخش میشود، هر کلمهای میتواند بار سیاسی سنگینی برای کشور ایجاد کند.
امیدوارم دیگر شاهد چنین ادبیاتی از سوی چهرههای سیاسی کشور نباشیم تا مجبور نشویم بگوییم: «مارادونا را بیخیال شوید و غضنفر را بچسبید!»
جنگ؛ با خود ویرانی میآورد.
جنگ؛ پسر و دختری را بیپدر میکند و پدر و مادری را بیفرزند.
جنگ؛ خانهها را ویران میکند.
جنگ؛ بدبختی است.
از جنگ استقبال نکنید.
طرفداران جلیلی و فرقه پایداری، وفاق ملی را اشتباه فهمیدند.
وفاق ملی باید با اکثریت مردم شکل بگیرد. یعنی با ۵۰ درصدی که در انتخابات شرکت نکردند.
انتصاب برخی افراد که صدای حضرات را درآورده در راستای همین وفاق است.
نمادهای نفاق از وفاق حرف نزنند لطفا.
برای کی جمله خارجی مینویسی، عزیزم؟
✍️ مصطفی داننده
این روزها بحث اصلی کشور در مورد کابینه دولت چهاردهم است. مردم منتظرند تا ببینند از کارگروههای انتخاب وزرا، چه کسانی انتخاب میشوند و مجلس چه برخوردی با آنها خواهد داشت.
در کنار آن، المپیک پاریس نیز آغاز شده است و طبق عادت، مردم این مسابقات، به ویژه در ورزشهای فردی ورزشکاران ایرانی را دنبال میکنند و منتظرند تا بشنوند «بر طبل شادانه بکوب پیروز و مردانه بکوب ...».
حضور افغانها در ایران، فیلترینگ، دولت در سایه و... هم مسائلی هستند که همچنان در صدر اخبار حضور دارند و مردم آنها را در شبکههای اجتماعی دنبال میکنند.
در این یادداشت اما، هیچ کاری با مسائل بالا ندارم و میخواهم از یک اتفاق در شبکههای اجتماعی بنویسم که برایم بسیار عجیب است: برخی از کاربران ایرانی با دنبالکنندههای ایرانی از متن انگلیسی استفاده میکنند! دلیل آن را نمیدانم.
به طور مثال، یکی از دوستانم که حسابی او را میشناسم و هیچ فرد خارجی زبانی در صفحه او نیست، نوشته بود:
“It’s hard to beat a person who never gives up.”
هیچ ترجمهای هم نگذاشته است. چرا؟ نمیدانم. راستی، ترجمه این جمله هم میشود: «شکست دادن فردی که هیچوقت تسلیم نمیشود، سخته.»
شاید این افراد فکر میکنند که انگلیسی نوشتن، نشانه باکلاسی است که واقعاً نیست. دانستن یک زبان خارجی نشانه دانایی است. شما یک زبان بیشتری از برخی از مردم بلد هستید و این باعث میشود راحتتر بتوانید با مردم جهان رابطه برقرار کنید، کتابهای اصلی بخوانید و فیلمها را بدون زیرنویس نگاه کنید.
به قول هانریش بُل، نویسنده کتاب مشهور عقاید یک دلقک: «وقتی میبینی کسی لهجه دارد به این معنی است که از تو یک زبان بیشتر میداند.» این جمله نشان میدهد که دانستن یک زبان خارجی یک فضیلت و دانایی است، اما این دانایی نشان باکلاسی نیست. شما وقتی باکلاس میشوید و میتوانید احترام مردم را جلب کنید که با آنها درست و محترمانه رفتار کنید، وگرنه نوشتن جملهای که هیچ کس معنی آن را نمیفهمد، با عرض معذرت نشانه حماقت است.
این رفتار حتی در رستورانها و کافیشاپها هم معمول است. تمام منو به انگلیسی نوشته شده است. فکر میکنم این ارائهدهندگان غذا تا به امروز یک توریست خارجی هم به رستوران سر نزده باشد، اما مقید هستند که انگلیسی را پاس بدارند.
بدتر از اینها، روابط عمومی باشگاههای فرهنگی و ورزشی هستند. آنها وقتی میخواهند ترکیب تیمهای خود را معرفی کنند، اسامی را به انگلیسی مینویسند. برای کی انگلیسی مینویسید؟ برای شبکههای خارجی که فوتبال شما را پخش میکند؟ یا طرفداران فرنگی که طرفدار تیمهای ایرانی هستند؟
این کار را نکنید لطفاً. انگلیسی نوشتن هیچ چیز به شما اضافه نمیکند. در هیچ کجای دنیا هم شاهد اینگونه رفتارها نیستیم. در کشورهایی که انگلیسی زبان نیستند، ترکیب بازیکنان و فعالیت مردم در شبکههای اجتماعی به زبان آن کشور است. در کشورهای توریستی در کنار زبان اصلی، انگلیسی هم وجود دارد تا گردشگران دچار مشکل نشوند.
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 7 months, 1 week ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 9 months, 3 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 5 months, 3 weeks ago