بهمن کیارستمی

Description
مطالب پراکنده و بی‌ربط
We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 8 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 4 weeks ago

5 months ago
مکالمات واتزاپیم با فریدون آو واقعا …

مکالمات واتزاپیم با فریدون آو واقعا بامزه‌ند. گاهی که سرذوقه، یک وویس چند دقیقه‌ای میذاره و آدم از شنیدن صدای سرحال و گزارش دقیق و موبه‌موی حال و احوالش کیف می‌کنه، گاهی هم انقدر بی‌حوصله‌ست که آدم به خودش میگه این آخرین بار بود که مزاحمش شدم. مکالمۀ دیروز ولی جور دیگه‌ای بود؛ از نمایشگاه یا درواقع نونوایی هومن مرتضوی که برگشتم خونه، دیدم از آقای آو یک میس‌کال دارم و چون همیشه فقط وویس می‌ذاره حدس زدم دستش خورده، که خورده بود. حالا در آن‌سو هم او روی واتزاپ میس‌کال رو دیده بود و به خودش گفته بود این بهمن چی می‌خواد از جون ما و وویسی نیمه بداخلاق نیمه مهربون گذاشت که آقاجان اگه کار داری پیام بذار، زنگ نزن. اومدم بگم آقا به حضرت عباس عقلم می‌رسه که پیام بذارم و زنگ نزنم و خودتون زنگ زده بودین و این حرف‌ها، بعدش دیدم چه کاریه... براش نوشتم امروز که توی صف نونوایی هومن وایساده بودم تا نوبتم بشه و جلوم سنگک مقوایی پرت کنه یاد پروژه‌های بامزۀ گالری ۱۳ خیابان ونک شما افتادم (اینو راست گفتم) و خواستم احوال‌پرسی کنم. جواب داد (نقل به مضمون) چه خوب که هومن شاکی، هومن شاکی مونده. باستر کیتون خودمون.

عکس از علی بختیاری

7 months ago

فرشید مثقالی
فردا در حیات نظر

9 months ago

یاغیان خراسان/ گردآوردۀ بهمن کیارستمی/ پژوهش آناهیتا ناهید/ طراحی اشکان فروتن/ نشر نظر/ ۱۴۴ صفحه/ چاپ اول مرداد ۱۴۰۳

این مجموعه مستنداتی از بایگانی ژاندارمری قوچان را در بر دارد و شامل پرونده‌هایی مصور است از سارقان مسلح و یاغیان خراسان بین سال‌های ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۳ به همراه چند نگاتیو شیشه‌ای. گویا پرونده‌ها نزد ساواک نگهداری می‌شده و بعد از انقلاب توسط کمیتۀ انقلاب اسلامی ضبط شده. سال‌ها بعد، از تهران به ارومیه منتقل شده و نهایتاً به دست عتیقه‌فروشی در تبریز رسیده. یکی از پرونده‌ها هم سر از مجموعه‌ای در اصفهان درآورده بود. ما مجموعه را روی سایت دیوار پیدا کردیم و برای بررسی این مدارک، برخی اسامی و گزارش‌ها را با اسناد و روزنامه‌های آن زمان تطبیق دادیم. این موارد عمدتاً شامل اوراق اداری مبتنی بر روایات و شکایات مربوط به این پرونده‌ها یا موارد مشابه است که در سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی ایران ثبت شده است.

1 year, 1 month ago

در مقدمه نامه‌های تیرباران شده‌ها لویی آراگون آمده: «ما حق نداریم که یکی از این اسناد را حذف کنیم و یا حتی یک کلمه را تغییر بدهیم. همه کسانی که این نامه‌ها را نوشته‌اند، داوطلبانه برای میهن جان داده و به یک اندازه شرافت‌مندند. افکار متعالی آن‌ها در اینجا با وفاداری به متن رونویسی شده است.» بعد در پانویس آمده: «با وجود این در برخی موارد به خود اجازه داده‌ایم که چند مورد را از نظر دستور زبان تصحیح کنیم. علاوه بر این به درخواست چند خانواده برخی جزئیات شخصی حذف شده است.»

آقای آراگون بالاخره متن نامه‌ها رو تغییر دادی یا ندادی؟ یک چیزهایی رو حذف و اصلاح کردی، خوب کردی ولی دیگه اون تاکیدت بر این‌که حق نداریم حتی یک کلمه رو عوض کنیم چی بود؟ اصلا همین که در مقدمه به بعضی گفتی «شهید» و به بعضی گفتی «خائن» معنیش جانب‌داری در تاریخ‌نگاری نیست؟ اگر سرانجامِ جنگ طور دیگه‌ای شده بود و اگر همون خائنان، از قضا فاتحان هم بودند تاریخ‌ چطوری نوشته شده بود و شهادت و خیانت رو کی تعریف کرده بود؟ بحث‌های بی‌پایان ما هم در طول کار روی کتاب یاغیان خراسان که طبعا برای انتشارش بسی ذوق و شوق دارم سر همین‌ها بود. حالا نه این‌که چیزی رو در متن گزارش‌های ژاندارمری قوچان و شیروان تغییر داده باشیم ولی مِن‌باب استفاده از اسنادی که قرار بود تصویر کامل‌تری از اون روزگار پرآشوب و پریاغی ترسیم کنند، بحث فراوان بود؛ این که روایت رسمی روزنامه‌های کثیرالانتشار رو نقل کنیم یا تلگراف محرمانه‌‌ی وزارت جنگ به استانداری استان نهم رو. این که عریضه‌ی پر سوزوگداز رعیت‌ مال‌باخته مهم‌تره یا درخواست ستوان‌ هراسیده از مافوقش برای قوای بیشتر و ژاندارم قلدرتر. خلاصه این که بهتره به گردآوری عکس‌هایی که خودمون کشف کردیم اکتفا کنیم یا شرح شرایط و وصف کانتکست هم برعهده‌ی ماست و باید رد تک‌تک یاغیان رو در منابع تکمیلی بزنیم تا بفهمیم اسمال سکه کی بوده، همدستان قربان زاهدی چرا روحیه‌شون رو از دست دادند و تسلیم شدند و رشید خان بالاخره شهید شد یا به هلاکت رسید. اگر این بحث‌ها بین گردآورنده‌ی عجول و پژوهشگر صبور به درازا نمی‌کشید کتاب در همین چارصد و دو به زیور طبع آراسته گشته بود و حالا پیش ناشر محترم خجل نبودیم و طراح گرامی رو انقدر اذیت نمی‌کردیم و سیصد بار صفحه‌بندی رو تغییر نمی‌دادیم. ولی چارصد و سه هم سال خداست و لابد یک حکمتی در کار بوده و از این حرفا. امسال نشد سال دیگه؛ یا به عبارتی که فقط امروز یعنی بیست‌ونهم اسفند همون معنی رو میده، امروز نشد فردا.

1 year, 3 months ago

با تشکیل اداره‌ی نظمیه و ورود مستشاران سوئدی به ایران، پروژه‌ی عکس گرفتن از متهمان و مجرمین در دستور کار ماموران نظمیه قرار گرفت. عکاسی به منزله‌ی یک تکنولوژی، واسطه و وسیله‌ی برقراری و اعمال قدرت می‌شد و حتی ابزاری می‌شد برای برانگیختن رعب و وحشت. در دوران قاجاریه رسم بر این بود که از مجرمی که قرار بود کشته شود پیش از کشته شدن عکس بردارند. رئیس خارجی اداره نظمیه تهران در خاطرات خود می‌نویسد: «وقتی که مترجم، به درخواست من، به زندانیانی که آزاد نشده بودند توضیح داد که فردا از آنان عکسبرداری خواهد شد، بی‌نهایت ترسیدند و رنگ و روی آنها پرید. حتی یکی از آنها نقش بر زمین شد. من علت ترس آنان را پرسیدم و او توضیح داد زندانیان تصور می‌کنند که فردا به دار آویخته خواهند شد. چون در ایران معمولا فقط قبل از اعدام زندانی از وی عکسبرداری می‌کنند. من از مترجم خواستم به آن‌ها اطمینان دهد که چنین خطری تهدیدشان نمی‌کند و مقصود فقط این است که اگر زندانی فرار کرد، با مراجعه به عکس، وی را شناسایی می‌کنیم.»*

رعب و وحشتی که رئیس نظمیه در خاطراتش به آن اشاره می‌کند را در چهره‌ی محکومین زنجیر به پای دوران قاجار دیده‌ایم. مردان نادم و پشیمانی که انگار تا آخرین لحظه امیدوارند میرغضب عفوشان کند و جانِ نه چندان شیرین‌شان را بر آن‌ها ببخشاید. حتی در عکس معروف میرزا رضای کرمانی در غل و زنجیر نشانی از غرور و مباهات دیده نمی‌شود و انگار نه انگار که میرزا، مهم‌ترین ترور تاریخ معاصر را انجام داده و قبله‌ی عالم را کشته. اما آن‌چه متهمان پرونده‌های بایگانی ژاندارمری قوچان را از باقی این‌دست تصاویر متمایز می‌کند چهره‌‌ی استوار و مصمم و بعضا سرخوش آن‌هاست. انگار خود می‌دانند که در چنگال نظمیه یاغی‌اند و در نگاه مردمان سرزمین‌شان، عیار. بعضی ارباب‌ند و بعضی رعیت، بعضی مرتکب چند قتل شده‌اند و بعضی لحاف و ریسمان دزدیده‌اند، بعضی را زنده گرفته‌اند و بعضی را کشته‌‌اند. از زنده‌ها در حیاط آراسته به درخت بید ژاندارمری عکس گرفته‌اند و کشته‌ها را به کمک گاری یا نردبان سرپا نگه داشته‌اند و با افتخار کنار جسد بادکرده‌اش ایستاده‌اند تا آقای شکوری صحنه‌ شکار را ثبت کند و گزارش‌نویس، شرح ماوقع را بنویسد. بعضی هم تسلیم شده‌اند و داوطلبانه سلاح تحویل داده‌اند، اما لبخندی که بر لب دارند حاکی از آن است که این پایان بازی نیست و یاغی و گروهبان و کاغذنویس و عکاس دوباره باهم ملاقات خواهند کرد.

این مجموعه، مستنداتی از بایگانی ژاندارمری قوچان را دربردارد و شامل پرونده‌هایی مصور است از سارقان مسلح و یاغیان خراسان بین سال‌های ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۳ به همراه چند نگاتیو شیشه‌ای از پنجاه بازداشتی. نگاتیوها نشانی از عکاس یا مکان و زمان و ارگان ذیربط ندارند؛ ۴۱ مرد، ۸ زن و یک کودک، اغلب با مو و چهره‌های آشفته و لباس‌های مندرس. پرونده‌های ژاندارمری قوچان اما نام و نشان مفصل‌تری دارند و در تمامی ۳۶ مورد دستخط مشابهی در مجاورت عکس‌ها شرح ماوقع را با خودنویس روی مقوا نوشته. در چند مورد هم دستخط دیگری لازم دانسته چند کلمه با جوهر سبز به انتهای گزارش اضافه کند. عکاس نیز حضورش را با مهری در پشت یکی از عکس‌ها ثبت کرده؛ عکاسخانه شکوری قوچان. از محلی‌ها که سراغ عکاسخانه را گرفتیم گفتند همان سال‌ها روبروی ژاندارمری بوده و برادران شکوری اداره‌اش می‌کرده‌اند. اما امروز اثری از ساختمان عکاسخانه در آن محل به جای نمانده و گویا خانواده شکوری هم از قوچان نقل مکان کرده‌اند.

وقتی مجموعه‌ را که پس از هفتاد سال سر از یک عتیقه‌فروشی در تبریز در آورده بود روی سایت دیوار کشف کردیم، اولین سوال‌مان از فروشنده این بود: این اسناد پیش شما چه می‌کند؟ گویا پرونده‌ها نزد ساواک نگهداری می‌شده و بعد از انقلاب توسط کمیته انقلاب اسلامی ضبط شده. سال‌ها بعد از تهران به ارومیه منتقل شده و نهایتا به دست ایشان در تبریز رسیده. یکی از پرونده‌ها هم سر از مجموعه‌ای در اصفهان درآورده بود که با کوششی اندک پیش سیاهه‌ی باقی یاغی‌ها بازگشت. گرچه هنوز نمی‌دانیم چه تعداد از پرونده‌های ژاندارمری قوچان را - که خود مقطع کوتاهی از تاریخ پرتب و تاب این گذرگاه تاریخی را دربرمی‌گیرد - گردآورده‌ایم و برای مطالعه تطبیقی به اسناد بیشتری احتیاج داریم اما محتویات همین ۳۶ پرونده نیز به لحاظ شکل دستگیری، تسلیم یا میزان درگیری، تجهیزات و سلاح‌های مکشوفه و جایگاه قومی یاغیان، راوی نزاعی سخت در مقطعی خطیر است. هر پرونده‌ی جنایی بعد از هفتاد سال ارزشی کم‌وبیش تاریخی پیدا می‌کند؛ محتوای این پرونده‌ها هم راوی داستانی فراتر از تعقیب و گریز ساده‌ی دزد و پلیس است، با این ویژگی که نمی‌توان به یقین گفت آن‌چه گزارش‌نویس خوش‌خط اداره ژاندارمری قوچان در کنار عکس‌ها نوشته، شرح تقصیر یاغیان است یا وصف صواب عیاران.

*ناصرالدین شاه عکاس، محمدرضا طهماسب پور، نشر تاریخ ایران، ۱۳۸۷

We recommend to visit

?? ??? ?? ????? ?

We comply with Telegram's guidelines:

- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community

Join us for market updates, airdrops, and crypto education!

Last updated 5 months, 2 weeks ago

[ We are not the first, we try to be the best ]

Last updated 8 months ago

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

ads : @IR_proxi_sale

Last updated 3 months, 4 weeks ago