𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago
🔻دوران «بعد از خامنهای» در غیاب فرماندهان کلیدی
حذف پی در پی چهرههای کلیدی جمهوری اسلامی از صحنه معادلات ایران و منطقه، تاثیری غیرمستقیم دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است: اینکه برخی از آن چهرهها -از ابراهیم رئیسی و قاسم سلیمانی گرفته تا حسن نصرالله- ممکن بود در دوره پس از رهبری علی خامنهای، نقشی تعیین کننده داشته باشند.
حذف چهرههای -بالقوه- موثر از فضای معادلات سیاسی، وقتی مهمتر میشود که احتمال ادامه این روند مورد توجه قرار بگیرد. چون بعید است که در نگاه موافقان یا مخالفان جمهوری اسلامی، رهبر حزبالله لبنان، لزوما آخرین چهره تعیینکنندهای باشد که ترور شده. همچنین بعید است موافقان و مخالفان نظام، اطمینان داشته باشند که مقامات رده اول حکومت ایران، در نوبت ترور قرار نخواهند داشت.
بسیاری از تحلیلگران، البته معتقدند که اسرائیل در این زمینه از خط قرمزهایی مشخص عبور نخواهد کرد -و شاید حق با آنها باشد. از سوی دیگر اما، باید این تجربه را در نظر داشت که سرنوشت بسیاری از اهداف عملیات اخیر -از اسماعیل هنیه گرفته تا حسن نصرالله- به طور کامل ناظران و تحلیلگران را غافلگیر کرد.
درحقیقت، منطقا تضمینی نیست که مجموعه عملیات آینده اسرائیل، غافگیریهای بیشتر یا بزرگتری را به دنبال نداشته نباشند.
البته در ارتباط با حذف متوالی چهرههای کلیدی حکومت، هنوز ابهامات بیشماری وجود دارند. مثلا هنوز مشخص نیست که احیانا آیا اسرائیل در مرگ ابراهیم رئیسی نقش داشته یا نه؟ به علاوه، معلوم نیست آیا عملیات متاخر اسرائیل علیه فرماندهان رده بالا، هدف تاثیر بر معادلات قدرت در ایران را هم دنبال میکرده یا نه؟ از همه مهمتر، نمیتوان پیشبینی کرد که روند حذف فیزیکی چنین چهرههایی، مشخصا تا کجا ادامه خواهد داشت؟
اما تردیدی وجود ندارد که ادامه این فرایند، بر وضعیت آینده جمهوری اسلامی ایران، تاثیرات عمیق و واقعی بر جای خواهد گذاشت.
هرچند دامنه نهایی این تاثیرات، لاجرم به مجموعهای از متغیرهای داخلی و خارجی، و بهویژه میزان آمادگی بازیگران حکومتی، غیرحکومتی یا ضدحکومتی برای استفاده از شرایط جدید بستگی دارد. بازیگرانی که متناسب با میزان آمادگی -یا عدمآمادگی- خود برای موقعیتهای غیرمنتظره، توانایی استفاده از این موقعیتها را خواهند داشت -یا نخواهند داشت.
🔷متن کامل مقاله در لینک زیر در دسترس است:
🔻«بصیرت» رهبر
رهبر جمهوری اسلامی بعد از حمله ۱۵ مهر (۷ اکتبر) پارسال گفت همه میگویند اسرائیل شکست خورده ولی او لازم میداند تاکید کند که شکست نظامی و اطلاعاتی اسرائیل «غیرقابل ترمیم» خواهد بود: «تأکید من به “غیر قابل ترمیم بودن” است. من می گویم این زلزله ویرانگر توانسته است بعضی از سازههای اصلی حاکمیت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازهها به این آسانی امکانپذیر نیست. من عرض میکنم از شنبه پانزدهم مهر، رژیم صهیونیستی [دیگر] رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست.»
عبارات فوق، «جنس» تحلیل مقام اول حکومت ایران را -از واقعهای که در ۱۲ ماه گذشته چنین تبعات عظیمی برای مهمترین فرماندهان و متحدانش داشته- بهشفافیت توضیح میدهند.
مشکل ملتزمین به ولایت فقیه، البته آن است که «هر» طور دیگر هم بشود، باز مجبورند از «آیندهنگری» و «بصیرت» رهبر تجلیل کنند.
🔻مدیران جنگ چگونه از نوجوانان داوطلب استفاده کردند؟
اکثریت قاطع نوجوانان حاضر در جنگ، در عملیات تهاجمی و مشخصا در عملیات متعدد سپاه در خاک عراق مورد استفاده قرار گرفتند. این نوجوانان بهویژه در عملیات مختلفی به کار گرفته شدند که با هدف تصرف بصره یا قطع ارتباط آن با بقیه عراق صورت گرفتند -و همگی در تامین این هدف شکست خوردند.
استفاده گسترده از بسیجیان نوجوان در عملیات تهاجمی، تا آخرین عملیات سپاه برای تصرف بصره یعنی کربلای ۵، مرتبا ادامه یافت. تصاویر و مستندات به جا مانده از کربلای ۵، از حضور تعداد بیشماری از نیروهای نوجوان در آن عملیات حکایت دارند. کربلای ۵، پرتلفات ترین عملیات جنگ برای هر دو طرف بود که در جریان آن بخشی از اراضی نزدیک به بصره به تصرف درآمدند ولی نیروهای ایرانی، کماکان موفق به گرفتن یا محاصره این شهر نشدند.
بازخوانی روایتهای سیاستمداران و فرماندهان، حکایت از آن دارد که بسیاری از آنها، از همان نخستین عملیات برای تصرف بصره -عملیات رمضان در تابستان ۶۱- به بعد، در توهم پایان قریبالوقوع جنگ بودند. در حالی که بعد از عملیات رمضان، طیفی از فرماندهان ارتش و سپاه متوجه شده بودند که گرفتن بصره عملی نیست، فرماندهان و سیاستمداران ارشد اصرار داشتند که گرفتن این شهر ممکن است و تکلیف جنگ را یکسره خواهد کرد.
در نگاه کلانتر، علیرغم اظهارات روحالله خمینی از قبیل آنکه اگر «بیست سال هم این جنگ طول بکشد ما ایستادهایم»، اصولا نگاه مجموعه حاکمیت به نبرد با عراق، کوتاهمدت و به دور از نگاه راهبردی بود.
این در حالی است که عراقیها، پس از شکستهای سنگین خود در خاک ایران -و به ویژه بعد از اخراج از خرمشهر- بهتدریج به سازماندهی برای جنگی درازمدت پرداختند که یکی از مهمترین جنبههای آن، تامین نیروی انسانی آموزش دیده بود. در نیروهای مسلح عراق، البته انواع تبعیضهای سیاسی و عقیدتی، فسادهای مدیریتی، و دخالتهای غیرحرفهای صدام حسین و نزدیکانش در تصمیمگیری های جنگی، مشکلساز بود. ولی مدیران جنگ، یک برنامه حرفهای سربازگیری و آموزش نظامی را پیگیری کردند که در نتیجه آن، از نظر تعداد نیروهای آماده رزم، نسبت به ایران با جمعیت سه برابر، به برتری مطلق دست یافتند.
حسین علایی از فرماندهان سپاه در زمان جنگ، در کتاب «تاریخ تحلیلی جنگ» تخمین زده در سال ۶۷، تعداد نیروهای آماده رزم عراق به ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر رسیده بود که حدود «سه برابر» نیروهای مشابه در ایران میشد. این برتری، علاوه بر برتری تسلیحاتی عظیم عراق در زمینههای مختلف و از جمله از نظر هواپیما، تانک، توپخانه و انواع موشک بود.
این فرمانده در جای دیگر مینویسد به دنبال بازپس گیری غیرمنتظره فاو توسط عراق، که دو ماه پیش از پذیرش آتشبس از سوی ایران صورت گرفت، تبلیغات گستردهای برای ترغیب نیروهای داوطلب به اعزام انجام شد، اما تنها ۱۶ هزار بسیجی به نیروهای موجود در جبههها پیوستند.
کریم عبادت از فرماندهان ارتش در زمان جنگ، در خاطرات خود روایت میکند که در آن مقطع، شرایط به گونهای شده بود که برخی از نیروهای اعزامی به مناطق جنگی «تا به جبهه برسند، چون فرمانده و مسئولی همراهشان نبود، بین راه کمتر میشدند و اتوبوسهای خالی به منطقه میرسیدند.»
وضعیت این مقطع، در نامه ۲۵ تیر ۶۷ روحالله خمینی به مسئولان کشور در مورد پذیرش ناگزیر آتش بس با عراق نیز، به صراحت مورد اشاره قرار گرفته است. او در بخشی از این نامه به نقل از مسئولان سیاسی وقت مینویسد: «از آنجا که مردم فهمیدهاند پیروزی سریعی به دست نمیآید شوق رفتن به جبهه ها در آنها کم شده است.»
البته جمعی از سخنگویان حکومت ایران، در توجیه وضعیت وخیم نیروی انسانی در پایان جنگ، استدلال میکنند که کشور، به لحاظ اقتصادی و تدارکاتی، توان بسیج نیروهای بیشتر را نداشت. ولی بین سطور این توجیه، اذعان به درستی مهمترین استدلال مخالفان ادامه جنگ بعد از خرمشهر است: اینکه امکانات جمهوری اسلامی ایران، بهخصوص با توجه به روابط بحرانی آن با آمریکا، شوروی، اروپا و قدرتهای منطقه، متناسب با تحقق رویای پیروزی نظامی با تصرف شهرهای اصلی عراق نبود... [ادامه بحث در نسخه پادکستی قابل شنیدن است.]
🔷 شماره جدید پادکست «بین سطور»، به بازخوانی ادعاهای بیمبنایی میپردازد که در دهههای گذشته، در توجیه نحوه بهکارگیری نوجوانان در جنگ ایران و عراق مورد استفاده سخنگویان حکومت ایران قرار گرفتهاند:
🔷 برای اطلاع از شمارههای جدید این پادکست، با رفتن به لینک زیر و انتخاب گزینه Subscribe مشترک کانال «بین سطور» شوید:
? یادآوری
«در شرایط نارضایتی گسترده جامعه، اگر جریانهای اپوزیسیون دورنمای امیدبخشی را برای تغییر وضع موجود ایجاد کرده باشند، قابل انتظار است که طیف فزایندهای از شهروندان به فعالیت در مسیر تحقق این دورنما بپردازند.
ولی در فقدان دورنمای ذکر شده، غیرممکن نیست که بهتدریج بخشی از شهروندان ناراضی، اساسا از "تغییرات ساختاری" ناامید شوند. این ناامیدی، میتواند باعث افزایش گرایش آنها به تصور "تغییر جزئی وضع موجود" از طریق سازوکارهایی چون انتخابات شود. حتی اگر امیدشان به تغییراتی باشد که در چارچوب نظام مستقر، منطقا زمینهای برای تحقق نداشته باشند.»
?بخشی از مقاله «انتخابات و براندازی در ایران»، منتشر شده در یک هفته قبل از مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری. متن کامل مقاله:
?رئیسجمهور جدید و «سوالات سخت»
در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، تصوراتی در فضای رسانهای ایران مطرح شدند که معنای تلویحی یا صریح آنها، امکان تغییر سیاستهای کلان حکومت از مسیر صندوقهای رای بود. اشارههای متنوع به موضوعاتی از قبیل اعتراضات ۱۴۰۱، مساله حجاب اجباری و سیاست خارجی، به وضوح چنین حال و هوایی داشتند. حتی بسیاری از وعدههای مرتبط با بهبود وضعیت اقتصادی کشور نیز، با وجود ظاهر محتاطانه، در بطن خود از همین ویژگی برخوردار بودند.
اکنون با پایان تبلیغات و درگیریهای انتخاباتی، مطرحکنندگان تصورات فوق در معرض پرسشهای مشخص از امکان «تحقق» آنها قرار گرفتهاند. پرسشهای زیر، تنها چند نمونه از این سوالات هستند که هر یک از آنها، با فرض وقوع تحولی محتمل در دوره دولت جدید قابل طرح است:
۱- حرکت ضدحکومتی جدیدی از جنس اعتراضات ۱۴۰۱ در خیابانهای ایران به جریان میافتد. رهبر خواستار برخورد شدید با آنهاست و نیروهای مسلح در حال شلیک به معترضان هستند. تا چه حد محتمل است که رئیس جمهور بتواند جلوی کشتن معترضان را بگیرد یا در میانه سرکوب، علنا به رویارویی با رهبر و نیروهای مسلح تحت فرمان او بپردازد؟
۲- دولت به این نتیجه میرسد که حکومت دیگر از عهده هزینههای امنیتی و اقتصادی تحمیل حجاب اجباری بر نمیآید. اساسا درگیر کردن بخش عظیمی از بودجه و پرسنل پلیس برای کنترل حجاب زنان را، در شرایطی که جرایم خشن در سطح کشور از کنترل خارج شده، ممکن نمیداند. تا چه حد قابل تصور است رئیس جمهور، علی رغم مخالفت رهبر، به درگیری با نهادهای حکومتی دیگر برای لغو «رسمی» حجاب اجباری بپردازد؟
۳- سپاه پاسداران و مشخصا نیروی قدس، در آستانه یک درگیری نظامی جدید در بخشی از منطقه هستند. مطابق جمعبندی دولت، این درگیری غیرضروری یا اجتنابپذیر است. به ویژه چون به دلیل محدودیتهای اقتصادی کشور، مطلقا توان مالی تامین هزینههای اقتصادی درگیری جدید را ندارد. آیا رئیس جمهور امکان «فراهم نکردن» هزینههای مالی این درگیری نظامی را خواهد داشت؟
۴- دولت برای جلوگیری از ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، نیاز به صرفهجویی گسترده دارد. به این منظور، ناچار است بودجه چند نهاد تبلیغاتی وابسته به نهاد رهبری را -که عملکردشان را بیفایده یا مضر ارزیابی کرده- قطع کند. آیا قدرت اجرای تصمیم خود را خواهد داشت؟
۵- دولت متقاعد شده که نهادهای زیر نظر رهبر یا شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران، درگیر فساد مالی گسترده هستند، به طور جدی حسابرسی نمیشوند و مالیات واقعی پرداخت نمیکنند. رئیس جمهور بر همین مبنا اصرار دارد که این نهادها و شرکتها به دقت مورد حسابرسی قرار گیرند تا وضعیت حسابهای آنها شفاف شود و بعد، مالیات واقعی فعالیتهای خود را پرداخت کنند. آیا قادر خواهد بود، علی رغم مخالفت رهبر، تصمیم اقتصادی خود را عملی کند؟
نیاز به تاکید نیست که پرسشهایی از این قبیل، قابل گسترش به زمینههای متنوع دیگر هستند.
طرح چنین سوالاتی به معنی آن نیست که جابهجایی رئیس جمهور، هیچ تغییری در حکومت ایران ایجاد نخواهد کرد. تغییر رئیس دولت، حتما باعث تغییراتی در عملکرد تعدادی از وزارتخانههای دولتی -و البته نه همه آنها- خواهد شد.
اما این تصور که انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، قدرت وادار کردن علی خامنهای به تجدید نظر در سیاستهای کلان خود را خواهد داشت، لاجرم طرح سوالاتی از جنس فوق را، اجتنابناپذیر خواهد کرد. سوالاتی که حتی اگر در میانه هیجانات انتخاباتی -کمابیش- مغفول مانده باشند، در دوران مسئولیت دولت جدید، پاسخگویی به آنها «ناگزیر» خواهد بود.
?اعتراف رهبر به ساختگی بودن اطلاعات نهادهای نظام
رهبر جمهوری اسلامی، امروز در واکنشی دیرهنگام به مشارکت بهشدت ناچیز رایدهندگان در انتخابات ۸ تیر گفت: «در مرحله اول انتخابات مشارکت مردم کمتر از آن مقداری بود که توقع داشتیم و حدس زده میشد. افراد مختلفی حدسهایی درباره مشارکت میزدند؛ حدسها همهاش بیشتر از آن چیزی بود که در واقع اتفاق افتاد!»
«حدس»هایی مورد اشاره مقام اول حکومت، بهوضوح «نظرسنجی»های انتخاباتی نهادهای حکومتی متنوع در آستانه مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری هستند -که بدون استثنا، «هیچ» تناسبی با واقعیت نداشتند. نظرسنجیهایی که «تولیدکنندگان» آنها، از موسسات دولتی مختلف و حتی نهادهای امنیتی «معتمد نظام» تشکیل میشدند و طبیعتا خروجی آنها، چیزهایی بودند که خوشآیند مافوق باشند.
وقتی این نوع موسسات و نهادهای حکومتی، در مورد موضوعاتی در حد انتخابات -که صحت و سقم آنها در فاصلهای کوتاه مشخص میشود- چنین اطلاعاتی تولید میکنند، تصور «جنس» اطلاعات تولیدی آنها در موضوعات درازمدتتر مشخص است.
با وجود این، علی خامنهای، تا پایان دوران رهبری، کماکان بر مبنای «حدسها» و «نظرسنجی»های کارگزاران و ارادتمندان خود حکمرانی خواهد کرد. تعجبی نخواهد داشت که به همین نسبت، غافلگیریهای بیشتر و باز هم بیشتری در انتظار او و حکومتش باشند.
?تاخیر نامتعارف خامنهای در صدور «پیام انتخاباتی»
از خرداد ۱۳۷۶ به بعد، علی خامنه ای درست یک روز بعد از «هر» انتخابات ریاست جمهوری پیام داده بود تا از «حضور» مردم تشکر کند. اما با گذشت ۴ روز از انتخابات ۱۴۰۳، رهبر جمهوری اسلامی پیامی صادر نکرده و تا این لحظه، در سکوت کامل به سر میبرد. درواقع، به نظر میرسد بعد از شکستهشدن رکورد عدم مشارکت در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری ایران، هنوز حتی نتوانسته «وانمود» کند وضعیت عادی است و مانند همیشه رفتار میکند.
او لابد در روزهای آینده، قبل یا بعد از مرحله دوم انتخابات، سرانجام پیامی یا اظهارنظری را منتشر خواهد کرد و لابد خواهد کوشید -به نحوی- از آنچه پیش آمده «دستاورد» بسازد. اما در هر صورت، قاعدتا این تاخیر معنیدار، به عنوان نشانهای از تاثیر پیام انتخاباتی اخیر مردم بر علی خامنهای، در زندگینامه او ثبت خواهد شد.
ممکن است تصور شود دلیل پیام ندادن رهبر در روزهای اخیر کشیده شدن انتخابات ریاست جمهوری به مرحله دوم بوده است. برای رفع این تصور، لازم به یادآوری است که او در زمان انتخابات ۱۳۸۴ هم، که رایگیری دو مرحلهای شد، به روال معمول، یک روز بعد از مرحله اول انتخابات پیامش را در تقدیر از «حماسه پرشور» رایدهندگان صادر کرده بود.
به طور مشخص، تاریخ صدور پیامهای انتخاباتی علی خامنه ای در ۲۷ سال گذشته به شرح زیر بوده: ۳ خرداد ۷۶ (فردای انتخابات ۲ خرداد)، ۱۹ خرداد ۸۰ (فردای انتخابات ۱۸ خرداد)، ۲۸ خرداد ۸۴ (بعد از مرحله اول انتخابات در ۲۷ خرداد)، ۴ تیر ۸۴ (فردای مرحله دوم انتخابات در ۳ تیر)، ۲۳ خرداد ۸۸ (فردای روز ۲۲ خرداد)، ۲۵ خرداد ۹۲ (فردای انتخابات ۲۴ خرداد)، ۳۰ اردیبهشت ۹۶ (فردای انتخابات ۲۹ اردیبهشت) و ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ (فردای انتخابات ۲۸ خرداد).
?«منتظران همیشگی انتخابات»
تجربه بیش از چهار دهه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران ثابت کرده که توهم مهار قدرت رهبر یا تغییر سیاستهای کلان نظام از طریق صندوقهای رای، تناسبی با واقعیت نداشته است. در عین حال اما باید توجه داشت که بی ارتباط بودن انتخابات با تغییرات ساختاری در ایران، اصلی است که ظاهرا حامیان براندازی و حامیان اصلاحات، توامان تمایل به نادیده گرفتن آن داشتهاند. به بیان دیگر تصور تغییر بنیادین وضعیت ایران با تحریم انتخابات نیز -مانند تصور تغییرات بنیادین با انتخابات- از ساده گرفتن فرایند پیچیده تغییرات در کشور نشات گرفته است.
اگرچه مشروعیت نظامهای سیاسی لزوما -و بهتنهایی- وابسته به انتخابات نیست، تحریم موفق انتخابات حتما از موثرترین روشهای مشروعیت زدایی از حکومت تلقی می شود. در عین حال، این انتظار که گویی مشروعیت زدایی از حکومتها، و به ویژه نظامهای بهشدت سرکوبگر، به طور خودکار باعث سقوط آنها خواهد شد، تناسبی با تجربیات جهانی ندارد.
واقعیت آن است که سلب مشروعیت از حکومتها، تنها یکی از پیششرط های گسترش یک جنبش براندازانه خواهد بود. جنبشی که به نتیجه رسیدن آن، بیش از هر چیز نیازمند تشکیلات قوی، معتبر و منسجم اپوزیسیون است. در غیاب تشکیلاتی با این ویژگیها، نظامهای سرکوبگر میتوانند علیرغم برگزاری بیاعتبارترین رایگیریهای قابل تصور، یا اساسا بدون برگزاری انتخابات، برای زمانهایی بسیار طولانی به عمر خود ادامه دهند.
از سوی دیگر اما گره زدن فرایند تغییر رژیم به تحریمهای انتخاباتی، ممکن است بهراحتی نیروهای اپوزیسیون برانداز را، مانند اصلاح طلبان، به فعالانی «همیشه منتظر انتخابات» تبدیل کند.
این فعالان، البته در واکنش به وقایع پیش بینی نشده -مانند اعتراضات خودجوش مردمی- به موضعگیریهای خلقالساعه میپردازند. ولی مهمترین اقدامی که با پیشبینی قبلی و طبق جدول زمانی معلوم انجام میدهند، نه برنامهریزی برای کنشهای مستقل از حکومت، که انتظار همیشگی برای موعد انتخابات حکومتی و «کنشگری» در فضای آن است.
اگر قرار باشد که این، درواقع همان کاری باشد که مدعیان سرنگونی نظام هم انجام میدهند، معنی اجتنابناپذیری دارد: اینکه جریانهای «اپوزیسیون برانداز»، علیرغم شعارهای سازشناپذیر در موضوع انتخابات، در عمل به بازیگرانی از جنس «اصلاحطلبان حکومتی» تبدیل شدهاند.
?متن فوق بخشی از مقاله «انتخابات و براندازی در ایران» است. متن کامل مقاله را در اینجا مطالعه بفرمایید:
?ورود «جدی تر» سپاه و بسیج
دو روز پیش یک عضو دفتر رهبر اعلام کرد: «به تازگی برخی مسئولان به دلیل کارهای بیقاعده در حوزه حجاب تذکر دریافت کردهاند.» به رویه متعارف، موجی از هیجانات تحلیلی ایجاد شد که گویی «نظام»، در موضوع حجاب سر عقل آمده.
امروز اما موضوع کمی شفافتر شد: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خبر داد که نیروهای سپاه و بسیج -با عنوان «سفیران مهر»- برای پیگیری جدیتر رعایت «ضوابط حجاب» در اماکن عمومی وارد عمل شدهاند.
ترجمه سادهاش این میشود که در دنیا موازی رهبر جمهوری اسلامی، راه کنترل «باقاعده»تر حجاب، دخالت «جدیتر» سپاه و بسیج است.
بر این مبنا، قاعدتا تصور «تحولی» بیش از این حد، زاییده توهمات خواهد بود.
?ریسک حرکت «لب مرز درگیری»
این هشدار چند ماه قبل از حمله به عینالاسد، قاسم سلیمانی و هواپیمای اوکراینی منتشر شد. موضوع هشدار، تبعات حرکت تهران و واشنگتن -و متحدانشان- «لب مرز درگیری» بود: اینکه تصور حرکت کنترلشده لب آن مرز -بدون رد کردنش- بسادگی ممکن است نتایج غیرمنتظره داشته باشد. با توجه به وقایع اخیر، شاید یادآوری آن بیمناسبت نباشد:
«از نگاه استقبالکنندگان [از درگیری کنترل شده] وقایعی در حد عملیات متحدان ایران علیه متحدان آمریکا هرچند ممکن است جمهوری اسلامی را "لب مرز" درگیری نظامی ببرد، اما این مرز را رد نمی کند.
حرکت لب این مرز، البته ممکن است تا اطلاع ثانوی به اتفاق بزرگی منجر نشود، ولی ماهیتا، بهشدت پرریسک است. مثلا، ریسک اینکه در میان نیروهای "متحد" یا "دشمن"، کسانی کار غیرمنتظرهای انجام دهند یا حتی انگیزه ای پیشبینی نشده برای شروع درگیری داشته باشند- یا به هر صورت دیگر، محاسبه ای غلط از آب در بیاید.
از آنجا به بعد، هرچقدر هم در مورد "عامل واقعی" درگیری بحث و تحلیل شود، برای ثبت در تاریخ خواهد بود و چیز زیادی را در عالم واقعی تغییر نخواهد داد.»
𝐈𝐍 𝐆𝐎𝐃 𝐖𝐄 𝐓𝐑𝐔𝐒𝐓 🕋
We comply with Telegram's guidelines:
- No financial advice or scams
- Ethical and legal content only
- Respectful community
Join us for market updates, airdrops, and crypto education!
Last updated 4 days, 2 hours ago
[ We are not the first, we try to be the best ]
Last updated 2 months, 2 weeks ago
FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM
Ads : @IR_proxi_sale
Last updated 2 months ago