Security officer
نزدیک ساعت های ۳ نیمه شب برای اخرین بار به بیمارستان میری تا اون پرستار مطلع کنی که میتونه شیفتش رو‌ تموم کنه و برگرده خونه، اما وقتی وارد اونجا میشی همه برقا قطع شدن، فکر میکنی شاید قطعی برق بخاطر نوسان باشه، با اداره برق تماس میگیری تا مطمئن بشی اما گویا بخاطر نوسان برق نیست، وارد بیمارستان میشی و وقتی پرستار نمیبینی فکر میکنی شاید رفته، اما صدای کوبیده شدن یچیزی توجهت جلب میکنه شاید پرستاره هنوز اینجاست و کاری داره، میری پی منبع صدا که یه زن خون الود میبینی که خودش رو زمین میکشید : ک---کمک!
اما در اون حال به داخل سردخونه دوباره کشیده میشه و در قفل میشه، میترسی و سریعا با پلیس تماس میگیری اما انتن ها مختل شده بود، سعی کردی دوباره تماس بگیری که بازهم جوابی نبود، چاره ای نداشتی و سعی کردی از اونجا بری بیرون اما درا قفل شده بودن، سعی کردی درو بشکنی ولی بیفایده بود که حس کردی صدای کوبیدنا بیشتر شد و متوجه یه زن پشت سرت شدی که از سرش خون میریخت، سعی کردی فریاد بزنی و اونو کنار بزنی اما.....

Nurse
تو یه پرستار تازه کار داخل یه بیمارستان کوچیک بودی که برنامه داشتن در آینده بزرگترش کنن، به عنوان اولین روز کاری دیر میرسی و مجبور میشی برای جبران شیفت شب بمونی، همه چیز خیلی آروم میگذشت و کارکنایی که به مرور از بیمارستان میرفتن و در آخر تو تنها موندی و مثل همیشه پشت میزت نشسته بودی و آهنگ گوش میکردی که احساس میکنی ینفر صدات میزنه، با اینکه کسی تو بیمارستان نمونده بود، فک کردی شاید توهم زدی ولی دوباره شنیدی که ینفر اسمت گفت ( اسمت؟ ) فک کردی شاید کسی تو بیمارستان و داره اذیتت میکنه : هرکسی که هستی من نمیترس----
اما برقا همه یهویی خاموش میشن، از ترس جیغ میزنی و نور گوشیت روشن میکنی و اطراف نگاه میکنی و میری سمت کانتر برق تا شاید برق وصل بشه اما انگار یکی سیما قطع کرده، نفس عمیق کشیدی تا ترست بریزه که از سمت سرد خونه صدای ناله میشنوی، اینبار برای اینکه چک‌کنی تا مطمئن بشی همه اینا یه توهمه یه زن رو داخل سردخونه میبینی که سرش به دیوار میکوبید و ناله میکرد با ترس عقب رفتی و خواستی فرار کنی که نمیفهمی چیشد که ینفر تورو از پاهات کشید و کشید و به داخل سردخونه برد
روزنامه ای روی میز هست که از حادثه ای در یک ماه پیش خبر میداد، یه زن که طی یه حادثه تصادف و ضربه شدید به سر و خونریزی مغزی مرده بود....

یکم دیگه میام میزارم دستم سوخت با آبجوش هنوز سوز داره

مجسمه بالدار مصری
مجسمه مصر باستان از بال های ایزیس الهه باروری و همچنین به عنوان الهه مادری، جادو و مرگ و شفا و تولد دوباره شناخته میشد و معنای نام او ملکه تاج و تخت بود
اینم بگم اون زنه مثل اینکه نفتیس بوده که میوافتاده دنبال طرف

پند اخلاقی: فضولی و کنجکاویت تو تاریخ جیزه

اینقد الان تو‌ کف گیم پلی این بازی ترسناکم که حواسم نی‌ ولی چقد قشنگ شده عین این مجسمه هاس که تو موزه ها اینان

در توصیفش زبانم قیصره....ببخشید ، قاصره