?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago
🖋واضح و مبرهن است که 192 بزرگتر از سی یا چهل است!
آموزش به زبان مادری بیحرف اضافه!
«...اگر همین فردا سه مدرسه انگلیسی زبان، فارسی زبان و آذری زبان را کنار یکدیگر تاسیس کنند، سی یا چهل نفر بیشتر در مدرسه آذری اسم نویسی نمیکنند اما همین تبریزیها از نیمههای شب برای ثبت نام در مدرسه انگلیسی صف میبندند. این واقعیتی است که به تجربه بر آن واقفم. چه اینکه یک سال تحصیلی را در دبیرستان فرانسوی تبریز تدریس داشتم و شاهد علاقه پدران و مادران به ثبت نام فرزندانشان در این گونه مدرسه بودهام..» اینها بخشهایی از سخنان سیدجواد طباطبایی است در مصاحبه معروفی که سال 1392 به مجله مهرنامه داشت با عنوان «تصفیه حساب با چریکها» که بیشتر شبیه تصفیهی حساب با آذربایجان و هویت ترکی بود.
حالا 192 استاد دانشگاههای تبریز بیانیه مشترکی امضاء کردهاند و از رییسجمهور ایران خواستهاند مقدمات آموزش زبان ترکی و چندزبانگی در ایران را فراهم کنند. بیانیهای تاریخی و مهم از این نظر با صراحتی بیسابقه و غیرقابلانتظار از جامعه دانشگاهی و اساتید دانشگاه از حق آموزش زبان ترکی و چندزبانگی در ایران سخن میگوید. بیانیهای که به جز خبرگزاریهای آذربایجان در هیچیک از خبرگزاریهای رسمی و سراسری ایران چه در داخل و چه در خارج انتشار نیافت. این بایکوت هدفمند از آن رو صورت گرفته، تا ادعاهایی چون ادعای سیدجواد طباطبایی در مورد میزان علاقه رغبت مردم آذربایجان و تبریز به زبان مادریشان، ترکی، زیرسئوال نرود!
آنچه که سید جواد طباطبایی در این مصاحبه در مورد زبان و ادبیات ترکی گفت در خوشبینانهترین حالت نشان از سواد کم او در این حوزه داشت. با اینحال او یک چهارچوب شناخت از آذربایجان عرضه کرد، البته این چهارچوب شناخت از آذربایجان قبلاً هم وجود داشت و طباطبایی صرفاً آن را بروزرسانی کرد، مبنی بر اینکه جریان پانترکیست یک اقلیت محدود و وابستهی به کشورهای خارجی است که پایگاه مردمی چندانی ندارد.
مدعایی که هربار که مسئلهی آذربایجان، هویت ترکی و زبان مادری مطرح میشود به نحوی از انحاء آن را میشنویم. ترکا خودشون فارسی رو بهعنوان زبان مشترک انتخاب کردن، من دوستای زیادی از تبریز دارم، اونا اینجوری نیستن، پانترکا رو جدی نگیرین اونا یه اقلیت محدود، مردم واقعی آذربایجان وطنپرستن و با اونا مخالف، پانترکا یه مشت بیسواد هستن که چیزی از تاریخ و فرهنگ سرشون نمیشه بحث باهاشون فایدهای نداره و...
بگذارید منظور از مفهوم پانترک رو هم توضیح دارم در نگاه این جماعت هرکس که از زبان مادری و هویت ترکیاش دفاع کنه درجا انگ پانترک خواهد خود حتی اگر رییسجمهور ایران باشد. در واقع ما با یک سازوکار سرکوب و خشونت سمبلیک در عرصهی گفتمانی مواجه هستیم که حتی کوچکترین بحث در مورد حقوق فرهنگی و زبانی را برنمیتابد و با استفاده از ادبیات سرکوب راه را برای هرگونه دیالوگ و مفاهمه میبندد.
سید جواد میگوید بر اساس شناخت من بیشتر از سی یا چهلنفر برای مدارس آذری در تبریز ثبتنام نمیکنند، اما 192 نفر استاد دانشگاههای تبریز چیز دیگری میگویند. واضح و مبرهن است که 192 بزرگتر از سی یا چهل است. 192 نامی که کسوت استادی دارند و نمیتوان افکار آنها را ملغمهای بیشعوری و بیسوادی دانست! البته اگر مرحوم زنده بود مطمئن باشید این کار را میکرد، چون مسبوق به ساقه بود. همچنان که واضح و مبرهن است که مطالبهی حقوق فرهنگی، زبانی، اجتماعی و سیاسی آذربایجان منحصر به یک اقلیت محدود نیست، همچنان که واضح و مبرهن است که این مطالبات از بطن جامعه برخاستهاند و طیفهای مختلفی از جامعه را درگیر کردهاند و محدود به یک قشر، طبقه یا طیف خاص نیست، همچنان که واضح و مبرهن است که نمیشود با انکار و سرکوب این مطالبات را نادیده گرفت و با یک قرائت غیرمتکثر و متمرکز از ایران ادامه داد.
این خطای شناختی از آذربایجان در مرکز همچنان ادامه دارد، با سرکوب، انکار، تحریف و بایکوت. مرکز همچنان خریدار روایت کلیشهای و بیعمق سیدجواد طباطبایی از بحث هویت ایرانی و ملی در آذربایجان است. 192 بزرگتر از سی یا چهل است برای همین بایکوت میشود تا مبادا خط بطلانی بکشد بر این چهارچوب سستبنیاد استاد متوفی! آنها استاد دانشگاهاند پس نباید صدایشان در مرکز منعکس شود چون در آن صورت به راحتی نمیشود افکار آنها را ملغمهای از بیشعوری و بیسوادی خواند. مرکز دلخوش به این روایت غیرواقعی است و نمیتواند با واقعیت کنار بیاید و دغدغهاش حرف اضافهای است در میان آموزش زبان مادری!
با یا بدون «به»؟!
آذربایجان میگوید آموزش به زبان مادری بیحرف اضافه!
مهدی حمیدی
نامه حمایت ۱۹۲ استاد دانشگاهای آذربایجان از تدریس زبانهای مادری در مدارس
♦️نماینده دولت به عنوان مخالف طرح تدریس زبان مادری سخنرانی کرد!
▫️علیرضا نوین، رئیس مجمع نمایندگان آذربایجانشرقی در تشریح چرایی عدم تصویب تدریس زبان ترکی و سایر زبانهای اقوام ایرانی در مدارس، گفت: در عمل به اصل ۱۵ قانون اساسی، طرح تدریس ادبیات زبانهای قومی و محلی، هفتهای ۲ ساعت در مدارس کشور توسط کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، برای رأیگیری صبح چهارشنبه به صحن علنی رسید و در کمال تاسف نماینده دولت بهعنوان مخالف طرح سخنرانی کرد و اکثریت نمایندگان نیز همسو با دولت، طرح را تصویب نکردند.
وی افزود: اینکه تمامی روسایجمهور در انتخابات وعده اجرای اصل ۱۵ را میدهند و پس از حضور در رأس قوه مجریه خلف وعده میکنند، دردی آشنا برای آذربایجانیهاست و حداقل انتظار میرفت در کابینهای که آقای پزشکیان رئیس آن است، نماینده دولت در مجلس در مخالفت با تدریس زبان ترکی و سایر زبانهای اقوام ایرانی در مدارس نطق نکند.
نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: ایران با تمامی فرهنگها و قومیتها زیباست و از دفاع مقدس تا جبهه مقاومت ترک، فارس، کرد، عرب، لر و... دوشادوش یکدیگر از وطن دفاع کردهاند. اصل ۱۵ قانون اساسی نیز نشانگر آرمان انقلاب اسلامی در پاسداشت تمامی زبانها و اصالت اقوام ایرانی در کنار زبان رسمی کشورمان است.
وی متذکر شد: نباید به اصل ۱۵ با نگاه امنیتی نگریست و اجازه داد رویکرد انحصارطلبانهی فرهنگستان زبان فارسی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، حق میلیونها ایرانی را پایمال کند. اینجانب از نطق همکارانم آقایان متفکرآزاد و منادی در دفاع از طرح مذکور تشکر میکنم. ما فریادمان را زدیم اما دولت و مجلس نشنید.
هوای قزاقستان در روزهای گذشته منفی یازده درجه بود، ولی مردم قزاقستان دو روز متوالی مقابل کنسولگری آذربایجان در شهر آکتائو و سفارت آذربایجان در شهر آستانا حاضر شده و با نثار گل و عروسک (برای خاطر قربانیان کودک سانحهی هوایی) برادری و انسان دوستی خود را ثابت کردند. آنها همچنین در روز اول سانحه، برای اهدای خون به بیمارستانها رفتند تا خاطرهی درخشانی در ذهن تک تک ما حک کنند.
در طرف دیگر دانشآموزان مدرسهای در ترکیه، این چنین همکلاسی سوری خود را بدرقه کردند تا به کشورش باز گردد. قطعا هر پناهندهای از سر اجبار وطن خود را ترک کرده و دوست داشتن بیپناهانی که مجبور به ترک وطن خود شدهاند، از عهدهی هر کس و هر ملتی برنمیآید.
بخواهیم یا نخواهیم، ما ساکنان افغانستان، قزاقستان، آذربایجان، ایران، سوریه، ترکیه و ... همگی از جا ماندگان کاروان پیشرفت و ترقی بشریت هستیم. برخی چند ایستگاه و برخی خیلی خیلی زیاد جاماندهایم و چیزی برای فخرفروشی به همدیگر نداریم. ولی بسیاری از ایرانیان خود را تافته جدا بافته میدانند و ایرانی بودن در ذهن اینها بسیار پررنگتر از انسان بودن شده و روز به روز پررنگتر میشود و برای همین تنهاتر و تنهاتر خواهند شد.
کاش این فیلم به دست آریاییهایی برسد که پناهندگان و بیپناهان افغانستانی را تحقیر میکنند و البته چنین افرادی در میان خود ما نیز کم نیستند. دوست داشتن دیگران زیاد هم آسان نیست و نیاز به آموزش و تکرار و تاکید هر روزه دارد و باعث دوستی متقابل میشود.
----------
@ibrahimsavalan
هر بیر وطن سئور اینسانا لازیمدی یحیی سنوار ین وصیت نامه سین کلمه کلمه اوخویوب و نه قدر مسئولیتینی وطن اوچون اونملی اولماسینی دوشونسون
و دوشونسون کی نه قدر شخصی منافعه اونم وئریر و نه قدر جمعی منافعه و نه قدر وطنه ...
یاشاسین وطن
ادامه از بالا
وصیت آخرم این است که همیشه به یاد داشته باشید که مقاومت بیمعنا نیست و فقط گلولهای که شلیک میشود نیست؛ بلکه زندگی است که با شرف و کرامت زندگی میشود. زندان و محاصره به من آموخت که نبرد طولانی است و راه سخت؛ اما همچنین به من آموخت که مردمی که تسلیم را نمیپذیرند، معجزههایشان را با دستان خودشان میسازند.
منتظر نمانید که دنیا به شما عدالت بدهد، من زندگی کردهام و دیدهام که دنیا در برابر درد ما سکوت میکند. منتظر عدالت نباشید؛ بلکه خودتان عدالت باشید. رؤیای فلسطین را در قلبهایتان حمل کنید و از هر زخمی سلاح بسازید و از هر اشکی چشمۀ امید.
این وصیت من است: سلاحتان را کنار نگذارید، سنگهایتان را دور نیندازید، شهدایتان را فراموش نکنید و بر سر رؤیایی که حق شماست، معامله نکنید.
ما اینجا میمانیم، در سرزمینمان، در قلبهایمان و در آینده فرزندانمان.
شما را به فلسطین وصیت میکنم، به زمینی که تا مرگ عاشقش بودم و به رؤیایی که آن را روی شانههایم مثل کوهی که هرگز خم نمیشود، حمل کردم.
اگر من سقوط کردم، شما با من سقوط نکنید؛ بلکه پرچمی را که هرگز سقوط نکرده است، به دوش بگیرید و از خون من پلی بسازید تا نسلی که از خاکستر ما متولد میشود، قویتر باشد. فراموش نکنید که وطن فقط داستانی نیست که نقل شود؛ بلکه حقیقتی است که باید زندگی کرد و در هر شهیدی که از رحم این زمین متولد میشود، هزار مقاوم به دنیا میآید.
اگر طوفان بازگشت و من در میان شما نبودم، بدانید که من اولین قطره در امواج آزادی بودم و اینکه من زنده ماندم تا شما را ببینم که مسیر را ادامه میدهید. خاری در گلویشان باشید، سیلی که عقبنشینی نمیشناسد و آرام نمیگیرد تا زمانی که جهان اعتراف کند که ما صاحبان حق هستیم و فقط اعدادی در اخبار نیستیم.
مترجم: هیوا راشدی
✅وصیتنامه یحیی السنوار
من یحیی هستم، فرزند پناهندهای که غربت را به وطن موقتی تبدیل کرد و رؤیا را به مبارزهای ابدی.
در حالی که این کلمات را مینویسم، هر لحظه از زندگیام را به یاد میآورم: از کودکیام در میان کوچهها تا سالهای طولانی زندان و هر قطره خونی که روی خاک این سرزمین ریخته شد.
من در سال ۱۹۶۲ در اردوگاه خان یونس به دنیا آمدم، زمانی که فلسطین خاطرهای تکهپاره و نقشههایی فراموششده روی میز سیاستمداران بود.
من مردی هستم که زندگیام در میان آتش و خاکستر شکل گرفت و زود فهمیدم که زندگی زیر سایۀ اشغال چیزی جز زندان دایم نیست.
از کودکی دریافتم که زندگی در این سرزمین عادی نیست و هر کسی که اینجا به دنیا میآید باید در قلبش سلاحی شکستناپذیر حمل کند و بداند که راه آزادی طولانی است.
وصیت من به شما از همینجا شروع میشود، از آن کودکی که اولین سنگ را به سمت اشغالگر پرتاب کرد و آموخت که سنگها اولین کلماتی هستند که در برابر جهانی که در برابر زخم ما سکوت میکند، بیان میکنیم.
در خیابانهای غزه آموختم که انسان به سن و سالش سنجیده نمیشود؛ بلکه به آنچه برای وطنش انجام میدهد و این چنین بود زندگی من: زندانها و نبردها، درد و امید.
اولینبار در سال ۱۹۸۸ به زندان افتادم و به حبس ابد محکوم شدم؛ اما هرگز راهی برای ترس پیدا نکردم.
در آن زندانهای تاریک، در هر دیوار پنجرهای به افق دور میدیدم و در هر میلهای نوری که راه آزادی را روشن میکرد.
در زندان آموختم که صبر فقط یک فضیلت نیست؛ بلکه سلاحی است، سلاح تلخ، مانند کسی که قطره قطره دریا را مینوشد.
وصیت من به شما این است: از زندان نترسید، زندان فقط بخشی از راه طولانی ما بهسوی آزادی است.
زندان به من آموخت که آزادی فقط یک حق سلبشده نیست؛ بلکه ایدهای است که از درد متولد میشود و با صبر صیقل میخورد.
زمانی که در معاملۀ «وفاء الأحرار» در سال ۲۰۱۱ آزاد شدم، همان آدم قبلی نبودم؛ قویتر شده بودم و ایمانم بیشتر شده بود که آنچه ما انجام میدهیم فقط مبارزۀ گذرا نیست؟ بلکه سرنوشتی است که آن را تا آخرین قطرۀ خونمان به دوش میکشیم.
وصیت من این است که به سلاح، به کرامتی که قابل مصالحه نیست و به رؤیایی که هرگز نمیمیرد، پایبند بمانید. دشمن میخواهد ما از مقاومت دست برداریم و مسئلۀ ما را به مذاکراتی بیپایان تبدیل کند؛ اما من به شما میگویم: بر چیزی که حق شماست مذاکره نکنید. آنها بیشتر از سلاح شما، از ایستادگی شما میترسند. مقاومت فقط سلاحی که در دست داریم نیست؛ بلکه عشقی است که به فلسطین در هر نفسی که میکشیم داریم. ارادهای است که میخواهیم بمانیم، با وجود محاصره و تجاوز.
وصیت من این است که به خون شهدا وفادار بمانید، به کسانی که رفتند و این راه پر از خار را برای ما گذاشتند. آنها راه آزادی را با خونشان هموار کردند، پس آن فداکاریها را در حساب سیاستمداران و بازیهای دیپلماتیک به هدر ندهید.
ما اینجا هستیم تا کاری که پیشینیان آغاز کردهاند ادامه دهیم و هرگز از این راه منحرف نخواهیم شد، هرچقدر هم که برای ما هزینه داشته باشد. غزه بود و خواهد ماند، پایتخت مقاومت و قلب فلسطین که هرگز از تپش نمیافتد، حتی اگر زمین بر ما تنگ شود.
زمانی که رهبری حماس را در غزه در سال ۲۰۱۷ به عهده گرفتم، فقط یک انتقال قدرت نبود؛ بلکه ادامۀ مقاومتی بود که با سنگ شروع شد و با تفنگ ادامه یافت. هر روز درد مردمم را زیر محاصره احساس میکردم و میدانستم هر قدمی که به سوی آزادی برمیداریم هزینه دارد؛ اما به شما میگویم: هزینۀ تسلیم شدن بسیار بیشتر است. برای همین، به زمینتان مانند ریشهای که به خاک چسبیده است، پایبند بمانید، هیچ بادی نمیتواند مردمی را که تصمیم به زندگی گرفتهاند، از ریشه بکند.
در نبرد طوفان الأقصی، من فقط فرماندۀ یک گروه یا جنبش نبودم؛ بلکه صدای هر فلسطینی بودم که رؤیای آزادی داشت. ایمان من این بود که مقاومت فقط یک گزینه نیست؛ بلکه وظیفهای است. میخواستم این نبرد صفحهای جدید در کتاب مبارزۀ فلسطینی باشد، جایی که همه جناحها متحد شوند و همه در یک سنگر بایستند، در برابر دشمنی که هرگز بین کودک و پیر، یا بین سنگ و درخت تفاوتی قایل نشده است.
طوفان الأقصی نبردی برای ارواح بود پیش از اجساد و برای اراده پیش از سلاح.
آنچه به جا گذاشتم، میراث شخصی نیست؛ بلکه میراث جمعی است، برای هر فلسطینی که رؤیای آزادی داشت، برای هر مادری که فرزند شهیدش را روی شانههایش حمل کرد، برای هر پدری که با تلخی برای دخترش که با گلولهای خیانتکارانه کشته شد، گریست
۱ از ۲ ادامه ???
?? ??? ?? ????? ?
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 10 months, 2 weeks ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 1 year ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
ads : @IR_proxi_sale
Last updated 9 months ago